تو شهید نمی شوی — حیات جاودانه شهید محمود رضا بیضائی به روایت برادر
کتاب “تو شهید نمی شوی”
۱۵,۰۰۰ تومان ۱۲,۰۰۰ تومان
بسم الله الرحمن الرحیم
اثربخشی هر فرد در ظهور حضرت حجت
باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمده ایم و شیعه هم به دنیا آمده ایم که مؤثّر در تحقّق ظهور مولا باشیم و این همراه با تحمّل مشکلات، مصائب، سختی ها، غربت ها و دوری هاست و جز با فدا شدن محقّق نمی شود حقیقتاً .
نمی خواهم حرف های آرمانگرایانه بزنم و یا غیر واقعی صحبت بکنم؛ نه!
حقیقتاً در مسیر تحقّق وعده ی بزرگ الهی قرار گرفته ایم. هم من، هم تو.
به حمدالله. خدا را باید به خاطر این شرایط و این توفیق بزرگ شاکر باشیم.
الان که این نامه را برایت می نویسم، شب قدر است و شب شهادت حیدر کرار (علیه السلام) و در فضای ملکوتی بین الحرمین ِ صبر و مصیبت و تحمّل مشکلات و سختی ها، بین الحرمین ِ دو مظلومه، دو شهیده، یکی خانم زینب کبری (روحی فداها) و دیگری بنت الحسین، خانم رقیه (سلام الله علیها) هستم و به یادتم.
نمی دانی بارگاه ملکوتی سه ی ساله امام حسین علیه السلام الان هم چقدر غریب است؛ در محلّه ی یهودی ها، در مجاورت کاخ ملعون معاویه و در محاصره وهابی های وحشی و آدمکش .
چه بگویم از اوضاع اینجا؛ تاریخ دوباره تکرار شده و این بار ابناء ابوسفیان و آل سفیان بار دیگر آل الله را محاصره کرده اند؛ هم مرقد مطهر خانم زینب کبری سلام الله علیها و هم مرقد مطهّر دردانه ی اهل بیت، رقیه (سلام الله علیهما).
ولی این بار تن به اسارت آل الله نخواهیم داد؛ چرا که به قول امام (رحمه الله) مردم ما از مردم زمان رسول الله صلی الله و علیه و آله و سلم بهترند.
واضح تر بگویم؛ نبرد شام، مطلع تحقّق وعده ی آخرالزّمانی ظهور است و من و تو دقیقاً در نقطه ای ایستاده ایم که با لطف خداوند و ائمه ی اطهار علیهم السلام نقشی بر گردنمان نهاده شده است و باید به سرانجام برسانیمش با هم ، تا بار دیگر شاهد مظلومیت و غربت فرزندان زهرای مرضیه (سلام الله علیها) نباشیم.
اگر بدانی صبرت چقدر در این زمان حساس در حفظ و صیانت از حریم آل الله قیمت دارد، لحظه به لحظه ی آن را قدر می شماری.
معرکه ی شام، میدان عجیبی است. به قول امام خامنهای: «بحران سوریه الان مقابله ی جبهه کفر و استکبار و ارهاب با تمام قوا، در برابر جبهه ی مقاومت و اسلام حقیقی است.» در واقع جنگ بین حق و باطل. و این خاکریز نباید فرو بریزد؛ نباید. خطّ مقدم نبرد، بین حق (جبهه مقاومت) و باطل در شام است.
تمام دنیا جمع شده اند؛ تمام استکبار، کفار، صهیونیست ها، مدّعیان اسلام آمریکایی، وهابیون آدمکش بی شرف، همه و همه جبهه واحدی تشکیل داده اند و هدفشان شکست اسلام حقیقی و عاشورایی، رهبری ایران و هدفشان شکست نهضت زمینه سازان ظهور است و بس. و در این فضای فتنه آلود، متأسفانه بسیاری از مسلمین نا آگاه و افراطی نیز همراه شده اند تا این عَلَم و این نهضت زمینه ساز را به شکست بکشانند که اگر این اتّفاق بیفتد سالها و شاید صدها سال دیگر باید شیعه خون دل بخورد تا تحقّق وعده الهی را نزدیک ببیند.
