مهمان خدا
مهمان خدا --- خاطراتی از شهید ابراهیم هادی
مشخصات جاویدالاثر شهید ابراهیم هادی پور
*نام و نام خانوادگی: ابراهیم هادی پور
*نام پدر : محمدحسین
*محل تولد : تهران
*تاریخ ولادت: ۱۳۳۶/۰۲/۰۱
*تاریخ شهادت : ۱۳۶۱/۱۱/۲۲
*محل شهادت: فکه - کانال کمیل
*نحوه شهادت: والفجر مقدماتی - جنگ تن به تانک
*مدت عمر: ۲۵ سـال
*محل مزار : جاویدالاثر - یادبود شهید در گلزار شهدای بهشت زهرا تهران
*قطعه و ردیف و شماره : ۲۶ - ۵۲- ۱
*کتاب مربوط به این شهید: مهمان خدا - خدای خوب ابراهیم - سلام بر ابراهیم۱ - سلام بر ابراهیم۲
مهمان خدا --- خاطراتی از شهید ابراهیم هادی
وصیت نامه شهید ابراهیم هادی
بسم رب الشهداء و الصدیقین اگر چه خود را بیشتر از هر کس محتاج وصیت و پند و اندرز میدانم، قبل از آغاز سخن از خداوند منان تمنّا میکنم قدرتی به بیان من عطا فرماید که بتوانم از زبان یک شهید، دست به قلم ببرم چرا که جملات من اگر لیاقی پیدا شد و مورد عفو رحمت الهی قرار گرفتم و توفیق و سعادت شهادت را پیدا کردم، به عنوان پرافتخارآفرین وصیای شهید خوانده میشود. خدایا تو را گواه میگیرم که در طول این مدت از شروع انقلاب تاکنون هر چه کردم برای رضای تو بوده و سعی داشتم همیشه خود را مورد آزمایش و آموزش در مقابل آزمایشها قرار دهم. امیدوارم این جان ناقابل را در راه اسلام عزیز و پیروزی مستضعفین بر متکبرین بپذیری. خدایا هر چند از شکستگیهای متعدد استخوانهایم رنج میبرم، ولی اهمیتی نمیدادم؛ به خاطر اینکه من در این مدت چه نشانههایی از لطف و رحمت تو نسبت به آنهایی که خالصانه و در این راه گام نهادهاند، دیدهام. خدایا، ای معبودم و معشوقم و همه کس و کارم، نمیدانم در برابر عظمت تو چگونه ستایش کنم ولی همین قدر میدانم که هر کس تو را شناخت، عاشقت شد و هر کس عاشقت شد، دست از همه چیز شسته و به سوی تو میشتابد و این را به خوبی در خود احساس کردم و میکنم. خدایا عشق به انقلاب اسلامی و رهبر کبیر انقلاب چنان در وجودم شعلهور است که اگر تکهتکهام کنند و یا زیر سختترین شکنجهها قرار گیرم، او را تنها نخواهم گذاشت. و به عنوان یک فردی از آحاد ملت مسلمان به تمامی ملت خصوصاً مسئولین امر تذکر میدهم که همیشه در جهت اسلام و قرآن بوده باشید و هیچ مسئله و روشی شما را از هدف و جهتی که دارید، منحرف ننماید. دیگر این که سعی کنید در کارهایتان نیت خود را خالص نموده و اعمالتان را از هر شرک و ریا، حسادت و بغض پاک نمایید تا هم اجر خود را ببرید و هم بتوانید مسئولیت خود را آنچنان که خداوند، اسلام و امام میخواهند، انجام داده باشید این را هرگز فراموش نکنید تا خود را نسازیم و تغییر ندهیم، جامعه ساخته نمیشود. والسلام و علیکم و رحمه الله و برکاته ابراهیم هادیپورمزار شهید ابراهیم هادی
متن روی سنگ مزار شهید ابراهیم هادی
بیاد همه شهدای گمنامی که مثل مادر سادات قبر و نشانی ندارند. آغاز گمنامی ۱۳۶۱/۱۱/۲۲آخرین صدای ضبط شده شهید ابراهیم هادی شب قبل از عملیات
