امام خامنه ای: زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست

* بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ *

فیس بوک توییتر پینترست لینکدین تلگرام
امام خامنه ای: شهادت مرگ تاجرانه است
فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا
ورود / عضویت

ورودایجاد یک حساب کاربری

رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
لیست علاقه مندی ها
0 آیتم / ۰ تومان
منو
فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا
0 آیتم / ۰ تومان
دسته بندی محصولات
  • کتب شهدا دفاع مقدس

    همه کتب شهدا ....

    کتب شهدا گمنام

    ابراهیم هادی 1

    ابراهیم هادی 2

    شاهرخ

    خدای خوب ابراهیم

    مهمان خدا

    راز کانال کمیل

    کتب شهدا ترور

    او یک ملت بود

    تا کوچه های آسمان

    آقا مجتبی

    از برف تا برف

    سردار دلها

    در کمین گلسرخ

    حاج قاسم 1

    مرد

    متولد ماه مارس 

    کتب شهدا  مدافع حرم

    ملاقات در ملکوت

    حجت خدا

    قصه دلبری

    یادت باشد

    پسرک فلافل فروش

    در مکتب مصطفی

    فاطمیون

    برای زِین أب

    مجید بربری

    کتب شهدا انقلاب

    طیب

    سفیر بیداری

    حبیب خدا

    کتب شهدا دفاع مقدس

    بر فراز آسمان

    عارفانه

    بیا مشهد

    نخل سوخته

    علی بی خیال

    مسافر کربلا

  • کتب تقریظ شده توسط مقام معظم رهبری
  • کتب سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
  • کتاب شهدا مخصوص کودکان و نوجوانان
  • کتب خاطرات رزمندگان اسلام
  • یادگاری از شهدا
  • خانه
  • فروشگاه
    • فروشگاه
    • سبد خرید
    • تسویه حساب
    • حساب کاربری
  • درباره ما
  • تماس با ما
خانهشهدا مدافع حرم ابوعلی کجاست؟
محصول قبلی
تو شهید نمی شوی ۱۵,۰۰۰ تومان ۱۲,۰۰۰ تومان
بازگشت به محصولات
محصول بعدی
شهید سید مرتضی آوینی در آینه خاطرات 
شهید فرهنگ ۴,۸۰۰ تومان ۳,۸۴۰ تومان
-20%تمام شد
ابوعلی کجاست؟
ابوعلی کجاست؟
ابوعلی کجاست؟
ابوعلی کجاست؟
ابوعلی کجاست؟
ابوعلی کجاست؟
برای بزرگنمایی کلیک کنید

ابوعلی کجاست؟

۱۳,۰۰۰ تومان ۱۰,۴۰۰ تومان

ابوعلی کجاست؟  —  زندگی نامه خود گفته شهید مرتضی عطایی معروف به ابوعلی

 جانشین تیپ عمار لشکر فاطمیون

مشخصات شهید مرتضی عطایی (ابوعلی)

*نام و نام خانوادگی: مرتضی عطایی

*نام پدر : حیدر

*محل تولد : مشهد

*تاریخ ولادت: ۱۳۵۵/۱۲/۰۴

*تاریخ شهادت : ۱۳۹۵/۰6/۲۱

*محل شهادت: لاذقیه – سوریه

*نحوه شهادت: تروریست های تکفیری

*مدت عمر: ۴۰ سـال

*محل مزار : بهشت رضا (ع) – مشهد

*قطعه و ردیف و شماره : ۸-11-15

*کتاب مربوط به این شهید: ابوعلی کجاست؟ – مصطفی و مرتضی

 

ابوعلی کجاست؟  —  گفت‌وگو با شهید مرتضی عطایی (ابوعلی)

مرتضی عطایی روز ۴ اسفند ماه سال ۱۳۵۵ در شهر مقدس مشهد به دنیا آمد، در همان محل تولدش تحصیلات دوره ابتدایی و متوسطه را سپری کرد و سپس در مغازه پدرش -تاسیسات ساختمان- مشغول به کار شد. وی در ۲۳ سالگی ازدواج کرد و صاحب یک دختر و یک پسر شد. همچنین ابوعلی یکی از بهترین دوستان شهید مصطفی صدرزاده و شهید مهدی صابری قبل از شهادتشان بود و شهادت این عزیزان خود دلیل بیشتر شدن شوق مرتضی به شهادت بود.

 رشادت های ابوعلی در درگیری های تل قرین، تدمر، دیرالعدس، بصرالحریر، القراصی و خان‌طومان به عنوان جانشین تیپ عمار لشکر فاطمیون نام او را به کلمه ای رعب آفرین برای تکفیری ها تبدیل کرده بود. در نهایت پس از رشادت های فراوان و چند بار مجروحیت های گوناگون، جانباز سرافراز مرتضی عطایی در ۲۱ شهریور ماه سال ۱۳۹۵ و همزمان با روز عرفه در منطقه لاذقیه به مقام رفیع شهادت نائل آمد و به یاران شهیدش پیوست.

مرتضی عطایی

متن وصیت نامه شهید مرتضی عطایی (ابوعلی)

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

اینجانب مرتضی عطائی ثواب زیارت امام حسین(ع) و دو رکعت نماز تحت قبه سیدالشهدا (ع) در تاریخ هفدهم شهریور ماه 1390 مصادف با نهم شوال 1432 را که به جا آوردم برسد به کسانی که در تشییع جنازه‌ام شرکت کرده‌اند، غسلم داده‌ و کفنم کرده و به خاک سپرده و در مراسم تعزیه‌ام شرکت می‌کنند هدیه نموده و امیدوارم خداوند متعال، اربابم ابا عبدالله الحسین(ع) را شفیع و دستگیرشان در یوم الحسرت قرار دهد ان شاالله.

ضمنا همه را تحت قبه دعا نمودم مخصوصا تمامی همسفرانی که اینجانب را همراهی کردند و احتمالا از من دلخور و یا رنجیده شده‌اند. برای شب اول قبرم دعا نموده و در زیارت عاشورایی که از تاریخ دهم محرم الحرام تا اربعین بعد از نماز صبح که انشاءالله تحت قبه می‌خوانم دعا گویم و برای فرج امام زمان(عج) بسیار دعا کنید که فرجمان در فرج آقا و مولایمان صاحب الزمان(عج) است. از همه حلالیت می‌طلبم مخصوصا همسرم مریم، دخترم نفیسه و پسرم علی.

