نمایش یک نتیجه

نمایش سایدبار
نمایش 9 24 36

من زنده ام

۶۴,۰۰۰ تومان

من زنده ام --- خاطرات دوران اسارت به قلم معصومه آباد

مرور لحظه لحظه اسارت، خاطرات تلخ زندان های عراق، قتلگاه های عنبر ، رماديه ، تکریت و موصل، جنایت های رژیم بعثی عراق ، تحمل شکنجه ها و درد های ناشی از ضربات کابل ، دردِ کشیدن ناخن ها، دردِ مشاهده صحنه های وحشتناکِ به شهادت رساندن اسرای ایرانی و انزجار هر چه بیشتر از بعثیان و ... گوشه ای از خاطرات دوران اسارت بانوی آزاده و رزمنده مجاهد "معصومه آباد" بود که در کتاب "من زنده ام " به رشته تحریر در آمده است.

این کتاب، بسیار خواندنی و قابل تأمل است. تجسم لحظات سخت، اشک و گریه و احساس همدردی با این بانو و سایر اسرا خواننده را به ادامه خواندن و دست نکشیدن از کتاب راغب می کند. کتابی که رهبر معظم انقلاب تأکید بر لزوم ترجمه آن داشتند.

تقریظ آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی)

تقریظ رهبری

متن تقریظ رهبری

بسم الله الرحمن الرحیم

کتاب را با احساس دوگانه ی اندوه و افتخار و گاه از پشت‌پرده‌ی اشک، خواندم و بر آن صبر و همت و پاکی و صفا، و بر این هنرمندی در مجسم کردن زیبائی‌ها و زشتی‌ها و رنج‌ها و شادی‌ها آفرین گفتم. گنجینه ی یادها و خاطره‌های مجاهدان و آزادگان، ذخیره عظیم و ارزشمندی است که تاریخ را پربار و درس‌ها و آموختنی‌ها را پرشمار میکند . خدمت بزرگی است آن‌ها را از ذهن‌ها و حافظه‌ها بیرون کشیدن و به قلم و هنر و نمایش سپردن.

این نیز از نوشته‌هایی است که ترجمه‌اش لازم است به چهار بانوی قهرمان این کتاب بویژه نویسنده و راوی هنرمند آن سلام می‌فرستم.

۹۲/۷/۵

در آغاز سخن در این کتاب می خوانیم:

این کتاب را نوشتم که بگویم : من زنده ام که فراموش نکنیم از خانواده آبيان ، پدر و پسر که در یک روز شهید شدند و مادر ، حجله ی همسر و فرزندش را با هم چید . من زنده ام که فراموش نکنیم هنوز هم میشم پسر طلبه ی شهید حسین زاده (مفقودالاثر) هر شب چشم انتظار ، پشت در حیاط می خوابد که شاید یک روز پدرش بی خبر در خانه را بزند و او اولین نفری باشد که در را به رویش باز کند.

من زنده ام که فراموش نکنیم ما آزادگان هنوز شبها با کابوس زندان الرشید و استخبارات ، قتلگاههای عنبر ، رماديه ، تکریت و موصل از خواب می پریم بی آن که سازمان های مدافع حقوق بشر به آن همه جنایات پاسخی داده باشند .

من زنده ام که فراموش نکنیم جنگ تحمیلی هشت ساله ، جنگ دنیا با ایران بود و دفاع ما یک دفاع یک تنه بود . میگ و میراژهایی که بمب بر سر ما می ریختند هدیه ی شوروی و فرانسه بودند و مواد اولیه ی بمب های شیمیایی گاز خردل و سیانور ، تحفه ی آلمان به رژیم بعث عراق بود . پاهای بر جا مانده روی مین ها ، تحفه مبارک ایتالیایی ها بود . هواپیماهای خبرچین آواکس و ناوهایی که نفت کش های عربستان و کویت را اسکورت می کردند ، همه چشم روشنی آمریکا به صدام بود .

آنها با ناوچه هایی که به رژیم بعثی عراق پیشکش می کردند با هواپیماهای سوپر اتاندار به سکوهای نفتی ما حمله ور می شدند . ناجوانمردانه تر این که این جنگ ، فقط جنگ سرباز و ارتش نبود بلکه آنها دامنه ی جنگ را به تمام شهرها و خیابانها و مردم بی سلاح و بی دفاع کشانده بودند و با موشک های نه متری و دوازده متری ، کوچه های دو متری را مورد اصابت قرار می دادند تا هیچ جان پناهی برای کودکان ، مادران و غیرنظامیان باقی نگذارند . حالا چطور فرزندان ما باید باور کنند کشورهایی که اسلحه در اختیار صدام می گذاشتند ، تغییر روش داده اند و دوستدار صلح و مدافع حقوق بشر شده اند ؟

من زنده ام که فراموش نکنیم قصه ی سیصد شهید غریب اردوگاه ها و زندان های عراق را و یادمان نرود برای رژیم بعثی عراق چه قدر جانِ اسیر بی بها و ارزان بود .

کاش دنیا بداند که بعثی ها چطور در جشن تموز ( پیروزی کودتای صدام ) ، رضا زاهدی را مجبور کردند آواز بخواند و بر قصد و او تن به این کار نداد و یک سرباز عراقی آن قدر او را زد که بر اثر خونریزی مغزی از دنیا رفت .

کاش دنیا بداند که بر اسیران جنگی عملیات رمضان چه رفت و از برادر فرزام فر بپرسد که بعثی ها جشن تموز را در جبهه چگونه برگزار کردند و چگونه در مقابل چشمان بهت زدهی آنها ، اسرا را به رگبار بستند و با تانکهای تی -۶۲ پیکر آنها را با خاک یکسان کردند و تعداد دیگری را آتش زدند و هر چه بچه ها فریاد زدند آنها بیش تر هلهله و پایکوبی کردند و در آخرین بخش این ضیافت عده ای دیگر را به تانک و جیپ های نظامی بستند و آن قدر روی زمین کشیدند تا به شهادت رسیدند .