امام خامنه ای: زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست

* بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ *

فیس بوک توییتر پینترست لینکدین تلگرام
امام خامنه ای: شهادت مرگ تاجرانه است
فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا
ورود / عضویت

ورودایجاد یک حساب کاربری

رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
لیست علاقه مندی ها
0 آیتم / ۰ تومان
منو
فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا
0 آیتم / ۰ تومان
دسته بندی محصولات
  • کتب شهدا دفاع مقدس

    همه کتب شهدا ....

    کتب شهدا گمنام

    ابراهیم هادی 1

    ابراهیم هادی 2

    شاهرخ

    خدای خوب ابراهیم

    مهمان خدا

    راز کانال کمیل

    کتب شهدا ترور

    او یک ملت بود

    تا کوچه های آسمان

    آقا مجتبی

    از برف تا برف

    سردار دلها

    در کمین گلسرخ

    حاج قاسم 1

    مرد

    متولد ماه مارس 

    کتب شهدا  مدافع حرم

    ملاقات در ملکوت

    حجت خدا

    قصه دلبری

    یادت باشد

    پسرک فلافل فروش

    در مکتب مصطفی

    فاطمیون

    برای زِین أب

    مجید بربری

    کتب شهدا انقلاب

    طیب

    سفیر بیداری

    حبیب خدا

    کتب شهدا دفاع مقدس

    بر فراز آسمان

    عارفانه

    بیا مشهد

    نخل سوخته

    علی بی خیال

    مسافر کربلا

  • کتب تقریظ شده توسط مقام معظم رهبری
  • کتب سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
  • کتاب شهدا مخصوص کودکان و نوجوانان
  • کتب خاطرات رزمندگان اسلام
  • یادگاری از شهدا
  • خانه
  • فروشگاه
    • فروشگاه
    • سبد خرید
    • تسویه حساب
    • حساب کاربری
  • درباره ما
  • تماس با ما
خانهشهدا دفاع مقدسوالفجر 8 بیا مشهد
محصول قبلی
شاهرخ حُر انقلاب اسلامی
شاهرخ حُر انقلاب اسلامی ۱۴,۰۰۰ تومان ۱۱,۲۰۰ تومان
بازگشت به محصولات
محصول بعدی
شهید مدافع حرم محمد آژند
مسافر غربت ۵,۵۰۰ تومان ۴,۴۰۰ تومان
-20%
بیا مشهد
بیا مشهد
بیا مشهد
بیا مشهد
برای بزرگنمایی کلیک کنید

بیا مشهد

۱۹,۰۰۰ تومان ۱۵,۲۰۰ تومان

بیا مشهد —زندگینامه و خاطرات روحانی شهید علی سیفی

مشخصات شهید شهید علی سیفی

*نام و نام خانوادگی: علی سیفی

*نام پدر : 

*محل تولد : مراغه

*تاریخ ولادت: ۱۳۴۴

*تاریخ شهادت : ۱۱/۲۵/ ۱۳۶۴

*محل شهادت: اروندرود

*نحوه شهادت:  طی عملیات والفجر ۸

*مدت عمر: ۲۰ سـال

*محل مزار : گلزار شهدای مراغه

*کتاب مربوط به این شهید: بیا مشهد

بیا مشهد —زندگینامه و خاطرات روحانی شهید علی سیفی

شهید علی سیفی در سال ۱۳۴۴ در شهرستان مراغه در خانواده ای متدین و ولایی چشم به جهان گشود. مادرش همیشه با وضو به علی شیر می‌داد. از دوران طفولیت با مجالس عزاداری آشنا شد و در مجالس عزاداری با زبان شیرین آذری به مداحی می‌پرداخت و خود گرداننده هیئتی درشهرستان مراغه بود. وی در پانزده سالگی و آغازجنگ با اولین بسیجی های داوطلب به جبهه اعزام شد.
علی در عملیات بیت المقدس و در آستانه فتح خرمشهر به سختی مجروح شد. او در یکی از روزهای تشرف جانبازان جنگ تحمیلی به حرم امام رضا علیه السلام شفا یافت. همچنین برای ادامه تحصیل وارد حوزه علمیه در شهر مقدس قم شد. وقتی برای بچه های تخریب موعظه می‌کرد مثل اینکه خودش بارها عمل کرده و نتیجه آن را دیده است. او اصرار داشت لذت انس با خدا را همه بچشند…
علی وقت نماز آنقدر نماز را با حضور قلب می‌خواند انگار در این دنیا نیست…
و شهادت مداح اهل بیت روحانی شهید عارف شهیدعلی سیفی نسب درتاریخ ۱۱/۲۵/ ۶۴ درعملیات والفجر ۸ رقم خورد…

وصیت نامه روحانی شهید علی سیفی

«یا ایها الذین آمنوا ما لكم اذا قیل لكم انفروا فی سبیل الله اثاقلتم الی الارض اَرضیتم بالحیوه الدنیا من الاخره فما متاع الحیوه الدنیا فی الاخره الا قلیل» (توبه/38)

الهی ما عرفنا حق معرفتك و ما عبدنا حق عبادتك. بارالها! من از تو معذرت می خواهم كه تو را دیر شناختم و با تو دیر آشتی كردم. بارالها! قسم به عظمت خودت، اگر نبود امیدواری‌ام به رحمتت، هرگز آرزوی شهادت و لقایت را نمی كردم. زیرا از اعمال خود با خبر بودم و می دانستم كه هرگز لایق این نعمت بزرگ نبودم، ولی همین قدر می دانم كه هر چند گناهان من زیاد باشد، ولی عفو و بخشش بیكران تو، از گناهان من بسی عظیم و بزرگتر است.

بارالها! عمری را پشت به تو كرده بودم كه در یك لحظه به سویت بر گشتم و آغوش محبتت را به سوی خود، باز دیدم كه تا آن لحظه غافل بودم. بار الها! در طول زندگی به این نتیجه رسیدم كه همیشه تو به دنبال بهانه‌ای بودی كه من را ببخشی؛ همیشه دانه می پاشیدی كه مرا به صید خود اندازی؛ ولی با این همه من بنده شیطان بودم و لذت بندگی درگاهت را نچشیده بودم. ولی حال با چهره‌ای سیاه و حالی شرمگین به سویت توبه می‌كنم و تو نیز از روی فضلت توبة من را پذیرا باش و به سویم توجه كن.

بارالها! همیشه آرزوی من این بود كه این خون آلوده و بدن ناپاك و تن وابسته و آلت دست شیطان قرار گرفته، آن چنان پاك شود و نظر تو را جلب كند كه من هم مصداق این حدیث قدسی‌ات باشم كه فرمودی: «كن لی اكن لك» الهی! از تو تشكر می‌كنم كه لذت لقایت را به من چشاندی و از لذت شهادت آگاهم ساختی و توفیقم دادی تا به عشق تو بسوزم، آن چنان كه شعله‌هایش تنم را كه زندان روحم شده، بسوزاند و به خاكستر تبدیل نماید و روحم به سویت پرواز كند. الهی! از تو تشكر می كنم كه بندگی مرا قبول فرمودی. الهی! از تو سپاسگزارم كه مرا با حسین (علیه السلام) آشنا كردی و عشق او را در قلبم جای دادی و چشمهایم را برایش گریاندی و مدال افتخار سینه زدن برای او را در سینه‌ام قرار دادی.