وصیت-نامه-شهید

مزار شهید مرتضی عطایی (ابوعلی)

مزار شهید مرتضی عطایی

تصویری از شهید مرتضی عطایی (ابوعلی) با سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی

عکس-با-سردار-سلیمانی

در انبار موجود نمی باشد

افزودن به علاقه مندی ها loading
اضافه شد! مشاهده لیست علاقه مندی ها
محصول از قبل به علاقه مندی ها اضافه شده! مشاهده لیست علاقه مندی ها
افزودن به علاقه مندی
شناسه محصول: KSMH10028 دسته: شهدا مدافع حرم برچسب: ابوعلی, ابوعلی کجاست؟, جانشین تیپ, جانشین تیپ عمار, جانشین تیپ عمار لشکر فاطمیون, زندگی نامه خود گفته, زندگی نامه خود گفته شهید مرتضی عطایی, زندگی نامه خود گفته شهید مرتضی عطایی معروف به ابوعلی, شهدای مدافع حرم, شهید ابوعلی, شهید صدرزاده, شهید مدافع حرم مرتضی عطایی, شهید مرتضی عطایی, لشکر فاطمیون, مدافع حرم, مرتضی عطایی
  • توضیحات
  • توضیحات تکمیلی
  • نظرات (0)
  • ارسال و حمل و نقل
توضیحات

ابوعلی کجاست؟  —  زندگی نامه خود گفته شهید مرتضی عطایی معروف به ابوعلی

کتاب «ابوعلی کجاست؟» حاصل 10 ساعت گفت‌وگو با شهید مرتضی عطایی (ابوعلی) جانشین تیپ عمار لشکر فاطمیون است. این مصاحبه‌ها در شهر مشهد ضبط شده تا در کتاب خاطرات شهید مصطفی صدرزاده استفاده شود، اما با شهادت ایشان فرصتی برای چاپ خاطرات ابوعلی پیش آمد. مرتضی عطایی پس از رشادت‌های فراوان و چند بار مجروحیت‌، در 21 شهریورماه سال 1395 و همزمان با روز عرفه در منطقه لاذقیه سوریه به مقام رفیع شهادت نائل آمد و به یاران شهیدش پیوست.

ابوعلی کجاست؟

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

ابوعلی کجاست؟  —  زندگی نامه خود گفته شهید مرتضی عطایی معروف به ابوعلی

بسیج را عشق است!

مسجد امام جواد (ع) یکی از حوزه های رأی گیری بود. چهل و هشت ساعت نخوابیده بودیم،.چون مسئولیت تأمین امنیت صندوق های محدوده یکی از حوزه ها بر عهده ما بود. کار خیلی سنگین بود. حدود سی گروه مسلّح آماده کردیم.و همه آنها را از شب قبل از رأی گیری سر صندوق ها چیدیم.

روز جمعه در ساعت های آخر رأی گیری،دقیقا موقع نماز مغرب و عشا متوجه شدم.نارنجک جنگیِ چهل تیکه ای را در مسجد تله گذاری کرده اند. مسجد، روبروی پارک ملت بود.و آن منطقه هم خیلی پر رفت و آمد بود. موقع نماز مغرب به رفقا گفتم:.«شما حواستان باشد تا من بروم.وضو بگیرم و نماز بخوانم. چون شلوغ است،.اگر نمازم به آخر وقت بیفتد، ممکن است فراموش کنم.»

سرویس بهداشتی مسجد در زیرزمین بود.و در آن ساعت خلوت بود. از دستشویی که بیرون اومدم.و خواستم وضو بگیرم،.دیدم یک سطل آشغال بزرگ آنجاست. ناخودآگاه سرم از روی سطل آشغال رد شد.و دیدم که چیزی در سطل آشغال برق می زند. حساس شدم.

با دقت نگاه کردم و متوجه شدم ضامن و دستگیره نارنجک است. مشخص بود که خیلی دست به دست شده است. رنگ آن رفته بود و براق شده بود. مقداری پوست کیک و آبمیوه هم در سطل آشغال بود. تا آمدم دست بزنم، احساس کردم.با حالت خاصی تله شده است؛.اما مطمئن نبودم.

ابوعلی کجاست؟  —  زندگی نامه خود گفته شهید مرتضی عطایی معروف به ابوعلی

سریع فرمانده گردان را خبر کردم. سریع آمد و گفت: «دست نزنید. الان دم اذان است.و همه کسانی که جلوی پارک ملت هستند، برای نماز به اینجا می آیند. بدون اینکه مردم را حساس کنید، مانع شوید و نگذارید کسی پایین بیاید تا من با بچه های چک و خنثی سازی هماهنگ کنم.» یکی دو تا دژبان را با لباس شخصی دم در گذاشتم تا مردم حساس نشوند. بعد از اذان کمی سروصدا شده بود اما کم کم مردم را متفرق کردیم تا اینکه گروه چک و خنثی آمدند.

بعد از ده دقیقه مسئول گروه خنثی سازی به اتاق حوزه آمد. بدنه نارنجک چهل تکه را روی میز گداشت.و گفت: «بدنه نارنجک تحویل شما. در سطل آشغال تله شده بود.و اگر سطل آشغال جابجا یا چپ می شد،.منفجر می شد.» بدنه نارنجک را تحویل گرفتیم.و آنها هم چاشنی نارنجک را با خودشان بردند.

بعد از این ماجرا گزارشمان را نوشتیم، اما انگار نه انگار اتفاقی افتاده باشد. بسیج در این قضایا معمولا غریب است. کسی هم نبود که بگوید دست شما درد نکنه!.فقط فرمانده حوزه مان در مراسمی از ما تشکر کرد. بعد از این حادثه، مسئله حاد امنیتی دیگری.در حوزه استحفاظی مان پیش نیامد. حتی در سال 88، مشهد مثل تهران شلوغ نبود.و آن طوری بزن بزن و بگیروببند نبود. خیلی محدود بودند.و سریع سروته آن هم آمد.»

