طیب
طیب --- زندگی نامه و خاطرات حُرّ نهضت امام خمینی (ره) شهید طیب حاج رضایی
مشخصات شهید طیب حاجرضایی
*نام و نام خانوادگی: طیب حاجرضایی
*نام پدر : حسینعلی بیگ
*محل تولد : تهران
*تاریخ ولادت: ۱۲۹۰
*تاریخ شهادت : ۱۳۴۲/۰۸/۱۱
*محل شهادت: تهران
*نحوه شهادت: تیرباران توسط عوامل حکومت شاهنشاهی
*مدت عمر: ۵۲ سـال
*محل مزار : حرم حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)
*کتاب مربوط به این شهید: طیب
طیب --- زندگی نامه و خاطرات حُرّ نهضت امام خمینی (ره) شهید طیب حاج رضایی
طیب حاجرضایی فرزند حسینعلی بیگ در سال ۱۲۹۰ در محله سام پز خانه (صابونپزخانه) تهران به دنیا آمد. سال ۱۳۰۲ وارد دبیرستان نظام شد، ولی بخاطر محیط نظامی دبیرستان در سال ۱۳۰۷ ترک تحصیل می کند. وی دو بار به کربلا مشرف شد و اولین دسته عزاداری معروف طیب ر در سال ۱۳۲۶ راه اندازی نمود. در سال ۱۳۲۰ در میدان امین السلطان مشغول به کار شد و با خانم عفت عباس پور ازدواج کرد. ازدواج مجدد وی با خانم فخرالسادات در سال ۱۳۲۸ بود. از سال های ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۰ گسترش روزافزون نفوذ طیب در میان مردم و حکومت و علما بود.
وی اولین تجمع مخالفت با کارهای شهرداری توسط طیب در تهران ۱۳۴۰ راه اندازی نمود. با نصب تصاویر حضرت امام خمینی(ره) بر روی علامت های دسته های عزاداری در شب عاشورا و تعطیل کردن میدان میوه از ۱۸ خرداد سال ۱۳۴۲ دستگیری و زندان و شکنجه و چندین جلسه دادگاه وی آغاز شد. سرانجام در ۱۳۴۲/۰۸/۱۱ توسط جوخه آتش هنگ یکم زیرین تیرباران و در حرم حضرت عبدالعظیم دفن شد.
مزار شهید طیب حاج رضایی
حضور مقام عظمی ولایت در کنار مزار شهید طیب حاج رضایی
لحظه تیرباران شهید طیب حاج رضایی
سفیر بیداری
سفیر بیداری --- زندگی نامه و خاطرات سردار بیداری اسلامی شهید سید مصطفی الحسینی
سردار بیداری
مشخصات شهید سید مصطفی الحسینی
*نام و نام خانوادگی: سید مصطفی الحسینی
*نام پدر : سید علی آقا، جدّ بزرگوارشان امام علی (ع)
*محل تولد : همدان (اصالتا اهل زنجان)
*تاریخ ولادت: ۱۳۳۳/۰۱/۰۵
*تاریخ شهادت : ۱۳۵۸/۱۰/۱۲
*محل شهادت: حین انجام مأموریت برای انقلاب، جاده قم
*نحوه شهادت: ترور توسط ساواک
*مدت عمر: ۲۵سـال
*محل مزار : قبرستان باغ بهشت همدان،در نزدیکی مزار آیت الله العظمی معصومی همدانی
*کتاب مربوط به این شهید : سفیر بیداری - جوان اعجوبه
سفیر بیداری --- زندگی نامه و خاطرات سردار بیداری اسلامی شهید سید مصطفی الحسینی
نامه ای قبل از شهادت شهید سید مصطفی الحسینی
( سه هفته پیش از شهادت )
برار عزیز و پاکدل سید کمال ، همراه با تشکر از ارسال نامه ، متأسفم از اینکه من به شما نامه نوشتم و باید بدانی که علت این امر کارهای زیاد و مسائل پیچیده ی هرروز وهمچنین مسافرت است که به جای اینکه ما زمان را مهار کنیم در مهار زمان قرار گرفته ایم .
با در یافت نامه ی پرروح شما صدای زنگی را احساس کرده و به خود آمده و آن شدم که این واقعیت زمانی را به حقیقت آن بدل کنم و خود را از حصار زمان نجات داده تا بیشتر ببینم ، بیندیشم ، بنویسم ، بدانم و عمل کنم .
برادر عزیز ، در نامه ی شما به دو نوع نقطه نظر می توان دست یافت . یکی درباره ی خود من است و دیگری درباره ی برادران دیگر و اجتماع . درباره ی خودم باید بگویم که آنچه را شما به قلم آورده اید من شایسته ی آنها نیستم . من کوچک تر از آنم که دارای چنین خصلت ها و صفاتی باشم .