خدایا! ای كاش می توانستم و قدرت آن را داشتم كه شكرانة نعمت بزرگ یعنی وجود امام را به جای آورم. امامی كه وسیله آزادی مستضعفین شد. امامی كه نوید ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) را به امتش داد. امامی كه وسیله معرفت شد تا ما نزدیكترین راه رسیدن به تو یعنی شهادت را… بشناسیم. سخنی چند با مادرم: مادر! اول از شما التماس می‌كنم كه مرا كه در طول زندگی همیشه باعث دردسر شما بودم و حق فرزندی را نسبت به شما مادر مهربانم ادا نكردم، عفو كنید. مادر، درست است كه فراق و دوری فرزندت برایت خیلی سخت و دشوار خواهد بود و برای هر مادری این یك مصیبت بزرگی است، ولی امیدوارم باور كنید كه فرزندتان به بزرگترین فلاح و رستگاری نایل آمده است. مادر، پدرم كه به رحمت ایزدی پیوسته، مطمئن باشید اگر اجازه داشته باشم تا هر چقدر هم كه طول بكشد، در پشت درهای بهشت منتظرتان خواهم بود. مادر عزیزم! حرارت عواطف و زمزمه‌های محبتت، هنوز در وجودم طنین انداز است، ولی مهر و محبت‌های بی پایان و جاودانه خدا، همه چیز را از یادم برد و هر كس دیگری هم اگر لذت عشق او را بفهمد، از همه چیز می گذرد.

مادرم، نهایت زندگی مرگ است و ان‌شاءالله ما به هم ملحق خواهیم شد. برادرم، حسن و جواد. و شما ای برادران و جوان‌هایی كه افتخار دوستی با شما را داشتم! امیدوارم این عید و جشن عروسی مجلله و دیدار عظیم مرا با یار، به خانواده‌ام تبریك گو باشید. عزیزان! خدا را،‌خدا را و باز خدا را به شما توصیه می‌كنم. تمام تلاشتان فقط برای رضای او باشد. خوشا به سعادتتان اگر خدا را داشتید كه همه چیز خواهید داشت، ولی وا اسفا اگر خدا را فراموش كنید، كه هیچ چیز نخواهید داشت. نه در دنیا و نه در آخرت… برادران! همه شما مرا می شناختید و می دانید كه چقدر آدم كنجكاوی بودم، ولی هرگز از لطف و رحمت خدا غافل نشدم و همیشه این احساس را داشتم كه هر چه می گویم، خداوند می شنود. و شما كه پاكتر از من هستید از خدا غافل نباشید. برادران! رهرو راه شهدا بوده و از خون آنها الهام بگیرید، كه من اگر به این فیض عظیم دست یافته‌ام، از خون شهدایی چون «سعادتی» الهام گرفته‌ام.

آری، من شیوه گدایی به درگاه خدا را از شهید «سید كاظم طریق نیا» و «شادمند» یاد گرفته‌ام و شیوه «حسینی» وار مردن را از استادم شهید« ناصر سارمی» آموخته‌ام. برادرانم! حسینی وار بودن، حسینی وار ماندن، حسینی وار زیستن و حسینی وار رفتن را به شما توصیه می‌كنم. حسین (علیه السلام) كشتی نجات است. برای آن بزرگورا سینه بزنید و بر مصائبش از صمیم قلب گریه كنید كه این گریه‌ها و سینه زنی‌ها، شما را می‌سازد. پشتیبان ولایت فقیه باشید، كه ضامن انقلاب اسلامی ما ولایت فقیه است. و در مورد مایل سیاسی اجتماع، بی تفاوت نباشید كه ضرر می‌كنید. اما شما ای خواهران! خوشا به حالتان كه همچون حضرت زهرا و زینب (سلام الله علیهما) معلم دارید…

خوشا به حالتان اگر خود را شناختید و فهمیدید كه پیامبر خون شهدایید و درك كردید كه زینب‌های زمانید، چقدر لذتبخش است همچون حضرت زهرا (سلام الله علیها) مصائب را تحمل كردن، زهرایی كه در قرآن از او به «كوثر» یاد شده و چشمه‌ای كه حضرت زینب (سلام الله علیها) ، حسن و حسین (علیهم السلام) و ائمه معصومین از آن جوشیدند. چقدر لذتبخش است همچون حسین (علیه السلام) شهید و همچون زینب (سلام الله علیها) وفادار ماندن و اگر چه این وفاداری به قیمت اسیری و دیگر مصائب تمام شود. خواهرم! سعی كنید مسئولیت انسان سازی كه بر دوشتان است، خوب به سرمنزل رسانید و همگام برادران و همسرانتان دین خود را به اسلام و انقلاب الهی ادا كنید. من به شما زینب‌وار بودن را توصیه می‌كنم. معلمان عزیز و مسئول! ای كسانی كه شغل مقدس انبیاء (علیهم السلام) را دارید! امروز دیگر مسئولیت شما در جامعه كنونی- كه احتیاج شدید به رشد فرهنگ دارد- حساستر است.

بچه‌های پاك و معصوم، و همانند خمیری زیر دست شما می خواهند شكل بگیرند. در وحلة اول خود را ساخته و بعد به ساختن آنها بپردازید، و تا زمانی كه خود را نساخته‌اید، نخواهید توانست دیگران را بسازید و تمام زحماتتان بی اثر خواهد بود. فطرت بچه‌ها را بیدار كنید و عشق خدا را در دل آنها شعله ور سازید. درس شهادت، خوب زیستن، و خوب مردن و حسینی وار بودن را به این پاكان و آینده سازان بیاموزید. حركت فرهنگی یك جامعه، منوط بر طرز فكر ملت آن جامعه است، و شما پیشروان فرهنگ جامعه اسلامی ما هستید و بدانید اگر در این مسئولیت قصور كنید، مورد مؤاخذه سخت خداوند قرار خواهید گرفت. در خاتمه از دوستان می خواهم یك شب به یاد شهید شادمند بر مزارم دعای توسل بخوانند. خدایا خدایا، تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار. آمین یا رب العالمین»

موجود در انبار

افزودن به علاقه مندی ها loading
اضافه شد! مشاهده لیست علاقه مندی ها
محصول از قبل به علاقه مندی ها اضافه شده! مشاهده لیست علاقه مندی ها
افزودن به علاقه مندی
شناسه محصول: KSD10004 دسته: شهدا دفاع مقدس, والفجر 8 برچسب: خاطرات روحانی شهید, روحانی دفاع مقدس, روحانی شهید, روحانی مراغه جبهه, زندگینامه روحانی جبهه, شهید سیفی, شهید علی سیفی, شهید علی سیفی نصب
  • توضیحات
  • توضیحات تکمیلی
  • نظرات (0)
  • ارسال و حمل و نقل
توضیحات

بیا مشهد —زندگینامه و خاطرات روحانی شهید علی سیفی

کتاب “بیا مشهد” زندگینامه و خاطرات شهیدی که توسط امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف )  به مشهد دعوت شد.

کودکی

خواهر شهید …

یکی از مشکلات ما در مورد خاطرات دوران کودکی، فوت مادر و پدر شهید سیفی بود. علی از دوران کودکی یتیم بزرگ شده بود. مادرش هم چند سال قبل از دنیا رفت. اما خواهر شهید این مشکل را تا حدودی حل کرد.

ایشان گفتند: «قبل از تولد علی، مادر در خواب دیده بود.که چند آقا و خانم نورانی کنار حوض خانه ایستاده اند! بعد به مادر گفتند: «فرزندی که از شما متولد می شود پسر است. نام او را علی بگذارید!»»

برادر طهماسبی که از همرزمان علی که به مراغه و دیدار مادر آمده بود، از قول مادرش تعریف می کرد: «من همیشه با وضو به علی شیر می دادم. یکبار در عالم رویا صدایی شنیدم! به من گفتند: این سرباز ماست، از آن به خوبی مواظبت کن»

خواهر شهید

علی بعد از طی دوران طفولیت، پا به مدرسه گذاشت و در دوران تحصیل هم دانش آموز خاصی بود که احترام همه را داشت. اوایل اوج گرفتن انقلاب بود. علی در مقطع ابتدایی درس می خواند. یک روز آمد خانه. مادر هم مشغول شستن لباس ها بود. علی داد زد: «مرگ بر شاه … مرگ بر شاه …»

مادر ناراحت شد. داد زد: «ساکت باش ، الان …» پدرم وارد شد و گفت:«خانم باهاش کار نداشته باش، اینا تو تاریخ هست!» ما تعجب کردیم. این حرف پدر یعنی چه؟!

پدر ادامه داد: «وقتی رفته بودیم کربلا، آنجا از امام خمینی (ره) شنیدم که فرمودند: زمانی می رسد، بچه هایی به دنیا می آیند که پشتیبان من خواهند بود و شاه از بین می رود.»