شام نقطه ی شروع حرکت ابناء ابوسفیان ملعون است و این خاکریز نباید فرو بریزد. این حرکت خطرناک و این تفکّر آدمکش ارهابی، پر و بال گرفته و حمام خون بین شیعیان و سایر مسلمین راه می اندازد و هیچ حرمتی از حرمین شریفین زینب کبری (سلام الله علیها) و خانم رقیه (سلام الله علیها) [حفظ نخواهد کرد] که هیچ، حرمت عتبات مقدّسه کربلا، نجف، سامرا، کاظمین و… را هم خواهد شکست.
جبهه جدیدی که از تفکّر اسلام آمریکایی، صهیونیسم و ارهاب از کشورهای مختلف از جمله افغانستان، پاکستان، آمریکا، اروپا، یمن، ترکیه، عربستان، قطر، آذربایجان، امارات، کویت، لیبی، فلسطین، مصر، اردن و… به نام جهاد فی سبیل الله تشکیل شده است، هدف نهایی اش فقط و فقط جلوگیری از نهضت زمینه سازان ظهور و در نهایت مقابله با تحقّق وعده ی الهی ظهور می باشد و هیچ ابایی هم از کشتن و مثله کردن و سر بریدن زنان و کودکان بی گناه شیعه ندارد ، کما اینکه این اتّفاق را الان به وفور می توان مشاهده کرد و من دیده ام.
مسئولیّت سنگینی بر دوشمان گذاشته شده است و اگر نتوانیم از پسش برآییم، شرمنده و خجل باید به حضور خدوند و نبی اش و ولی اش برسیم؛ چرا که مقصّریم.
کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا
و به قول سید مرتضی آوینی این یعنی اینکه همه ی ما شب انتخابی خواهیم داشت که به صف عاشورائیان بپیوندیم و یا از معرکه جهاد بگریزیم و در خون ولیّ خدا، شریک باشیم.
ان شاء الله در پناه حق و تا [تحقّق] وعده ی الهی و یاری دولت ایشان خواهیم جنگید.
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیماً
ان شاء الله
در انبار موجود نمی باشد
کتاب “تو شهید نمی شوی”
وزن | 0.152 kg |
---|
شهید محمد حسین محمدخانی نهم تیر ماه سال ۱۳۶۴ در تهران به دنیا آمد. پدرش مصطفی نام داشت. در رشته عمران در دانشگاه آزاد یزد و بعد از آن کارشناسی ارشد در رشته مدیریت فرهنگی مرکز تهران پذیرفته شد. پس از ورود به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی،ازدواج کرد و حاصلش یک فرزند پسر بود. سرانجام صبح شانزدهم آبان ماه، پس از اقامه نماز جماعت سه نفره او و دو تن از همرزمانش در سرمای شدید "ریف" د رحلب سوریه مورد آماج گلوله ها قرار می گیرند. ترکشی به پشت سرش اصابت نموده و به شهادت می رسد.
پیکر پاک این شهید والا مقام روز هفدهم آبان ماه در محله پدری (مهرآباد تهران) و روز هجدهم آبان ماه در محل زندگی خودش (شهرک شهید محلاتی) زیر بارش شدید باران و در جوار پنج شهید گمنام شهرک تشییع شد. شهید محمدحسین محمدخانی یا حاج عمار حلب در قطعه ۵۳ بهشت زهرای تهران و در کنار عموی شهیدش آرام گرفت.
سلام بر شما ائمه معصومین که بندگان خاص خدایید و از هر چه که داشتید در راه خداوند و معبود و معشوق خویش گذشتید. سلام بر شما که متقیان راه ﷲ هستید. بارالها! از این که به بنده حقیرت توفیق دادی که در راهت گام بر دارد، تو را سپاس میگویم؛ و از این که توفیقم دادی که در جبهه در کنار خالصان و مخلصان راهت قدم بر دارم، تو را شکر و سپاس میگویم. در این راه، دیدار خودت را هم نصیبم گردان!
