امام خامنه ای: زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست

* بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ *

فیس بوک توییتر پینترست لینکدین تلگرام
امام خامنه ای: شهادت مرگ تاجرانه است
فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا
ورود / عضویت

ورودایجاد یک حساب کاربری

رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
لیست علاقه مندی ها
0 آیتم / ۰ تومان
منو
فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا
0 آیتم / ۰ تومان
دسته بندی محصولات
  • کتب شهدا دفاع مقدس

    همه کتب شهدا ....

    کتب شهدا گمنام

    ابراهیم هادی 1

    ابراهیم هادی 2

    شاهرخ

    خدای خوب ابراهیم

    مهمان خدا

    راز کانال کمیل

    کتب شهدا ترور

    او یک ملت بود

    تا کوچه های آسمان

    آقا مجتبی

    از برف تا برف

    سردار دلها

    در کمین گلسرخ

    حاج قاسم 1

    مرد

    متولد ماه مارس 

    کتب شهدا  مدافع حرم

    ملاقات در ملکوت

    حجت خدا

    قصه دلبری

    یادت باشد

    پسرک فلافل فروش

    در مکتب مصطفی

    فاطمیون

    برای زِین أب

    مجید بربری

    کتب شهدا انقلاب

    طیب

    سفیر بیداری

    حبیب خدا

    کتب شهدا دفاع مقدس

    بر فراز آسمان

    عارفانه

    بیا مشهد

    نخل سوخته

    علی بی خیال

    مسافر کربلا

  • کتب تقریظ شده توسط مقام معظم رهبری
  • کتب سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
  • کتاب شهدا مخصوص کودکان و نوجوانان
  • کتب خاطرات رزمندگان اسلام
  • یادگاری از شهدا
  • خانه
  • فروشگاه
    • فروشگاه
    • سبد خرید
    • تسویه حساب
    • حساب کاربری
  • درباره ما
  • تماس با ما
خانهشهدا ترور آقا مجتبی
محصول قبلی
فیض حضور
فیض حضور ۱۲,۰۰۰ تومان ۹,۶۰۰ تومان
بازگشت به محصولات
محصول بعدی
آسمان زیر خاک
آسمان زیر خاک ۵,۵۰۰ تومان ۴,۴۰۰ تومان
-20%
آقا مجتبی
آقا مجتبی
آقا مجتبی
شهید-هاشمی
برای بزرگنمایی کلیک کنید

آقا مجتبی

۷,۵۰۰ تومان ۶,۰۰۰ تومان

آقا مجتبی — خاطراتی از شهید سید مجتبی هاشمی

 

فرمانده ستاد عملیاتی فدائیان اسلام

مشخصات شهید سید مجتبی هاشمی

*نام و نام خانوادگی: سید مجتبی هاشمی

*نام پدر: سید مصطفی

*محل تولد : تهران

*تاریخ ولادت:  ۱۳۱۹/۰۸/۱۳

*تاریخ شهادت :  ۱۳۶۴/۰۲/۲۸

*محل شهادت: محل کار، تهران، خیابان وحدت اسلامی

*نحوه شهادت: ترور به دست منافقین کوردل مجاهدین خلق

*مدت عمر: ۴۵ سال

*محل مزار : گلزار شهدای بهشت زهرا تهران

*قطعه و ردیف و شماره : ۲۴-۷۶-۲۷

*کتاب مربوط به این شهید: آقا مجتبی

 

آقا مجتبی — خاطراتی از شهید سید مجتبی هاشمی

سید-مجتبی-هاشمی

سيد مجتبی هاشمی سیزدهم آبان ماه 1319 در محله شاپور تهران (وحدت اسلامی فعلی) و در خانواده ای متدین با وضع مالی متوسط به دنیا آمد. پدرش سید مصطفی و مادرش زهرا نام داشت. او پس از گذراندن دوران تحصيلات متوسطه به ارتش پيوست و به دليل اندام ورزيده و قدرت بدنی قابل توجهی كه داشت، عضو نيروهای ويژه «كلاه سبزها» شد.  اما پس از مدتی با مشاهده جو حاكم بر ارتش و آگاهی بيشتر از ماهيت رژيم طاغوت از ارتش شاهنشاهی خارج و به كار آزاد مشغول شد. سال ۱۳۵۵ ازدواج کرد و صاحب دو پسر و چهار دختر شد.

سال ۵۷ به عضویت کمیته استقبال امام درآمد و در آن استقبال تاریخی شرکت نمود. طی ۱۰ روز دهه فجر، در محل کار خود که یک مغازه لباس فروشی بود به فروش اقلامی که در انقلاب نایاب شده بود، با قیمتی به مراتب پایین‌تر از بهای حقیقی آن اقدام نمود. ضمن اینکه خود نیز با حضور در میادین مبارزه رودر روی بقایای رژیم پهلوی، تمام توان خود را صرف پیروزی نهضت اسلامی نمود. و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن، او به سرعت نیروهای انقلابی و پر شور منطقه ۹ را سازماندهی کرده و کمیته انقلاب اسلامی منطقه ۹ را تشکیل داد.

سید مجتبی، به همراه عده‌ای از دوستان و همرزمانش به صورت داوطلبانه و مستقل عازم جنوب کشور شد و اولین نیروی انتظامی نامنظم برای مقابله با تهاجمان بعثیون در آبادان و خرمشهر را به‌وجود آورد، که به گروه “فداییان اسلام” معروف شد.

شهید-سید-مجتبی-هاشمی

او و خانواده‌اش بارها از طرف مجاهدین خلق، تهدید به مرگ شده بودند. او بعد از مدتی از جبهه‌ها برگشت و مغازه لباس‌فروشی‌اش را دوباره دایر کرد. هاشمی، در زمانی که در “عملیات ثامن‌الائمه” یا شکست حصر آبادان حضور داشت مورد هدف چندین عملیات تروریستی ناکام از سوی مجاهدین خلق قرار گرفت. بعد از پخش اعلامیه‌هایی که در آن نام سید مجتبی و چند تن دیگر از اعضای فداییان اسلام به نام افرادی که توسط مجاهدین خلق اعدام خواهند شد، ذکر شده بود. عاقبت در آستانه ماه رمضان سال ۱۳۶۴ه.ش سید مجتبی هاشمی، از پشت سر هدف گلوله تیم‌های ترور مجاهدین خلق قرار گرفت و به مقام رفیع شهادت نائل آمد.

وصیت نامه شهید مجتبی هاشمی

بسمه تعالی

امیدوارم که خداوند گناهانم را مورد بخشش قرار دهد. از کلیه کسانی که به طریقی دینی به آنها دارم طلب مغفرت می‌کنم. خواهش می‌کنم مرا ببخشید تا خدای مهربان هم شما را ببخشد.

کسانی که به من دینی دارند، همه آنها را می‌بخشم، امید که خدای قادر متعال همه آنها را بیامرزد. از پدر و مادر عزیزم حلالیت

می‌طلبم و همسر و فرزندانم را به شما می‌سپارم. امید که آنان را در جهت دین مبین اسلام به رهبری امام تشویق کنید.

از همسر و فرزندانم که نتوانستم بیش از این وسیله آسایش‌شان را فراهم نمایم، طلب بخشش می‌کنم.

از خواهران و برادرانم حلالیت می‌طلبم. توصیه من به شما عزیزان این است که «خدا را فراموش نکنید».

 

مزار شهید سید مجتبی هاشمی

مزار-شهید-سید-مجتبی

 

سخن امام‌خمینی (ره) در مورد شهید والامقام سید مجتبی هاشمی

سلام مرا به آقای سید مجتبی هاشمی برسانید و بگویید از آقایان وصف زحمات و رشادت‌های شما را بارها شنیده‌ام ، خلوص شما و همه رزمندگان در حال نبرد با متجاوزین برای من که شماها را فرزند خود می‌دانم ،باعث مباهات و افتخار است و بنده همه رزمندگان اسلام را دعا می‌کنم.

امام‌خمینی (ره)

سخن رهبر انقلاب در مورد شهید سید مجتبی هاشم

سید مجتبی آن روزها در خرمشهر و آبادان برای خودش حال‌وهوایی داشت .

مقام معظم رهبری

بهمن‌ماه ۱۳۷۷

تصویر کمتر دیده شده شهید مصطفی چمران در کنار شهید سید مجتبی هاشمی

شهید-هاشمی-و-شهید-چمران

موجود در انبار

افزودن به علاقه مندی ها loading
اضافه شد! مشاهده لیست علاقه مندی ها
محصول از قبل به علاقه مندی ها اضافه شده! مشاهده لیست علاقه مندی ها
افزودن به علاقه مندی
شناسه محصول: KST10005 دسته: شهدا ترور برچسب: آقا مجتبی, ترور, خاطراتی از شهید سید مجتبی هاشمی, ستاد عملیاتی فدائیان اسلام
  • توضیحات
  • توضیحات تکمیلی
  • نظرات (0)
  • ارسال و حمل و نقل
توضیحات

آقا مجتبی — خاطراتی از شهید سید مجتبی هاشمی

کتاب “آقا مجتبی” خاطرات شهیدی است اهل تهران قدیم و اخلاق لوتی منش. قبل از انقلاب اسلامی از فعالان مبارزه علیه رژیم شاه بود و دوران جنگ نیز با مجاهدت های فراوان در حفظ میهن و ناموس و جان مردم تلاش های زیادی داشت.

بلند شو نماز بخون

محمد تهرانی

هنوز خرمشهر سقوط نکرده بود و ما در خرمشهر مشغول نبرد با عراقی‌ها بودیم . البته چون در خیابان‌ها نمی‌توانستیم تردد کنیم ،.دیوار حیاط خانه‌ها را سوراخ کرده و به این صورت خانه‌ها با هم ارتباط داشتند.و ما می‌توانستیم از این خانه به خانه دیگر برویم. آقا مجتبی

در یکی از همین روزها داخل خانه بودیم.که آقا به من گفت : “محمد نمازت رو خوندی؟”.گفتم: “آقا ، تو این‌ هاگیر واگیر وسط این بمباران چطوری نماز بخونم!.خدا هم توی این وضعیت از ما نماز نمی‌خواد.” گفت : “این حرفا چیه می‌زنی ؟ بلند شو نماز بخوان.که اگر طوریت بشه، شهید از دنیا رفته باشی.”.گفتم : ” مگه قراره اتفاقی بیفته که این‌طور دل ما رو خالی می‌کنی ؟.تازشم اگه من الان شروع کردم نماز خوندن و وسط نماز طوریم بشه،.چیکار باید بکنم ؟” گفت : ” تو بلند شو نمازت روبخوان هیچ مسئله‌ای پیش نمیاد، خیالت راحت”.