و آن گفته به نظرم بیشتر ناشی از لطف و محبت شماست که به این جانب دارید . هر چند که در طول زندگی ام از زمانی که با کتاب آشنا شدم خدا را بهتر شناختم. با وجود اینکه قبل از کتاب پی به وجود خدا برده بودم و از شناخت خدا به انسان رسیدم .
و به مسئولیتهای فرد در برابر خدا و انسان ، و نتیجه ی آن همین است که قبل پانزده سال است می خواهم این مهم را به انجام رسانم و هنوز هم که هنوز است خود را موفق نیافتم ، و به این علت است که می گویم آن چیزهایی که از من گفتی در من نیست . و از تو ، ای برادر مبارز و همه ی برادران دیگر می خواهم که دعاگوی ما باشید تا به فضل خدا به آن نائل آییم .
اما درباره ی برادران باید بگویم که برداشت شما كاملاً صحیح است . این همان چیزی بود که مرا مجبور به ترک برادران و هجرت دوم و ادامه ی کار قبلی ( در بیداری مردم مسلمان دیگر کشورها ) کرد .
چون در آن شرایط که امام خمینی (ره) بارها از لزوم وحدت کلمه و اتحاد همه ی نیروهای صادق و انقلابی حرف می زد ما شاهد پراکنده شدن نیروها و اختلاف عقیدهی شدید بودیم !!
که نه تنها خلاف کلام امام (ره) بود ، بلکه در اصل کمک به اهداف ضد انقلاب بود ، و این خود نشانه ی آن بود که آنها امام را نشناخته بودند و رسالت خدایی و انسانی او را درک نکرده بودند .
الان که من در حال نوشتن این نامه هستم دو واقعیت قدیم و جدید در نظرم می آید ، که اسلام از عرب برخواست ولی عجم آن را بهتر شناخت .
و اکنون انقلاب اسلامی از ایران برخاسته و غیر ایرانی ها بهتر شناخته وبه ویژگیهای اصیلش پی برده اند !
برادر از اینکه سخن به درازا کشید معذرت می خواهم و در خاتمه از شما برادران صادق و پاکدل انقلابی خواهانم که بیشتر از این امام را تنها نگذاریم و استقلال و آزادی ایران عزیز را در شناخت امام و حمایت از او بدانیم .
خدمت تمام برادران و دوستان سلام می رسانم . لطفاً جواب نامه را ندهید ؛ چون خودم به ایران می آیم .
والسلام علی من اتبع الهدی سید مصطفی الحسینی
۵۸/۹/۲۴
مادر بزرگوار شهید سید مصطفی الحسینی
بصیرت در روزگار سکوت
جوان اعجوبه
جوان اعجوبه --- زندگی نامه وخاطرات هنرمند، شاعر، نویسنده، مترجم، ورزشکار، چریک مبارز و سردار بیداری اسلامی شهید سید مصطفی الحسینی
سردار بیداری
مشخصات شهید سید مصطفی الحسینی
*نام و نام خانوادگی: سید مصطفی الحسینی
*نام پدر : سید علی آقا، جدّ بزرگوارشان امام علی (ع)
*محل تولد : همدان (اصالتا اهل زنجان)
*تاریخ ولادت: ۱۳۳۳/۰۱/۰۵
*تاریخ شهادت : ۱۳۵۸/۱۰/۱۲
*محل شهادت: حین انجام مأموریت برای انقلاب، جاده قم
*نحوه شهادت: ترور توسط ساواک
*مدت عمر: ۲۵سـال
*محل مزار : قبرستان باغ بهشت همدان،در نزدیکی مزار آیت الله العظمی معصومی همدانی
*کتاب مربوط به این شهید : جوان اعجوبه - سفیر بیداری
جوان اعجوبه --- زندگی نامه وخاطرات شهید سید مصطفی الحسینی
در قسمتی از این کناب می خوانیم:
با هزار زحمت از ایران خارج شد . این هجرت فقط به خاطر فرار از زندانی شدن نبود.! سید هر جا که میرفت وظیفه اش را انجام میداد . می گفت: لباس دین را پوشیده ام و باید برای دین تبلیغ کنم . در مدت سه سالی که تا پیروزی انقلاب مانده بود. دائما با سفر به .کشورهای مختلف کار تبلیغ را انجام میداد . در کویت مدت کوتاهی ماند.و با اولین پرواز راهی مصر شد . دوره های نظامی را در اردوگاه های فلسطینی جنبش فتح گذراند . بعد راهی سوریه و لبنان شد . هنوز مدتی از حضورش در میان رزمندگان فلسطینی و لبنانی نگذشته بود.که مشغول آموزش به نیروهای مقاومت شد.
در جریان آموزش ها بود که مفاهیم اسلام ناب را برای آنها بیان می کرد.و آنها را با وضعیت انقلاب در ایران آشنا می کرد . سپس راهی دیگر کشورهای اسلامی شد . سید مدتی در الجزایر بود.و سپس به لیبی رفت . در جریان این سفرها بود که با امام موسی صدر.رهبر بزرگ مردم لبنان ، آشنا شد و با ایشان رفت و آمد داشت . سید بسیار تحت تأثیر روحیات و رفتار امام موسی قرار گرفت . در سوریه و لبنان با شهیدان چمران و محمد منتظری آشنا شد.و ارتباط پیدا کرد . او مدتی هم در گروه چریکی شیعیان علیه اسراییل غاصب مبارزه کرد.، برای او مبارزه در درجه ی دوم اهداف قرار داشت . بیدار کردن وجدان های نا آگاه مستقر نشد . وقتی می دید که کارش را انجام داده.یا کسی هست که انجام دهد راهی سرزمین دیگری می شد . تا سفیر بیداری دیگران شود. جوان اعجوبهتقصیربنا بر اطلاعات به دست آمده ؛ مدتی بعد به کوبا ، که یک کشور انقلابی بود ، رفت . در کوبا ، که مهد کمونیست بود ، سید مصطفی ، انجمن تشکیل داد.؛ او پرچم اسلام در آن کشور کمونیستی شد. بسیار در این کار موفق بود . مردم انقلابی کوبا جوانی را می دیدند.که با آموزه های دینی آنها را به مبارزه با امپریالیست دعوت می کرد. کارهایی که سید در مدت سه سال در و اسلامی که سید در مدت سه سال در کشورهای مختلف انجام داده است.که برای مکتوب کردن آن به چندین کتاب کارهایی آنقدر گسترده و وسیع کارها در احتیاج داریم.، اما چون معمولا کسی با او همراه نبوده.و همه ی این کار در خفا انجام می شده اطلاعات زیادی در دست نیست .
بیشتر این اطلاعات ، سالها بعد توسط دوستان او.یا کسانی که با بیان او هدایت شدند مطرح شد . سید پس از مدتی به افغانستان رفت . در آنجا پس از حضور در میان نیروهای جهادی.و همراهی با برخی از آنها به سراغ سردار بزرگ جهادی افغانستان.، جناب احمدشاه مسعود رفت . سید مصطفی مدتها در کنار او به ارشاد نیروهای جهادی پرداخت و از انقلاب اسلامی گفت . آن گونه که این رهبر جهادی ، شیفته ی سید شده بود.و از او خواسته بود که در دره ی پنج شیر بماند . جوان اعجوبه
جوان اعجوبه
سید احساس کرد که وظیفه اش را انجام داده لذا راهی پاکستان شد . آنجا در منزل یکی از شیعیان مستقر شد.و با جلسات قرآن حرکت خود را آغاز کرد . سید در این مدت به جز زبان عربی که در حوزه ی علمیه به آن مسلط شده بود.، به زبان های انگلیسی ، اردو و لهجه های خاص افغانها کاملا مسلط شد. مهم ترین کاری که سرلوحه ی همه ی فعالیتهای او در این مدت بود.بیدار کردن مردم در مقابل سران فاسد و استعماری بود . او به هر جایی که تشخیص میداد.باید در آنجا اسلام انقلابی را تبلیغ کند، مسافرت می کرد .
لذا پس از پاکستان راهی هند و از آنجا به سریلانکا رفت . در این کشور کوچک شبه قاره ظاهرا هیچ شيعه ای وجود نداشت.، تنها هشت درصد مردم سریلانکا مسلمان بودند . سید مصطفی تلاش خود را در این کشور آغاز کرد . حضور در میان مردم و همراهی با آنها و کمک.به مردم این سرزمین باعث شد که محبت او در دل های مردم این سرزمین جا بگیرد . دهها نامه که بعد از انقلاب و شهادت او از سرزمین سریلانکا.به همدان آمد نشان می داد که فعالیت
حبیبِ خدا
حبیب خدا --- خاطرات شهید حبیب الله جوانمردی شهید 16 سالۀ انقلاب اسلامی
مشخصات شهید حبیب الله جوانمردی
*نام و نام خانوادگی: حبیب الله جوانمردی
*نام پدر :
*محل تولد : بهبهان
*تاریخ ولادت: ۱۳۴۱/۰۶/۱۵
*تاریخ شهادت : ۱۳۵۷/۰۵/۲۳
*محل شهادت: مسجد امام جعفر صادق (ع) بهبهان
*نحوه شهادت: به دست مزدوران رژیم شاهنشاهی، در حین تظاهرات
*مدت عمر: ۱۶ سـال
*محل مزار : بهبهان
*کتاب مربوط به این شهید: حبیب خدا
حبیب خدا --- خاطرات شهید حبیب الله جوانمردی شهید 16 سالۀ انقلاب اسلامی
حبیب الله متولد پانزدهم شهریور ماه ۱۳۴۱ در شهر بهبهان و در خانواده ای مذهبی متولد شد. وی از سن 7 سالگی تکالیف عبادی خود را انجام میداد. هر چند که هنوز به سن شرعی و بلوغ نرسیده بود با کمال علاقه در مجالس روضه شرکت میکرد و در روضه خوانیها هنگامی که واعظ عرض مصیبت میکرد اشک از دیدگانش روانه شده گویی یکی از نزدیک ترین بستگان خود را از دست داده است.