ابو علی کجاست؟

من در بسیج مسئول آموزش بودم.و این کار را خیلی دوست داشتم؛.برای همین خیلیی تأکید می کردم.که نیرو از لحاظ ظاهری و دیسیپلین نظامی،.همه چیزش درست باشد. دوست داشتم.وقتی سید از مرخصی برمی گردد، متوجه شود.که تحولی در نیروها ایجاد شده است. می خواستم مسئولیتی را که به گردن.من گذاشته بود، به نحو احسن انجام بدم.

یک روز رفتم برای نیروها از زینبیه.پیشانی بندهای لبیک با زینب گرفتم. با کمک شهید مالامیری خیلی منظم،.چفیه مشکی دور گردن بچه ها بستیم.و سربندها را هم روی کلاه کامپوزیت آنها گره زدیم. لباس هم یکدست بود.و وضعیت ظاهری خیلی منظم و مریبی درست شد. صحنه خیلی قشنگی بود. کسانی که موبایل داشتند،.شروع کردند به عکس گرفتن. این عکس همه جا پخش شد؛.حتی روی جلد سالنامه فاطمیون و تبدیل شد.به عکس شاخص فاطمیون. این عکس حتی به دست داعش هم رسید.

ابوعلی کجاست؟  —  زندگی نامه خود گفته شهید مرتضی عطایی معروف به ابوعلی

برایت نقشه ها دارند!

در عملیات بصر الحریر، گردان ما حدود 120 نفر بود.که تنها 27 نفر آنها زنده برگشتند. اوضاع به قدری وخیم بود.که پیکر شهدا و حتی مجروحا یمان را هم نتوانستیم برگردانیم. دشمن نُه نفر اسیر از ما گرفت.که پنج نفرشان را به شهادت رساند.و چهار نفر از آنها در ماه رمضان سال 95 با اسرای.مسلّحین معاوضه شدند.

یکی از این اسرا، حیدر محمدی بود. که بعد از آزادی به مشهد آمد.و من هم به دیدن او رفتم. وقتی همدیگر را دیدیم ناخودآگاه در بغل هم رفتیم. چند دقیقه ای در بغل هم گریه کردیم.و بعد یک دل سیر با هم صحبت کردیم. مسلّحین همان عکس شاخص فاطمیون.را که من هم در آن بودم به او نشان داده بودند.و گفته بودند، ابوعلی کجاست؟ می‌گفت:.«ابوعلی دیگر به منطقه نرو.اگر رفتی اسیر نشو.که برایت نقشه‌ها دارند!».

شهید-مرتضی-عطایی

سید ابراهیم و ابتکار ماشین صوت

تا نزدیکی های صبح این ماجرا ادامه داشت. خوشبختانه با هدایت سید ابراهیم توانستیم.این قائله را جمع و جور کنیم. وگرنه امکان داشت.بیش از هفتاد شهید در آنجا بدهیم. دشمن شکست خورد و عقب نشینی کرد. وقتی محل تیربارهای دشمن را نگاه می کردیم،.دیدیم که حجم زیادی از پوکه ی پیکا.( تیربار کلاشینکف،.با بُرد هزار تا هزار و پانصد متر،.نوارهای 25 فشنگی).و نوارهای آن روی هم انباشته شده است.

نوارهای سه چهار متری که حدود هشتصد.تا فشنگ روی آن سوار بود.و شب قبل، بدون یک لحظه توقف، مدام شلیک می کردند. آن حجم سنگین آتش،.آن هم بافشنگ رسام که رعب و وحشت بوجود می آورد. به راحتی می توانست خط را بشکند. حتی من پیش خودم فکر کردم، .تعداد زیادی از بچه ها شهید شده اند. اما وقتی سنگرها را بررسی کردیم،.تنها جند مجروح داشتیم و دو سه نفر شهید. در عوض داعش کلی تلفات داد.و جنازه یکی از نیروهای خود را هم جا گذاشت.

ابوعلی کجاست؟  —  زندگی نامه خود گفته شهید مرتضی عطایی معروف به ابوعلی

نیروهای داعش تأکید زیادی بر بردن جنازه های خود دارند.و برای این مسئله حاضر هستند کشته هم بدهند. در این عملیات هم تمام جنازه ها را به عقب بردند،.بجز همین یکی. سید ابراهیم که با آنها سینه به سینه می جنگید،.می گفت جند نفر از آنها فارسی صحبت می کردند.و افغانستانی بودند. برخی هم به زبان پشتو و عربی صحبت می کردند.و از همه نوع ملیت و مذهبی بین آنها بود.

مدارک جنازه داعشی نشان می داد که اهل پاکستان است. در لوازمش پک های امدادی مجهزی بود.که ما در مجموعه خودمان مثل آن را نداشتیم. بچه های بهداری درباره یکی از لوازم آنها گفتند:.«اینها پودر انعقاد خون است. آن را در محل اصابت گلوله می ریزند.و سریع خون بند می آید.»

یکی از علت هایی که منجر به شهادت افراد ما می شد،.خون ریزی شدید بود. چون قیمت این پودر ها گران است .و فقط در بهداری های ما در سوریه وجود دارد؛.اما آنها هر نفر به صورت جداگانه از آن داشتند. همه پک های امدادی آن ها هم پرچم ترکیه داشت.

توضیحات تکمیلی
وزن0.135 kg
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “ابوعلی کجاست؟” لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ارسال و حمل و نقل

محصولات مشابه

-20%
حِلمای حرم
بستن

حلمای حرم

۶,۵۰۰ تومان ۵,۲۰۰ تومان

حلمای حرم --- شهید مدافع حرم میثم نجفی

مشخصات شهید میثم نجفی

*نام و نام خانوادگی: میثم نجفی

*نام پدر : على محمد

*محل تولد : ورامین

*تاریخ ولادت: ۱۳۶۷/۲/۱۰

*تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۹/۱۲

*محل شهادت: حلب

*نحوه شهادت: توسط تروریست های تکفیری

*مدت عمر: ۲۷ سال

*محل مزار : گلزار شهدای قرچک ، امامزاده بی بی زبیده (ع)

*کتاب مربوط به این شهید: حلمای حرم

 

حلمای حرم --- شهید مدافع حرم میثم نجفی

 

دلنوشته همسر شهید مدافع حرم میثم نجفی

سال 93 برای یک ماموریت به عراق رفت. به من گفت: « به کسی نگو! » و برایم خیلی سخت بود که می بایست به تنهایی ، حضور او در یک کشور دیگر را تحمل می کردم، خیلی نگرانش بودم و نمی توانستم نگرانیم را مخفی کنم و خانوده ام متوجه نگرانی بیش از حدم شده بودند. دو هفته این ماموریت طول کشید و خودش گفت که در درگیری یک گلوله از کنار سرش گذشته و خدا رو شکر کردم که سالم برگشته بود .....