نماز را شروع کردم و رکعت اول و رکعت دوم ،توی قنوت رکعت دوم بودم.که خمپاره‌ای جلوی چشمم درست خورد وسط حیاط. دیوار شیشه‌ای که آنجا بود شکست.و شاید ۵۰۰ هزار تکه شد. آقا سریع آمد و نگاهی به شیشه کرد.و نگاهی به من و بعد گفت : “دیدی بهت گفتم هیچ اتفاقی برات نمی‌افته.، اینم سندش.” بعد نمی‌دانم چرا گریه‌اش گرفت و سریع قامت بست و رو به نمازخواندن کرد.

اذا جاء نصرالله و الفتح

سید محمود صندوقچه

تقریباً اوایل آبان ۱۳۵۹ بود که خبر دادند آبادان در محاصره کامل قرار گرفته،.به‌همین‌منظور جلسه‌ای اضطراری در مقر ژاندارمری آبادان برگزار شد . تمامی فرماندهان نظامی منطقه ، از جمله آقا سید در جلسه حضور داشتند. در آن جلسه یکی از فرماندهان ارتش عنوان کرد.: همان‌طور که همه مستحضرید آبادان در حال حاضر در محاصره کامل قرار گرفته.و ما الان در محاصره عراقی‌ها هستیم . طبق برآوردهایی که انجام دادیم ،هیچ راه نجاتی وجود ندارد و همه راه‌ها بسته‌است .به نیروهای خودتون ابلاغ کنید آخرین فشنگ را برای کشتن خودشان کنار بگذارند تا زنده به دست دشمن نیفتند. مجتبی هاشمی

با گفتن این حرف ، چهره آقا برافروخته شد؛.لذا اجازه گرفت و از جا بلند شد . ابتدا سوره فتح را بلندبلند خواند . بعد با حالتی منقلب گفت وعده خدا حق است.و فتح الهی نزدیک . خودکشی هم در اسلام حرام است. ما به‌جای این‌که آخرین گلوله را برای کشتن خودمان کنار بگذاریم،.آن را برای به درک واصل کردن دشمن قرار می‌دهیم.و با چنگ‌ و دندان از میهن دفاع کرده و می‌جنگیم. آقا مجتبی

سید محمود صندوقچه

تا این جملات از لسان مبارک آقا زده شد حضار همگی تکبیر گفتند.و فضای جلسه ازاین‌رو به آن رو شد . جو ناامیدی و یأس قبلی ، جایش را به امید و حماسه و ایثار داد.

سپس هماهنگی‌های لازم برای هدایت نیروها انجام شد . با تقاضای نیرویی که انجام شد ، انبوهی از مردم به جبهه‌ها آمدند.و با عزمی راسخ آماده یورش به دشمن شدیم .

دشمن از رودخانه بهمنشیر عبور کرده و به آبادان رسیده بود. وقتی به جاده خسروآباد رسیدیم ، سینه‌خیز خود را به نخلستان رساندیم . آن شب با فرماندهی شهید هاشمی،.پس‌از جنگی تن‌به‌تن داخل نخلستان، موفق شدیم.عراقی‌ها را به آن طرف بهمنشیر عقب بزنیم .

شهید سید مجتبی هاشمی

چرا دروغ می‌گی

داوود نارنجی نژاد

بعد از عملیات ۱۷ آذر خبرنگاری از خبرگزاری پارس آمده بود تا از منطقه گزارش تهیه کند . به دلیل خستگی رمق نداشتم و گوشه ای افتاده بودم. اما صدای خبرنگار را می‌شنیدم که مشغول مصاحبه بود . کسی که مصاحبه می‌کرد ، از نیروهای وفادار به بنی‌صدر بود. او تمامی اتفاقات و پیروزی‌هایی که توسط فدائیان انجام‌ شده بود.را به نیروهای بنی‌صدر نسبت می‌داد و می‌گفت ما ال کردیم و بل کردیم و اینجا را گرفتیم و اینقدر عراقی کشتیم و این تعداد را اسیر کردیم ؛ همین‌طور پشت سرم از شجاعت‌ها و فتوحات نیروهای بنی‌صدر می‌گفت. مجتبی هاشمی

بااینکه حال خوبی نداشتم اما دیگر نتوانستم طاقت بیاورم . بلند شدم و رفتم به خبرنگار گفتم : آقا صبر کن ، این داره دروغ می‌گه .اصلا وقتی ما اینجا عملیات کردیم اینا اینجا نبودند، ما توقع نداریم اسم مارو توی بوغ و کرنا کنند ، اما دیگه نمی‌تونیم ببینیم که اینها از راه برسند و عملیات را بنفع خودشون ضبط کنند . این بابا داره دروغ می‌گه.

داوود نارنجی نژاد

آقا وقتی دید من سر و صدا می‌کنم.گفت : ول‌شون کن ، چیزی نمی‌خواد بگی . اما نمی‌توانستم ساکت بمانم . به خبرنگار گفتم : این عملیات توسط فدائیان اسلام در آذر انجام شد.و چند نفر از نیروهای با ارزشمون توی این عملیات شهید شدند .

وقتی این را گفتم ، آقا جلو آمد و او را صدا زد و گفت :اگه تو راست می‌گی ، بگو ببینم.جنازه عراقی‌ها رو چی‌کار کردین ؟.گفت : نمی‌دونم ، خبر ندارم. آقا دست یکی از جنازه‌های عراقی را از خاک کشید بیرون.و با نشان دادن آن گفت : تو که اینقدر آسمون و ریسمون کردی،.چطور نمی‌دونی چه بلایی سر جنازه ی عراقی‌ها اومده ؟ برای چی دروغ می‌گی ؟.خبرنگار پارس وقتی آقا دست جنازه عراقی را از خاک بیرون کشید فوراً یک عکس گرفت.و گفت : ممنون همین اندازه کفایت کرد.و من فهمیدم کی راست می‌گه ، کی دروغ .

مجتبی هاشمی کشته شد

داوود نارنجی نژادسال ۱۳۶۴ اعلامیه‌هایی بدون امضا پخش می‌شد.و در آن با بردن اسم من و آقاسیدو غنچه اعلام‌شده بود.که کی‌خواهند این سه نفر را بکشند.

یادم هست صبح که از خانه می‌آمدم بیرون تا به اداره بروم،.ماشینی سورمه‌ای دنبالم می‌آمد. هر روز می‌آمد و دیگر برایم عادی شده بود تا اینکه یک روز نیامد . وقتی دیدم از ماشین خبری نیست،.در حین راه رفتن ، به زیر یک ماشین جستم و اوضاع را برانداز کردم. دیدم ماشین گشت کلانتری آن‌جا حضور دارد. با دیدن ماشین گشت، از زیر ماشین بیرون آمدم و رفتم سرکار. درست همان روز خبر شهادت آقا را شنیدم.

آقا مغازه بوتیک داشت ولی مدتی تغییر شغل داد به میوه فروشی . طول نکشید که دوباره همان بوتیک فروشی را راه انداخت. درحال بستن مغازه‌اش در کنار آقای راسخ و زارع بوده که خانمی از راه می‌رسد.و درخواست لباس عروس می‌کند. آقا دوباره مغازه را باز می‌کنند.و به اتفاق آن زن و دو نفر دیگر وارد مغازه می‌شود. چند لحظه‌ای از رفتن آن‌ها به داخل مغازه نمی‌گذرد.که صدای رگبار گلوله به گوش رسیده.و آن سه نفر سریعاً از مغازه بیرون آمده و فرار می‌کنند.

مجتبی هاشمی کشته شد

وقتی آقای راسخ و زارع وارد مغازه می‌شوند،.با پیکر نیمه‌جان آقا روبرو می‌شوند که نقش زمین شده بود. به هر ترتیبی بود او را به بیمارستان می‌رسانند.اما آقا در بیمارستان به شهادت می‌رسند .

بعد از شهادتش ، تا مدت‌ها در مورد شهادت او.و این‌ که آیا ضاربان شهید هاشمی از منافقین بودند.یا دلایل شخصی پشت این ترور بوده، حرف و حدیث‌های زیادی بود؛.تا اینکه چندی پیش ، برنامه مستندی از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد.که به وسیله دوربین‌مخفی از تبادل اطلاعات منافقین کوردل.با نیروهای بعثی صدام فیلم‌برداری شده بود.و در آن، منافقین خبر شهادت آقا مجتبی را توسط نیروهای خودشان به نماینده‌های بعثی اعلام کردند.و گفتند : امروز نیروهای ما مجتبی هاشمی از نیروهای کمیته.و حزب اللهی را با گلوله کشتند .

توضیحات تکمیلی
وزن0.135 kg
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “آقا مجتبی” لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ارسال و حمل و نقل

محصولات مشابه

-20%
سید اسدالله
بستن

سید اسدالله

۱۸,۰۰۰ تومان ۱۴,۴۰۰ تومان

سید اسدالله خاطراتی از شهید سید اسدالله مدنی

شب جمعه بود که فقیری به خانه مراجعه و درخواست کمک کرد. آقا دست از کیسۀ سیاهش مبلغی به او داد . فقیر که رفت، به من گفت:« احد کیسه خالی شد. فکر کنم فردا دیگر ما زنده نباشیم» با تعجب پرسیدم « یعنی چی آقا؟!» آقا گفت: « از خدا خواستم که تا زنده ام این کیسه خالی نشود، امشب که کیسه خالی شد، احتمال می دهم دیگر عمرم به سر آمده باشد ، والا این کیسه خالی نمی شد. » آن شب درست شب 20 شهریور بود.

« سیداسدالله مدنی دهخوارقانی » فرزند میرعلی به شماره شناسنامه ۲۹۵ به سال ۱۲۹۳ شمسی ( ۱۳۲۳ قمری ) در شهر دهخوارقان از توابع تبریز به دنیا آمد . چهار ساله بود که مادرش را از دست داد و در ۱۶ سالگی غم از دست دادن پدر را متحمل شد . تحصیل را از " مدرسه طالبیه " تبریز آغاز نمود و در ۱۷ سالگی ، برای کسب علم ، راهی دیار قم شد ، « سیداسدالله » در جواب دوستانش که به او گفتند : « اوضاع زمانه مساعد طلبگی نیست . » کنایه از این که منیر و روحانی ، طالبی ندارد گفت : « حداقل ملا و واعظ خودم که میشوم . » ایشان در قم از محضر اساتیدی همچون « آیت الله حجت کمره ای » و « آیت الله خوانساری » و « امام خمینی » کسب فیض نمود و در سال ۱۳۲۱ برای تکمیل تحصیلات راهی « نجف اشرف » شد . در نجف « آیت الله شاگرد برجسته « آیت الله سیدمحسن حکیم » بود ، تا جایی که به دستور ایشان تدریس هم می کرد . « آیت الله سیدابوالقاسم خویی » و سید عبدالهادی شیرازی » از دیگر اساتید ایشان میباشند . « سیداسدالله » به سال ۱۳۳۱ در میان استقبال مردم ، به « آذرشهر » زادگاه خود بازگشت و در آنجا سخنرانیهای پر شوری انجام داد . این بازگشت نقطه عطف زندگی مبارزاتی آیت الله مدنی به حساب می آید و از این مقطع به بعد ، تبعیدهای ایشان به دلیل سخنرانیهای ضد رژیم آغاز شد.