سید احسان حاجی حتم لو متولد ۶۳/۱/۱ می باشد. از کودکی پسری مومن بود و همیشه سعی میکرد حق کسی را پایمال نکند. این شهید مدافع حرم همواره زیارت عاشورا میخواند و نمازش ترک نمیشد و در طول زندگی بدون به افراد بیبضاعت کمک میکرد به طوری که بدون آن که ما متوجه بشویم در روزهای پنجشنبه و جمعه بر روی ساختمانهای مردم بدون آن که خودش را معرفی کند کار میکرد.
پیکر این شهید مدافع حرم شنبه ۱۸ بهمن ماه به گرگان منتقل و مراسم استقبال از شهید سید احسان حاجی حاتملو ساعت ۱۶ در میدان بسیج شهر با حضور عموم مردم شهید پرور شهر گرگان برگزار شد. همچنین مراسم وداع با پیکر مطهر شهید بعد از نماز مغرب و عشا در آستان مبارک امامزاده عبدالله گرگان برپا شد.
همچنین مراسم تشییع پیکر مطهر این شهید بزرگوار با حضورخانواده شهید، مسئولان و مردم شهید پرور گرگان امروز، یکشنبه، ساعت ۸ صبح از بهداری سپاه ناحیه گرگان آغاز و تا گلزار شهدای امامزاده عبدالله(ع) برگزار شد.
خواهر عزيزتر از جان گرامي ، سلام
درود و ثناي خداوند بر جهادگران در راه حق و حقيقت كه چون كشته شوند و يا پيروز ، به آنان پاداشي بزرگ عطا مي گردد.
به بركت الفاظ مقدسه و انفاس مطهره ، دلهاي مومنان به نور الهي روشن گشته و طريق ايمان و جهاد در راه خدا را برگزيده اند و شايستگان جهاد اصغر كه در طلب ستاندن حق مظلوم از ظالم به پا خواسته اند ، براستي جهاد اكبر را كه نفس درون است به انجام رسانيده اند و برگزيدگان اين قوم نام مبارك شهيد را دارند.
شهيد كه شاهدي است برعرصه حضور ظلميت در جهان و راه گشا و چراغ هدايت در مسير تاريك بشر در سير الي الله ......
خواهر بزرگوارم
مطالبي اين روزها در باره من و تو گفته و شنيده مي شود ، عناوين و القابي هم بر دوش ما مي نهند كه مسئوليت اين روزها را دوچندان نموده است ، وظيفه اي را همسر گراميت بر دوشت نهاده كه خود بزرگترين جهاد در راه خداست ، و از تمام اينها بكه بگذريم ، فرمايش مولاي ما سيد علي خانه اي روحي لك الفدا كه مي فرمايد : " شهداي مدافع حرم از اولياء ا... بودند ."
و نيز مي فرمايند " شهيد مدافع حرم همانند اينست كه در جلوي امام حسين (ع) شهيد شده است".
همسر گرامي ولي ا... ، همسر بزرگوار دوست خدا ،
چه بنامم تو را و چگونه مدح تورا بگويم كه همين بس در مقام مجاهده اي بزرگ اسلحه همسر گراميت در دستان توست و رسالت حفظ و نگهباني از ثمره پر بار و بركت انقلاب اسلامي امام خميني (ره) و ثمره شجره طيبه زندگي پربارتان دو فرزند گرامي و نور چشمان شهيد بر دوش توست.
خواهر دلبندم ،
فراق يار نه آن مي كند كه بتوان گفت و ليكن دل در گرو عهدي داريم با آقايمان و مولايمان ، اميد مستضعفان جهان ، صاحب الامر (عج) بسته ايم كه تا جان در بدن و خون در رگ هايمان داريم براي انقلاب جهاني مستضعفان دمي از پا ننشينيمو فرزندان خود را همچون پدرانشان در مسير حفظ اركان نظام و انقلاب اسلامي تربيت نمائيم.
خواهر بزرگم ،
پرچم سرافراز شهادت بر ديوار خانه ات به اهتزاز در آمد تا بداني شايستگي دارا بودن اين پرچم را امام حسين (ع) برايمان مقدور ساخته است و در دفاع از عقيله بني هاشم ، حضرت زينب و دفاع از حريم حرم علوي نه خون در بدن بلكه با تك تك سلولهايمان تا پاي جان ايستاده ايم .