وصیتنامه شهید مدافع حرم میثم نجفی

مادرشهید

بخش عمده ای از وصیت نامه ی میثم خصوصی و خانودگی است ، اما از لابه لای خطوط آن سفارش هایی وجود دارد که می توان آن ها را برای نسل جوان بازگو کرد تا با میثم و دیدگاه هایش آشنا شوند .

وصیت نامه میثم این گونه آغاز می شود « اینجانب میثم نجفی فرزند علی محمد در صحت و سلامت جسم و عقل در روز پنجشنبه بیست و هشتم مهر نود و چهار مطابق با هشتم محرم الحرام هزارو چهارصد سی وهفت (هجری قمری ) درشهر . . پادگان ...به شرح ذیل وصیت می کنم :

من کوچک تر از آن هستم که بخواهم برای دیگران وصیتی داشته باشم ، ولیکن از روی توصیه ی دین و ائمه اطهار چند خطی را می نگارم . از ابتدا همه ی بستگانم را به رعایت تقوا و حرکت در مسیر ناب و پر ارزش اسلام اصیل سفارش می کنم و توصیه می کنم بندگی خدای منان را هیچ گاه فراموش نکنید ... » در ادامه توصیه های خود به تربیت فرزند اشاره دارد و تأکید می کند که : « اسلام را باید با دلیل و مستند به کودکان یاد داد تا اعتقادات شان از ریشه محکم باشد . »

در جایی دیگر از من خواسته اند تا هر چه از اموالش باقی مانده است را محاسبه کرده و خمس آن را پرداخت نمایم . حتی خواسته است که مبلغی به عنوان رد مظالم به دفتر مرجع تقلیدش بدهم که اگر ناخواسته کم کاری کرده باشد یا ندانسته از بیت المال استفاده ی نموده باشد ، به نوعی جبران شود.

 

مزار شهید مدافع حرم میثم نجفی

-فرزند-شهید-مدافع-حرم

همسر و فرزند شهید مدافع حرم میثم نجفی

  همسر و فرزند شهید مدافع حرم تشییع-پیکر  
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%تمام شدداغ
پسرک فلافل فروش
بستن

پسرک فلافل فروش

۱۷,۰۰۰ تومان ۱۳,۶۰۰ تومان

پسرک فلافل فروش --- زندگینامه و خاطرات بسیجی مدافع حرم طلبه شهید محمد هادی ذوالفقاری ---

پسرک فلافل فروش، نام کتابی است که زندگینامه و خاطرات یک طلبه ی بسیجیِ مدافع حرم را از ابتدای تولد بازگو می کند. شهید محمد هادی ذوالفقاری

شهید محمد هادی ذوالفقاری، جانباز فتنه 88، چهار سال در نجف درس طلبگی می خواند. پس از شروع جنگ در منطقه به جمع مدافعان مردمی حریم اهل بیت ملحق شد و به شهادت رسید. قبر او در وادی السلام نجف، زیارتگاه عاشقان است.

پدر شهید محمد هادی

در روستاهای اطراف قوچان به دنیا آمدم. روزگار خانواده ما به سختی می گذشت. هنوز چهار سال از عمر من نگذشته بود که پدرم را از دست دادم. سختی زندگی بسیار بیشتر شد. با برخی بستگان راهی تهران شدیم.

یک بچه یتیم در آن روزگار چه می کرد؟ چه کسی به او توجه داشت؟ زندگی من به سختی می گذشت. چه روزها و شب های که نه غذا داشتیم و نه جایی برای استراحت.

تا اینکه با یاری خدا کاری پیدا کردم. یکی از بستگان ما از علما بود. او از من خواست همراه ایشان باشم و کارهایش را پیگیری کنم. تا سنین جوانی در تهران بودم و در خدمت ایشان فعالیت می کردم. این هم کار خدا بود که سرنوشت ما را با امور الهی گره زد.

فضای معنوی خوبی در کار ما حاکم بود. بیشتر کار من در مسجد و این مسائل بود. بعد از مدتی به سراغ بافندگی رفتم. چند سال را در یک کارگاه بافندگی گذراندم.

با پیروزی انقلاب به روستای خودمان برگشتم. با یکی از دختران خوبی که خانواده معرفی کردند ازدواج کردم و به تهران برگشتیم. خوشحال بودم که خداوند سرنوشت ما را در خانه خودش رقم زده بود! خدا لطف کرد و ده سال در مسجد فاطمیه در محله دولاب تهران به عنوان خادم مسجد مشغول فعالیت شدیم.

حضور در مسجد باعث شد که خواسته یا ناخواسته در رشد معنوی فرزندانم تاثیر مثبتی ایجاد شود.

پسرک فلافل فروش --- زندگینامه و خاطرات بسیجی مدافع حرم طلبه شهید محمد هادی ذوالفقاری ---

فرزند اولم مهدی بود پسری خوب و با ادب، بعد خداوند به ما دختر داد و بعد هم در زمانی که جنگ به پایان رسید، یعنی اواخر سال 1367 محمد هادی به دنیا آمد. بعد هم دو دختر دیگر به جمع خانواده ما اضافه شد.

روزها گذشت و محمد هادی بزرگ شد. در دوران دبستان به مدرسه شهید سعیدی در میدان آیت الله سعیدی رفت. هادی دوره دبستان بود که وارد شغل مصالح فروشی شدم و خادمی مسجد را تحویل دادم.

هادی از همان ایام با هیئت حاج حسین سازور که در دهه محرم در محله ی ما برگزار می شد آشنا گردید. من هم از قبل با حاج حسین رفیق بودم. با پسرم در برنامه های هیئت شرکت می کردیم. پسرم با اینکه سن و سالی نداشت، اما در تدارکات هیئت بسیار زحمت می کشید.