دره مرادبیگ ، همدان ، خرم آباد ، ملایر ، تهران ، نورآباد ممسنی ، گنبد کاووس ، بندر کنگان ، مهاباد شهرها و روستاهایی هستند که آیت الله مدنی از سال ۱۳۳۱ تا ۱۳۵۷ به دلایل مختلف که عمده آن تبعید است ، مدتی را اقامت در آنها داشته است . البته همدان و اهالی آن بیشترین فیض را از حضور ایشان برده اند . تبریز آخرین میعادگاه آن حضرت بود . سیداسدالله مدنی بعد از ۲۲ ماه حضور در تبریز ، در ۲۰ شهریور ۱۳۶۰ ، در سن ۶۷ سالگی در کسوت امام جمعه و در قنوت نماز ، به آرزوی دیرینه اش رسید و معشوق خویش را با جسمی درهم شکسته و رویی خونین ملاقات کرد.

افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%تمام شد
سلوک در مکتب سلیمانی
بستن

سلوک در مکتب سلیمانی

۳۷,۰۰۰ تومان ۲۹,۶۰۰ تومان

سلوک در مکتب سلیمانی

کتاب پیش رو ترکیبی از ادبیات عاطفی- احساسی ، عقلی ۔ ادراکی و عرفانی اشراقی است که جنبه حال و قال دارد . نوشته ای که در حالات و روحیات متنوع با روح و رویکردهای متکثر تحت عناوینی لباس تشخص یافت.

سردار شهید سلیمانی ، آن مرد آسمانی به گونه ای زیست که تبدیل به مکتب شد تا مردی تمام ناشدنی در امتداد تاریخی تحول آفرین باشد ، اوباما کاردارد ، زنده است ، زنده تر از همیشه . اگر طالب فهم وشهود ، درک و دریافت سردار دلها هستیم ، باید به زندگی سردار راه یافته و او را نیز به درون زندگی خود آوریم ، با او مشابهت و مشاکلت پیدا کنیم و این تنها با معجزه عشق عقلانی و عقل عاشقانه ممکن خواهد بود . گزاره « شهیدسلیمانی » قدرتمندتر از سردارسلیمانی » و قدرت نرم پویا و پایدار جامعه اسلامی و انقلابی است . او تا ابد جاودانه مانده و درسایه شجره طیبه « جهاد في سبيل الله » برای همه اعصار و امصار اسوہ حسنه مقاومت و امنیت است . راز ارتقای وجودی و فرمول زیست سلیمانی « اتصال به ولایت » بود . او از باب « ولايت فقيه » وارد مدينه ولایت معصوم ( ع ) و شهر امامت شد ، به فتوحات غیبی رسید و فاتح دلها گشت و در فرجام کار از جام ولایت شراب شهادت و شهد شهود نوشید .

افزودن به علاقه مندی
اطلاعات بیشتر
-20%
مرد شهید حاج احمد متوسلیان
بستن

مرد

۲۱,۰۰۰ تومان ۱۶,۸۰۰ تومان

مرد --- شهید احمد متوسلیان

فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله

مشخصات شهید احمد متوسلیان

*نام و نام خانوادگی: احمد متوسلیان

*نام پدر : غلامحسین

*محل تولد : تهران

*تاریخ ولادت: ۱۳۳۲/۰۱/۱۵

*تاریخ ربوده شدن : ۰۴/۱۴ /۱۳۶۱

*نحوه ربوده شدن: توسط صهیونیست ها در ایست بازرسی لبنان

*مدت عمر: ۶8 سـال

*محل مزار : جاویدالاثر

*کتاب مربوط به این شهید: مرد _ می خواهم با تو باشم _  هاله ای از غبار _ فرمانده جدید _ راز احمد

مرد ---شهید حاج احمد متوسلیان

شهید حاج احمد متوسلیان در  ۱۵ فروردین ۱۳۳۲ در  یکی از محلات جنوب شهر تهران در خانواده ۹ نفره ، دیده به جهان گشود. پدرش غلامحسین متوسلیان و مادرش بی بی معصومه حسینی زاده است. دارای شش برادر و یک خواهر است که نام دو برادرش محمد و امیر متوسلیان و فریده متوسلیان خواهر حاج احمد متوسلیان است. دوران تحصیل ابتدایی را در دبستان اسلامی مصطفوی به پایان رساند و ضمن تحصیل، به پدرش که در بازار به شغل شیرینی فروشی اشتغال داشت، کمک می کرد. پس از پایان دوره ابتدایی، وارد هنرستان صنعتی شد و در سال۱۳۵۱ موفق به اخذ دیپلم گردید و به خدمت سربازی اعزام شد. پس از پایان دوره سربازی، در یک شرکت تأسیساتی خصوصی استخدام شد و بعد از چند ماه، به خرم‌آباد منتقل گردید و فعالیت‌های سیاسی تبلیغی خود ادامه داد. در سال ۱۳۵۴ توسط ساواک دستگیر شد و پنج ماه در زندان فلک‌الافلاک خرم‌آباد در یک سلول انفرادی زندانی بود. پس از این که از زندان آزاد شد، در قیام‌های خونین قم و تبریز در سال ۱۳۵۶، نقش رابط و هماهنگ‌کننده تظاهرات را در محلات جنوبی تهران برعهده داشت.در همین سال در رشته مهندسی الکترونیک دانشگاه علم و صنعت ایران پذیرفته شد.

با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، مسئولیت تشکیل کمیته انقلاب اسلامی محل خویش را عهده‌دار شد. پس از شکل‌گیری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به این ارگان پیوست و به سازماندهی نیروها همت گماشت. حاج احمد متوسلیان نقش مهمی در آرامش و سامان دهی اوضاع کردستان و بوکان در اسفند ۱۳۵۷ و شهرهای سقز و بانه و آزادسازی سنندج و آزادسازی مریوان در خرداد ۱۳۵۹ که در تصرف نیروهای کرد بود، داشته است.

وقتی ارتش اسرائیل قصد حمله به سوریه را کرد و سوریه از کشورهای اسلامی تقاضای کمک کرد، رهبر کبیر انقلاب، امام خمینی(ره) با مشورت مقامات عالی رتبه‌ نظامی و جنگی کشور، دستور اعزام بخشی از لشگر ۲۷ محمد رسول الله که از زبده ترین نیروهای رزمنده بودند را به فرماندهی حاج احمد متوسلیان و حاج ابراهیم همت ،صادر کرد. اما جنگ نظامی و درگیری نظامی انجام نشد.

۱۴ خرداد ۱۳۶۱ خودرو سیاسی سفارت جمهوری اسلامی ایران که در حمایت پلیس دیپلماتیک لبنان از شهر بندری طرابلس به بیروت باز می‌گشت، برخلاف قوانین بین‌المللی و مصونیت دیپلمات‌ها در منطقه “برباره” توسط نیروهای رژیم صهیونیستی موسوم به “نیروهای لبنانی” متوقف شد و سه دیپلمات ایرانی و خبرنگار همراه آنها ربوده شدند. از آن زمان تاکنون از سرنوشت سیدمحسن موسوی (کاردار سفارت ایران)، حاج احمد متوسلیان (وابسته نظامی سفارت ایران در بیروت)، تقی رستگارمقدم (کارمند سفارت) و کاظم اخوان (خبرنگار و عکاس ایرنا) خبری در دست نیست. در زمان بازگشت به کشور نیروها از سوریه به کشور، به حاج احمد خبر آمد سفارت ایران در بیروت در خطر محاصره صهیونیست‌ها و فالانژهای لبنانی قرار دارد، حاج احمد هم بعد از راهی کردن تمامی پاسدارها به ایران با کاردار وقت ایران در سفارت لبنان،”سید محسن موسوی” و دو تن دیگر به نام‌های “تقی رستگار” و “کاظم اخوان” با ماشین پلاک سیاسی سفارت و اکیپ‌های حفاظت دیپلماتیک ژاندارمری لبنان عازم بیروت شدند. اما در میانه‌ راه در یک ایست بازرسی به اسارت فالانژهای لبنانی و در واقع به اسارت صهیونیست‌ها در آمدند. بعد از ربوده شدن احمد متوسلیان و همراهانش، رادیو اسرائیل اعلام می‌کند: ژنرال احمد متوسلیان، طراح عملیات فتح المبین و بیت المقدس، در پست بازرسی «برباره» به اسارت گرفته شد. این نشان می‌دهد که او را خوب می‌شناختند.

تندیس متوسلیان در مارون‌الرأس در مرز فلسطین نصب شد تا یادبودی از ربوده شدن این فرمانده ایرانی باشد. انگشت اشاره احمد متوسلیان در تندیس ساخته شده به سمت اسرائیل است. عبدالمجید فراهانی طراح این تندیس است.

فیلم «ایستاده در غبار» به کارگردانی محمدحسین مهدویان محصول سال ۱۳۹۴ ساختهٔ ایران، با محوریت زندگی احمد متوسلیان ساخته شده‌است که هادی حجازی‌فر در نقش احمد متوسلیان است.