صوت شهید ابراهیم هادی که یک شب قبلاز عملیات و ۵ روز قبلاز شهادت ضبطشده و با دوستانش عهد شفاعت میبندند. این صوت پساز ۳۵ سال، بهصورت اتفاقی نزد یکی از ورزشکاران پیشکسوت به نام برادر صفوی پیدا شد و توسط سردار نظیفی در مراسم یادواره شهید ابراهیم هادی، که در تاریخ ۲۵ بهمن ۱۳۹۷ در تالار وزارت کشور برگزار شد ،به خواهر بزرگوار شهید اهدا گردید.عارف 12 ساله
عارف 12 ساله --- شهید رضا پناهی
مشخصات شهید رضا پناهی
*نام و نام خانوادگی: رضا پناهی
*نام پدر : حکم علی
*محل تولد : کرج
*تاریخ ولادت: ۱۳۴۹
*تاریخ شهادت : ۱۳۶۱
*محل شهادت: جبهه های حق علیه باطل ، دفاع مقدس
*مدت عمر: ۱۲سال
*محل مزار : کرج - آستان مقدس بی بی سکینه (س)
*قطعه و ردیف و شماره : ۱-۱-۷۵
*کتاب مربوط به این شهید: عارف۱۲ساله
عارف ۱۲ساله --- شهید رضا پناهی
شهید رضا پناهی سال ۱۳۴۹ در کرج به دنیا آمد. در خانوادهای مذهبی. برای حضور در مناطق جنگی سر از پا نمیشناخت. بچه دوازده سالهای که میگفت: من عاشق الله و امام زمان(ع) شدهام و این عشق با هیچ مانعی از دل من بیرون نمیرود تا به معشوقم یعنی الله برسم. بالاخره رضایت مادر و سپس رضایت پدر را گرفت و راهی جبهه های حق علیه باطل شد. شهید رضا پناهی وصیت نامهاش را قبل از اعزام مخفیانه در نواری ضبط کرد.
در جبهه خلاقیت داشت. یکی از رزمندهها میگفت: رضا در جبهه، قوطی کنسروها را جمع میکرد و به دم گربهها میبست و در کوه رها میکرد و میگفت: سنگر بگیرید. وقتی گربهها میدویدند، صدای قوطیها در کوه میپیچید و دشمن فکر میکرد رزمندههای ایرانی هستند. کوهها را به رگبار میبستند و زمانی که به رضا میگفتیم چرا این کارها را انجام میدهی، میگفت: برای اینکه مهمات آنها هدر برود. سرانجام در نهایت معرفت و شناخت کامل به دیدار معبود شتافت.
بخشی از وصیتنامه شهید 12 ساله رضا پناهی
هدف من از رفتن به جبهه این است که:
اولاً به ندای «هل من ناصر ینصرنی» لبیک گفته باشم و امام عزیز و اسلام را یاری کنم و آن وظیفهای را که امام عزیزمان بارها در پیامها تکرار کرده، که هرکس که قدرت دارد واجب است که به جبهه برود، و من میروم که تا به پیام امام لبیک گفته باشم. آرزوی من پیروزی اسلام و ترویج آن در تمام جهان است و امیدوارم که روزی به یاری رزمندگان، تمام ملتهای زیر سلطه آزاد شوند و صدام بداند که اگر هزاران هزار کشور به او کمک کنند او نمیتواند در مقابل نیروی اسلام مقاومت کند.
من به جبهه میروم و امید آن دارم که پدر و مادرم ناراحت نباشند، حتی اگر شهید شدم، چون من هدف خود را و راه خود را تعیین کردهام و امیدوارم که پیروز هم بشوم.
پدر و مادر مهربان من! از زحمات چندین ساله شما متشکرم.
من عاشق خدا و امام زمان گشتهام و این عشق هرگز با هیچ مانعی از قلب من بیرون نمیرود، تا اینکه به معشوق خود یعنی «الله» برسم ؛ و به حق که ما میرویم که این حسین زمان و خمینی بتشکن را یاری کنیم و به حق که خداوند به کسانی که در راه او پیکار میکنند، پاداش عظیم میبخشد. من برای خدا از مادیات گذشتم و به معنویات فکر کردم، از مال و اموال و پدر و مادر و برادر و خواهر چشم پوشیدم، فقط برای هدفم یعنی الله.