خواهرش می گفت: «همون دوران ابتدایی علی، در کوچه ما یکی از همسایه ها فوت کرد او از خودش چند تا بچه قد و نیم قد به جا گذاشت. علی پول توجیبی می گرفت. اما هیچ وقت ندیدیم برای خودش چیزی بخرد. بعد ها فهمیدیم که پول ها را می برد و برای آن بچه ها خرج می کند!»

بیا مشهد 

هنوز دوره ابتدایی اش تمام نشده بود که سایه پدر را از دست داد و تحت تربیت مادری مهربان و متدین قرار گرفت. علی خیلی خوش قلب بود. با اینکه بیشتر بچه های یتیم، تشنه محبت هستند، اما او به همه محبت می کرد. وقتی نابینایی را می دید که نمی تواند از خیابان رد شود، دستش را می گرفت و کمکش می کرد.

علی از دوران طفولیت با مسجد و مجالس عزاداری آشنا شد. در مجالس عزاداری با زبان شیرین آذری به مداحی پرداخت و بعدها خودش گرداننده هیئتی در شهرستان مراغه شد.

آهسته آهسته پایش به مسجد باز شد. البته مادرم خیلی تلاش کرد که علی با رفقای مسجدی ارتباط پیدا کند. هنوز نوجوان بود که در مسجد محل قرآن درس می داد. یک روزی آمد خانه به ما گفت: «امروز واسه ناهار مهمون دارم!» ما هم با چند تا از همسایه ها برای 20 نفر غذا حاضر کردیم.»

علی سیفی

بعد از نماز ظهر و عصر دیدم در زدند. همه جا را آماده کردیم. در را باز کردم. با تعجب دیدم علی با چندین بچه قد و نیم قد وارد شدند! به علی گفتم: «مهمون که می گفتی این بچه ها هستن؟»

جواب داد: «بله! بزرگتر ها رو همه دعوت می کنند، ولی این بچه های کلاس قرآن را … مهمون های واقعی این بچه ها هستند.»

از اسراف کردن خیلی بدش می آمد. همیشه توصیه می کرد به عدم اسراف، حتی خودش هم نه اینکه بگه، عمل هم می کرد؛ مثلا موقع وضو گرفتن شیر آب را باز نمی گذاشت و …

مادرش می گفت: یکبار رفته بود مسجد جامع برای نماز، موقع برگشتن دیدم پاهاش مثل لبو قرمز شده!

مسیر کمال

از زبان آقای بشیری

اگر شخصی بخواهد در زندگی خود، چه از جهت مادی و چه از جهت معنوی موفق شود، باید شهدا را الگوی خود قرار دهد و خاطرات شهدا را زنده نگه دارد و درس بگیرد. من شهید سیفی را نمونه ای از یک پرورش یافته مکتب ولایت و تشیع می دانم. او در واقع بدون چشم داشت، برای اینکه ما را با معنویت آشنا کند، هر چه که داشت د رطق اخلاص می گذاشت.

او اصلا به شخص خودش فکر نمی کرد، هر چه می کرد کار برای رضای خدا بود. بین عقیده و عمل او فرقی نبود. این شهید بزرگوار هم در حوزه نظر، هم حوزه عمل و هم در حوزه هنر، حضور درخشان و فعالی داشت. از جهت فکری، دست پرورده مکتب حوزه بود. از جهت عمل، شاگرد اساتید اخلاق و عرفان اسلامی بود.

در عرصه هنر نیز، او سالها در زمینه تئاتر و … کار کرده و هنر را در مسیر انقلاب به کار گرفت. در کنار این موارد او یک مداح کامل بود. اما اگر بخواهیم در یک جمله شهید سیفی را معرفی کنم: علی پیش از اینکه بمیرد، مرده بود. (موتوا قبل ان تموتوا)

مسیر کمال

بخاطر تکلیفی که از طرف خداوند داشت مانده بود. وگر نه پیش از موعد مقرر باید به سوی خدا می رفت. او جوان عاشق، با ادب، آقا و اهل مدارا  و مطیع ولی فقیه مان بود. در هر کار خیری پیش قدم بود. هر کسی به ایشان رجوع می کرد، دست خالی برنمی گشت. بخشندگی ایشان خیلی بارز بود. کتابی را که خوانده بود هدیه می داد تا دیگری نیز بهرمند شود.

تمام جوارحش را صرف تبلیغ اسلام کرد. همیشه حزن و اندوهش را به درون خود می ریخت و لبخندش را به دیگران هدیه می داد. وقتی می شنید فلانی با فلانی قهر است، آنها را آشتی می داد. امر به معروف را با عمل نشان می داد، خیلی کم با زبان امر به معروف می کرد.

وقتی در مدرسه چیذر بودیم، غالبا برای نماز شب بیدار می شدیم و البته علی زودتر از ما بیدار می شد. یک روز من خواب ماندم و نماز شب بیدار نشدم. صبح به علی گفتم: چرا برای نماز شب بیدارم نکردی؟ حدیثی برایم خواند:

مسیر کمال

ان للقلوب اقبالا و ادبارا (قلوب انسان ها گاهی آمادگی دارد و گاه ندارد) شما از صبح خسته بودی و دیدم شب حالت خوب نیست، دیدم اگر بیدارت کنم، شاید احساس خستگی کنی. بعد ادامه داد: اما در نماز شب دعایت کردم.

علی حتی رعایت این مسائل جزئی را می کرد. کنار او هیچوقت احساس خستگی و دلتنگی نمی کردیم. همیشه فضا را از خشکی در می آورد. یک شب آمد به خوابم. دیدم کتابی در دستش هست. گفتم : اومدی بگی هنوز درستو تموم نکردی؟

خندید و گفت: آقا ما درس ها رو خیلی وقته تموم کردیم.

اما به نظرم آمد که منظورش این است که ما هم یک چیزهایی باید یاد بگیریم و هنوز کار داریم تا به لقای الهی برسیم.

توضیحات تکمیلی
وزن0.162 kg
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “بیا مشهد” لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ارسال و حمل و نقل

محصولات مشابه

-20%
بر فراز آسمان
بستن

بر فراز آسمان

۱۵,۰۰۰ تومان ۱۲,۰۰۰ تومان

بر فراز آسمان --- زندگینامه و خاطرات سر لشگر خلبان شهید علی اکبر شیرودی

پدر علم موشکی ایران

مشخصات شهید علی اکبر شیرودی

*نام و نام خانوادگی: علی اکبر شیرودی

*نام پدر : محمدعلی

*محل تولد : بالا شیرود، واقع در حومه تنکابن

*تاریخ ولادت: ۱۳۳۴/۰۱/۲۰

*تاریخ شهادت : ۱۳۶۰/۰۲/۰۸

*محل شهادت: بازی دراز، سیه قره بلاغ دشت ذهاب (اطراف تنگه حاجیان)