شهید-متوسلیان

متن سخنرانی شورانگیز شهید والا مقام حاج احمد متوسلیان در دارخوین

شهید حاج احمد متوسلیان روز پنج شنبه سی اردیبهشت ماه سال شصت و یک، حاج احمد با همان حال نامساعد و عصا در زیر بغل، آمد دارخوین تا برای بچه ها سخنرانی کند. آن هم در شرایطی که بچه های ما خیلی خسته بودند و فشار زیادی به آنها آمده بود. چیزی حدود بیست شبانه روز در گرمای چهل و هشت درجه، توی آن دشت وسیع خوزستان، وجب به وجب جنگیده و پیشروی کرده بودند. بدیهی است که همین مسأله باعث شده بود که نیروها مقداری احساس خستگی کنند. در چنین وضعیتی بود که حاج احمد آمد تا برای بسیجی ها سخنرانی کند. یکی از حضار بسیجی تیپ 27 می گوید: « حاج احمد با همان عصایی که زیر بغل داشت، آمد روی چهار پایه ایستاد و پشت میکروفون قرار گرفت. لحظه ای در سکوت، به دقت به چهره های بچه ها نگاه کرد و گفت:
« بسیجی ها! شما می گویید اگر ما در روز عاشورا بودیم، به امام حسین ( علیه السلام) و سپاه او کمک می کردیم. بدانید امروز روز عاشورا است.»
حاج احمد نگاه پر از لطفی به برادران - که اکثراً با سر و صورت و دست و پای زخمی روبروی او به خط شده بودند - کرد و ادامه داد:
« به خدا قسم! من از یک یک شما درس می گیرم. شما بسیجی ها برای من و امثال من در حکم استاد و معلم هستید. من به شما که با این حالت در منطقه مانده اید، حجتی ندارم. می دانم که تعداد زیادی از دوستان شما شهید شده اند. می دانم بیش از بیست روز است دارید یک نفس و بی امان در منطقه می جنگید و خسته اید و شاید در خودتان توان ادامه ی رزم سراغ ندارید. ولی از شما خواهش می کنم تا جان در بدن دارید، بمانید تا که شاید به لطف خدا در این مرحله بتوانیم خرمشهر را آزاد کنیم.»
در آخر صحبت هایش، در حالی که اشک از چشمانش سرازیر شده بود، گفت:
« خدایا! راضی نشو که حاج احمد زنده باشد و ببیند ناموس ما، خرمشهر ما، در دست دشمن باقی مانده، خدایا! اگر بنابر این است که خرمشهر در دست دشمن باشد، مرگ حاج احمد را برسان!»
این حرف ها و مناجات حاجی باعث شد همه ی نیروهای تیپ، شیون کنان، زار زار گریه کنند. خود حاج احمد، هم دل به دل بچه بسیجی ها داده بود و بی اختیار هق هق گریه، شانه هایش را می لرزاند. به زحمت والسلام سخنرانی را ادا کرد و از پشت میکروفون کنار آمد. حرف های حاجی مثل انفجار یک کپسول معنویت و اخلاص در جمع بچه ها بود. به محض پایان حرف های حاجی، بچه های تیپ در حالی که صلوات می فرستادند و تکبیر می گفتند، به طرف او هجوم آوردند و دسته جمعی و بی قرار، حاج احمد را در آغوش گرفته و می بوسیدند.

دست نوشته شهید والا مقام حاج احمد متوسلیان خطاب به گردان های حبیب بن مظاهر، سلمان فارسی و بلال حبشی برای کمک به تیپ 41 ثارالله

دست-نوشته-شهید-متوسلیان

متن دست نوشته شهید والا مقام حاج احمد متوسلیان

برادران وزوايي، قجه اي و صالحی
 گردان هاي شما بايد امشب حتماً براي حمله به واوي، چنانه وتينه حاضر باشند. سريعاً اقدام كنيد.
1-به معاونين بگوييد ترتيب پدافند را بدهند و يا خودتان [اين كار را بر عهده بگيريد].
2-هر سه نفر يا خودتان يا معاونين امشب بايد حتماً يك مأموريت گشتي به امام زاده عباس برويد. راهنما: كريم رحيم دليري.
3-اكيپ هاي آرپي جي 7 را به طرف جاده امام زاده عباس بفرستيد. هر طور شده در آنجا تانك هاي دشمن [لشكر 10 زرهي ]را بزنيد. عين خوش در تهديد است؛ لذا به هر طريق تانك ها را در اين قسمت سرگرم كنيد.

شهید والا مقام حاج احمد متوسلیان در کنار رهبر معظم انقلاب

شهید-متوسلیان-در-کنار-رهبر-انقلاب

سردار حاج قاسم سلیمانی در کنار مادر بزرگوار شهید والا مقام حاج احمد متوسلیان

سردار-قاسم-سلیمانی-در-کنار-مادر-شهید-احمد-متوسلیان

خانواده بزرگوار شهید والا مقام حاج احمد متوسلیان

خانواده-شهید-حاج-احمد-متوسلیان
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%
تنها زیر باران
بستن

تنها زیر باران

۶۰,۰۰۰ تومان ۴۸,۰۰۰ تومان

تنها زیر باران --- روایت زندگی شهید مهدی زین الدین

فرمانده گردان 412 لشکر 17 علی‌ ابن ابیطالب

مشخصات شهید مهدی زین الدین

*نام و نام خانوادگی: مهدی زین الدین

*نام پدر : عبدالرزاق

*محل تولد : تهران

*تاریخ ولادت: ۱۳۳۸/۰۷/۰۱

*تاریخ شهادت : ۱۳۶۳/۰۸/۲۲

*محل شهادت: جاده بانه - پیرانشهر

*نحوه شهادت:  توسط گروهک های تروریست

*مدت عمر: ۲۵ سـال

*محل مزار : گلزار شهدای علی بن جعفر قم

*کتاب مربوط به این شهید: تنها زیر باران ، از برف تا برف

 

تنها زیر باران --- روایت زندگی شهید مهدی زین الدین

متن وصیت نامه شهید مهدی زین الدین

بسمه تعالی

اولین شرط لازم برای پاسداری از اسلام، اعتقاد داشتن به امام حسین(ع) است. هیچ کس نمی‌تواند پاسداری از اسلام کند در حالی که ایمان و یقین به اباعبدالله‌الحسین(ع) نداشته باشد. اگر امروز ما در صحنه‌های پیکار می‌رزمیم و اگر امروز ما پاسدار انقلابمان هستیم و اگر امروز پاسدار خون شهدا هستیم و اگر مشیت الهی بر این قرار گرفته که به دست شما رزمندگان و ملت ایران، اسلام در جهان پیاده شود و زمینه ظهور حضرت امام زمان(عج) فراهم گردد، به واسطه عشق، علاقه و محبت به امام حسین(ع) است. من تکلیف می‌کنم شما «رزمندگان» را به وظیفه عمل کردن و حسین‌وار زندگی کردن.

در زمان غیبت کبری به کسی «منتظر» گفته می‌شود و کسی می‌تواند زندگی کند که منتظر باشد، منتظر شهادت، منتظر ظهور امام زمان(عج). خداوند امروز از ما همت، اراده و شهادت‌طلبی می‌خواهد. در این وصیت نامه فقط مقدار بدهکاریها و بستانکاریها را جهت مشخص شدن برای بازماندگان و پیگیری آنها می نویسم،به انضمام مسائل شرعی دیگر.

1- مسائل شرعی:

الف)نماز: به نظرم نمی آید بدهکار باشم.ولی مواقعی از اوان ممکن است صحیح نخوانده باشم،لذا یکسال نماز ضروری است خوانده شود.

ب)روزه:تعداد190روزه قرض دام وتنوانستم بگیرم.

ج)خمس:سی و پنج هزار ریال به دفتر آیت الله پسندیده بدهکار هست.

د)حق الناس:وای از آتش جهنم و عالم برزخ،خداوند عالم بصیراست.

2- مادیات

الف:بدهکاریها:

1- مبلغ شش هزار تومان معادل شصت هزار ریال به طرح و عملیات ستاد مرکزی بدهکارم،البته قبض دویست هزار ریال است،ولی ازاین مبلغ شصت هزار ریال بدهی بنده است.

2-وام یک میلیون ریالی از ستاد منطقه 1گرفته ام که ماهانه بیشتر ازهزار ریال باید بدهم، از این مبلغ هزار و هفتصد و پنجاه تومان حق مسکن را سپاه می دهد و دویست و پنجاه تومان از حقوقم کسر نمایند.

3-پنجهزار ریال به آقای مهجور (ستاد لشگر) پول نقد بدهکارم و پرداخت شد توسط در گاهی.

ب – بستانکاریها:

1-مبلغ هفتاد و پنج هزار ریال رهن منزل که به آقای رحمانی توفیقی جهت منزل مسکونه داده بودم و طلبکارم.این منزل را بمدت یکسال اجاره نمودم. باتفاق های رحمان توفیقی که ما در طبقه بالا و رحمان در طبقه پایین زندگی می کردند و ظاهرا شهیدحسن باقری از طریق آقای استادان منزل را از شخصی بنام معاضدی(صاحب اصلی خونه)اجاره کرده بودند،ولی نامبرده یکسال است که مبلغ فوق را مستردننموده است.

2- مقداری پول هم که مبلغ آن را نمیدانم (یادم نیست)نزد پدرم داشته‌ام و مقداری هم مجددا اگر به پدرم داده‌ام جهت بدهی‌ها

پدرم برای خانه‌ای که خریده بود تا با آن زندگی کنیم ولی خانه متعلق به پدرم می‌باشد و من فقط مبلغ فوق ویکصد هزار تومان وام مندرج در بند2. بدهکاریها ره از مبلغ نهصد و سی هزار تومان وجه بابت خانه مسکونی که پدرم خریده بوده است را داده‌ام که در صورت مرگ من و فروش خانه مستدعی است.باقیمانده وام را به سپاه برگردانده و طلبکاری من از پدرم رابه همسر و فرزندم بدهید و باقیمانده پول خانه هم طبیعتا به پدرم میرسد.مطلب دیگری به ذهنم نمی‌رسد و اگر کسی مراجعه کرد با توجه به وصییت من اقدام نمایید.

مهدی زین الدین

مزار شهید مهدی زین الدین

مزار-شهید-مهدی-زین-الدین

رهبر معظم انقلاب بر مزار فرمانده 25 ساله

رهبر-انقلاب-بر-مزار-شهید
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-15%
از چیزی نمی ترسیدم
بستن

از چیزی نمی ترسیدم

۲۶,۰۰۰ تومان ۲۲,۰۰۰ تومان

کتاب از چیزی نمی ترسیدم    زندگی نامه خود نوشت شهید حاج قاسم سلیمانی

فرمانده نیروی قدس

مشخصات شهید قاسم سلیمانی

*نام و نام خانوادگی: قاسم سلیمانی

*نام پدر : حسن

*محل تولد : رابر کرمان

*تاریخ ولادت: ۱۳۳۵/۱۲/۲۰

*تاریخ شهادت : ۱۳۹۸/۰۵/۱۳

*محل شهادت: فرودگاه بغداد 

*نحوه شهادت: تروریست های تکفیری

*مدت عمر: ۶۳سـال

*محل مزار : گلزار شهدای کرمان

*قطعه و ردیف و شماره :  قطعه ۲۹

*کتاب مربوط به این شهید:  از چیزی نمی ترسیدم - ذوالفقار -  حاج قاسم 1 - حاج قاسم 2 - منم میشم یه حاج قاسم - عمو قاسم - خنده های رفیق - سلیمانی عزیز - منم یه حاج قاسمم - خاتم سلیمانی - مدرسه درس آموز حاج قاسم - سردار دلها

 

کتاب از چیزی نمی ترسیدم    زندگی نامه خود نوشت شهید حاج قاسم سلیمانی

قاسم سلیمانی متولد ۲۰ اسفند سال ۱۳۳۵ در شهرستان رابُر از توابع استان کرمان در ایل عشایر سلیمانی بود. پدرش حسن نام داشت.حاج قاسم سلیمانی فرمانده پیشین سپاه قدس است. او در دوران جنگ ایران و عراق فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله و از فرماندهان عملیات‌های والفجر هشت، کربلای چهار و کربلای پنج بود.