بدون ادعا و بدون سر و صدا برای بچه های هیئت وقت می گذاشت. یادم هست که این پسر من از همان دوران نوجوانی به ورزش علاقه نشان می داد. رفته بود چند تا وسیله ورزشی تهیه کرده و صبح ها مشغول می شد.

به میله ای که برای پرده به کنار درب حیاط نصب شده بود بارفیکس می زد. با اینکه لاغر بود اما بدنش حسابی ورزیده شد...

دستگیری از مردم

از زبان حجت الاسلام سمیعی

یادم هست در خاطرات ابراهیم هادی خواندم که همیشه دنبال گره گشایی از مشکلات مردم بود. این شهید والا مقام به دوستانش گفته بود: از خدا خواسته ام همیشه جیبم پر پول باشد تا گره از مشکلات مردم بگشایم.

من دقیقا چنین شخصیتی را در شهید هادی ذوالفقاری دیدم. او ابراهیم هادی راالگوی خودش قرار داده بود دقیقا پا جای پای ابراهیم می گذاشت. هادی صبح ها تا عصر در بازار آهن کار می کرد و عصر ها نیز اگر وقت داشت با موتور کار می کرد.

اما چیزی برای خود خرج نمی کرد. وقتی می فهمید که مثلا هیئت نوجوانان مسجد، احتیاج به کمک مالی دارد دریغ نمی کرد. یا اگر می فهمید که شخصی احتیاج به پول دارد، حتی اگر شده قرض می کرد و کار او را راه می انداخت. هادی چنین انسان بزرگی بود.

من یکبار احتیاج به پول پیدا کردم. به کسی هم نگفتم، اما هادی تا احساس کردکه من احتیاج به پول دارم به سرعت مبلغی را آماده و به من داد. زمانی که می خواستم عروسی کنم نیز هفتصد هزار تومان به من داد. ظاهرا این مبلغ همه پس اندازش بود. او لطف بزرگی در حق من انجام داد. من هم به مرور آن مبلغ را برگرداندم.

اما یکبار برادری را در حق من تمام کرد.

زمانی که برای تحصیل در قم مستقر شده بودم، یک روز به هادی زنگ زدم و گفتم: فاصله حجره تا محل تحصیل من زیاد است و احتیاج به موتور دارم، اما نه پول دارم و نه موتورشناس هستم. هنوز چند ساعتی از صحبت ما نگذشته بود که هادی زنگ زد. گوشی را برداشتم. هادی گفت : کجایی؟

گفتم: توی حجره در قم. گفت: برات موتور خریدم و با وانت آوردم قم. کجا بیارم؟ تعجب کردم. کمتر از چند ساعت مشکل من را حل کرد. نمی دانید آن موتور چقدر کار من را راه انداخت.

بعدها فهمیدم که هادی برای بسیاری از اطرافیان همین گونه است. او راه درست را انتخاب کرده بود. هادی این توفیق را داشت که این گونه اعمالش مورد قبول واقع شود.

کارهای او مرا یاد حدیث امام کاظم (ع) در بحار النوار (ج 75 ، ص 379) انداخت که فرمودند: «همانا مهر قبول اعمال شما برآوردن نیازهای برادرانتان و نیکی کردن به آنان در حد توانتان است و الا (اگر چنین نکنید)، هیچ عملی از شما پذیرفته نمی شود.»

هادی درباره کارهایی که انجام می داد خیلی تودار بود. از کارهایش حرفی نمی زد. بیشتر این مطالب را بعد از شهادت هادی فهمیدیم.

پسرک فلافل فروش
افزودن به علاقه مندی
اطلاعات بیشتر
-20%
مصطفی و مرتضی
بستن

مصطفی و مرتضی

۳۵,۰۰۰ تومان ۲۸,۰۰۰ تومان
مصطفی و مرتضی --- خاطرات خود گفتۀ شهید مرتضی عطایی (ابوعلی)
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%تمام شد
ابو وصال
بستن

ابو وصال

۷,۹۹۶ تومان ۶,۴۰۰ تومان
ابو وصال --- کتاب طلبه دانشجو ، شهید مدافح حرم محمدرضا دهقان امیری
افزودن به علاقه مندی
اطلاعات بیشتر
-20%
شهید محمد حسین محمد خانی
بستن

عمار حلب

۶۰,۰۰۰ تومان ۴۸,۰۰۰ تومان

عمار حلب  --   شهید مدافع حرم محمد حسین محمد خانی

فرمانده تیپ سیدالشهدا علیه السلام

مشخصات شهید محمد حسین محمد خانی

*نام و نام خانوادگی: محمد حسین محمد خانی

*نام پدر : مصطفی

*محل تولد : تهران

*تاریخ ولادت: ۱۳۶۴/۴/۹

*تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۸/۱۶

*محل شهادت: سوریه - حلب

*نحوه شهادت: تروریست های تکفیری

*مدت عمر: ۳۰سال

*محل مزار : گلزار شهدای بهشت زهرا تهران

*قطعه و ردیف و شماره : ۱۷-۸۷-۵۳

*کتاب مربوط به این شهید: عمار حلب - قصه دلبری - حاج عمار

 

عمار حلب  --   شهید مدافع حرم محمد حسین محمد خانی

شهید محمد حسین محمدخانی نهم تیر ماه سال ۱۳۶۴ در تهران به دنیا آمد. پدرش مصطفی نام داشت. در رشته عمران در دانشگاه آزاد یزد و بعد از آن کارشناسی ارشد در رشته مدیریت فرهنگی مرکز تهران پذیرفته شد. پس از ورود به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی،ازدواج کرد و حاصلش یک فرزند پسر بود. سرانجام صبح شانزدهم آبان ماه، پس از اقامه نماز جماعت سه نفره او و دو تن از همرزمانش در سرمای شدید "ریف" د رحلب سوریه مورد آماج گلوله ها قرار می گیرند. ترکشی به پشت سرش اصابت نموده و به شهادت می رسد.

پیکر پاک این شهید والا مقام روز هفدهم آبان ماه در محله پدری (مهرآباد تهران) و روز هجدهم آبان ماه در محل زندگی خودش (شهرک شهید محلاتی) زیر بارش شدید باران و در جوار پنج شهید گمنام شهرک تشییع شد. شهید محمدحسین محمدخانی یا حاج عمار حلب در قطعه ۵۳ بهشت زهرای تهران و در کنار عموی شهیدش آرام گرفت.

