امام خامنه ای: زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست

* بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ *

فیس بوک توییتر پینترست لینکدین تلگرام
امام خامنه ای: شهادت مرگ تاجرانه است
فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا
ورود / عضویت

ورودایجاد یک حساب کاربری

رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
لیست علاقه مندی ها
0 آیتم / ۰ تومان
منو
فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا
0 آیتم / ۰ تومان
دسته بندی محصولات
  • کتب شهدا دفاع مقدس

    همه کتب شهدا ....

    کتب شهدا گمنام

    ابراهیم هادی 1

    ابراهیم هادی 2

    شاهرخ

    خدای خوب ابراهیم

    مهمان خدا

    راز کانال کمیل

    کتب شهدا ترور

    او یک ملت بود

    تا کوچه های آسمان

    آقا مجتبی

    از برف تا برف

    سردار دلها

    در کمین گلسرخ

    حاج قاسم 1

    مرد

    متولد ماه مارس 

    کتب شهدا  مدافع حرم

    ملاقات در ملکوت

    حجت خدا

    قصه دلبری

    یادت باشد

    پسرک فلافل فروش

    در مکتب مصطفی

    فاطمیون

    برای زِین أب

    مجید بربری

    کتب شهدا انقلاب

    طیب

    سفیر بیداری

    حبیب خدا

    کتب شهدا دفاع مقدس

    بر فراز آسمان

    عارفانه

    بیا مشهد

    نخل سوخته

    علی بی خیال

    مسافر کربلا

  • کتب تقریظ شده توسط مقام معظم رهبری
  • کتب سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
  • کتاب شهدا مخصوص کودکان و نوجوانان
  • کتب خاطرات رزمندگان اسلام
  • یادگاری از شهدا
  • خانه
  • فروشگاه
    • فروشگاه
    • سبد خرید
    • تسویه حساب
    • حساب کاربری
  • درباره ما
  • تماس با ما
خانهشهدا ترور حاج قاسم
محصول قبلی
برادر قاسم
برادر قاسم ۳۰,۰۰۰ تومان ۲۴,۰۰۰ تومان
بازگشت به محصولات
محصول بعدی
حاج قاسم - 2
حاج قاسم - 2 ۲۰,۰۰۰ تومان ۱۶,۰۰۰ تومان
-20%تمام شد
حاج قاسم
برای بزرگنمایی کلیک کنید

حاج قاسم

۱۴,۰۰۰ تومان ۱۱,۲۰۰ تومان

بیعت نامه هایی که بچه های شما، گردان به گردان نوشتند و برای ما فرستادندو بیعت کردند با فرمانده هان شان، برای تاریخ اسلام یک افتخار بسیار بزرگ است که در دنیا وجود ندارد.

ببالید، قدر این شهدای تان، قدر این شهدا را بدانید.این عزیزانی را که امروز تشییع می کنید، اینها حماسه آفریدند. اینها مخلصینی بودند که شب و روز تلاش کردند برای اینکه لب های شما را خندان ببینند. خدا می داند دعاهایشان و گریه هایشان این بود که:

خدایا! ما از تو دو تقاضا داریم و گریه بسیجی ها این بود. خدایا! ما دو آرزو داریم، یکی این که ببوسیم قبر غریب شش گوشه بی زوار امام حسین (ع) را. و خدایا! آرزوی دیگرمان این است که می گفتند: خدایا! ما از عملیات بیت المقدس به این طرف، لب های امام مان را خندان ندیدیم.

خدایا ! می خواهیم توی این عملیات لب های امام را خندان ببینیم.

خدایا! می خواهیم ملت مان را سربلند و خندان ببینیم.

این آرزوی آن ها بود و خداوند حتما آرزوی آنها را برآورده کرد و برآورده خواهد کرد.

درود بر شما ای شهیدان گرانقدر، ای عزیزانی که این گونه فداکاری کردید و این گونه حماسه آفریدید. درود بر تو ای حسین یوسف اللهی، ای عزیزِ عارف، فریدیای عزیزِ عاشق، ای حسینی که همه بچه های اطلاعات عملیات زمانی که به تو می رسیدند، خستگی های خود را فراموش می کردند. درود بر تو ابراهینم سوخته بدن و دل زنده که شادی دادی به جمیع رزمندگان. درود بر تو ای کاظمی ِ عارف.