قاسم سلیمانی در سال ۱۳۷۹ش از سوی آیت‌الله خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی ایران، به فرماندهی سپاه قدس منصوب شد. پس از ظهور داعش در عراق و سوریه، سلیمانی به عنوان فرمانده سپاه قدس با حضور در این مناطق و سازماندهی نیرو‌های مردمی، به مبارزه با این گروه پرداخت. وی در سال ۱۳۸۹، موفق به أخذ درجه سرلشکری شد. سردار سلیمانی بامداد جمعه ۱۳ دی ماه ۱۳۹۸ به شهادت رسید.

حاج-قاسم  

تصویر دست نوشته شهید حاج قاسم سلیمانی

دست نوشته

انگشتری شهید حاج قاسم سلیمانی پس از ترور ناجوانمردانه توسط تروریست های تکفیری

انگشتری

یادداشت حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای ، رهبر معظم انقلاب اسلامی ، بر کتاب «از چیزی نمی‌ترسیدم » ؛ زندگی‌نامه خودنوشت شهید سپهبد حاج‌قاسم سلیمانی

بسمه‌تعالی

هرچیزکه یاد شهید عزیز ما را برجسته کند ، چشم‌نواز و دل‌نواز است . یاد او را اگرچه خداوند در اوج برجستگی قرارداد و بدین‌گونه پاداش دنیایی اخلاص و عمل صالح او را بدو هدیه کرد ولی ما هم هرکدام وظیفه‌ای داریم . کتاب حاضر را هنوز نخوانده‌ام اما ظاهرا می‌تواند گامی در این راه باشد .

رزقنالله ما رزقه من فضله

سید علی خامنه ای

99/10/7

پیام رهبر انقلاب به مناسبت شهادت سردار سلیمانی

بسم الله الرحمن الرحیم ملّت عزیز ایران! سردار بزرگ و پرافتخار اسلام آسمانی شد. دیشب ارواح طیّبه‌ی شهیدان، روح مطهّر قاسم سلیمانی را در آغوش گرفتند. سال‌ها مجاهدت مخلصانه و شجاعانه در میدان‌های مبارزه با شیاطین و اشرار عالم و سال‌ها آرزوی شهادت در راه خدا، سرانجام سلیمانی عزیز را به این مقام والا رسانید و خون پاک او به دست شقی‌ترین آحاد بشر بر زمین ریخت. این شهادت بزرگ را به پیشگاه حضرت بقیّة‌الله ارواحنا فداه و به روح مطهّر خود او تبریک و به ملّت ایران تسلیت عرض می‌کنم. او نمونه‌ی برجسته‌ای از تربیت‌شدگان اسلام و مکتب امام خمینی بود، او همه‌ی عمر خود را به جهاد در راه خدا گذرانید. شهادت پاداش تلاش بی‌وقفه‌ی او در همه‌ی این سالیان بود، با رفتن او به حول و قوّه‌ی الهی کار او و راه او متوقّف و بسته نخواهد شد، ولی انتقام سختی در انتظار جنایتکارانی است که دست پلید خود را به خون او و دیگر شهدای حادثه‌ی دیشب آلودند. شهید سلیمانی چهره‌ی بین‌المللی مقاومت است و همه‌ی دلبستگان مقاومت خونخواه اویند. همه‌ی دوستان و نیز همه‌ی دشمنان بدانند خطّ جهاد مقاومت با انگیزه‌ی مضاعف ادامه خواهد یافت و پیروزی قطعی در انتظار مجاهدان این راه مبارک است. فقدان سردار فداکار و عزیز ما تلخ است، ولی ادامه‌ مبارزه و دست یافتن به پیروزی نهایی کام قاتلان و جنایتکاران را تلخ‌تر خواهد کرد.

ملّت ایران یاد و نام شهید عالی‌مقام سردار سپهبد قاسم سلیمانی و شهدای همراه او بویژه مجاهد بزرگ اسلام جناب آقای ابومهدی المهندس را بزرگ خواهد داشت و اینجانب سه روز عزای عمومی در کشور اعلام می‌کنم و به همسر گرامی و فرزندان عزیز و دیگر بستگان ایشان تبریک و تسلیت می‌گویم.

سیّدعلی خامنه‌ای ۱۳دی‌ماه ۱۳۹۸

 

تشییع میلیونی پیکر شهید ترور سردار سلیمانی در ایران و عراق

مردم قدرشناس و همیشه در صحنه ایران اسلامی پس از شهادت سردار سلیمانی و انجام مراسم تشییع در عراق آماده پذیرایی از فرزند خود شدند. پیکر‌های مطهر شهدا ابتدا در شهر اهواز و سپس در شهر‌های مشهد، تهران، قم و کرمان را تشییع کردند. طبق برآورد‌های انجام شده در این مراسم‌ها در حدود ۲۵ میلیون نفر حضور داشتند و پیکر‌های مطهر شهدا را تشییع کردند.

  تشییع-سردار

متن وصیت نامه شهید حاج قاسم سلیمانی

بسم الله الرحمن الرحیم

شهادت می دهم به اصول دین

اشهد أن لا اله الّا الله و اشهد أنّ محمداً رسول الله و اشهد أنّ امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب و اولاده المعصومین اثنی عشر ائمتنا و معصومیننا حجج الله. شهادت می دهم كه قیامت حق است. قرآن حق است. بهشت و جهنّم حق است. سؤال و جواب حق است. معاد، عدل، امامت، نبوّت حق است.

خدایا! تو را سپاس می گویم بخاطر نعمت هایت

خداوندا! تو را سپاس كه مرا صلب به صلب، قرن به قرن، از صلبی به صلبی منتقل كردی و در زمانی اجازه ظهور و وجود دادی كه امكان درك یكی از برجسته ترین اولیائت را كه قرین و قریب معصومین است، عبد صالحت خمینی كبیر را درك كنم و سرباز ركاب او شوم. اگر توفیق صحابه رسول اعظمت محمد مصطفی را نداشتم و اگر بی بهره بودم از دوره مظلومیت علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم و مظلومش، مرا در همان راهی قرار دادی كه آنها در همان مسیر، جان خود را كه جان جهان و خلقت بود، تقدیم كردند.

خداوندا! تو را شكرگزارم كه پس از عبد صالحت خمینی عزیز، مرا در مسیر عبد صالح دیگری كه مظلومیتش اعظم است بر صالحیتش، مردی كه حكیم امروز اسلام و تشیّع و ایران و جهان سیاسی اسلام است، خامنه ای عزیز ــ كه جانم فدایِ جان او باد ــ قرار دادی.

پروردگارا! تو را سپاس كه مرا با بهترین بندگانت در هم آمیختی

و درك بوسه بر گونه های بهشتی آنان و استشمام بوی عطر الهی آنان را ــ یعنی مجاهدین و شهدای این راه ــ به من ارزانی داشتی.

خداوندا! ای قادر عزیز و ای رحمان رزّاق، پیشانی شكر شرم بر آستانت میسایم كه مرا در مسیر فاطمه اطهر و فرزندانش در مذهب تشیّع ـ عطر حقیقی اسلام ـ قرار دادی و مرا از اشك بر فرزندان علی بن ابی طالب و فاطمه اطهر بهره مند نمودی؛ چه نعمت عظمایی كه بالاترین و ارزشمندترین نعمتهایت است؛ نعمتی كه در آن نور است، معنویت، بیقراری كه در درون خود بالاترین قرارها را دارد، غمی كه آرامش و معنویت دارد.

خداوندا! تو را سپاس كه مرا از پدر و مادر فقیر، اما متدیّن و عاشق اهل بیت و پیوسته در مسیر پاكی بهره مند نمودی. از تو عاجزانه میخواهم آنها را در بهشتت و با اولیائت قرین كنی و مرا در عالم آخرت از درك محضرشان بهره مند فرما.

خدایا! به عفو تو امید دارم

ای خدای عزیز و ای خالق حكیم بی همتا! دستم خالی است و كوله پشتی سفرم خالی، من بدون برگ و توشه ای به امید ضیافتِ عفو و كرم تو می آیم. من توشه ای برنگرفته ام؛ چون فقیر [را] در نزد كریم چه حاجتی است به توشه و برگ؟!

سارُق، چارُقم پر است از امید به تو و فضل و كرَم تو؛ همراه خود دو چشم بسته آورده ام كه ثروت آن در كنار همه ناپاكی ها، یك ذخیره ارزشمند دارد و آن گوهر اشك بر حسین فاطمه است؛ گوهر اشك بر اهلبیت است؛ گوهر اشك دفاع از مظلوم، یتیم، دفاع از محصورِ مظلوم در چنگ ظالم.

خداوندا! در دستان من چیزی نیست؛ نه برای عرضه [چیزی دارند] و نه قدرت دفاع دارند، اما در دستانم چیزی را ذخیره كرده ام كه به این ذخیره امید دارم و آن روان بودن پیوسته به سمت تو است. وقتی آنها را به سمتت بلند كردم، وقتی آنها را برایت بر زمین و زانو گذاردم، وقتی سلاح را برای دفاع از دینت به دست گرفتم؛ اینها ثروتِ دست من است كه امید دارم قبول كرده باشی. خداوندا! پاهایم سست است. رمق ندارد. جرأت عبور از پلی كه از جهنّم عبور میكند، ندارد. من در پل عادی هم پاهایم می لرزد، وای بر من و صراط تو كه از مو نازك تر است و از شمشیر بُرنده تر؛ اما یك امیدی به من نوید می دهد كه ممكن است نلرزم، ممكن است نجات پیدا كنم. من با این پاها در حَرَمت پا گذارده ام و دورِ خانه ات چرخیده ام و در حرم اولیائت در بین الحرمین حسین و عباست آنها را برهنه دواندم و این پاها را در سنگرهای طولانی، خمیده جمع كردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خزیدم، گریستم، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم؛ افتادم و بلند شدم. امید دارم آن جهیدن ها و خزیدن ها و به حُرمت آن حریم ها، آنها را ببخشی.

خداوندا! سر من، عقل من، لب من، شامّه من، گوش من، قلب من، همه اعضا و جوارحم در همین امید به سر می برند؛ یا ارحم الراحمین! مرا بپذیر؛ پاكیزه بپذیر؛ آنچنان بپذیر كه شایسته دیدارت شوم. جز دیدار تو را نمی خواهم، بهشت من جوار توست، یا الله!

خدایا! از كاروان دوستانم جامانده ام

خداوند، ای عزیز! من سال ها است از كاروانی به جا مانده ام و پیوسته كسانی را به سوی آن روانه میكنم، اما خود جا مانده ام، اما تو خود میدانی هرگز نتوانستم آنها را از یاد ببرم. پیوسته یاد آنها، نام آنها، نه در ذهنم بلكه در قلبم و در چشمم، با اشك و آه یاد شدند.