*نحوه شهادت:  اصابت گلوله تانک

*مدت عمر: ۲۶ سـال

*محل مزار : گلزار شهدای شیرود

*کتاب مربوط به این شهید: بر فراز آسمان

بر فراز آسمان --- زندگینامه و خاطرات سر لشگر خلبان شهید علی اکبر شیرودی

شیرودی ، روستازاده ای است که از روستای بالا شیرود تنکابن تا اوج آسمان ها به پرواز در آمد و از اهالی آسمان شد . او مرد لحظه های آسمانی بود . تا آنجا که به اقرار همه ی دوستان رکورد پرواز با بالگرد را در جهان به خود اختصاص داد . شیرودی بیشترین ساعاتش را بر فراز آسمان و بالای سر دشمن بود . به گونه ای که اهریمنان به خوبی او را شناخته بودند . او کاری کرد که وزیر دفاع ایران ، شهید دکتر چمران ، با افتخار از وی به عنوان « ستاره ی درخشان جنگ کردستان » یاد کرد . مقام معظم رهبری از وی به عنوان اولین نظامی که در نماز به او اقتدار کرده است ، یاد می کند و او را مکتبی ، مؤمن و جنگنده در راه خدا توصیف می کنند . رئیس مجلس او را مالک اشتر زمان خواند و ... شیرودی آن چنان از خود شجاعت و ابتکار عمل نشان داد که خبر شجاعت به تنها در ایران بلکه در تمام خبرگزاری های مهم جهان منعکس شده می گویند قبل از او یک خلبان آمریکایی حاضر در ویتنام ، بالاترين ساعت پرواز جنگی در جهان را داشت . اما علی اکبر رکورد او را شکست فرزند شیرود کاری کرد که به افسانه ها بیشتر شباهت دارد ! و محال است کسی بتواند شبیه آن را تکرار کند ؟ او با انجام دهها هزار مأموریت هوایی ، بیش از چهل بار سانحه و بیش از سیصد مورد اصابت گلوله بر بالگردش ، باز هم سرسختانه مقاومت کرد . علی اکبر با نجات یافتن از ۳۶۰ خطر مرگ ، رکورددار پرواز عملیاتی در جهان شد . بسیاری از صاحبنظران جنگ های هوایی او را نامدارترین خلبان جهان نامیدند . بارها برایش تقاضای درجه ی تشویقی شد . پنج درجه در کمتر از یک سال ! اما ... او با ارسال نامه ای برای فرمانده هوانیروز اعلام کرد که این درجه ها را نمی پذیرد . او برای درجه و حق مأموریت وارد جنگ نشده بود ، بلکه فقط رضای خدا و خشنودی دل امام را می خواست در کردستان برای سرش جایزه تعیین شد ! بارها قصد داشتند اما هر بار با خواست خدا جان سالم به در برده تا اینکه دوست قدیمی خودش را در رویایی صادقه مشاهده کرد شهید کشوری به او گفت : اكبر زودتر بیا که برایت یک کاخ زیبا آماده کردهام ! و چند روز بعد ، این پرنده ی بی قرار در سحرگاه روز چهارشنبه ، هشتم اردیبهشت سال ۱۳۶۰ ، به سوی آسمان ها اوج گرفت . او که پرواز را به خوبی آموخته بود دیگر به جمع زمینیان باز نگشت و یا بلانک الهی به سوی پروردگار خویش رهسپار شد تیمار شهید فلاحی در تشییع او هفت کیلومتر پیاده راه می پیماید و مي گويد : شيرودی غیر ممکن را ممکن ساخت . او فاتح گردنه ها بود او کی بود که خبر شهادتش را به امام داديم ، امام مکثی کردند . در حالی که دربارهی فر شنهاد می کنند خدا او را بیامرزدا اما دربارهی نیروی فرمودند : « او آمرزيده است.

 

قسمتی از وصیت نامه سر لشگر خلبان شهید علی اکبر شیرودی

هنگامی که پرواز می کنم احساس می کنم همچون عاشق به سوی معشوق خود نزدیک می شوم . اما در بازگشت ، هرچند پروازم موفقت آمیز بوده باشد ، مقداری غمگین هستم ، چون احساس می کنم هنوز خالص نشده ام تا به سوی خداوند بر گردم . اگر برای احیای اسلام نبود ، هرگز اسلحه به دست نمی گرفتم و به جبهه نمی رفتم . پیروزی های ما مدیون دستهای غیبی خداوند است . این کشاورززادهی تنکابنی ، سرباز ساده ی اسلام است و به هیچ یک از حزبها و گروهها وابسته نیست . آرزو دارم که جنگ تمام شود و به زادگاهم بروم و به کار کشاورزی مشغول شوم . علی اکبر قربان شیرودی

افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%
مهر مادر
بستن

مهر مادر

۱۴,۰۰۰ تومان ۱۱,۲۰۰ تومان

مهر مادر --- چهل روایت از ارادت شهدا به مادرشان حضرت زهرا(س) و عنایت حضرت به شهدا

کم نبودند کسانی که حتی با اسلام بیگانه بودند اما مهر مادر آنها را به راه سعادت رهنمون شد . آری ، محبوبه ی خدا ، برترین زن عالم وجود ، هرچه داشت در راه خدا در طبق اخلاص گذاشت . در شب ازدواج لباس عروسی را در راه خدا به سائل بخشید. غذای خودش و خانواده اش را به هنگام افطار به نیازمندان هدیه داد آن قدر در راه خدا تلاش کرد تا خداوند محبت او را در آیات قرانشان ارج نهاد ، یعنی ای همه عالم بدانید که فاطمه علیهاالسلام فقط برای خدا این گونه عمل کرد . و اینجاست که خداوند بر خود میبالد که « فتبارک الله احسن الخالقين ».

دوران جهاد ، دوران رشد و شکوفایی این محبت بود . دوران دفاع مقدس عرصه ای بود که مظهر تجلی لیله ی فاطمی شد . در این راه برخی بودند که گوی سبقت را از بقیه ربودند . آن قدر در وادی عشق ، ارادت نشان دادند تا اینکه « مادر » آنها را مورد عنایت خویش قرار داد .

عبدالحسین برونسی شاهد این سخن است ؛ او که با عنایت مادر ، رزمندگان را به پیش میبرد . او که نوای مادر را می شنید و تحت امر ایشان عمل می کرد ! و خاکهای نرم منطقه کوشک شاهد این مدعاست . عبدالحسین به عشق مادر خواست گمنام بماند . و بعد از سالها در روز شهادت مادرش رجعت کرد . او بازگشت تا باز هم ارادت خود را اثبات کند .

آری ، او در « مهر مادر » خلاصه شده بود . ذره ذره وجود او نام « مادر » را صدا می کرد ، او برای صدها جوان مشتاق ، حقیقتا چراغ راه شد . اما این وادی پر است از این ستاره ها . پر است از کسانی که راه را - نشان می دهند . دوران دفاع مقدس ، برای ما صدها هزار چراغ راه را نمایان کرد. یکی دیگر از این ره یافتگان ابراهیم است . ابراهیم هادی ، او که هادی سرگشتگان گردید .

او که همه را به « مهر مادر » توصیه می او که گمنامی را به دلیل شباهت به ماجرای مادر انتخاب کرد . او که در مجالس حضرت صدیقه علیهاالسلام حضور حضرت را حس می کرد . او که تحمل شنیدن مصائب را نداشت . اختیار از کف می داد و ... ابراهیم بنده ی مخلص پروردگار بود . هر جا مداحی می کرد از مادرش می‌خواند. شنیده بود که شهدای گمنام میهمان حضرت زهرا علیهاالسلام در برزخ هستند ، برای همین از خداوند خواسته بود گمنام بماند . خدا هم دعایش را مستجاب کرد.

او سال هاست در فکه مانده تا خورشیدی باشد برای راهیان نور.

افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%
فرزندان مسجد
بستن

فرزندان مسجد

۱۳,۰۰۰ تومان ۱۰,۴۰۰ تومان

کتاب "فرزندان مسجد" - - - چهل حکایت از کار فرهنگی در مسجد همراه با خاطراتی از شهدای فرهنگی مساجد

کار فرهنگی

نام: زینب

نام خانوادگی: کمایی

تاریخ تولد ۱۳۴۶

تاریخ شهادت: ۱۳۶۰

مکان شهادت: شاهین‌شهر اصفهان

نماز شبش ترک نمی‌شد. در دل شب چادر سفیدش را به سر می‌انداخت و به پهنای صورت اشک می‌ریخت و «العفو» می‌گفت. برخی دوشنبه‌ها و پنجشنبه‌ها را روزه می‌گرفت. از تجملات زندگی دوری می‌کرد.خانه ساده و بی‌آلایش را دوست‌داشت. زینب عاشق خدا بود. این جمله‌ها بر سربرگ در تمام دفترهای اش دیده می‌شد: « می‌خواهم لحظه‌ای فراموش نکنم که در محضر خداوند هستم و هیچ‌گاه گناه نکنم.»