متن وصیت نامه شهید مدافع حرم محمد حسین محمد خانی

سلام بر شما ائمه معصومین که بندگان خاص خدایید و از هر چه که داشتید در راه خداوند و معبود و معشوق خویش گذشتید. سلام بر شما که متقیان راه ﷲ هستید. بارالها! از این که به بنده حقیرت توفیق دادی که در راهت گام بر دارد، تو را سپاس می‌گویم؛ و از این که توفیقم دادی که در جبهه در کنار خالصان و مخلصان راهت قدم بر دارم، تو را شکر و سپاس می‌گویم. در این راه، دیدار خودت را هم نصیبم گردان!

مزار شهید مدافع حرم محمد حسین محمد خانی

مزار شهید محمد حسین محمدخانی

تصویر شهید محمد حسین محمدخانی در کنار شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی

  شهید-محمد-خانی-با-سردار
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%
سربلند (شهید حججی)
بستن

سربلند

۷۵,۰۰۰ تومان ۶۰,۰۰۰ تومان

سربلند - - - روایت هایی از زندگی شهید محسن حججی

فرمانده گروهان

مشخصات شهید محسن حججی

*نام و نام خانوادگی: محسن حججی

*نام پدر : محمد رضا

*محل تولد : نجف آباد

*تاریخ ولادت: ۱۳۷۰/۰۳/۲۱

*تاریخ شهادت : ۱۳۹۶/۰۵/۱۸

*محل شهادت: التنف سوریه 

*نحوه شهادت: تروریست های تکفیری

*مدت عمر: ۲۶ سـال

*محل مزار : گلزار شهدای نجف آباد اصفهان

*قطعه و ردیف و شماره :  قطعه 29 - یادمان شهید در گلزار شهدای بهشت زهرا تهران

*کتاب مربوط به این شهید: حجت خدا - صلابت چشمان جابر _ محسن ما _ سرمشق - سربلند

 

سربلند - - - روایت هایی از زندگی شهید محسن حججی

محسن حججی دربیست و یکم تیر ماه ۱۳۷۰ در نجف آباد به دنیا آمد. در سال ۱۳۸۷ دوران دبیرستان خود را به پایان رساند و در دانشگاه، در رشته تکنولوژی کنترل شروع به تحصیل نمود. پس از اتمام خدمت سربازی بلافاصله وارد سپاه شد. در یازدهم آبان ۱۳۹۱با زهرا عقد، نهم مرداد ۱۳۹۳ به صورت رسمی ازدواج کرد و در فروردین ۱۳۹۵ صاحب فرزند پسر شد و نامش را علی گذاشت.

شهید محسن حججی در لشکر هشت زرهی نجف آباد خدمت می‌کرد و برای دفاع از حرم به سوریه اعزام شد. در روز دوشنبه ۱۶مرداد ۱۳۹۶ در عملیات گذرگاه مرزی الولید در منطقه مرزی بین سوریه و عراق به اسارت داعش در آمد. پس از دو روز اسارت در روز چهار شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۶در منطقه التنف سوریه به دست جنایت کاران داعشی به شهادت رسیده و سر او از تنش جدا شد.

ارتش لبنان با همکاری حزب الله، پیکر پاک شهید حججی را در مقابل اجازه تخلیه امن منطقه مرزی لبنان و سوریه تحویل گرفتند. سپاه پاسداران پیکر مطهر او را در ۷شهریور تحویل گرفت و با انجام آزمایش‌های دی اِن‌اِی، هویت او را تایید کرد. (پیکر پاک این شهید مظلوم بدون سر بوده است.) مراسم تشیع شهید محسن حججی در تاریخ ۵ مهر ۱۳۹۶در تهران با حضور مقام معظم رهبری برگزار شد. آرامگاه وی در گلزار شهدای نجف آباد قرار دارد.

شهید حججی

تصویر دست نوشته شهید مدافع حرم محسن حججی

-وصیت-نامه-شهید-حججی وصیت-نامه-شهید-حججی

متن وصیت نامه شهید مدافع حرم محسن حججی

بسم الله النور... صَلی الله علیک یا اُماه یا فاطمه الزهرا"سلام علیک" وَلاتَحسَبن الذینَ قُتلوا فی سَبیل الله اَمواتا، بَل احیاء عند رَبِهم یُرَزقون هرگز نمیمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جدیده عالم دوام ما... چند ساعتی بیشتر به رفتن نمانده است، هرچه به زمان رفتن نزدیک تر می شوم قلبم بی تاب تر می شود... نمی دانم چه بنویسم و چگونه حس و حالم را بیان کنم... نمی دانم چگونه خوشحالی ام را بیان کنم و چگونه و با چه زبانی شکر خدای منان را به جای بیاورم... به حسب وظیفه چند خطی را به عنوان وصیت با زبان قلم می نویسم... نمیدانم چه شد که سرنوشت مرا به این راه پر عشق رساند... نمی دانم چه چیزهایی عامل آن شد... بدون شک شیر حلال مادرم، لقمه حلال پدرم و انتخاب همسرم و خیلی چیزهای دیگر در آن اثر داشته است...