حسین آقای ما در دفترچه خاطراتش خطاب به شهادت این گونه نوشته بود:

همه رفتند سراسیمه و جامانده منم

حسرتا این گل خارا رانده شده منم

پیر راه آمد و طریق رفتن آموخت

آنکه نیاموخته و نرفته منم

در انبار موجود نمی باشد

افزودن به علاقه مندی ها loading
اضافه شد! مشاهده لیست علاقه مندی ها
محصول از قبل به علاقه مندی ها اضافه شده! مشاهده لیست علاقه مندی ها
افزودن به علاقه مندی
شناسه محصول: KST10014 دسته: شهدا ترور, کتب سردار شهید حاج قاسم سلیمانی برچسب: حاج قاسم, حاج قاسم سلیمانی, داعش, سپهبد, سردار سلیمانی, سوریه, شهید ترور, شهید حاج قاسم سلیمانی, شهید سلیمانی, عملیات بیت المقدس, قاسم سلیمانی, مدافعان حرم
  • توضیحات
  • توضیحات تکمیلی
  • نظرات (0)
  • ارسال و حمل و نقل
توضیحات

کتاب #حاج قاسم، خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی

موضوع کتاب حاج قاسم

کتاب “حاج قاسم”، مجموعه‌ای از خاطرات « شهید حاج قاسم سلیمانی» است.که در قالب بخش‌های کوتاه با زبانی ساده و صمیمی نگاشته شده‌اند.

عناوین برخی از بخش های کتاب:

«عملیات کربلای پنج»، «از خدا پایان عمرم را خواستم»،.«هیچ‌کس نمانده بود»، «به من ظلم کردی»، «زمان جنگ حاجی نبود»، «کربلاها را ادامه خواهیم داد».

 

بخشی از کتاب حاج قاسم به روایت شهید حاج قاسم سلیمانی

به روایت حاج قاسم

من قاسم سلیمانی فرمانده «سپاه هفتم صاحب الزمان (عج)» کرمان هستم. در سال 1337 در روستای «قنات ملک» از توابع کرمان به دنیا آمدم. دیپلم هستم. دارای همسر و دو فرزند، یکی دختر و یکی پسر، می باشم.

قبل از انقلاب در «سازمان آب» کرمان به استخدام درآمدم. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در اول خرداد سال 1359 به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمدم.

شروع جنگ

با شروع جنگ و حمله عراق به فرودگاه های کشور،.مدتی از هواپیماهای مستقر در فرودگاه کرمان محافظت می کردم. دو یا سه ماه پس از شروع جنگ در قالب.اولین نیروهای اعزامی از کرمان، حدود 300 نفر بودند،.عازم جبهه های سوسنگرد شدیم و به عنوان فرمانده دسته مشغول به کار شدم.

در روز های اول ورود به جبهه، دشمن را قادر به انجام هر کاری می دانستم.

اما در اولین حمله ای که انجام دادیم، موفق شدیم.نیروهای دشمن را از کنار جاده سوسنگرد تا حمیدیه به عقب برانیم.و تلفاتی نیز بر آنها وارد کنیم.

این امر باعث شد تصور غلطی.که از دشمن در ذهن داشتم از بین برود. یادم می آید پس از این حمله، شب ها وارد مواضع عراقی ها می شدیم… .

نمی توانم بیایم، خودت برو

عملیات«طریق القدس» بلافاصله بعد.از عملیات «ثامن الائمه» که شکست حصر آبادان بود، صورت گرفت. طولانی شدن عملیات ثامن الائمه که حدود سه ماه بود، باعث خستگی نیروها شده بود.

اگر چه گردان مان را برای عملیات بعد فرستادیم،.اما تقریبا همه بچه ها به مرخصی رفتند. جز 3، 4 نفر، که یکی از آنها «حمید ایرامنش» مشهور.به «حمید چریک» بود. او مستقیما از صحنه عملیات آبادان به سوسنگرد آمد،.در صورتی که مرخصی حقش بود.

عملیات طریق القدس سال 60 انجام شد. گردانی از سپاه کرمان که فرماندهی اش را خودم به عهده داشتم،.به جنوب اعزام شد. تجمع ما در میدان «ولی عصر (عج)» بود. از آنجا به سوسنگرد، به مقر بخصوص بچه های کرمان رفتیم. شب ها قبل از عملیات به دعا و عبادت می گذشت.

حاج قاسم

حمید چریک

حمید چریک قبل از آن به «حمید رگباری» مشهور بود. حمید در «دیلم» به ما پیوست. او به عشق عملیات اصلا مرخصی نرفت. به «اکبر محمد حسینی» در گردان اول پیوست که قرار بود خط شکن باشد.