وصیتنامه مکتوب شهید رضا پناهی
بسماللهالرحمنالرحیم اینجانب با آگاهی کاملی که به شهادت دارم ،برای دفاع از اسلام و حیثیت انقلاب اسلامی و دفاع از مملکت اسلامی به فرمان بزرگ رهبر مسلمانان جهان و مرجع عالیقدر حضرت امامخمینی به جبهههای حق علیه باطل شتافتم و امید است که خون ما نهال نوپای انقلاب اسلامی را بارور کند و شهادت ما موجب آگاهی و رشد فکری جامعه جهانی اسلام گردد . از شما ملت قهرمان میخواهم که پشتیبان روحانیت مبارز و متعهد به اسلام باشید که همیشه به قول امام عزیزمان ، روحانیت است که تاکنون اسلام را زنده نگهداشته است . و برادران سپاه و بسیج !شما بهعنوان بازوی مسلح ولایت فقیه ، ( یاد ) سربازان صدر اسلام را زنده کنید .پس باید به وظیفه خطیری که دارید ،آگاه باشید، و آن صیانت از اسلام عزیز است . در این راه باید شب و روز برای رضای خداوند و حراست از دین خدا تلاش کرد. همه ما مدیون این رهبری و این انقلاب هستیم و باید که این انقلاب را به اقصی نقاط دنیا صادر کرده و مقدمه ظهور حضرت مهدی ( عج ) را به فراهم آوریم ... از غیبت و تهمت و افترا دوری کنید و هم در یک صف آهنین برای خدا پیکار کنید و حالت جاذبه داشته باشید تا بتوانید افراد گمراه را به راه راست هدایت کنید .این گفته امام بزرگوارمان را که فرمودند، وحدت کلمه داشته باشید ، درعمل پیاده کرده و همه به ریسمان الهی چنگ بزنید .
تشیع پیکر عارف 12 ساله شهید رضا پناهی
شهید رضا پناهی و همرزمانش
من یک حاج قاسمم
قهرمان من
کتاب قهرمان من --- کتاب سرگرمی کودکان | یادبود شهید حاج قاسم سلیمانی
مجموعه کتابهای " قهرمان من " به همت گروه فرهنگی " كتاب جهادی " و خواهران جهادگر پایگاه بسیج خواهران شهدای گمنام ( حوزه ۶ حضرت مریم ( س ) ، ناحیه ی میثم مشهد مقدس ) ، تهیه و به چاپ رسیده است. کتـاب جهادی زیر مجموعه ی گروه جهادی " با شهیدان تا ظهور " مفتخر است با تهیه ی کتب خوب با قیمت مناسب ، گامی کوچک در جهت ارتقای فرهنگ کتابخوانی بردارد .
منم میشم یه حاج قاسم
منم میشم یه حاج قاسم
منم میشم یه حاج قاسم نامی است که سالها بر سر زبان این مردم سرزمین خواهد بود. آنچه از این شهید مقاومت و محبت شخصیتی جاودانه ساخت.دلیران پارسا
دلیران پارسا
آن مرد با باران می آید
آن مرد با باران می آید --- خاطراتی از دوران انقلاب اسلامی
آن مرد در باران می آید
تقریظ رهبری برای کتاب آن مرد با باران می آید
بسیار خوب و هنرمندانه و پر جاذبه نوشته شده است. تصویری که از ماههای آخر مبارزات نشان میدهد، درست و روشن و واقعی است. به گمان من همه ی جوانها و نوجوانهای امروز به خواندن این کتاب و امثال آن نیاز دارند. از نویسنده ی کتاب باید تقدیر و تشکر شود ان شاءالله
مرداد 98
در قسمتی از این کتاب می خوانیم:
تا صبح ، در خواب هذیان می گویم ، این را بهناز می گوید . خودم چیز زیادی یادم نمی آید . فقط می دانم که اصلا خوب نخوابیدم نه خواب بودم ، نه بیدار. اما پشت سرهم کابوس می دیدم.