عزیز من! جسم من در حال علیل شدن است. چگونه ممكن [است] كسی كه چهل سال بر درت ایستاده است را نپذیری؟ خالق من، محبوب من، عشق من كه پیوسته از تو خواستم سراسر وجودم را مملو از عشق به خودت كنی؛ مرا در فراق خود بسوزان و بمیران.

عزیزم! من از بیقراری و رسواییِ جاماندگی، سر به بیابان ها گذارده ام؛ من به امیدی از این شهر به آن شهر و از این صحرا به آن صحرا در زمستان و تابستان میروم. كریم، حبیب، به كَرَمت دل بستهام، تو خود میدانی دوستت دارم. خوب میدانی جز تو را نمیخواهم. مرا به خودت متصل كن.

خدایا وحشت همه ی وجودم را فرا گرفته است. من قادر به مهار نفس خود نیستم، رسوایم نكن. مرا به حُرمت كسانی كه حرمتشان را بر خودت واجب كرده ای، قبل از شكستن حریمی كه حرم آنها را خدشه دار میكند، مرا به قافله ای كه به سویت آمدند، متصل كن.

معبود من، عشق من و معشوق من، دوستت دارم. بارها تو را دیدم و حس كردم، نمیتوانم از تو جدا بمانم. بس است، بس. مرا بپذیر، اما آن چنان كه شایسته تو باشم.

خطاب به برادران و خواهران مجاهدم...

خواهران و برادران مجاهدم در این عالم، ای كسانی كه سرهای خود را برای خداوند عاریه داده اید و جان ها را بر كف دست گرفته و در بازار عشق بازی به سوق فروش آمده اید، عنایت كنید: جمهوری اسلامی، مركز اسلام و تشیّع است.

امروز قرارگاه حسین بن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرم ها می مانند. اگر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمی ماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی(ص).

برادران و خواهرانم! جهان اسلام پیوسته نیازمند رهبری است؛ رهبری متصل و منصوب شرعی و فقهی به معصوم. خوب میدانید منزّه ترین عالِم دین كه جهان را تكان داد و اسلام را احیا كرد، یعنی خمینی بزرگ و پاك ما، ولایت فقیه را تنها نسخه نجات بخش این امت قرار داد؛ لذا چه شما كه به عنوان شیعه به آن اعتقاد دینی دارید و چه شما كه به عنوان سنّی اعتقاد عقلی دارید، بدانید [باید] به دور از هرگونه اختلاف، برای نجات اسلام خیمه ولایت را رها نكنید. خیمه، خیمه ی رسول الله است. اساس دشمنی جهان با جمهوری اسلامی، آتش زدن و ویران كردن این خیمه است. دور آن بچرخید. والله والله والله این خیمه اگر آسیب دید، بیت الله الحرام و مدینه حرم رسول الله و نجف، كربلا، كاظمین، سامرا و مشهد باقی نمی ماند؛ قرآن آسیب می بیند.

خطاب به برادران و خواهران ایرانی...

برادران و خواهران عزیز ایرانی من، مردم پر افتخار و سربلند كه جان من و امثال من، هزاران بار فدای شما باد، كما اینكه شما صدها هزار جان را فدای اسلام و ایران كردید؛ از اصول مراقبت كنید. اصول یعنی ولیّ فقیه، خصوصاً این حكیم، مظلوم، وارسته در دین، فقه، عرفان، معرفت؛ خامنه ای عزیز را عزیزِ جان خود بدانید. حرمت او را حرمتِ مقدسات بدانید.

برادران و خواهران، پدران و مادران، عزیزان من!

جمهوری اسلامی، امروز سربلندترین دوره خود را طی میكند. بدانید مهم نیست كه دشمن چه نگاهی به شما دارد. دشمن به پیامبر شما چه نگاهی داشت و [دشمنان] چگونه با پیامبر خدا و اولادش عمل كردند، چه اتهاماتی به او زدند، چگونه با فرزندان مطهر او عمل كردند؟ مذمت دشمنان و شماتت آنها و فشار آنها، شما را دچار تفرقه نكند.

بدانید كه می دانید مهمترین هنر خمینی عزیز این بود كه اوّل اسلام را به پشتوانه ایران آورد و سپس ایران را در خدمت اسلام قرار داد. اگر اسلام نبود و اگر روح اسلامی بر این ملت حاكم نبود، صدام چون گرگ درنده ای این كشور را میدرید؛ آمریكا چون سگ هاری همین عمل را میكرد، اما هنر امام این بود كه اسلام را به پشتوانه آورد؛ عاشورا و محرّم، صفر و فاطمیه را به پشتوانه این ملت آورد. انقلاب هایی در انقلاب ایجاد كرد. به این دلیل در هر دوره هزاران فداكار جان خود را سپر شما و ملت ایران و خاك ایران و اسلام نموده اند و بزرگترین قدرت های مادی را ذلیل خود نموده اند. عزیزانم، در اصول اختلاف نكنید.

شهدا، محور عزّت و كرامت همه ما هستند؛ نه برای امروز، بلكه همیشه اینها به دریای واسعه خداوند سبحان اتصال یافته اند. آنها را در چشم، دل و زبان خود بزرگ ببینید، همان گونه كه هستند. فرزندانتان را با نام آنها و تصاویر آنها آشنا كنید. به فرزندان شهدا كه یتیمان همه شما هستند، به چشم ادب و احترام بنگرید. به همسران و پدران و مادران آنان احترام كنید، همان گونه كه از فرزندان خود با اغماض میگذرید، آنها را در نبود پدران، مادران،همسران و فرزندان خود توجه خاص كنید.

نیروهای مسلّح خود را كه امروز ولیّ فقیه فرمانده آنان است، برای دفاع از خودتان، مذهب تان، اسلام و كشور احترام كنید و نیروهای مسلح می بایست همانند دفاع از خانه ی خود، از ملت و نوامیس و ارضِ آن حفاظت و حمایت و ادب و احترام كنند و نسبت به ملت همانگونه كه امیرالمؤمنین مولای متقیان فرمود، نیروهای مسلح می بایست منشأ عزت ملت باشد و قلعه و پناهگاه مستضعفین و مردم باشد و زینت كشورش باشد.

خطاب به مردم عزیز كرمان...

نكته ای هم خطاب به مردم عزیز كرمان دارم؛ مردمی كه دوست داشتنی اند و در طول 8 سال دفاع مقدس بالاترین فداكاری ها را انجام دادند و سرداران و مجاهدین بسیار والامقامی را تقدیم اسلام نمودند. من همیشه شرمنده آنها هستم. هشت سال به خاطر اسلام به من اعتماد كردند؛ فرزندان خود را در قتلگاه ها و جنگ های شدیدی چون كربلای5، والفجر8، طریق القدس، فتح المبین، بیت المقدس و... روانه كردند و لشكری بزرگ و ارزشمند را به نام و به عشق امام مظلوم حسین بن علی به نام ثارالله، بنیان گذاری كردند. این لشكر همچون شمشیری برنده، بارها قلب ملتمان و مسلمان ها را شاد نمود و غم را از چهره آنها زدود.

عزیزان! من بنا به تقدیر الهی امروز از میان شما رفته ام. من شما را از پدر و مادرم و فرزندان و خواهران و برادران خود بیشتر دوست دارم، چون با شما بیشتر از آنها بودم؛ ضمن اینكه من پاره تن آنها بودم و آنها پاره وجود من،

اما آنها هم قبول كردند من وجودم را نذر وجود شما و ملت ایران كنم.

دوست دارم كرمان همیشه و تا آخر با ولایت بماند. این ولایت، ولایت علی بن ابیطالب است و خیمه او خیمه حسین فاطمه است. دور آن بگردید. با همه شما هستم. میدانید در زندگی به انسانیت و عاطفه ها و فطرت ها بیشتر از رنگ های سیاسی توجه كردم. خطاب من به همه شما است كه مرا از خود میدانید، برادر خود و فرزند خود می دانید.

وصیت می كنم اسلام را در این برهه كه تداعی یافته در انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی است، تنها نگذارید. دفاع از اسلام نیازمند هوشمندی و توجه خاص است. در مسائل سیاسی آنجا كه بحث اسلام، جمهوری اسلامی، مقدّسات و ولایت فقیه مطرح میشود، این ها رنگ خدا هستند؛ رنگ خدا را بر هر رنگی ترجیح دهید.

خطاب به خانواده شهدا...

فرزندانم، دختران و پسرانم، فرزندان شهدا، پدران و مادران باقیمانده از شهدا، ای چراغهای فروزان كشور ما، خواهران و برادران و همسران وفادار و متدینه شهدا! در این عالم، صوتی كه روزانه من می شنیدم و مأنوس با آن بودم و همچون صوت قرآن به من آرامش میداد و بزرگ ترین پشتوانه معنوی خود می دانستم، صدای فرزندان شهدا بود كه بعضاً روزانه با آن مأنوس بودم؛ صدای پدر و مادر شهدا بود كه وجود مادر و پدرم را در وجودشان احساس میكردم.

عزیزانم! تا پیشكسوتان این ملتید، قدر خودتان را بدانید. شهیدتان را در خودتان جلوه گر كنید، به طوری كه هر كس شما را میبیند، پدر شهید یا فرزند شهید را، بعینه خودِ شهید را احساس كند، با همان معنویت، صلابت و خصوصیت.

خواهش می كنم مرا حلال كنید و عفو نمایید. من نتوانستم حق لازم را پیرامون خیلی از شماها و حتی فرزندان شهیدتان اداء كنم، هم استغفار می كنم و هم طلب عفو دارم.

دوست دارم جنازه ام را فرزندان شهدا بر دوش گیرند، شاید به بركت اصابت دستان پاك آنها بر جسدم، خداوند مرا مورد عنایت قرار دهد.

خطاب به سیاسیون كشور...

نكته ای كوتاه خطاب به سیاسیون كشور دارم: چه آنهایی [كه] اصلاح طلب خود را می نامند و چه آن هایی كه اصول گرا. آنچه پیوسته در رنج بودم اینكه عموماً ما در دو مقطع، خدا و قرآن و ارزش ها را فراموش میكنیم، بلكه فدا میكنیم. عزیزان، هر رقابتی با هم میكنید و هر جدلی با هم دارید، اما اگر عمل شما و كلام شما یا مناظره هایتان به نحوی تضعیف كننده دین و انقلاب بود، بدانید شما مغضوب نبی مكرم اسلام و شهدای این راه هستید؛ مرزها را تفكیك كنید. اگر میخواهید با هم باشید، شرط با هم بودن، توافق و بیان صریح حول اصول است. اصول، مطوّل و مفصّل نیست. اصول عبارت از چند اصل مهم است:

1- اول آنها، اعتقاد عملی به ولایت فقیه است؛ یعنی این كه نصیحت او را بشنوید، با جان و دل به توصیه و تذكرات او به عنوان طبیب حقیقی شرعی و علمی، عمل كنید. كسی كه در جمهوری اسلامی میخواهد مسئولیتی را احراز كند، شرط اساسی آن [این است كه] اعتقاد حقیقی و عمل به ولایت فقیه داشته باشد. من نه میگویم ولایت تنوری و نه میگویم ولایت قانونی؛ هیچ یك از این دو، مشكل وحدت را حل نمیكند؛ ولایت قانونی، خاصّ عامه مردم اعم از مسلم و غیر مسلمان است، اما ولایت عملی مخصوص مسئولین است كه میخواهند بار مهم كشور را بر دوش بگیرند، آن هم كشور اسلامی با این همه شهید.