حمید تسلط خاصی در توجیه و هدایت نیروها داشت. برای دو گردانی که از کرمان برده بودیم،.حمید نقش محوری در آموزش و آمادگی نیروها از خود نشان داد.

چون از صحنه جنگ شناخت خوبی داشت.و در عملیات مبتکر بود، بچه ها از او حرف شنوی داشتند.

کم نبود تجربه 4 یا 5 عملیات در کردستان را با خود.داشتن

جهاد، اخلاق، معنویت، عبودیت، ولایت.

پنج پایه مهم در جنگ به عنوان قالب اصلی.ظرف جبهه مطرح بودند که عبارتند از:

اول جهاد؛.خیلی تفاوت وجود دارد بین جهاد و جنگ به عنوان، یک عمل نظامی.

جهاد ویژگی ها و ساختار خود را دارد،.لذا همه عمل هایی را که در جبهه صورت می گرفت،.حتی اعمال نظامی، بن بست دارد، ولی جهاد بن بست ندارد.

در عمل نظامی، عقل نظامی به ما اجازه.عملیات هایی مثل بیت المقدس، فتح المبین، طریق القدس،.والفجر 8، کربلای 5 و … را نمی داد.

ما با یک توان نابرابر و امکانات کاملا ابتدایی در مقابل دشمن قرار داشتیم. ما می گفتیم غواص هایمان وارد آب شدند، رفتند.وخط را شکستند.

غواص در عرف نظامی، نیروی ویژه ای است.که در نظام های آموزشی دنیا، تحت تعلیم و آموزش قرار می گیرد. اول ورزیده می شود، آماده می شود،.تا نام غواص بر او گذاشته شود.و بعد از آن، برای عملی که می خواهد انجام دهد،.ده ها بار تمرین می کند.

ما امروز در کتاب های درسی نظامی هم این را فراوان می بینیم. اما وقتی به گردان غواص خودمان نگاه می کنیم. از پیرمردی مانند «قباد شمس الدینی» در آن هست،.تا نوجوان کم سن و سالی مانند «حسین عالی».و «حسن یزدانی» و خیلی از اشخاص دیگر.

توضیحات تکمیلی
وزن0.60 kg
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “حاج قاسم” لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ارسال و حمل و نقل

محصولات مشابه

-20%تمام شد
خاتم سلیمانی
بستن

خاتم سلیمانی

۲۰,۰۰۰ تومان ۱۶,۰۰۰ تومان

کتاب خاتم سلیمانی --- بیانات مقام معظم رهبری

در کتاب حاضر تمام عباراتی که در «» آمده از بیانات مقام معظم رهبری است.

متن پیام حضرت آیت الله خامنه‌ای به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

ملت عزیز ایران!

سردار بزرگ و پرافتخار اسلام آسمانی شد. دیشب ارواح طیبه شهیدان، روح مطهر قاسم سلیمانی را در آغوش گرفتند. سالها مجاهدت مخلصانه و شجاعانه در میدانهای مبارزه با شیاطین و اشرار عالم، و سالها آرزوی شهادت در راه خدا، سرانجام سلیمانی عزیز را به این مقام والا رسانید و خون پاک او به دست شقی‌ترین آحاد بشر بر زمین ریخت.

این شهادت بزرگ را به پیشگاه حضرت بقیةالله ارواحنا فداه و به روح مطهر خود او تبریک و به ملت ایران تسلیت عرض میکنم. او نمونه‌ی برجسته‌ای از تربیت‌شدگان اسلام و مکتب امام خمینی بود، او همه‌ی عمر خود را به جهاد در راه خدا گذرانید.

شهادت پاداش تلاش بی‌وقفه‌ی او در همه‌ی این سالیان بود. با رفتن او به حول و قوه‌ی الهی کار او و راه او متوقف و بسته نخواهد شد ولی انتقام سختی در انتظار جنایتکارانی است که دست پلید خود را به خون او و دیگر شهدای حادثه‌ی دیشب آلودند.

شهید سلیمانی چهره‌ی بین‌المللی مقاومت است و همه‌ی دلبستگان مقاومت خونخواه اویند. همه‌ی دوستان -و نیز همه‌ی دشمنان- بدانند خط جهاد و مقاومت با انگیزه‌ی مضاعف ادامه خواهد یافت و پیروزی قطعی در انتظار مجاهدان این راه مبارک است. فقدان سردار فداکار و عزیز ما تلخ است ولی ادامه مبارزه و دست یافتن به پیروزی نهایی کام قاتلان و جنایتکاران را تلخ‌تر خواهد کرد.