فداي صبر زينبيت ، نكند كاري كنيم كه دشمن شاد شود ، نكند كاري كنيم كه حريم ولايت فقيه متاثر شود نكند كاري كنيم كه اشك چشمان ما براي حواشي روزگار باشد و اصل غربت مولا امام زمان (عج) و گمنامي شيعيان و مظلوميت جهان اسلام فراموشمان شود.
همسر مكرمه شهيد، مسير بلند زندگي ، ما را در يك ساحل قرار داد كه آرامش آن بواسطه نام شهيد ، ولايت فقيه و امامت و رهبري امام خامنه اي و پرچم سرخ سيد الشهدا و گره زده به عطر حرم زينب سلام الله عليها ساخته است.
لحظه هاي عاشقيت را گره بزن بنام يكه سوار غربت شام و دل خوش دار اگر در عاشوراي 61 هجري نبوده اي ، به تمام قامت عاشورا ، دلير مردي را به عاشوراي شام فرستاده اي كه چفيه اش عطر سيب مي دهد و روانه اش نمودي تا جلوگيري كند از هتك حرمت حرم عقيله اهل بيت توسط ناجوانمردانه ترين اهريمن ناپاك دوران و لبخند يادگاريش در قاب عكسش نشان از رضايتمندي لقاء يار است.
هم پيمان با من باش همقدم با من ، با تمام زنان و مردان امت اسلام در اعتلاي نان مقدس شهداي مدافع حرم كه يقين دارم اين چنين است.
اجرت با اباعبدا... الحسين (ع)
خواهر كوچكت همسر پاسدار مدافع حرم سيد احسان حاجي حتم لو
محسن فانوسی در اولین روز از شهریور ماه ۱۳۵۹ و در همدان متولد شد. او از ابتدای بلوغ با شهدا انس گرفته بود و در واقع طلب شهادت از خداوند جزء آرزوهای او بود. در سال ۷۹ در گردان ۴۳ رزمی مهندسی امام علی(ع) سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استخدام و در گردان تخریب مشغول به کار شد.
در سال 1381 ازدواج کرد و ثمره آن دو فرزند به نام های محمد مهدی و فاطمه زهرا است. نزدیک به ۱۳ سال در جهت پاکسازی میدان مین در مناطق مرزی کشور از جمله شمال غرب، جنوب و شلمچه و بسیاری از مناطق دیگر خدمت نمود و در سال ۹۲ بهعنوان پاسدار نمونه انتخاب شد. خصوصیت بارز شهید برگرفته از حدیثی از حضرت زهرا(س) است که فرمودند «اگر میخواهید اصلح مصلحتها شامل حالتان بشود کارتان را با اخلاص انجام دهید» و لذا یکی از ویژگیهای شهید اخلاص بالای او بود و تواضع و فروتنی او که زبانزد خاص و عام بود، همچنین احترام به والدین، تقید به نماز اول وقت و تعادل در دین از دیگر خصوصیات شهید بود.
سرانجام روز نهم آبان ۱۳۹۴ وقتی مشغول به پاکسازی منطقه بود، تیری توسط یک تک تیرانداز به پیشانی او شلیک شده و به شهادت میرسد. مزار این شهید والا مقام در گلزار شهدای کوی دره مرادبیگ همدان واقع است.