عمریست شب و روزم را به عشق شهادت گذرانده ام... و همیشه اعتقادم این بوده و هست که با شهادت به بالاترین درجه ی بندگی میرسم... خیلی تلاش کردم که خودم را به این مقام برسانم اما نمی دانم که چقدر توانسته ام موفق باشم... چشم امیدم فقط به کرم خدا و اهل بیت است و بس امید دارم این رو سیاه پرگناه را هم قبول کنند و به این بنده ی بدِ پرخطا نظری از سر رحمت بنمایند... که اگر این چنین شد؛الحمدالله رب العالمین... اگر روزی خبر شهادت این بنده حقیر سرا پا تقصیر را شنیدید؛ علت آن را جز کریمی و رحیمی خدا ندانید... اوست که رو سیاهی چون مرا هم می بخشد و مرا یاری می کند... همسر عزیزم زهرا جانم اگر روزی خبر شهادتم را شنیدی بدان به آرزویم که هدف اصلی ام از ازدواج با شما بود رسیدم و به خود افتخار کن که شوهرت فدای حضرت زینب شد... مبادا بی تابی کنی، مبادا شیون کنی، صبور باش و هر آن خودت را در محضر حضرت زینب بدان... حضرت زینب بیش از تو مصیبت دید. پدر عزیزم همیشه و در همه حال الگوى زندگی و مردانگی ام تو بوده و هستی، اگر روزی خبر شهادتم را دیدی، زمانی را در مقابل خود فرض کن که حسین بن علی در کنار جگر گوشه اش علی اکبر حاضر شد... داغ تو بیشتر از داغ اباعبدالله نیست... پس #صبور باش پدرم، می دانم سخت است اما می شود... مادر عزیزم ام البنین علیهاالسلام چهارجوان خود را فدای حسین و زینب کرد و خم به ابرو نیاورد. حتی زمانی که خبر شهادت پسرانش را به آن دادند باز از حسین سراغ گرفت؛ پس اگر روزی خبر شهادتم را شنیدی، همچون ام البنین صبورانه و با افتخار فریاد بزن که مرا فدای حسین و حضرت زینب کرده ای و مبادا با بی تابی خود دل دشمن را شاد کنید...

پسر عزیزم، علی جان... ببخشید اگر قد کشیدنت را ندیدم و مرد شدنت را نظاره نکردم... سعی کن راه مرا ادامه بدهی... سعی کن کاری کنی که سرانجام آن به شهادت ختم شود...

اما چند وصیت کلی: از ولایت فقیه غافل نشوید و بدانید من به یقین رسیدم که امام خامنه ای نائب بر حق  امام زمان است. از همه ی خواهران عزیزم و از همه ی زنان امت رسول الله می خواهم روز به روز حجاب خود را تقویت کنید، مبادا تار مویی از شما نظر نامحرمی را به خود جلب کند؛ مبادا رنگ و لعابی بر صورتتان باعث جلب توجه شود؛ مبادا چادر را کنار بگذارید... همیشه الگوی خود را حضرت زهرا  و زنان اهل بیت قرار دهید؛ همیشه این بیت شعر را به یاد بیاورید آن زمانی که حضرت رقیه سلام الله خطاب به پدرش فرمودند:

غصه ی حجاب من را نخوری بابا جان چادرم سوخته اما به سرم هست هنوز...

از همه ی مردان امت رسول الله می خواهم فریب فرهنگ و مدهای غربی را نخورید؛ همواره علی ابن ابی طالب امیرالمومنین را الگو و پیشوای خود قرار دهید و از شهداء درس بگیرید... خودتان را برای ظهور امام زمان روحی لک الفدا و جنگ با کفار به خصوص اسرائیل آماده کنید که آن روز خیلی نزدیک است. همیشه برای خدا بنده باشید که اگر این چنین شد بدانید عاقبت همه ی شما به خیر ختم می شود...

مزار شهید مدافع حرم محسن حججی در گلزار شهدای نجف آباد اصفهان

مزار شهید مدافع حرم محسن حججی

تصویر عاشورایی شهید مدافع حرم محسن حججی هنگام اسارت توسط تروریست های تکفیری

تصویر-عاشورایی شهید محسن حججی

 شهید مدافع حرم محسن حججی «تصویرم را ببرید پیشکش رهبر عزیز»

حالا که دستهایم بسته است می نویسم نه با قلم که با نگاه و. نه با جوهر با خون، رو به دوربین ایستاده ام رو به همه شما، رو به رفقا، رو به خانواده ام، رو به رهبر عزیزم و رو به حرم. حرامزاده ای خنجر به دست است و دوست دارد که من بترسم و حالا که اینجا در این در این خیمه گاهم هیچ ترسی در من نیست. تصویرم را ببرید پیشکش رهبر عزیز و امامم سید علی خامنه ای و فرمانده ام حاج قاسم و به رهبرم بگویید که «اگر در بین مردمان زمان خودت و کلامت غریبید ما اینجا برای اجرای فرمان شما آمده ایم و آماده تا سرمان برود و سر شما سلامت باشد.»

رهبر انقلاب قبل از مراسم تشییع در تهران در جمع اعضای خانواده محسن حججی و در کنار تابوت او حضور پیدا کردند و خطاب به خانواده شهید گفتند:

ببینید چه غوغایی در کشور راه افتاده به‌خاطر شهادت این جوان. شهید خیلی هستند؛ همه شهدا هم پیش خدای متعال عزیزند لکن یک خصوصیتی در این جوان وجود داشته -خداوند هیچ‌وقت کارش بدون حکمت نیست- اخلاص این جوان و آن نیّت پاک این جوان و به موقع حرکت کردن این جوان و نیاز جامعه به این‌جور شهادتی، این موجب شده که خدای متعال، نام این جوان شما را، شهید شما را، بلند کرد؛ بلندمرتبه کرد. کمتر شهیدی را ما سراغ داریم که این‌جور خدای متعال او را در چشم همه عزیز کرده باشد. خداوند جوان شما را عزیز کرد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار خانواده شهید محسن حججی

این شهید والامقام ، نشانه خدا و سخنگوی شهدای مظلوم و سر جدا است.

خداوند به‌ واسطه مجاهدت محسن عزیز، ملت ایران را عزیز و سربلند کرد و او را نماد نسل جوان انقلابی و معجزه جاری انقلاب اسلامی قرار داد.

بیانیه سردار شهید حاج  قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس:

مردم دلاور و امت حزب‌الله خصوصاً خانواده شهید محسن حججی مطمئن باشند که فرزندان دلیر شما انتقام این اقدام ددمنشانه را با تصمیمی قاطعانه که همانا ریشه‌کن کردن شجره خبیثه وهابیت و تروریسم از جهان اسلام است خواهند گرفت... به حلقوم بریده این شهید عزیز راه اباعبدالله (ع) سوگند یاد می‌کنیم که از تعقیب این شجره ملعونه و نابودی این غده خطرناک برآمده در پیکر جهان اسلام تا آخرین نفرشان از پای نخواهیم نشست.