زینب می‌دانستیم عمر کوتاهی خواهد داشت و همیشه غسل شهادت می‌کرد. در اسفند ماه سال ۱۳۶۰ در تمیز کردن خانه برای عید نوروز به مادرش کمک کرد. از او خواست که روز آخر سال برای نما خواندن نماز مغرب و عشا به مسجد برود. آن نماز، آخرین نماز زینب چهارده‌ساله بود.

وقتی از مسجد برگشت منافقان که از فعالیت‌های فرهنگی او در منطقه خسته‌شده بودند، او را با چادرش خفه کردند و به شهادت رساندند. پیکر این شهید فرهنگی همراه با پیکر ۳۶۰ شهید عملیات فتح‌المبین در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده شد. زینب همیشه می‌گفت: «شهادت فقط در جبهه‌های جنگ نیست، اگر انسان برای خدا کار کند و به یاد او باشد، و بمیرد، شهید است.»

افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%تمام شد
غریب قریب
بستن

غریب قریب

۱۲,۰۰۰ تومان ۹,۶۰۰ تومان

غریب قریب --- زندگی نامه و خاطرات شهید رجب غلامی

مشخصات شهید رجب غلامی

*نام و نام خانوادگی: رجب غلامی

*نام پدر : غلام

*محل تولد : شهر لار،کابل افغانستان

*تاریخ ولادت: ۱۳۴۳

*تاریخ شهادت : 1364/12/06

*محل شهادت: سلیمانیه

*نحوه شهادت: خوابیدن روی سیم خاردار ها و سپس اصابت تیر به چشم چپ

*مدت عمر:  21 سـال

*محل مزار : گلزار شهدای یونسی بجستان (خراسان جنوبی)

*کتاب مربوط به این شهید: غریب قریب

شهید-رجب-غلامی

غریب قریب: زندگی نامه سردار شهید رجب غلامی

شهید رجبعلی غلامی افغانی فرزند غلام  در شهر لار کابل افغانستان در سال ۴۳ در خانواده ای مستضعف  اما متدین و با معرفت  پا به عرصه‌ی وجود نهاد. رجبعلی  دوران کودکی از مادر یتیم و همراه خواهران و برادرانش با پدرش زندگی می‌کرد . وی در زمان بمباران  افغانستان توسط شوروی سابق از خانواده اش جدا  و برای فرار از خدمت به حکومت کمونیستی در سن ۱۲ -۱۱ سالگی به ایران  مهاجرت  کردو در شهر بجستان (خراسان جنوبی)سکنی گزید . او برای تأمین مخارج خود باسواد اندک در مرغداری آقای فلاحتی  و مدتی در کوره آجر پزی مشغول به کار شد . رجبعلی فردی درستکار ، امین ، بردبار و آرام بود . و به نماز و روزه اش بسیار اهمیت می‌داد و در ایام محرم در عزاداری اباعبدالله الحسین (ع) شرکت می‌کرد . با اینکه یک افغانی بود، اما دفاع از اسلام و کشور ایران را وظیفه خود و آن را همچون کشورخودش دوست می‌داشت. بارها گفته بود: تا کنون رهبری همچون رهبر ایران ندیده ام .مدتی در پایگاه شهید بهشتی چمران و پایگاه های دیگر فعالیت خویش را آغاز نمود .با شروع جنگ راهی جبهه و به مدت ۲ سال در کردستان در تیپ ویژه ی شهدا به عنوان تخریب چی فعالیت می‌کرد .  و سرانجام در منطقه عملیاتی قادر در تاریخ ۶/۱۲/۶۴ شربت شهادت نوشید و روح پاک شهید در تیرماه سال ۸۴ در گلزار شهدای یونسی  به خاک سپرده شد .  

وصیت نامه سردار شهید رجب غلامی

رجب قبل از آخرین اعزام ، از برادر باغبان خواست تا وصیت او را بنویسد و در پیش خود نگهدارد . رجب می گفت و آقای باغبان اینگونه نوشت :

«من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضى نحبه و منهم من ينظر واما بدالله تبديلا»

از مومنین بزرگانی هستند که به عهد و پیمانی که با خدا بسته اند کاملاً وفادارند ، پس برخی بر آن عهد ایستادگی کردند تا برای خدا شهید ، شدند . ( قرآن کریم )

سپاس و ستایش ، حیّ سبحان را که بر بندگان خود منت نهاد و صراط مستقیم الهی را برایش رهنمون شد . السلام علیک یا اباعبدالله الا ، السلام علیک یا ثارالله ، سلام بر تو ای امام که چگونه زیستن و چگونه مردن را به ما آموختی و سلام بر شهیدان عزیز که حرکت خود درس آزادگی را به ما آموختند . اينجانب رجب غلامی افغانی بر حسب وظیفه شرعی که بر گردن خود احساس می کنم و عشق سوزانی که در اثر ارادت به امام حسین تمام جودم را می سوزاند ، اینک به یاری خدا و همت شما ملت شهید پرور جنان ، لباس رزم به تن می کنم .

و بر آنم که تا نابودی کامل استکبار از پای ننشینم جرأت و جسارت سخن گفتن در برابر شما سروران عزیز را ندارم ، ولی به عنوان برادری کو چک لازم می دانم تا نکاتی را متذکر شوم سزاوار نیست که پس از گذشت چهار سال از جنگی که به جمهوری اسلامی تحمیل کرده اند همچنان بی تفاوت بمانیم . در خانه ماندن را به جهاد ترجیح دهیم و اگر به این روال حرکت کنیم ، نعوذ بالله که سخت در خسرانیم پدران و مادران عزیزی که در تشییع جناره ام شرکت کرده اید ، برایم افسوس نخورید ، بلکه به جای این افسوس خوردن ، خواسته فرزندانتان را جواب مثبت دهید و آن ها را روانه جبهه کنید که امروز خط سرخ حسینی ، خون می طلبد . اگر جسدم به دست دوستان افتاد در کنار دیگر برادران و دوستان شهیدم در بجستان به خاک بسپارید . برادران عزیز ، همانطور که می دانید من غریبم و پدر و مادر ندارم ، همچنین برادر و خواهری از شما عزیزان تقاضا دارم گاهگاهی که بر سر قبرم حاضر شوید فاتحه ای بخوانید و اگر ممکن بود یک شب جمعه دعای کمیل را بر سر مزارم برگزار کنید . انشاء الله ضمنا مو تورم را بفروشید و پولش را به جبهه واریز کنید ، در پایان از کلیه برادران و خواهران بجستان امید عفو و بخشش دارم اگر خطایی از من مشاهده کرده اند خواهشاً ببخشید . از برادران عزیزم احمد باغبان و علی پور اسماعیل می خواهم که به جای برادر ، جنازه ام را به خاک بسپارند.

والسلام عليكم

العبد الحقير غلامی

مزار سردار شهید رجب غلامی

مزار-مطهر-شهید-رجب-غلامی

مراسم تشییع پیکر مطهر سردار شهید رجب غلامی

  تشییع-پیکر-مطهر-شهید-رجب-غلامی
افزودن به علاقه مندی
اطلاعات بیشتر
-20%
در بند سرو
بستن

سرو در بند

۱۰,۰۰۰ تومان ۸,۰۰۰ تومان

سرو در بند --- زندگینامه و خاطرات دانشجوی شهید محمدرضا چمنی

مشخصات شهید محمدرضا چمنی

*نام و نام خانوادگی: محمدرضا چمنی

*نام پدر : غلامرضا

*محل تولد : نیشابور

*تاریخ ولادت: ۱۳۲۳/۰۳/۰۴

*تاریخ شهادت : ۱۳۶۹/۱۱/۱۴

*محل شهادت: منطقه میمک

*نحوه شهادت: طی عملیات عاشورا

*مدت عمر: ۲۶ سـال

*محل مزار : گلزار شهدای نیشابور

*کتاب مربوط به این شهید: سرو در بند

سرو در بند --- زندگینامه و خاطرات دانشجوی شهید محمدرضا چمنی

 در این مجموعه از اسوه و الگویی برای جوانان این دیار صحبت می کنیم که نابغه ی تحصیلی در نیشابور بود . دوره دانش سرای عالی را سپری کرد و در روستا معلم شد . دیپلم ریاضی و سپس تجربی و در دوران دانشجویی دیپلم ادبی گرفت ! در کنکور سراسری با رتبه ممتاز در رشته مکانیک دانشگاه صنعتی شریف پذیرفته شد . جوانی که رشته ی فعالیت منافقین را پنبه کرد . جزو اولین فاتحان لانه جاسوسی به حساب می آمد .در سخنان او به عنوان یکی از اصلی ترین فاتحين لانه ، هنوز موجود است اردوهای جهادی راه انداخت . مشکلات روستاها را فهیمد . با کمترین امکانات و با دست خالی ، مدلی از کوره های کم حجم قابل استفاده روستاها را طراحی و اجرا کرد . این اختراع او ثبت شد و در روزنامه های آن زمان انعکاس داشت .