ملت ایران یاد و نام شهید عالی مقام سردار سپهبد قاسم سلیمانی و شهدای همراه او بویژه مجاهد بزرگ جهان اسلام جناب آقای ابومهدی المهندس را بزرگ خواهد داشت و اینجانب سه روز عزای عمومی در کشور اعلام میکنم و به همسر گرامی و فرزندان عزیز و دیگر بستگان ایشان تبریک و تسلیت می‌گویم.

سیّدعلی خامنه‌ای

۱۳ دی ماه ۱۳۹8

افزودن به علاقه مندی
اطلاعات بیشتر
-20%
سلیمانی عزیز
بستن

سلیمانی عزیز

۳۲,۰۰۰ تومان ۲۵,۶۰۰ تومان
کتاب سلیمانی عزیز   گذری بر زندگی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی + متن کامل وصیت نامه بسم الله الرحمن الرحیم شهادت می‌دهم به اصول دین اشهد أن  لا اله الا الله و اشهد أنّ محمداً  رسول الله و اشهد أنّ امیرالمؤمنین علی‌بن ابی‌طالب و اولاده المعصومین اثنی‌عشر ائمّتنا و معصومیننا حجج الله. شهادت می‌دهم که قیامت حق است، قرآن حق است، بهشت و جهنّم حق است، سؤال و جواب حق است، معاد، عدل، امامت، نبوت حق است. خدایا! تو را سپاس می‌گویم به‌خاطر نعمتهایت. خداوندا! تو را سپاس که مرا صلب به صلب، قرن به قرن، از صلبی به صلبی منتقل کردی و در زمانی اجازه ظهور و وجود دادی که امکان درک یکی از برجسته‌ترین اولیائت را که قرین و قریب معصومین است، عبد صالحت خمینی کبیر را درک کنم و سرباز رکاب او شوم. اگر توفیق صحابه رسول اعظمت محمد مصطفی را نداشتم و اگر بی‌بهره بودم از دوره مظلومیت علی‌بن ابی‌طالب و فرزندان معصوم و مظلومش، مرا در همان راهی قرار دادی که آنها در همان مسیر، جان خود را که جان جهان و خلقت بود، تقدیم کردند. خداوندا ! تو را شکرگزارم که پس از عبد صالحت خمینی عزیز، مرا در مسیر عبد صالح دیگری که مظلومیتش اعظم است بر صالحیتش، مردی که حکیم امروز اسلام و تشیّع و ایران و جهان سیاسی اسلام است، خامنه‌ای عزیز ــ که جانم فدای جان او باد ــ قرار دادی. پروردگارا ! تو را سپاس که مرا با بهترین بندگانت در هم آمیختی و درک بوسه بر گونه‌های بهشتی آنان و استشمام بوی عطر الهی آنان را ــ یعنی مجاهدین و شهدای این راه ــ به من ارزانی داشتی. خداوندا! ای قادر عزیز و ای رحمان رزّاق، پیشانی شکر شرم بر آستانت می‌سایم که مرا در مسیر فاطمه اطهر و فرزندانش در مذهب تشیّع، عطر حقیقی اسلام، قرار دادی و مرا از اشک بر فرزندان علی‌بن ابی‌طالب و فاطمه اطهر بهره‌مند نمودی؛ چه نعمت عظمایی که بالاترین و ارزشمندترین نعمتهایت است؛ نعمتی که در آن نور است، معنویت، بیقراری که در درون خود بالاترین قرارها را دارد، غمی که آرامش و معنویت داد. خداوندا، تو را سپاس که مرا از پدر و مادر فقیر، اما متدیّن و عاشق اهل‌بیت و پیوسته در مسیر پا کی بهره‌مند نمودی. از تو عاجزانه می‌خواهم آنها را در بهشتت و با اولیائت قرین کنی و مرا در عالم آخرت از درک محضرشان بهره‌مند فرما. خدایا! به عفو تو امید دارم ای خدای عزیز و ای خالق حکیم بی‌همتا ! دستم خالی است و کوله‌پشتی سفرم خالی، من بدون برگ و توشه‌ای به‌امید ضیافت عفو و کرم تو می‌آیم. من توشه‌ای برنگرفته‌ام؛ چون فقیر [را] در نزد کریم چه حاجتی است به توشه و برگ؟! سارُق، چارُقم پر است از امید به تو و فضل و کرم تو؛ همراه خود دو چشم بسته آورده‌ام که ثروت آن در کنار همه ناپاکی‌ها، یک ذخیره ارزشمند دارد و آن گوهر اشک بر حسین فاطمه است؛ گوهر اشک بر اهل‌بیت است؛ گوهر اشک دفاع از مظلوم، یتیم، دفاع از محصورِ مظلوم در چنگ ظالم. خداوندا! در دستان من چیزی نیست؛ نه برای عرضه [چیزی دارند] و نه قدرت دفاع دارند، اما در دستانم چیزی را ذخیره کرده‌ام که به این ذخیره امید دارم و آن روان بودن پیوسته به‌سمت تو است. وقتی آنها را به‌سمتت بلند کردم، وقتی آنها را برایت بر زمین و زانو گذاردم، وقتی سلاح را برای دفاع از دینت به دست گرفتم؛ اینها ثروتِ دست من است که امید دارم قبول کرده باشی. خداوندا! پاهایم سست است، رمق ندارد. جرأت عبور  از پلی که از جهنّم عبور می‌کند، ندارد. من در پل عادی هم پاهایم می‌لرزد، وای بر من و صراط تو که از مو نازک­تر است و از شمشیر بُرنده‌تر؛ اما یک امیدی به من نوید می‌دهد که ممکن است نلرزم، ممکن است نجات پیدا کنم. من با این پاها در حَرَمت پا گذارده‌ام دورِ خانه‌ات چرخیده‌ام و در حرم اولیائت در بین‌الحرمین حسین و عباست آنها را برهنه دواندم و این پاها را در سنگرهای طولانی، خمیده جمع کردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خزیدم، گریستم، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم؛ افتادم و بلند شدم. امید دارم آن جهیدن‌ها و خزیدن‌ها و به حُرمت آن حریم‌ها، آنها را ببخشی. خداوندا! سر من، عقل من، لب من، گوش من، قلب من، همه اعضا و جوارحم در همین امید به‌سر می‌برند؛ یا ارحم الراحمین! مرا بپذیر؛ پاکیزه بپذیر؛ آن‌چنان بپذیر که شایسته دیدارت شوم. جز دیدار تو را نمی‌خواهم، بهشت من جوار توست، یا الله! خدایا! از کاروان دوستانم جامانده‌ام خداوند، ای عزیز! من سال‌ها است از کاروانی به‌جا مانده‌ام و پیوسته کسانی را به‌سوی آن روانه می‌کنم، اما خود جا مانده‌ام، اما تو خود می‌دانی هرگز نتوانستم آنها را از یاد ببرم. پیوسته یاد آنها، نام آنها، نه در ذهنم بلکه در قلبم و در چشمم، با اشک و آه یاد شدند. عزیز من! جسم من در حال علیل شدن است. چگونه ممکن [است] کسی که چهل سال بر درت ایستاده است را نپذیری؟ خالق من، محبوب من، عشق من که پیوسته از تو خواستم سراسر وجودم را مملو از عشق به خودت کنی؛ مرا در فراق خود بسوزان و بمیران. عزیزم! من از بی‌جاقراری و رسوای ماندگی، سر به بیابان‌ها گذارده‌ام؛ من به‌امیدی از این شهر به آن شهر و از این صحرا به آن صحرا در زمستان و تابستان می‌روم. کریم، حبیب، به کَرَمت دل بسته‌ام،  تو خود می‌دانی دوستت دارم. خوب می‌دانی جز تو را نمی‌خواهم. مرا به خودت متصل کن. خدایا وحشت همه وجودم را فرا گرفته است. من قادر به مهار نفس خود نیستم، رسوایم نکن. مرا به‌حرمت کسانی که حرمتشان را بر خودت واجب کرده‌ای، قبل از شکستن حریمی که حرم آنها را خدشه‌دار می‌کند، مرا به قافله‌ای که به‌سویت آمدند، متصل کن. معبود من، عشق من و معشوق من، دوستت دارم. بارها تو را دیدم و حس کردم، نمی‌توانم از تو جدا بمانم. بس است، بس. مرا بپذیر، اما آن‌چنان که شایسته تو باشم. خطاب به برادران و خواهران مجاهدم... خواهران و برادران مجاهدم در این عالم، ای کسانی که سرهای خود را برای خداوند عاریه داده‌اید و جان‌ها را بر کف دست گرفته و در بازار عشق‌بازی به سوق فروش آمده‌اید، عنایت کنید: جمهوری اسلامی، مرکز اسلام و تشیّع است. امروز قرارگاه حسین‌بن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرم‌ها می‌مانند. ا گر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمی‌ماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی(ص). برادران و