نمی دانم لایق بودم که چشم در چشمانم وصیت کردی و برای آخرین بار فرزندانت را به من سپردی وگفتی فاطمه را با حجاب زینب گونه ومحمد را با غیرت علی وارانه بزرگ کنم نمی دانم حکمت این کار را در چه میدیدی که این بار هم جدا از دوستانت باید مزاری در قطعه ای از دیارت در دره مرابیک برایت فراهم می کردیم آری تومیدانستی در بین مردمی بزرگ شده بودی که در چند سال دفاع از ناموس وشرافت و اسلام ناب محمدی 73شهید تقدیم این انقلاب کرده اند مردمی ولایت مدار و عاشق شهادت، دوستانت وقتی خبر شهادتت را شنیدن همه اشک فراق در چشمانشان حلقه بست چرا که تو با لبخندت دل هر انسان آزاده ای را سوزاندی وگفتی من ثابت کردم اِنّی سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ 👈تو اجر اشک هایت را گرفتی و توحیدی شدی وبرای این کار حتی از عزیز ترین هایت فاطمه زهرا ومحمد مهدی گذشتی نه به این خاطر که تو وابسته نبودی ، نه تو عاشق عزیزانت بودی و عاشق برای معشوقش به هر آب آتشی میزند که او در راحتی و آرامش باشد ولحظه ای ترس نداشته باشد پس تو رفتی اما افتخاری بر پیشانی عزیزانت شدی که فردای قیامت همه با عزت در پیشگاه حق تعالی سربلند کنیم وبگوییم هر کدام از ما تکلیفی به دوش داشتیم ،لحظه ای که یزیدیان زمان در پی تکرار عاشورا و جسارتی دگر به خیمه بی بی زینب بودند ما با تمام توان و هستی مان ایستادیم وگوش به فرمان حسین زمانمان و نائب بر حق ولیعصر(عج) سید علی گوش به فرمان شدیم و اجازه تکرار عاشورا راندادیم. قلم به دست گرفتم که تا سحر مانده... من و نگاه تو وذوق های درمانده... صدای خنده ی تو توی قاب عکست هست.... جلوی قاب شما چشم های تر مانده...
چهارم اردیبهشت ۱۳6۸، در آبگیلک قزوین چشم به جهان گشود. پدرش حشمت الله و مادرش،امینه نام داشت. تا پایان کارشناسی در رشته حسابداری مالی درس خواند. روز ۱۰ آبان ۱۳۹۱ ازدواج کرد و ۱۸ اردیبشهت ۱۳۹۱ در دوره پزشک یاری مشهد مقدس شرکت کرد. در نهایت پنجم آبان ماه ۱۳۹4 در حلب سوریه و در درگیری با گروهک تروریستی تکفیری داعش بر اثراصابت پرتابه های جنگی به بدن و جراحات وارده شهید شد. مزار این شهید بزرگوار در گلزار شهدای قزوین واقع است.
با سلام و صلوات بر حضرت محمد (ص) و خاندان مطهر ایشان (ع) که شرف کون و مکان هستند و ما متنعم از این می ناب لایزال که موجب رشته ی وصل ما به این حبل متین و تکامل ما توسط این حصن حصین و ممزوج از ولایتشان در وجود ما عجین و خدا روشکر، بر این نعمت الهی که ما را فراگرفته و غرق در آن شده ایم ان شالله.
اینجانب حمید سیاهکالی مرای فرزند حشمت الله لازم دیدم تا چند جمله ای را من باب درد دل در چند سطر مکتوب نمایم. ابتدا لازم است تا بگویم که نوشتن این وصیت نامه از مقدمات خیر حاصل گردیده و آن شرف ناموس خدا، اسوه ی صبر و تقوا، زینت عرض و سما، عقیله ی عقلا، حضرت زینب(س) است.
زیرا دفاع از حرمین و مظلومیت مسلمانان را بر خود واجب می دانم و سعادت خود را خط مشی این خانواده (ع)می دانم و از خداوند می خواهم تا مرا در این راه ثابت قدم بگرداند ان شالله.
آنچه این حقیر تا کنون در زندگی خویش فهمیده ام کج فهمی ها و درشت فهمی ها و بی بصیرتی انسانهایی است که یا این خانواده را درک نکره اند و در هیچ برهه ای در کنارشان قرار نگرفته اند و یا ظاهرا در کنارشان بوده اند. ولی در صحنه های حساس میدان را خالی کرده اند و یا مانعی بودند در این مسیر، آنان که ماندند از دین داری به دین یاری رسیده بودند و فهم درک کرده بودند که این مسیر تنها راه رسیدن به خداست و عامل انحراف بشریت دورماندن و کور ماندن از راه نور هدایت است. وای از روزی که آنان که ولایت دارند قدر آن را ندانسته و بی راهه بروند زیرا تا مادامی که پشتیبان ولایت باشیم و رهرو این مسیر همیشه سرافرازیم و نوک پیکان ارتش و سپاه حضرت ولی عصر (عج) ان شالله...