حبیب اله علاقه بسیار داشت که در راه خدا به شهادت برسد. مدام به اعضای خانواده و دوستانش می گفت: من باید صورت و محاسن خود را در راه خدا با خون خویش رنگین کنم.در همان ایام بود که مردم قهرمان بهبهان ندای امام را لبیک گفتند و در روز 9 رمضان مصادف با 23 مردادماه 1357 به اولین تظاهرات عظیم بر ضد رژیم پهلوی دست زدند. این تظاهرات از خیابانشهید جوانمردی فعلی بهبهان شروع شد.
ساعت 3 بعد از ظهر همان روز مزدوران شاه جلاد مسلسل به دست به مسجد امام جعفر صادق بهبهان حمله ور شدند و درب و پنجره های مسجد را شکسته و فرش های مسجد را به غارت بردند. آنها بلندگوها و قرآن ها را به گلوله بستند. برادر شهیدمان حبیب اله جوانمردی از جمله کسانی بود که آگاهانه و مصمم به محض دریافت این خبر خود را به مسجد رساند و به دفاع از این سنگر مقدس پرداخت و همراه با دیگر برادرانش شروع کرد به شعار دادن. او خطاب به مزدوران شاه با صدای بلند می گفت: شما با ما طرف هستید، قرآن و بلندگوهای مسجد چه کرده اند کهآنها را هدف گلوله های خود قرار داده اید؟! بجای قرآن سینه ما آماده پذیرش گلوله های شما مزدوران است. که ناگهان مزدوری با شلیک گلوله، حبیب اله را هدف قرار داد و این دانش آموز نوجوان 16 ساله را با زبان روزه به شهادت رساند.
وصیت نامه شهید حبیب الله جوانمردی
گزارش ساواک درباره تظاهرات روز ۱۳۵۷/۰۵/۲۳ که شهید جوانمردی در آن به شهادت رسید:
عدهای از قشریون مذهبی در شهر بهبهان، به تظاهرات گسترده خیابانی و اخلالگرانه مبادرت کردند. و تعدادی از تجهیزات را مورد حمله قرار دادند و خساراتی بر آنها وارد کردند. که درنتیجه مقابله ی مأموران با اخلالگران، یک نفر از عناصر اخلالگر مجروح و سپس فوت شد. با فوت شخص اخلالگر تظاهرات اخلالگرانه دیگری نیز در این شهر به وقوع پیوست. که سرانجام با مقابلهی مأموران با اخلالگران خاتمه یافت.
بخشی از اعلامیه جنبش مسلمانان بهبهان پس از شهادت شهید جوانمردی:
همزمان با مبارزات حقطلبانه مردم مسلمان ایران به رهبری امامخمینی که دوران شکوفایی خود را میگذرانَد. تظاهرات گستردهای در شهر بهبهان برگزار شد. مزدوران شاه جلاد، مسلسلبدست به مسجد امام جعفر صادق علیهالسلام ریختند و در و پنجره مسجد را خرد کردند. اینها حتی از دزدیدن فرشهای مسجد هم خودداری نکردند. بدینگونه معنی اسلام پناهیِ شاه را اثبات کردند. زهی وقاحت و بیشرمی! برادر شهید حبیبالله جوانمردی ازجمله کسانی بود که آگاهانه و مصمم بهمحض دریافت خبر، خود را به مسجد رسانید و به دفاع از این سنگر خلق و قرآن پرداخت. و خون خویش را بر سر پیمان خویش ریخته و در یک نبرد نابرابر به شهادت رسید.
امروز در بهبهان بیشاز دههزار تن از مردم این شهر در گورستان اجتماع کردند. و برفراز دو تن از کشتهشدگان ماه رمضان به نام های گرایمی و جوانمردی به عزا پرداختند. این تظاهرات بدون درگیری با مأموران و به صورتی آرام پایان یافت.
پدر شهید حبیب الله جوانمردی
ما عقیده داریم این انقلابی که با قیام خمینی (ره) به دست علی زمان رسیده است یقینا به دست صاحب الزمان خواهید رسید.