خواهرانم! جهان اسلام پیوسته نیازمند رهبری است؛ رهبری متصل به و منصوب شرعی و فقهی معصوم. خوب می‌دانید منزّه‌ترین عالِم دین که جهان را تکان داد اسلام را احیا کرد، یعنی خمینی بزرگ و پاک ما، ولایت فقیه را تنها نسخه نجات‌بخش این امت قرار داد؛ لذا چه شما که به‌عنوان شیعه به آن اعتقاد دینی دارید و چه شما به‌عنوان سنّی اعتقاد عقلی دارید، بدانید [باید] به‌دور از هرگونه اختلاف، برای نجات اسلام خیمه ولایت را رها نکنید. خیمه، خیمه رسول‌الله است. اساس دشمنی جهان با جمهوری اسلامی، آتش زدن و ویران کردن این خیمه است، دور آن بچرخید. والله والله والله این خیمه اگر آسیب دید، بیت الله الحرام و مدینه حرم رسول الله و نجف، کربلا، کاظمین، سامرا و مشهد باقی نمی‌ماند؛ قرآن آسیب می‌بیند. خطاب به برادران و خواهران ایرانی... برادران و خواهران عزیز ایرانی من، مردم پرافتخار و سربلند که جان من و امثال من، هزاران بار فدای شما باد، کما اینکه شما صدها هزار جان را فدای اسلام و ایران کردید؛ از اصول مراقبت کنید، اصول یعنی ولیّ فقیه، خصوصاً این حکیم، مظلوم، وارسته در دین، فقه، عرفان، معرفت؛ خامنه‌ای عزیز را جان خود بدانید، حرمت او را مقدسات بدانید. برادران و خواهران، پدران و مادران، عزیزان من! جمهوری اسلامی، امروز سربلندترین دوره خود را طی می‌کند. بدانید مهم نیست که دشمن چه نگاهی به شما دارد، دشمن به پیامبر شما چه نگاهی داشت و [دشمنان‌] چگونه با پیامبر خدا و اولادش عمل کردند، چه اتهاماتی به او زدند، چگونه با فرزندان مطهر او عمل کردند؟ مذمت دشمنان و شماتت آنها و فشار آنها، شما را دچار تفرقه نکند. بدانید که می‌دانید مهمترین هنر خمینی عزیز این بود که اول اسلام را به پشتوانه ایران آورد و سپس ایران را در خدمت اسلام قرار داد. اگر اسلام نبود و اگر روح اسلامی بر این ملت حاکم نبود، صدام چون گرگ درنده‌ای این کشور را می‌درید؛ آمریکا چون سگ هاری همین عمل را می‌کرد، اما هنر امام این بود که اسلام را پشتوانه آورد؛ عاشورا و محرّم، صفر و فاطمیه را به پشتوانه این ملت آورد، انقلاب‌هایی در انقلاب  ایجاد کرد، به این دلیل در هر دوره هزاران فداکار جان خود را سپر شما و ملت ایران و خاک ایران و اسلام نموده‌اند و بزرگترین قدرت‌های مادی را ذلیل خود نموده‌اند. عزیزانم، در اصول اختلاف نکنید. شهدا، محور عزّت و کرامت همه ما هستند؛ نه برای امروز، بلکه همیشه اینها به دریای واسعه خداوند سبحان اتصال یافته‌اند. آنها را در چشم، دل و زبان خود بزرگ ببینید، همان‌گونه که هستند. فرزندانتان را با نام آنها و تصاویر آنها آشنا کنید. به فرزندان شهدا که یتیمان همه شما هستند، به‌چشم ادب و احترام بنگرید. به همسران و پدران و مادران آنان احترام کنید، همان‌گونه که از فرزندان خود با اغماض می‌گذرید، آنها را در نبود پدران، مادران، همسران و فرزندان خود توجه خاص کنید. نیروهای مسلّح خود را که امروز ولی فقیه فرمانده آنان است، برای دفاع از خودتان، مذهبتان، اسلام و کشور احترام کنید و نیروهای مسلح می‌بایست همانند دفاع از خانه خود، از ملت و نوامیس و ارضِ آن حفاظت و حمایت و ادب و احترام کنند و نسبت به ملت همان‌گونه که امیرالمؤمنین مولای متقیان فرمود، نیروهای مسلح می‌بایست منشأ عزت ملت باشد و قلعه و پناهگاه مستضعفین و مردم باشد و زینت کشورش باشد. خطاب به مردم عزیز کرمان... نکته‌ای هم خطاب به مردم عزیز کرمان