کابوس جنازه هایی که روی زمین بودند و تانک هایی که با سرعت از رویشان رد می شدند . بعضی ها هنوز زنده بودند و نمی توانستند حرکت کند ، ناله می کردند و با وحشت به تانک ها ، که هر لحظه نزدیک تر نگاه میکردند . دست یکی شان را گرفتـه بـودم و با تمام می شدند . قدرت می کشیدم تا نجاتش بدهم ، اما زورم نمی رسید . تانک ها هر لحظه نزدیک و نزدیک تر می شدند . صدای زنجیر چرخ هایشان توی سرم پیچیده بود.
عرق سردی از سر و رویم می بارید . به مجروحی که دستش در دستم بود ، نگاه کردم . بهـروز بـود . با التماس نگاهم می کرد . خـون از سر و پیشانی اش جـاری بـود . همه ی زور و توانم را در بازوهایم جمع کردم تانک اولی نزدیک شد و از روی یکی از جنازه ها رد شد.
خوب نگاه کردم سعید بود ، با فریاد بلندی از خواب میپرم. پیشانی و بالشم خیس عرق است.
مامان و بهناز با چهره هایی وحشت زده ، کنار رختخوابم نـشـسته اند . مامان به زور ليوان آب را بـه خـوردم می دهند . بابـا هـم تـوی جایش نشـته و خواب آلـود با چشمانی قرمز و نگران نگاهم می کند . بیرون هنوز هـوا تاریک است.
تا صبح ، بارها این کابوس ها را می بینم ، یادم نمی آید چندبار فریادکشان از جا پریدم و چند بار مامان و بابا و بهناز را با چهره هایی نگران بالای سرم دیدم آفتاب تـوی حیاط پخش شده که از خواب بیدار می شـوم. بهناز می گوید تازه بعد از اذان صبح بودکه کمی راحت خوابیده ام.
دهانم تلخ است . سرم تیر می کشد و دست و پاهایم درد میکند . انگار تمام شب را به جـای خـواب ، جنگیـده ام.
مامان کاسه ای سـوپ داغ برایم می آورد . بهناز با دلسوزی سوپ را هم می زند و فوت می کند تا سرد شود . مامان دستی به پیشانی ام میکشد خدا رو شکر ! ... تبت قطع شده .
ناگهان چیزی در ذهنم جرقه می زند : « سعید ... »
با وحشت از جا می پرم . پتـو دور دست و پاهایم می پیچد نزدیک است بـا سـر بـخـورم زمین.
مامان دستم را می گیرد . .کجا ؟
با التماس نگاهش می کنم : . سعید ! ... سعید چی شد ؟
...
مدرسه درس آموز حاج قاسم
من در آسمانم
من در آسمانم --- شهید سلامت علی صفر لو
مشخصات شهید علی صفر لو
*نام و نام خانوادگی: علی صفر لو
*نام پدر: خسرو
*محل تولد : قم
*تاریخ ولادت: ۱۳۵۹/۰۶/۰۳
*تاریخ شهادت : ۱۳۹۹/۰۶/۲۹
*محل شهادت: بیمارستان بقیه الله(عج)
*نحوه شهادت: ویروس کرونا
*مدت عمر: ۴۰ سـال
*محل مزار : گلزار شهدای قم
*کتاب مربوط به این شهید: من در آسمانم
«و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله أمواتا بل أحياء عند ربهم يرزقون»
و هرگز گمان مبر آنها که در راه خدا کشته شده اند ، مردگانند ، بلکه آنها زندگانی هستند که نزد پروردگارشان روزی داده میشوند .
من در آسمانم --- شهید سلامت علی صفر لو
در اواخر سال ۲۰۱۹ میلادی ویروسی از نوع کرونا با عنوان کویید ۱۹ درکشور چین ظهور کرد و به سرعت تمام دنیا را درگیر خود کرد . این ویروس که از راه دهان و بینی منتقل میشد تمام مردم دنیا را به زدن ماسک وادار کرد . ویروس کویید ۱۹ در اواخر سال ۱۳۹۸ وارد ایران شد و افراد زیادی را مبتلا کرد . بسیاری از پزشکان و پرستاران برای نجات جان بیماران تلاش کردند و در این راه به شهادت رسیدند.