قدرت مدیریت جمعی داشت . زیرک و در عین حال شجاع بود . اطلاعات دینی او بسیار بالا بود . کتابهای علما را مرتب مطالعه می کرد . با قرآن و نهج البلاغه مأنوس بود . ورزشکار بود و در ورزشهای رزمی و دومیدانی رتبه داشت . جوان با اخلاص حکایت ما ، در هر جمعی وارد می شد ، به خاطر درایت و تسلط بر مسائل سیاسی و اعتقادی ، بهترین نظرات را ارائه می کرد . شاید به همین دلیل بود که منافقین در دانشگاه ، نمی توانستند با او هم کلام شوند . با آغاز جنگ راهی جبهه شد . مدتی در ستاد جنگهای نامنظم بود و سپس راهی کردستان شد .

چیزی نگذشته بود که در کردستان به اسارت گروهک تروریستی خبات در آمد . برایش حکم اعدام صادر کردند ، اما خم به ابرو نیاورد . بعد از مدتی شروع به هدایت زندان بان خود کرد . تأثير او تا به آنجا رسید که مسئولین گروهک خبات را دگرگون کرد ! محمد از دین برایشان می گفت . کلام نافذ او اثر گذاشت . بسیاری از آنها از دشمنی با انقلاب و ایران دست برداشتند . حاصل زحمات او ، تبدیل صدها دشمن به دوست بود. خودش می گفت که ۱۴۰ نفر از آنان را با سلاح به شهر بانه فرستادم تا سلاح خود را تحویل مسئولین دهند . گروهک تروریستی او را آزاد کرد تا بر گردد، اما نرفت ! گفت : می مانم تا بدانم کدامیک از ما حرف حق می زنیم ؟!

با مخالفین جمهوری اسلامی بحث می کرد و بسیاری از آنان را تغییر داد. جوان داستان ما از لحظه لحظه زندگی نورانی خود استفاده کرد . غفلت و تنبلی و بیکاری در او راه نداشت . دستی بر قلم داشت . متون بسیار زیبایی در شب های سرد زندان کردستان به رشته تحریر در آورده . او هنرمند بود . آثار و طرح های نقاشی بر شیشه ، از او به یادگار مانده . مدتی بعد از آزادی ، در عملیات میمک ، همراه با رزمندگان تیپ جوادالائمه (ع) راهی خط دشمن شد . هنوز ۲۶ سال از زندگی با ارزش او نگذشته بود که به مهمانی حضرت حق دعوت شد .

آخرین نامه دانشجوی شهید محمدرضا چمنی یک ماه قبل از شهادت

به نامش . با سلام به حضور پدر ، مادر و تمام عزیزان . خواستم برایتان بنویسم . ولی بهتر از حرف خودم و حرف همه کس ، کلام مولا علی بالا را یافتم . با وجود آن شرم دارم که از خودم چیزی بگویم . بنابراین عین آن را برایتان می نویسم : " هر که از بعيد بترسد دور به او نزدیک شود . هر که از قوت دنیا سیر نشود ، هرچه جمع کند او را بس نباشد . هر که برای دنیا بکوشد از دستش برود و هر که از آن دست کشد نزدش آید . همانا دنیا سایه ای است که تا مدت مقرری دراز است . خدا رحمت کند بنده ای را که سخن حکیمانه بشنود و به دل سپارد و به راه راست که دعوت شد ، به آن گراید و دست به دامن نجات بخش رهبری زند و نجات یابد . خوبی پیش دارد و کار خوب کند ، ذخیرهای پیش فرستد و از مخدور کناره گیرد . با هوای نفسش مبارزه کند و آرزوی بیجا را به کنار نهد . صبر را مرکب نجات کند و تقوا را بر برگی وفات سازد . به راه راست روشن و جاده معلوم بچسبد و مهلت را غنیمت شمارد . از محبوب ترین راه ها به خدا دو جرعه است یکی جرعه خشمی که با حلمش در خوری و یکی جرعه غمی که با صبرش برخوری و از محبوب ترین راهها به خدا دو قطره است ، قطره اشکی در دل شب و قطره خونی در راه خدا و از محبوب ترین گام ها به سوی خدا دو گام است ، گامی که مجاهدان راه خدا را محکم سازد و گامی برای صله رحم و گامی که برای جهاد بر دارد بهتر است. الحق که عالی فرموده است ، پس از کلامش پند گیریم و از پروردگار بخواهیم که به ما توفیق عنایت فرماید تا هر آنچه از هر کداممان ساخته است انجام دهیم تا حتی المقدور در عرصه " ان الانسان لفي خسر " کمتر متضرر گردیم . ان شاء الله

به یادتان و ملتمس دعایتان محمدرضا چمنی

۶۳/۶/۲۷

 

وصیت نامه دانشجوی شهید محمدرضا چمنی

وصیت نامه السلام علينا وعلى عباد الله الصالحين حقیر ، سفل اسفل ، محمد چمنی با اطمینان کامل از درستی راه اسلام و خط تشیع راستین و ائمه بزرگوار و قبول رهبری خمینی عزیزم ، با تمام وجود ، ضرورت مبارزه در جبهه ی خدا را که به حق ، جبهه حق علیه باطل و بهترین راه و در حال حاضر مهمترین راهی است که برای پیشبرد اسلام عزیز می تواند وجود داشته باشد ، حس کرده و با این امید که پروردگار ، توفیق خدمت خالصانه را نصیب این حقیر بگرداند در جبهه شرکت می کنم . ضمن پوزش از پدر و مادر و تمامی عزیزان که در مدت عمر سراسر خطایم مزاحمشان بوده و جز دردسر چیزی برایشان نداشتم ، ملتمس دعای خیرشان می باشم تا شاید پروردگار رحیم ، این قطره ناچیز را به کرم خویش بپذیرد و همچنان که مادر عزیزم نام رضا را برایم انتخاب نموده ، شایسته این نام در پیشگاه قدس احدیت باشم .

به امید حلالیت از همه شما محمدرضا چمنی

۶۳/۷/۲

افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%
میرزا محمد پدر کردستان
بستن

میرزا محمد پدر کردستان

۱۰,۰۰۰ تومان ۸,۰۰۰ تومان
میرزا محمد پدر کردستان
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%تمام شدداغ
مسافر کربلا
بستن

مسافر کربلا

۱۲,۰۰۰ تومان ۹,۶۰۰ تومان

مسافر کربلا --- زندگینامه و خاطرات شهید علیرضا کریمی

مشخصات شهید علیرضا کریمی

*نام و نام خانوادگی: علیرضا کریمی

*نام پدر : باقر

*محل تولد : محله سیجان اصفهان

*تاریخ ولادت: ۱۳۴۵/۰۶/۲۲

*تاریخ شهادت : ۱۳۶۲/۰۱/۲۲ 

*محل شهادت: فکه، جاده شنی

*نحوه شهادت: رد شدن تانک بعثی از روی پیکر مجروح

*مدت عمر:  ۱7 سال

*محل مزار : گلزار شهدای اصفهان

*کتاب مربوط به این شهید:  مسافر کربلا

مسافر کربلا --- زندگینامه و خاطرات شهید علیرضا کریمی

در ابتدای کتاب "مسافر کربلا" زندگینامه شهید بزرگوار علیرضا کریمی رامی خوانیم:

بیست و دوم شهریور سال ۱۳۴۵ بود . مقارن با ایام ماه مبارک رمضان . در محله سیچان اصفهان به دنیا آمد . پزشکان گفته بودند که به خاطر بیماری شدید این مادر ، بعید است بچه زنده بماند . اما خدا خواست که او بماند . چهار سال از عمرش گذشت . این پسر به قدری مریض و ضعیف است که تا کنون بجز شیر و دارو چیز دیگری نخورد . وقتی هم پزشک او را معالجه کرد گفت : به خاطر مصرف زیاد دارو ، کبد بچه از بین رفته و امیدی به زنده ماندنش نیست . روز بعد سیدی سبز پوش به مغازه پدر مراجعه کرد . بی مقدمه گفت : مش باقر ؛ کار خوبی کردی که علیرضا را نذر آقا ابا الفضل ابر کردی !! همین امروز سفره ابا الفضل عل را پهن کن و به مردم غذا بده. سه مجلس روضه هم برای حضرت در حرمش نذر کرده ای که من انجام می دهم . بعد هم اسکناسی را به پدر شهید میدهد برای برکت کاسبی ! آن روز ، بچه (علیرضا) به طرز معجزه آسائی شفا می یابد . هر روز هم بزرگتر می شود و قوی تر ، تا اینکه سال ها بعد قهرمان ورزشهای رزمی می شود! علیرضا به نماز اول وقت و جماعت بسیار اهمیت میداد . حتی در دوران دبستان ، صبح ها با مادر به مسجد می رفت . در ایام پیروزی انقلاب ، با اینکه سن کمی داشت اما حماسه ها آفرید . سال اول جنگ ، دوم راهنمائی بود . همان سال فعالیت فرهنگی را در مسجد محل آغاز کرد . برگزاری اردو برای بچه های دبستانی ، تبلیغات ، کلاسهای قرآن و احکام و مثل خیلی از نوجوانان آن دوران ، تاریخ تولد شناسنامه اش را تغییر داد تا توانست به جبهه اعزام شود . همرزمانش حماسه او را در تپه های صلوات آباد کردستان به یاد دارند . در عملیات محرم در حالی که شجاعانه در مقابل پاتک دشمن مقاومت می کرد از ناحیه سر و دست و پا مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت . وقتی برای آخرین بار راهی جبهه میشد ، در پاسخ مادرش که پرسید : کی بر می گردی ؟ جواب داد : هر وقت که راه کربلا باز شد !

در فروردین ماه سال ۱۳۶۲ برای شرکت در عملیات والفجر یک ، راهی فکه شد . علی ، آنقدر شجاعت و مدیریت داشت که مسئول یکی از دسته های گروهان اباالفضل(ع) شد. در جریان حمله نیروهای اسلام ، مورد اصابت گلوله تیربار دشمن قرار گرفت و هر دو پایش را تقدیم نمود ، اما شجاعانه مقاومت کرد و سرانجام مظلومانه به شهادت رسید . شانزده سالش تمام شده بود که پر کشید . پیکر مطهرش هم شانزده سال بعد برگشت . درست همان روزی که اولین کاروان به صورت رسمی عازم کربلا میشد !!

بود به خواب مسئول گروه تفحص و پیکرش کجاست ؟ این را هم گفت که ؛ موقعش شده من برگردم !! وحرفهای بر آمده گفته بود که دیگر . نذر آقا ابالفضل (ع) شده بود . ارادت عجیبی هم به آقا داشت . نمیدانم چه شد و چه کسی هماهنگ کرد . اما علیرضا روز تاسوعا با فریاد یا ابالفضل (ع) تا گلزار شهدای اصفهان تشییع شد و کنار دوستانش آرام گرفت.

وصیت نامه شهید علیرضا کریمی سه ماه قبل از شهادت

«هرگز آنان که در راه خدا کشته می شوند مرده نپندارید ، بلکه انسان زنده اند و نزد پروردگار خویش روزی می خورند . » (سوره آل عمران آیه ۱۶۹) به نام خدا و با سلام بر حضرت مهدی ( عج ) و نائب بر حقش امام خمینی و تمامی کسانی که در راه اسلام خدمت می کنند . شکر خدا را می نمایم که قدری مهلتم داد تا اسلام واقعی را بشناسم و در تاریکی جهل از دنیا نروم . انقلاب اسلامی باعث شد که سر از گریبان خود بیرون آوریم و دور و بر خود را بنگریم و به زندگی از دید دیگری نگاه کنیم آری امام کاری بس عظیم کرد . باعث شد دنیا از خواب بیدار شود و انسانیت را دوباره یادآوری نمود .

من خوشحالم که جانم را نثار اسلام و مکتب رسول الله ( اله و على ال می کنم و افتخار می کنم که مرام و مکتب من اسلام است اسلام به من فهماند که چگونه بیندیش و چگونه راه را انتخاب کن ، من با قلبی روشن خون خود را برای اسلام می ریزم و پیام می رسانم که با جاری شدن خونمان است که حکومت ها نورانی تر و به حکومت عدل صاحب الزمان ( عج ) متصل می شود .. امیدوارم که حکومت ما زمینه ساز انقلاب امام مهدی ( عج ) باشد . اما مادر جان بعد از شنیدن خبر شهادتم اشک نریز ، زیرا امام بزرگوار ما نیز در سوگ فرزندش اشک نریخت . چون می دانست رضای خدا در این امر است .

و شما پدر بزرگوارم وصیتم به شما این است که راه مرا در کمک به فقرا و نیازمندان ادامه دهید . شما خواهرانم ؛ شما هم زینب زمان باشید و پسرانتان را حسین وار تربیت کنید و در راه خدا مبارزه کنید . خدایا تو میدانی که من هر چه کردهام برای رضای تو بوده . پس ما را یاری کن که در راه تو قدم برداریم. خدایا اسلام را پیروز کن و اگر در من لیاقت می بینی شریت گوارای شهادت را به من بنوشان.

شما ای منافقین فراری از خلق که بعد از پیروزی انقلاب فقط اسم و نام سازمانتان را به دنبال می کشید . به عنوان یک برادر دلم برای شما می سوزد . یک مشت جوان پاک که رهبرانشان آنها را منحرف کرده اند . کمی فکر کنید ! به خود بیائیدا خدایا این پیر جماران ، این بت شکن تاریخ ، این در هم کوبنده ستمگران را در پرتو خودت نگه دار . خداوندا تو میدانی به حدی گناه کرده ام که شرمنده ام . به عظمت و بخشندگیت مرا ببخش . خدایا مرا به خودم وامگذار پدر و مادرم را نیز ببخش و آمرزشت را نصیبشان فرما ! آمين

افزودن به علاقه مندی
اطلاعات بیشتر
-20%
شهیدان زنده اند 
بستن

شهیدان زنده اند

۱۷,۰۰۰ تومان ۱۳,۶۰۰ تومان

شهیدان زنده اند --- چهل حکایت از حضور شهدا پس از شهادت

شهید زنده است ، شهید نمرده . من یقین دارم شهید زنده است این فرموده قرآن است : « کشته شدگان در راه خدا را مرده نپندارید ، بلکه خدا آنها زنده اند و نزد ا روزی می خورند ولی شما درک نمی کنید . » من قرآن را باور دارم . شهید زنده است . اگر زنده بودن به روزی خوردن است ، شهید روزی می خورد ، روزی بی منت . روزی بی درد و محنت نزد خداوند . اگر زنده بودن به روح است من ارواج شهدا را احساس می کنم . اگر زنده بودن به حضور است ، حضور آنها را در همه لحظات زندگی احساس می کنم . به خدا قسم آنها حاضرند . همه جا ، همه وقت ، زیرا شهیدند و شهید یعنی شاهد و شاهد ، حاضر است .

حتما بخوانید

وقتی بحث از حضور شهدا می شود ، کرامتی از شهید برای افراد رخ می دهد . این موضوع می تواند محل ورود برخی افراد شیّاد باشد . یعنی خودشان را در ارتباط با شهدا معرفی کنند و ... برخی افراد ساده نیز ، به دنبال این افراد هستند و شنیدن این ماجراها برایشان بسیار جذاب . لذا بازار افراد بی معنویتی که از خون شهدا برای خودشان برو وبیا راه انداخته اند رونق پیدا می کند.