دارم؛ مردمی که دوست‌داشتنی‌اند و در طول 8 سال دفاع مقدس بالاترین فداکاری‌ها را انجام دادند و سرداران و مجاهدین بسیار والامقامی را تقدیم اسلام نمودند. من همیشه شرمنده آنها هستم. هشت سال به‌خاطر اسلام به من اعتماد کردند؛ فرزندان خود را در قتلگاه‌ها و جنگ‌های شدیدی چون کربلای5، والفجر8، طریق‌القدس، فتح‌المبین، بیت‌المقدس و... روانه کردند و لشکری بزرگ و ارزشمند را به نام و به عشق امام مظلوم حسین‌بن علی به نام ثارالله، بنیانگذاری کردند. این لشکر همچون شمشیری برنده، بارها قلب ملت‌مان و مسلمان‌ها را شاد نمود و غم را از چهره آنها زدود. عزیزان! من بنا به تقدیر الهی امروز از میان شما رفته‌ام. من شما را از پدر و مادرم و فرزندان و خواهران و برادران خود بیشتر دوست دارم، چون با شما بیشتر از آنها بودم؛ ضمن اینکه من پاره‌تن آنها بودم و آنها پاره وجود من، اما آنها هم قبول کردند من وجودم را نذر وجود شما و ملت ایران کنم. دوست دارم کرمان همیشه و تا آخر با ولایت بماند. این ولایت، ولایت علی‌بن ابی‌طالب است و خیمه او خیمه حسین فاطمه است، دور آن بگردید. با همه شما هستم. می‌دانید در زندگی به انسانیت و عاطفه‌ها و فطرت‌ها بیشتر از رنگ‌های سیاسی توجه کردم. خطاب من به همه شما است که مرا از خود می‌دانید، برادر خود و فرزند خود می‌دانید. وصیت می‌کنم اسلام را در این برهه که تداعی‌یافته در انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی است، تنها نگذارید. دفاع از اسلام نیازمند هوشمندی و توجه خاص است. در مسائل سیاسی آنجا که بحث اسلام، جمهوری اسلامی، مقدسات و ولایت فقیه مطرح می‌شود، اینها رنگ خدا هستند؛ رنگ خدا را بر هر رنگی ترجیح دهید. خطاب به خانواده شهدا... فرزندانم، دختران و پسرانم، فرزندان شهدا، پدران و مادران باقی‌مانده از شهدا، ای چراغ‌های فروزان کشور ما، خواهران و برادران و همسران وفادار و متدینه شهدا! در این عالم، صوتی که روزانه من می‌شنیدم و مأنوس با آن بودم و همچون صوت قرآن به من آرامش می‌داد و بزرگترین پشتوانه معنوی خود می‌دانستم، صدای فرزندان شهدا بود که بعضاً روزانه با آن مأنوس بودم؛ صدای پدر و مادر شهدا بود که وجود مادر و پدرم را در وجودشان احساس می‌کردم. عزیزانم! تا پیشکسوتان این ملتید، قدر خودتان را بدانید. شهیدتان را در خودتان جلوه‌گر کنید، به‌طوری که هر کس شما را می‌بیند، پدر شهید یا فرزند شهید را، بعینه خوِد شهید را احساس کند، با همان معنویت، صلابت و خصوصیت. خواهش می‌کنم مرا حلال کنید و عفو نمایید. من نتوانستم حق لازم را پیرامون خیلی از شماها و حتی فرزندان شهیدتان ادا کنم، هم استغفار می‌کنم و هم طلب عفو دارم. دوست دارم جنازه‌ام را فرزندان شهدا بر دوش گیرند، شاید به‌برکت اصابت دستان پاک آنها بر جسدم، خداوند مرا مورد عنایت قرار دهد. خطاب به سیاسیون کشور... نکته‌ای کوتاه خطاب به سیاسیون کشور دارم: چه آنهایی [که] اصلاح‌طلب خود را می‌نامند و چه آنهایی که اصولگرا. آنچه پیوسته در رنج بودم این‌که عموماً ما در دو مقطع، خدا و قرآن و ارزش‌ها را فراموش می‌کنیم، بلکه فدا می‌کنیم. عزیزان، هر رقابتی با هم می‌کنید و هر جدلی  با هم دارید، اما اگر عمل شما و کلام شما یا مناظره‌هایتان به‌نحوی تضعیف‌کننده دین و انقلاب بود، بدانید شما مغضوب نبی مکرم اسلام و شهدای این راه هستید؛ مرزها را تفکیک کنید. اگر می‌خواهید با هم باشید، شرط با