زیرا نقطه قوت ما ولایت است و نقطه ضعف ما نیز بی توجهی به این امر، زیرا ما آنچنان که لازم است باید به حدود و ثغور آن توجه کرده و خود را ذوب در این امر بدانیم. اما می نویسم تا هر آنکس که می خواند یا می شنود بداند؛ شرمنده ام از این که یک جان بیشتر ندارم تا در راه حضرت ولی عصر(عج) و نایب بر حقش حضرت امام خامنه ای (مدظله العالی) فدا کنم و با یقین به این امر که خونم موجب سعادتم می شود و تعالی روح و شرابی است طهور که به قول حضرت علی اکبر(ع) شیرین تر از عسل، می روم تا با تاسی از مولایم حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) با خدایم عشق بازی کنم تا عمق در خدا شوم. اما یک نکته و آن این است اگر در حال خاضر در جبهه سخت، تعدادی از برادران در حال جهادند، دلخوش هستند که جبهه فرهنگی که عقبه هستند، عقبه ای که تداوم جبهه سخت را شامل می شوند و عامل اصلی جهادگران جبهه سخت می باشند توسط تمامی جوانان رعایت می شود و امید است که خواهران در این زمینه با حفظ حجابشان پیشگام این جبهه باشند. ان شالله....
اما به نظر این حقیر هیچ چیز بالاتر از حسن کلام و حسن رفتار نیست؛ در عموم جامعه و مخصوصا در بین نظامیان و بالاخص در میان پاسداران حریم ولایت؛ اما در جمله آخر می نویسم آنچه در این دنیا از مادیات دارم من باب گذران زندگی در اذن همسرم باشد ان شالله و در آخر هر کس که این متن را می خواند و یا می شنود ان شالله که این حقیر سراپا تقصیر را حلال نماید.
همیشه یادتان را من به هنگام نظر بازی
زر رخسار علی(ع) جویم و این است اوج طنازی
همیشه با لبت آرام میخندم و با چشمان تو مستم
قسم خوردم به جان تو که پای رهبرم هستم
همیشه خار بودم من به چشم دشمن ناپاک
خدا رو شکر در راهت به خون افتادم بر خاک و کفی بالعلم ناصرا
حمید سیاهکالی مرادی
1394/08/19
شهید محمد هادی ذوالفقاری، جانباز فتنه 88، چهار سال در نجف درس طلبگی می خواند. پس از شروع جنگ در منطقه به جمع مدافعان مردمی حریم اهل بیت ملحق شد و به شهادت رسید. قبر او در وادی السلام نجف، زیارتگاه عاشقان است.
در روستاهای اطراف قوچان به دنیا آمدم. روزگار خانواده ما به سختی می گذشت. هنوز چهار سال از عمر من نگذشته بود که پدرم را از دست دادم. سختی زندگی بسیار بیشتر شد. با برخی بستگان راهی تهران شدیم.
یک بچه یتیم در آن روزگار چه می کرد؟ چه کسی به او توجه داشت؟ زندگی من به سختی می گذشت. چه روزها و شب های که نه غذا داشتیم و نه جایی برای استراحت.
تا اینکه با یاری خدا کاری پیدا کردم. یکی از بستگان ما از علما بود. او از من خواست همراه ایشان باشم و کارهایش را پیگیری کنم. تا سنین جوانی در تهران بودم و در خدمت ایشان فعالیت می کردم. این هم کار خدا بود که سرنوشت ما را با امور الهی گره زد.
فضای معنوی خوبی در کار ما حاکم بود. بیشتر کار من در مسجد و این مسائل بود. بعد از مدتی به سراغ بافندگی رفتم. چند سال را در یک کارگاه بافندگی گذراندم.
با پیروزی انقلاب به روستای خودمان برگشتم. با یکی از دختران خوبی که خانواده معرفی کردند ازدواج کردم و به تهران برگشتیم. خوشحال بودم که خداوند سرنوشت ما را در خانه خودش رقم زده بود! خدا لطف کرد و ده سال در مسجد فاطمیه در محله دولاب تهران به عنوان خادم مسجد مشغول فعالیت شدیم.
حضور در مسجد باعث شد که خواسته یا ناخواسته در رشد معنوی فرزندانم تاثیر مثبتی ایجاد شود.
فرزند اولم مهدی بود پسری خوب و با ادب، بعد خداوند به ما دختر داد و بعد هم در زمانی که جنگ به پایان رسید، یعنی اواخر سال 1367 محمد هادی به دنیا آمد. بعد هم دو دختر دیگر به جمع خانواده ما اضافه شد.