وصیت شهید حججی در فایل صوتی به تنها فرزندش

سلام علی آقا، سلام باباجان، سلام پسر گلم، چند کلمه‌ای هم می‌خواستم با تو حرف بزنم، ببخشید که باباجان در سن کودکی رهایت کردم و رفتم!... اسمت را گذاشتم علی تا مولا و پیشوایت، الگویت علی (ع) شود!... می‌خواهم طوری علی‌وار (ع) زندگی کنی که یکی از سربازان امام زمان (عج) شوی...

افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%
شهید محمد بلباسی
بستن

برای زِین أب

۷۰,۰۰۰ تومان ۵۶,۰۰۰ تومان

«برای زِین أب» روایت زندگی شهید مدافع حرم محمد بلباسی

شهید محمد بلباسی یکی از شهدای مدافع حرم است.که در منطقه «خان طومان» سوریه حین مبارزه با.تروریست‌های تکفیری به همراه دیگر همرزمانش.به درجه رفیع شهادت نائل شد.و پیکر مطهرش نیز هنوز به وطن بازنگشته است.

شخصیت چند بعدی شهید محمد بلباسی،.کتاب را خواندنی و قابل توجه کرده است. خواننده پس از خواندن این اثر، با مفهوم.صحیح آتش به اختیار بودن و البته روحیه جهادی شهید.در مقاطع مختلف از عمر کوتاه، اما پر برکتش آشنا می شود. و می فهمد که اگر انسان از زمان خود به درستی استفاده کند.و به هر اتفاقی در وقت و جایگاه خودش رسیدگی نماید،.دیگر هیچ چیز در زندگی، قضا نمی شود.

افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%تمام شد
رفیق،مثل رسول
بستن

رفیق،مثل رسول

۳۵,۰۰۰ تومان ۲۸,۰۰۰ تومان

رفیق،مثل رسول --- خاطرات شهید مدافع حرم محمد حسن خلیلی

تخریب - تاکتیک - جنگ های نامنظم

مشخصات شهید محمد حسن خلیلی

*نام و نام خانوادگی: محمد حسن

*نام پدر : رمضانعلی

*محل تولد : تهران

*تاریخ ولادت: ۱۳۶۵/۹/۲۰

*تاریخ شهادت : ۱۳۹۲/۸/۲۷

*محل شهادت: سوریه - حلب

*نحوه شهادت: تروریست های تکفیری

*مدت عمر: ۲۷ سـال

*محل مزار : گلزار شهدای بهشت زهرا تهران

*قطعه و ردیف و شماره : ۵۳ - ۸۷ - ۴

*کتاب مربوط به این شهید: رفیق، مثل رسول

 

رفیق،مثل رسول --- خاطرات شهید مدافع حرم محمد حسن خلیلی

 

افزودن به علاقه مندی
اطلاعات بیشتر
بهترین قیمت

بهترین قیمت

بالاترین کیفیت

بالاترین کیفیت

پرداخت امن

پرداخت امن

پشتیبانی سریع

پشتیبانی سریع

تحویل اکسپرس

تحویل اکسپرس

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید:

فیس بوک توییتر اینستاگرام یوتیوب پینترست

همراه با ما

اتاق خبر سایت ما

فروش در سایت ما

فرصت‌های شغلی

تماس با سایت ما

درباره سایت ما

خدمات مشتریان

پاسخ به پرسش‌های متداول

رویه‌های بازگرداندن کالا

شرایط استفاده

حریم خصوصی

گزارش باگ

راهنمای خرید از سایت ما

نحوه ثبت سفارش

رویه ارسال سفارش

شیوه‌های پرداخت

هفت روز هفته ، ۲۴ ساعت شبانه‌روز پاسخگو هستیم    شماره تماس :  09354642245       آدرس ایمیل :   info@shohadabook.ir

بسم رب الشهداء و الصديقين

و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل االله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون

فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا بحمدلله و ان شاءالله در راه پاسداری خون شهیدان از اولین آن حضرت هابیل علیه السلام ، خون پاک ارباب بی کفنمان حسین بن علی علیه السلام و تک تک انسان های پاکی که در راه امام زمانشان حضرت مهدی عجل لله تعالی فرجه الشریف  علیه اسلام به شهادت رسیدند ایجاد گردید. فروشگاه اینترنتی  کتاب شهدا با تقسیم بندی عناوین کتاب شهدا ، از قبیل شهدا تاریخ ، شهدا انقلاب ، شهدا دفاع مقدس ، شهدا مدافع حرم ، شهدا گمنام ، شهدا ترور ، شهدا ماموریت ، شهدا زن ، شهدا آزاده ، شهدا جانباز ، شهدا امربه معروف تشکیل شده است که عاشقان کتب شهدا می توانند کتاب مورد نظر را از فروشگاه انتخاب ، مختصری از خاطرات ، عکسها ، فیلم و ... کتاب شهید مورد نظر مشاهده درصورت علاقه مندی درخواست خرید را انجام و بعد از پرداخت وجه به شکل اینترنتی و ثبت آدرس دقیق پستی ، کتاب را تحویل بگیرند. لازم بذکر است بعلت گستردگی کتب شهدا و حساسیت در ثبت خاطرات شهدا در اوایل کار از کتب کمتری بهره می بریم که ان شاءالله به دعای مادر شهدا ، زهرای بتول سلام الله علیها بر توانمان اضافه و کتب بیشتری را بارگزاری خواهیم نمود . لذا ثبت انتقادات و پیشنهادات در بهتر شدن  فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا راه گشاه خواهد بود .  التماس دعا

استفاده از مطالب فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا چون برای زنده نگه داشتن فرهنگ ایثار و شهادت می باشد ، کاملا" آزاد بوده و از نظر شرعی مشکلی ندارد . التماس دعا

فروشگاه
علاقه مندی
0 آیتم سبد خرید
حساب کاربری
خانه
  • منو
  • دسته بندی ها
  • کتب شهدا دفاع مقدس
  • کتب تقریظ شده توسط مقام معظم رهبری
  • کتب سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
  • کتاب شهدا مخصوص کودکان و نوجوانان
  • کتب خاطرات رزمندگان اسلام
  • یادگاری از شهدا
  • خانه
  • فروشگاه
    • فروشگاه
    • سبد خرید
    • تسویه حساب
    • حساب کاربری
  • درباره ما
  • تماس با ما

سبد خرید

بستن
بازگشت به بالا