2- اعتقاد حقیقی به جمهوری اسلامی و آنچه مبنای آن بوده است؛ از اخلاق و ارزش ها تا مسئولیت ها؛ چه مسئولیت در قبال ملت و چه در قبال اسلام.

3- به كارگیری افراد پاكدست و معتقد و خدمتگزار به ملّت، نه افرادی كه حتی اگر به میز یك دهستان هم برسند خاطره ی خان های سابق را تداعی می كنند.

4- مقابله با فساد و دوری از فساد و تجمّلات را شیوه خود قرار دهند.

5- در دوره حكومت و حاكمیت خود در هر مسئولیتی، احترام به مردم و خدمت به آنان را عبادت بداند و خود خدمتگزار واقعی، توسعه گر ارزش ها باشد، نه با توجیهات واهی، ارزش ها را بایكوت كند.

مسئولین همانند پدران جامعه می بایست به مسئولیت خود پیرامون تربیت و حراست از جامعه توجه كنند، نه با بی مبالاتی و به خاطر احساسات و جلب برخی از آراء احساسی زودگذر، از اخلاقیاتی حمایت كنند كه طلاق و فساد را در جامعه توسعه دهد و خانواده ها را از هم بپاشاند. حكومت ها عامل اصلی در استحكام خانواده و از طرف دیگر عامل مهم از هم پاشیدن خانواده هستند. اگر به اصول عمل شد، آن وقت همه در مسیر رهبر و انقلاب و جمهوری اسلامی هستند و یك رقابت صحیح بر پایه همین اصول برای انتخاب اصلح صورت میگیرد.

خطاب به برادران سپاهی و ارتشی...

كلامی كوتاه خطاب به برادران سپاهی عزیز و فداكار و ارتشی های سپاهی دارم: ملاك مسئولیت ها را برای انتخاب فرماندهان، شجاعت و قدرتِ اداره بحران قرار دهید. طبیعی است به ولایت اشاره نمی كنم، چون ولایت در نیروهای مسلح جزء نیست، بلكه اساس بقای نیروهای مسلح است. این شرط خلل ناپذیر می باشد.

نكته دیگر، شناخت به موقع از دشمن و اهداف و سیاست های او و اخذ تصمیم به موقع و عمل به موقع؛ هر یك از این ها اگر در غیر وقت خود صورت گیرد، بر پیروزی شما اثر جدّی دارد.

خطاب به علما و مراجع معظم

سخنی كوتاه از یك سرباز 40 ساله در میدان به علمای عظیم الشأن و مراجع گرانقدر كه موجب روشنایی جامعه و سبب زدودن تاریكی ها هستند، خصوصاً مراجع عظام تقلید. سربازتان از یك برج دیده بانی، دید كه اگر این نظام آسیب ببیند، دین و آنچه از ارزش های آن [كه] شما در حوزه ها استخوان خُرد كرده اید و زحمت كشیده اید، از بین میرود. این دوره ها با همه دوره ها متفاوت است. این بار اگر مسلّط شدند، از اسلام چیزی باقی نمی ماند. راه صحیح، حمایت بدون هر گونه ملاحظه از انقلاب، جمهوری اسلامی و ولیّفقیه است. نباید در حوادث، دیگران شما را كه امید اسلام هستید به ملاحظه بیندازند. همه ی شما امام را دوست داشتید و معتقد به راه او بودید. راه امام مبارزه با آمریكا و حمایت از جمهوری اسلامی و مسلمانان تحت ستم استكبار، تحت پرچم ولیّ فقیه است. من با عقل ناقص خود میدیدم برخی خنّاسان سعی داشتند و دارند كه مراجع و علماء مؤثر در جامعه را با سخنان خود و حالت حق به جانبی به سكوت و ملاحظه بكشانند. حق واضح است؛ جمهوری اسلامی و ارزش ها و ولایت فقیه میراث امام خمینی(ره) هستند و می بایست مورد حمایت جدی قرار گیرند. من حضرت آیت الله العظمی خامنه ای را خیلی مظلوم و تنها می بینم. او نیازمند همراهی و كمك شماست و شما حضرات معظّم با بیانتان و دیدارهایتان و حمایت هایتان با ایشان می بایست جامعه را جهت دهید. اگر این انقلاب آسیب دید، حتی زمان شاه ملعون هم نخواهد بود، بلكه سعی استكبار بر الحادگری محض و انحراف عمیق غیر قابل برگشت خواهد بود.دست مباركتان را می بوسم و عذرخواهی میكنم از این بیان، اما دوست داشتم در شرفیابی های حضوری به محضرتان عرض كنم كه توفیق حاصل نشد.

سربازتان و دست بوستان

از همه طلب عفو دارم

از همسایگانم و دوستانم و همكارانم طلب بخشش و عفو دارم. از رزمندگان لشكر ثارالله و نیروی با عظمت قدس كه خار چشم دشمن و سدّ راه او است، طلب بخشش و عفو دارم؛ خصوصاً از كسانی كه برادرانه به من كمك كردند.

نمی توانم از حسین پورجعفری نام نبرم كه خیرخواهانه و برادرانه مرا مثل فرزندی كمك می كرد و مثل برادرانم دوستش داشتم. از خانواده ایشان و همه برادران رزمنده و مجاهدم كه به زحمت انداختمشان عذرخواهی می كنم. البته همه برادران نیروی قدس به من محبّت برادرانه داشته و كمك كردند و دوست عزیزم سردار قاآنی كه با صبر و متانت مرا تحمل كردند.

 

مزار شهید حاج قاسم سلیمانی در گلزار شهدای کرمان

مزار-سردار-حاج-قاسم

دریافت نشان سرداری شهید سردار حاج قاسم سلیمانی توسط فرمانده کل قوا

نشان-سردار

رهبر معظم انقلاب در منزل شهید سردار حاج قاسم سلیمانی

دیدار رهبری با خانواده شهید ترور حاج قاسم سلیمانی

سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در کنار رهبر انقلاب

سردار-و-رهبر-انقلاب
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%تمام شد
تا کوچه های آسمان
بستن

تا کوچه های آسمان

۱۴,۰۰۰ تومان ۱۱,۲۰۰ تومان

تا کوچه های آسمان _ _ _ خاطرات سپهبد شهید علی صیاد شیرازی

فرماندهی نیروی زمینی ارتش

مشخصات شهید سپهبد علی صیاد شیرازی

*نام و نام خانوادگی: علی صیاد شیرازی

*نام پدر : زیاد

*محل تولد : مشهد

*تاریخ ولادت: ۱۳۲۳/۰۳/۰۴

*تاریخ شهادت : ۱۳۷۸/۰۱/۲۱

*محل شهادت: تهران

*نحوه شهادت: ترور توسط منافقین کوردل

*مدت عمر: ۵۵ سـال

*محل مزار : گلزار شهدای بهشت زهرا تهران

*قطعه و ردیف و شماره : ۸-۳۰-۲۹

*کتاب مربوط به این شهید: تا کوچه های آسمان - در کمین گلسرخ

 

تا کوچه های آسمان _ _ _ شهید سپهبد علی صیاد شیرازی

چهارم خرداد ۱۳۲۳، در درگز چشم به جهان گشود. پدرش زیاد و مادرش،شهربانو نام داشت. تا پایان کارشناسی در رشته علوم و فنون نظامی درس خواند. سپهبد ارتش بود. ازدواج کرد و صاحب دو پسر و دو دختر شد. به عنوان نزاجا در جبهه حضور یافت. بیست و یکم فروردین ۱۳۷۸، در تهران بر اثر اصابت گلوله توسط گروهک منافقین ترور و به درجه رفیع شهادت نائل شد. مزار این شهید بزرگوار در گلزار شهدای بهشت زهرا تهران واقع است.

سپهبد-صیاد-شیرازی

تصویر دست نوشته شهید سپهبد علی صیاد شیرازی

سپهبد شهید-صیاد شیرازی

متن وصیت نامه شهید سپهبد علی صیاد شیرازی

بسم الله الرحمن الرحیم، ارحم الراحمین، رب العالمین و صلی الله علی محمد واله الطاهرین و سلم. انالله و اناالیه راجعون…

خداوندا! این تو هستی كه قلبم را مالا مال از عشق به راهت، اسلامت، نظامت و ولایتت قرار دادی.

خدایا؛ تو خود می دانی كه همواره آماده بوده ام آنچه را كه تو خود به من دادی، در راه عشقی كه به راهت دارم، نثار كنم. اگر این نبود، آن هم خواست تو بود.

پروردگارا؛ رفتن در دست تواست، من نمی دانم چه موقع خواهم رفت، ولی می دانم كه از تو باید بخواهم مرا در ركاب امام زمانم قرار دهی و آن قدر با دشمنان قسم خورده ات بجنگم تا به فیض شهادت برسم.

از پدر و مادرم كه حق بزرگی بر گردنم دارند می خواهم كه مرا ببخشند؛ من نیز همواره برایشان دعا كرده ام كه عاقبت به خیر شوند. از همسر گرامی و فداكار و فرزندانم می خواهم كه مرا ببخشند كه كمتر توانسته ام به آن ها برسم و بیشتر می خواهم وقف راهی باشم كه خداوند متعال به امت زمان ما عطا فرموده.

آنچه از دنیا برایم باقی می ماند، حق است كه در اختیار همسرم قرار گیرد. از همه ی آن هایی كه از من بد دیده اند می خواهم كه مرا به بزرگی خودشان ببخشند و بالاخره از مردان مخلص خودم به ویژه حاج آقا امیر رنجبر نیكدل، استدعا دارم در غیاب من به امور حساب و كتاب من برسند و با برادران دیگر، چون جناب سرهنگ حاج آقا آذریون و تیمسار حاج آقا آراسته در این باب، تشریك مساعی نمایند.

خداوندا! ولی امرت حضرت آیت الله خامنه ای را تا ظهور حضرت مهدی(عج) زنده، پاینده و موفق بدار.