روزها گذشت و محمد هادی بزرگ شد. در دوران دبستان به مدرسه شهید سعیدی در میدان آیت الله سعیدی رفت. هادی دوره دبستان بود که وارد شغل مصالح فروشی شدم و خادمی مسجد را تحویل دادم.
هادی از همان ایام با هیئت حاج حسین سازور که در دهه محرم در محله ی ما برگزار می شد آشنا گردید. من هم از قبل با حاج حسین رفیق بودم. با پسرم در برنامه های هیئت شرکت می کردیم. پسرم با اینکه سن و سالی نداشت، اما در تدارکات هیئت بسیار زحمت می کشید.
بدون ادعا و بدون سر و صدا برای بچه های هیئت وقت می گذاشت. یادم هست که این پسر من از همان دوران نوجوانی به ورزش علاقه نشان می داد. رفته بود چند تا وسیله ورزشی تهیه کرده و صبح ها مشغول می شد.
به میله ای که برای پرده به کنار درب حیاط نصب شده بود بارفیکس می زد. با اینکه لاغر بود اما بدنش حسابی ورزیده شد...
یادم هست در خاطرات ابراهیم هادی خواندم که همیشه دنبال گره گشایی از مشکلات مردم بود. این شهید والا مقام به دوستانش گفته بود: از خدا خواسته ام همیشه جیبم پر پول باشد تا گره از مشکلات مردم بگشایم.
من دقیقا چنین شخصیتی را در شهید هادی ذوالفقاری دیدم. او ابراهیم هادی راالگوی خودش قرار داده بود دقیقا پا جای پای ابراهیم می گذاشت. هادی صبح ها تا عصر در بازار آهن کار می کرد و عصر ها نیز اگر وقت داشت با موتور کار می کرد.
اما چیزی برای خود خرج نمی کرد. وقتی می فهمید که مثلا هیئت نوجوانان مسجد، احتیاج به کمک مالی دارد دریغ نمی کرد. یا اگر می فهمید که شخصی احتیاج به پول دارد، حتی اگر شده قرض می کرد و کار او را راه می انداخت. هادی چنین انسان بزرگی بود.
من یکبار احتیاج به پول پیدا کردم. به کسی هم نگفتم، اما هادی تا احساس کردکه من احتیاج به پول دارم به سرعت مبلغی را آماده و به من داد. زمانی که می خواستم عروسی کنم نیز هفتصد هزار تومان به من داد. ظاهرا این مبلغ همه پس اندازش بود. او لطف بزرگی در حق من انجام داد. من هم به مرور آن مبلغ را برگرداندم.
زمانی که برای تحصیل در قم مستقر شده بودم، یک روز به هادی زنگ زدم و گفتم: فاصله حجره تا محل تحصیل من زیاد است و احتیاج به موتور دارم، اما نه پول دارم و نه موتورشناس هستم. هنوز چند ساعتی از صحبت ما نگذشته بود که هادی زنگ زد. گوشی را برداشتم. هادی گفت : کجایی؟
گفتم: توی حجره در قم. گفت: برات موتور خریدم و با وانت آوردم قم. کجا بیارم؟ تعجب کردم. کمتر از چند ساعت مشکل من را حل کرد. نمی دانید آن موتور چقدر کار من را راه انداخت.
بعدها فهمیدم که هادی برای بسیاری از اطرافیان همین گونه است. او راه درست را انتخاب کرده بود. هادی این توفیق را داشت که این گونه اعمالش مورد قبول واقع شود.
کارهای او مرا یاد حدیث امام کاظم (ع) در بحار النوار (ج 75 ، ص 379) انداخت که فرمودند: «همانا مهر قبول اعمال شما برآوردن نیازهای برادرانتان و نیکی کردن به آنان در حد توانتان است و الا (اگر چنین نکنید)، هیچ عملی از شما پذیرفته نمی شود.»
هادی درباره کارهایی که انجام می داد خیلی تودار بود. از کارهایش حرفی نمی زد. بیشتر این مطالب را بعد از شهادت هادی فهمیدیم.