اول از همه باید بدانیم گوینده کرامت چه کسی است ؟ قابل اعتماد هست یا نه ؟ مثللا کسی که سر کوچه طی طریق کرده و توی کار دعوا و .... بوده.، مطمئنا ار امام جماعت محل اعتبار کمتری دارد. یک احتمالش این است که طرف سر به راه شده و افتاده در مسیر خدا و پیغمبر ، اما آن طرف هم نباید یادمان برود که این کار از آن کسب هایی است که احتمال گرفتنش زیاد است ! اصلا خرجی هم ندارد.

دومین مورد توهم است ، توهم از آن دردهای بی درمانی است که درمحیط های معنوی بیشتر خودش را نشان می دهد مثلا عکاس از همه جا بی خبر در تاریکی هوس عکس گرفتن می کند و فلاش می زند ، فردا مدعی می شود که در جلسه دیشب یکی از شهدا را دیده که به جلسه آمده و...پس همه اش دنبال این نباشیم که هر چیزی را یک امر غیر واقعی و خیلی عجیب و غریب ببینیم . صحبتهای آدمهای متوهّم را هم زیاد باور نکنیم.

سومین مورد خواب و رویاست . خواب در شرایط خود ، برای خواب بیننده حجیت دارد . قرآن در چندین مورد از رویاهای صادقه صحبت کرده که برای خواب بیننده که بیشتر انبیای الهی بودند ، حجت بوده ، باید گفت که رویای صادقه ، یکی از راههای ارتباط با عالم بالاست . اگر رویای صادقه حقیقت نداشت ، خداوند از رویای انبیای بزرگی نظیر پیامبر اسلام و حضرت یوسف و ابراهیم و ... سخن نمی گفت . خداوند در رویا به آنها وحی کرد . برای همین بیشترین جلوه از زنده بودن شهدا در ویا نمایان است . برخی مفسرین از کلمه بشارت که در قرآن به کار برده شده ، برای رویاهای صادقه استفاده می کنند . اما رویا از آن چیزهایی است که هر کسی به راحتی می تواند ادعایش را داشته باشد و هیچکس نمی تواند صدق و کذب آن را امتحان کند . لذا باید دقت کرد که از چه کسی و چگونه این رویا نقل می شود . نکند خدای نکرده ، برخی از افراد سودجو ، از سادگی مردم استفاده کنند.

چهارمین مورد که یکی از نکات اصلی است ،اینکه باید نسبتی بین فرد وکرامت وجود داشته . اینکه هرکسی بخواهد ادعای کرامت بکند و برای خودش دفتر و دستک راه بیندازد که سنگ روی سنگ بند نمی شود و اوضاع آن قدر به هم می ریزد که هرکسی قلقلک می شود تا یک کرامتی را به نام خودش سند بزند . مثلا یکی از این ویژگی ها ، غسل جمعه است . شهدایی بوده اند که غسل جمعه شان ترک نمی شد و جسدشان بعد از چند سال سالم ماند . این یعنی نسبت خاص بین ویژگی شهید و کرامت آن شهید.

پنجمین مورد اینکه ساده لوح نباشیم . همین ساده لوحی است که باعث می شود خیلیها هوس با کرامت بودن به سرشان بزند . اول یک ادعایی می کنند و همین که چند آدم ساده لوح دورشان را گرفتند ، خیال می کنند خبری شده . بعد وقتی ثابت می شود که این قضیه دروغ بوده ، اعتقادات آن افراد ساده ، به تمام مسائل دینی از بین می رود . البته این پنج راه حل بالا نباید دلیل شود که هر چیزی را هم که شنیدیم ، سریع رد کنیم . خیلی از شهدا هستند که دارای کرامتهای اثبات شده ای هستند ؛ مثل شهید معماریان که آمده اند و پارچه ای به پای مادرشان که به شدت درد می کرده بستند ، یا امضای شهید سیدمجتبی صالحی خوانساری پای کارنامه دخترش و ...

« به قول حجت الاسلام طائب :مسله مهم دردفاع مقدس این نیست که شهدایش چقدر کرامت داشته اند . این مورد در مقابل عظمت خود دفاع مقدس خیلی کوچک است . خود دفاع مقدس ما یک کرامت بسیار بزرگ است . »

افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
بهترین قیمت

بهترین قیمت

بالاترین کیفیت

بالاترین کیفیت

پرداخت امن

پرداخت امن

پشتیبانی سریع

پشتیبانی سریع

تحویل اکسپرس

تحویل اکسپرس

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید:

فیس بوک توییتر اینستاگرام یوتیوب پینترست

همراه با ما

اتاق خبر سایت ما

فروش در سایت ما

فرصت‌های شغلی

تماس با سایت ما

درباره سایت ما

خدمات مشتریان

پاسخ به پرسش‌های متداول

رویه‌های بازگرداندن کالا

شرایط استفاده

حریم خصوصی

گزارش باگ

راهنمای خرید از سایت ما

نحوه ثبت سفارش

رویه ارسال سفارش

شیوه‌های پرداخت

هفت روز هفته ، ۲۴ ساعت شبانه‌روز پاسخگو هستیم    شماره تماس :  09354642245       آدرس ایمیل :   info@shohadabook.ir

بسم رب الشهداء و الصديقين

و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل االله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون

فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا بحمدلله و ان شاءالله در راه پاسداری خون شهیدان از اولین آن حضرت هابیل علیه السلام ، خون پاک ارباب بی کفنمان حسین بن علی علیه السلام و تک تک انسان های پاکی که در راه امام زمانشان حضرت مهدی عجل لله تعالی فرجه الشریف  علیه اسلام به شهادت رسیدند ایجاد گردید. فروشگاه اینترنتی  کتاب شهدا با تقسیم بندی عناوین کتاب شهدا ، از قبیل شهدا تاریخ ، شهدا انقلاب ، شهدا دفاع مقدس ، شهدا مدافع حرم ، شهدا گمنام ، شهدا ترور ، شهدا ماموریت ، شهدا زن ، شهدا آزاده ، شهدا جانباز ، شهدا امربه معروف تشکیل شده است که عاشقان کتب شهدا می توانند کتاب مورد نظر را از فروشگاه انتخاب ، مختصری از خاطرات ، عکسها ، فیلم و ... کتاب شهید مورد نظر مشاهده درصورت علاقه مندی درخواست خرید را انجام و بعد از پرداخت وجه به شکل اینترنتی و ثبت آدرس دقیق پستی ، کتاب را تحویل بگیرند. لازم بذکر است بعلت گستردگی کتب شهدا و حساسیت در ثبت خاطرات شهدا در اوایل کار از کتب کمتری بهره می بریم که ان شاءالله به دعای مادر شهدا ، زهرای بتول سلام الله علیها بر توانمان اضافه و کتب بیشتری را بارگزاری خواهیم نمود . لذا ثبت انتقادات و پیشنهادات در بهتر شدن  فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا راه گشاه خواهد بود .  التماس دعا

استفاده از مطالب فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا چون برای زنده نگه داشتن فرهنگ ایثار و شهادت می باشد ، کاملا" آزاد بوده و از نظر شرعی مشکلی ندارد . التماس دعا

فروشگاه
علاقه مندی
0 آیتم سبد خرید
حساب کاربری
خانه
  • منو
  • دسته بندی ها
  • کتب شهدا دفاع مقدس
  • کتب تقریظ شده توسط مقام معظم رهبری
  • کتب سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
  • کتاب شهدا مخصوص کودکان و نوجوانان
  • کتب خاطرات رزمندگان اسلام
  • یادگاری از شهدا
  • خانه
  • فروشگاه
    • فروشگاه
    • سبد خرید
    • تسویه حساب
    • حساب کاربری
  • درباره ما
  • تماس با ما

سبد خرید

بستن
بازگشت به بالا