آمین یا رب العالمین

من الله التوفیق علی صیاد شیرازی

۱۹ دی ماه ۱۳۷۱

مزار شهید ترور سپهبد علی صیاد شیرازی در گلزار شهدای بهشت زهرا تهران قطعه 29

  مزار-سپهبد-صیاد-شیرازی1

متن روی سنگ مزار

من کان لله کان الله له هر که با خدا باشد خدا با اوست مفتخرم بعنوان سربازکوچک اسلام و همرزم شرمنده شهدا درجبهه‌های جنگ از صحنه‌های رزم باضدانقلاب تا جبهه جنگ تحمیلی توفیق یافتم دراین مراسم با شکوه شرکت نموده و شاهد منورتر شدن فضای عطر آگین گلزار شهدای چیذر در جوار مقبره امامزاده علی اکبرباشم. ان شاءالله که خداوند به من و همه مشتاقان انقلاب اسلامی توفیق دهد راه پر عزت و اقتدار شهدایمان را با سرافرازی ادامه داده و خود افتخار شهادت نصیبمان شود. خداوندا رهبرمعظم انقلاب اسلامی و ولی امر مسلمین را تا ظهور حضرت مهدی (عج) نگهدار باش.

سرباز کوچک اسلام علی صیاد شیرازی

76/2/4

رهبری در کنار مزار شهید سرافراز سپهبد علی صیاد شیرازی

مزار-سپهبد-صیاد-شیرازی
افزودن به علاقه مندی
اطلاعات بیشتر
-20%تمام شد
نبرد سید جابر
بستن

نبرد سید جابر

۶۰,۰۰۰ تومان ۴۸,۰۰۰ تومان

نبرد سید جابر --- اردیبشهت تا تیر 1361  به روایت سردار سرلشگر شهید حاج قاسم سلیمانی

کتاب دوم از مجموعه « روزی روزگاری قاسم سلیمانی ، با عنوان "نبرد سیدجابر" اینک در دسترس دوستداران سردار سرلشکر سلیمانی است . این کتاب دوره ای از فرماندهی وی بر تیپ تارالله را روایت می کند که تیپ را برای حضور در عملیات بیت المقدس او دوکوهه به دارخوین و سپس حمیدیه آورد و در نبردی سخت و نابرابر در جبهه کرخه کور لشکرهای ۵ مکانیزه و ۶ زرهی دشمن را زمین گیر کرد تا قرارگاه های فتح و نصر ، فارغ از رویارویی با تانک های این دو لشکر قدرتمند ، از کارون عبور کنند.

همچنین شرح می دهد که رزمندگان تیپ تارالله چگونه تحت امری ، در آوردگاه کوشک ، تانک های عراقی را به آتش کشیدند . پایه و اساس این کتاب نیز استاد ، مدارک و نوارهای مرکز استاد و تحقیقات سپاه و تاریخ شفاهی سردار حاج قاسم سلیمانی و فرماندهان و رزمندگان حاضر در خطوط پدافندی و عملیات ها است .

سخنرانی-سردار-حاج-قاسم-سلیمانی-نبرد-سید-جابر

در قسمتی از کتاب سخنان سردار شهید حاج قاسم سلیمانی فرمانده تیپ ثارالله ثبت شده که با هم می خوانیم:

سلیمانی در پایان سخنانش باز هم تأکید کرد : « افرادی که خسته شده اند می توانند مدتی مرخصی بگیرند و بعد از استراحت برگردند.

وی گفت:

« واقعا اگر خسته شده اید ، من خدا شاهد است توی تیپ ، خودتون می دونید ، که نه مسئله فرمانده تیپی است و نه اصلا هیچ فرقی نمی کند چه من چه شما چه اون. همه باهم دوست هستیم ، برادر هستیم ، رفیق هستیم ، هیچ وقت ، نه الحمدلله در من این مسئله هست ، غرور هست که بگم « نخیر » به غرور به خودم بگم : من از همه بالاترم ، من فرمانده تیپ هستم ، من اله هستم . نه خودم را در این حد می بینم ، به این کارها را می کنم ، الحمد لله هیچ مسئله ای نیست .

آقا ، برادر عزيز ، من خسته شدم ، احتیاج به استراحت دارم ؛ ولی هیچ وقت توجیه غیرشرعی خودتون را نکنید، یک موقع می بینی انسان می خواهد یک عملی انجام بدهد ، هی خودش را توجیه می کند و می خواهد به یک شکلی خودش را راضی کند وانسان دو نفس است و در انسان همیشه دو چیز باهم به اصطلاح متضاد است : یکی میگه « نه » ، یکی می گه « درست است . » یکی می گه : نه درست نیست یکی میکشد به طرف شیطان ، یکی می کشه به طرف خد ا . همیشه تا اون حد اعلا که برسیم اینها هستند .

یعنی انسان باید خودش موقعی که یک تصمیم گرفتیم خدای خودش را در نظر بگیرد . بگه « آقا ، واقعاً من خسته شدم » و من قبول میکنم . راستش را بگه . چون واقعاً بیشتر کار کردید . خیلی زحمت کشیدید . پیاده روی کردید . شب و روز فشار روتون بیشتر از همه بود و خسته شدید . این را قبول دارم ، حتی اگر دیوانه هم باشید این را حق بهتون می دهم ولی باید بگید « من یک هفته ، دو هفته ، ده روز می روم مرخصی ، برمی گردم . » بگویید که « آقا ، من تجربه کسب کردم . این همه تجربه می دونم تا کس دیگه مثل من بشه یک سال طول می کشد با وضعیت این جنگ . » درست است ؟ « می رویم آقا برمی گردیم . حالا چند روز دیگه می خواهید عملیات انجام بدهید . اگر به این عملیات نمی رسم ، برای عملیات بعدی می رسم . »

رمضان راجی امیرحسینی و افرادش بعد از شنیدن سخنان سلیمانی در منطقه ماندند . به تدریج عده ای از نفرات واحد اطلاعات و عملیات به مرخصی رفتند . کمی قبل از آغاز عملیات رمضان تمام این افراد خود را به تیپ ثارالله معرفی کردند . راجی چند روز بعد ، در یک سانحه اتومبیل به شدت صدمه دید . جواد رزم حسینی جای وی را گرفت . افراد جدیدی هم چون حسين يوسف الهی (الهیه) ، اکبر شجره ، حمید نصری " و خليل الله زحمت کش " ، به واحد اطلاعات پیوستند تا رزمندگان تیپ ثارالله را برای حضور قدرتمند در عملیات رمضان یاری کنند .

افزودن به علاقه مندی
اطلاعات بیشتر
-20%تمام شد
او یک ملت بود
بستن

او یک ملت بود

۱۸,۰۰۰ تومان ۱۴,۴۰۰ تومان
او یک ملت بود  خاطراتی از شهید سید محمد حسینی بهشتی -- او یک ملت بود  خاطراتی از شهید سید محمد حسینی بهشتی او یک ملت بود  خاطراتی از شهید سید محمد حسینی بهشتی -- او یک ملت بود  خاطراتی از شهید سید محمد حسینی بهشتی او یک ملت بود  خاطراتی از شهید سید محمد حسینی بهشتی -- او یک ملت بود  خاطراتی از شهید سید محمد حسینی بهشتی
افزودن به علاقه مندی
اطلاعات بیشتر
بهترین قیمت

بهترین قیمت

بالاترین کیفیت

بالاترین کیفیت

پرداخت امن

پرداخت امن

پشتیبانی سریع

پشتیبانی سریع

تحویل اکسپرس

تحویل اکسپرس

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید:

فیس بوک توییتر اینستاگرام یوتیوب پینترست

همراه با ما

اتاق خبر سایت ما

فروش در سایت ما

فرصت‌های شغلی

تماس با سایت ما

درباره سایت ما

خدمات مشتریان

پاسخ به پرسش‌های متداول

رویه‌های بازگرداندن کالا

شرایط استفاده

حریم خصوصی

گزارش باگ

راهنمای خرید از سایت ما

نحوه ثبت سفارش

رویه ارسال سفارش

شیوه‌های پرداخت

هفت روز هفته ، ۲۴ ساعت شبانه‌روز پاسخگو هستیم    شماره تماس :  09354642245       آدرس ایمیل :   info@shohadabook.ir

بسم رب الشهداء و الصديقين

و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل االله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون

فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا بحمدلله و ان شاءالله در راه پاسداری خون شهیدان از اولین آن حضرت هابیل علیه السلام ، خون پاک ارباب بی کفنمان حسین بن علی علیه السلام و تک تک انسان های پاکی که در راه امام زمانشان حضرت مهدی عجل لله تعالی فرجه الشریف  علیه اسلام به شهادت رسیدند ایجاد گردید. فروشگاه اینترنتی  کتاب شهدا با تقسیم بندی عناوین کتاب شهدا ، از قبیل شهدا تاریخ ، شهدا انقلاب ، شهدا دفاع مقدس ، شهدا مدافع حرم ، شهدا گمنام ، شهدا ترور ، شهدا ماموریت ، شهدا زن ، شهدا آزاده ، شهدا جانباز ، شهدا امربه معروف تشکیل شده است که عاشقان کتب شهدا می توانند کتاب مورد نظر را از فروشگاه انتخاب ، مختصری از خاطرات ، عکسها ، فیلم و ... کتاب شهید مورد نظر مشاهده درصورت علاقه مندی درخواست خرید را انجام و بعد از پرداخت وجه به شکل اینترنتی و ثبت آدرس دقیق پستی ، کتاب را تحویل بگیرند. لازم بذکر است بعلت گستردگی کتب شهدا و حساسیت در ثبت خاطرات شهدا در اوایل کار از کتب کمتری بهره می بریم که ان شاءالله به دعای مادر شهدا ، زهرای بتول سلام الله علیها بر توانمان اضافه و کتب بیشتری را بارگزاری خواهیم نمود . لذا ثبت انتقادات و پیشنهادات در بهتر شدن  فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا راه گشاه خواهد بود .  التماس دعا

استفاده از مطالب فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا چون برای زنده نگه داشتن فرهنگ ایثار و شهادت می باشد ، کاملا" آزاد بوده و از نظر شرعی مشکلی ندارد . التماس دعا

فروشگاه
علاقه مندی
0 آیتم سبد خرید
حساب کاربری
خانه
  • منو
  • دسته بندی ها
  • کتب شهدا دفاع مقدس
  • کتب تقریظ شده توسط مقام معظم رهبری
  • کتب سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
  • کتاب شهدا مخصوص کودکان و نوجوانان
  • کتب خاطرات رزمندگان اسلام
  • یادگاری از شهدا
  • خانه
  • فروشگاه
    • فروشگاه
    • سبد خرید
    • تسویه حساب
    • حساب کاربری
  • درباره ما
  • تماس با ما

سبد خرید

بستن
بازگشت به بالا