این اوراق تقدیم می شود به پیشگاه
دختر نبوت، همسر ولایت و مادر امامت،
و در یک کلام مقتدای فاطمیون حضرت زهرا (س)
مادر جان، نام ما را نیز در زمره فاطمیون ثبت فرما.
«صبح شد و بانگ الرحیل برخاست و قافله عشق عازم سفر تاریخ شد.خدایا چگونه ممکن است که تو این باب رحمت خاص را تنها بر آن گشوده باشی که در شب هشتم ذی الحجه سال شصتم هجری مخاطب امام بوده اند، و دیگران را از این دعوت محروم خواسته باشی!؟ آنان را می گویم که عرصه حیاتشان، عصری دیگر از تاریخ کره ارض است.
هیهات ما ذلک الظن بک، ما را از فضل تو گمان دیگری است.
پس چه جای تردید؟ راهی که آن قافله عشق پای در آن نهاد، راه تاریخ است وآن بانگ الرحیل است هر صبح در همه جا بر می خیزد. و اگر نه، این راحلان قافله عشق، بعد از هزار و سیصد و چند سال به کدام دعوت است که لبیک گفته اند؟
عقل می گوید بمان و عشق می گوید برو؛ و این هر دو، عقل و عشق را، خداوند آفریده است تا وجود انسان در حیرت میان عقل و عشق معنا شود.
اگر چه عقل نیز اگر پیوند خویش را با چشمه خورشید نبُرد، عشق را در راهی که می رود، تصدیق خواهد کرد؛آنجا دیگر میان عقل و عشق فاصله ای نیست.»
آری سید شهیدان اهل قلم شهید سید مرتضی آوینی در روایت ماندگار «فتح خون» عبارات زیبایی دارد که مخاطب امروزی او رزمندگان «مدافع حرم» هستند.
بهترین قیمت
بالاترین کیفیت
پرداخت امن
پشتیبانی سریع
تحویل اکسپرس
اتاق خبر سایت ما
فروش در سایت ما
فرصتهای شغلی
تماس با سایت ما
درباره سایت ما
پاسخ به پرسشهای متداول
رویههای بازگرداندن کالا
شرایط استفاده
حریم خصوصی
گزارش باگ
نحوه ثبت سفارش
رویه ارسال سفارش
شیوههای پرداخت
هفت روز هفته ، ۲۴ ساعت شبانهروز پاسخگو هستیم شماره تماس : 09354642245 آدرس ایمیل : info@shohadabook.ir
بسم رب الشهداء و الصديقين
و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل االله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون
فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا بحمدلله و ان شاءالله در راه پاسداری خون شهیدان از اولین آن حضرت هابیل علیه السلام ، خون پاک ارباب بی کفنمان حسین بن علی علیه السلام و تک تک انسان های پاکی که در راه امام زمانشان حضرت مهدی عجل لله تعالی فرجه الشریف علیه اسلام به شهادت رسیدند ایجاد گردید. فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا با تقسیم بندی عناوین کتاب شهدا ، از قبیل شهدا تاریخ ، شهدا انقلاب ، شهدا دفاع مقدس ، شهدا مدافع حرم ، شهدا گمنام ، شهدا ترور ، شهدا ماموریت ، شهدا زن ، شهدا آزاده ، شهدا جانباز ، شهدا امربه معروف تشکیل شده است که عاشقان کتب شهدا می توانند کتاب مورد نظر را از فروشگاه انتخاب ، مختصری از خاطرات ، عکسها ، فیلم و ... کتاب شهید مورد نظر مشاهده درصورت علاقه مندی درخواست خرید را انجام و بعد از پرداخت وجه به شکل اینترنتی و ثبت آدرس دقیق پستی ، کتاب را تحویل بگیرند. لازم بذکر است بعلت گستردگی کتب شهدا و حساسیت در ثبت خاطرات شهدا در اوایل کار از کتب کمتری بهره می بریم که ان شاءالله به دعای مادر شهدا ، زهرای بتول سلام الله علیها بر توانمان اضافه و کتب بیشتری را بارگزاری خواهیم نمود . لذا ثبت انتقادات و پیشنهادات در بهتر شدن فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا راه گشاه خواهد بود . التماس دعا
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.