شهید مدافع سلامت علی صفرلو نیز از پرستاران بخش کودکان بودند که برای کمک به بیماران کرونایی در این جبهه خدمت کردند و در این راه به شهادت رسیدند . این کتاب خلاصه ای از زندگینامه این شهید عالیقدر است .
مزار شهید سلامت علی صفر لو
پسرم حسین
پسرم حسین - - - شهید حسین مالکی نژاد به روایت مادر
عضو گردان سیدالشهدا (ع)
مشخصات شهید حسین مالکی نژاد
*نام و نام خانوادگی: حسین مالکی نژاد
*نام پدر : محمد
*محل تولد : قم
*تاریخ ولادت: ۱۳۳۶/۰۲/۰۱
*تاریخ شهادت : ۱۳۶۶/۰۵/۲۲
*محل شهادت: شلمچه
*نحوه شهادت: عملیات کربلای 8
*مدت عمر: ۱۷ سـال
*محل مزار : جاویدالاثر -گلزار شهدای علی بن جعفر(ع) قم
*قطعه و ردیف و شماره :۱۵ -۱۰-۷۰۳
*کتاب مربوط به این شهید: پسرم حسین
پسرم حسین - - - شهید حسین مالکی نژاد به روایت مادر
وصیتنامه شهید حسین مالکی نژاد
« السلام علیک یا اباعبداللّه، السلام علیک یابن رسول اللّه
انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم الی یوم القیامه
خداوندا، قبل از شروع سخنم خود را تطهیر کردم و وضو ساختم
و رو به قبله نشستم و قلمی شکسته به دست گرفتم
تا که با زبانی الکن مطلبی را که نشأت گرفته از قلب سیاه من است
با تمام وجودم، نه با دستم، نه با زبانم
بلکه با روحم، قلبم، و تمام هستی ام
به عنوان مناجات تو
که خدای هر بنده ای هستی، بیان کنم
خدای من، کدامین جستجوگر به جستجوی تو برخواست و تو را پیدا نکرد
کدامین عاشق دلباخته به سوی تو پر کشید و به وصال تو نرسید
آنان که در این دریای پرخروشِ حیات، به جستجوی تو برخواستند
تو را یافتند و با دیده جان به دیدارت آمدند.
ای خدای رحمان، به این درویش خاک نشین و فقیر سراپا آلوده
و بینوای غرق در عجز و نیاز و دلسوخته پریشان، نظری کن
و شرّ بدترین دشمن یعنی هوای نفس را از میدان زندگی ام دور فرما.
مولای من، از شراب وصلت مستم کن
و از این منیّت و خودیتِ خطرناک که نیستم کرده
با رساندن به مقام فنای در عشقت مستم کن
مرا از درگاه لطفت مران و از عنایات و رحمتت محروم مگردان
قادرا، قادرا، این ذرّه بی مقدار، این نیازمند سراپا پر از عیب، این اسیر هوا، این عمرِ بر باد داده و روز و شب خود را فنا کرده و دل بر مال دنیا بسته و بال و پر از بار گناه شکسته، از آلودگی نجات بخش و به راه عاشقانت رهنمون ساز
رحیما، این مرغ بال و پر بسته را از قفس مظالم نفس و بند شیطان رجیم آزاد کن و در هوای عشق و محبتت به او اجازه پرواز ده و مرحمتی کن تا بتواند به ثناخوانی تو مشغول باشد
خدایا، پروردگارا، ایزدا
توبه ام را بپذیر
و مرا به نومیدی از درگاه خود باز مگردان
زیرا که تو
توبه کنندگان را آمرزنده ای و خطاکاران را مهربان
خداوندا، من از جهل و نادانی خود به درگاه تو عذر می خواهم
خدایا، خدایا
تو را به پهلوی شکسته زهرا{س} قَسَمت می دهم
خدایا، تو را به ناله های نیمه شب زهرا{س} قَسَمت می دهم
خدایا، تو را به دندان های شکسته پیغمبر{ص} قَسَمت می دهم
خدایا، تو را به علاقه ای که زینب{س} به حسین{ع} داشت، قَسَمت می دهم
هر چه زودتر مرا شهید کن و به رفقایم بپیوندان
که دیگر طاقت ماندن در این دنیا و دوری آنها را ندارم »