هم بودن، توافق و بیان صریح حول اصول است. اصول، مطوّل و مفصّل نیست. اصول عبارت از چند اصل مهم است: اول آنها، اعتقاد عملی به ولایت فقیه است؛ یعنی این که نصیحت او را بشنوید، با جان و دل به توصیه و تذکرات او به‌عنوان طبیب حقیقی شرعی و علمی، عمل کنید. کسی که در جمهوری اسلامی می‌خواهد مسئولیتی را احراز کند، شرط اساسی آن [این است که] اعتقاد حقیقی و عمل به ولایت فقیه داشته باشد. من نه می‌گویم ولایت تنوری و نه می‌گویم ولایت قانونی؛ هیچ یک از این دو، مشکل وحدت را حل نمی‌کند؛ ولایت قانونی، خاصّ عامه مردم اعم از مسلم و غیرمسلمان است، اما ولایت عملی مخصوص مسئولین است که می‌خواهند بار مهم کشور را بر دوش بگیرند، آن هم کشور اسلامی با این همه شهید! اعتقاد حقیقی به جمهوری اسلامی و آنچه مبنای آن بوده است؛ از اخلاق و ارزش‌ها تا مسئولیت‌ها؛ چه مسئولیت در قبال ملت و چه در قبال اسلام. به‌کارگیری افراد پاکدست و معتقد و خدمتگزاری به ملّت، نه افرادی که حتی اگر به میز یک دهستان هم برسند خاطره‌ خان‌های سابق را تداعی می‌کنند. مقابله با فساد و دوری از فساد و تجمّلات را شیوه خود قرار دهند. در دوره حکومت و حاکمیت خود در هر مسئولیتی، احترام به مردم و خدمت به آنان را عبادت بدانند و خود خدمتگزار واقعی، توسعه‌گر ارزش‌ها باشند، نه با توجیهات واهی، ارزشها را بایکوت کنند. مسئولین همانند پدران جامعه می‌بایست به مسئولیت خود پیرامون تربیت و حراست از جامعه توجه کنند، نه با بی‌مبالاتی و به‌خاطر احساسات و جلب برخی از آرای احساسی زودگذر، از اخلاقیاتی حمایت کنند که طلاق و فساد را در جامعه توسعه دهد و خانواده‌ها را از هم بپاشاند. حکومت‌ها عامل اصلی در استحکام خانواده و از طرف دیگر عامل مهم از هم پاشیدن خانواده هستند. اگر به اصول عمل شد، آن وقت همه در مسیر رهبر و انقلاب و جمهوری اسلامی هستند و یک رقابت صحیح بر پایه همین اصول برای انتخاب اصلح صورت می‌گیرد. خطاب به برادران سپاهی و ارتشی... کلامی کوتاه خطاب به برادران سپاهی عزیز و فداکار و ارتشی‌های سپاهی دارم: ملاک مسئولیت‌ها را برای انتخاب فرماندهان، شجاعت و قدرت اداره بحران قرار دهید. طبیعی است به ولایت اشاره نمی‌کنم، چون ولایت در نیروهای مسلح جزء نیست، بلکه اساس بقای نیروهای مسلح است، این شرط خلل‌ناپذیر می‌باشد. نکته دیگر، شناخت بموقع از دشمن و اهداف و سیاست‌های او و اخذ تصمیم بموقع و عمل بموقع؛ هر یک از اینها اگر در غیر وقت خود صورت گیرد، بر پیروزی شما اثر جدّی دارد. خطاب به علما و مراجع معظم... سخنی کوتاه از یک سرباز 40ساله در میدان، به علمای عظیم‌الشأن و مراجع گران‌قدر که موجب روشنایی جامعه و سبب زدودن تاریکی مراجع عظام تقلید؛ سربازتان از یک برج دیده‌بانی دید که اگر این نظام آسیب ببیند، دین و آنچه از ارزش‌های آن [که] شما در حوزه‌ها استخوان خُرد کرده‌اید و زحمت کشیده‌اید، از بین می‌رود. این دوره‌ها با همه دوره‌ها متفاوت است، این بار اگر مسلّط شدند، از اسلام چیزی باقی‌نمی‌ماند. راه صحیح، حمایت بدون هرگونه ملاحظه از انقلاب، جمهوری اسلامی و ولی فقیه است. نباید در حوادث، دیگران شما را که امید اسلام هستید به ملاحظه بیندازند. همه شما امام را دوست داشتید و معتقد به راه او بودید. راه امام مبارزه با آمریکا و حمایت از جمهوری اسلامی و مسلمانان تحت ستم استکبار، تحت پرچم ولی فقیه است. من با عقل ناقص خود می‌دیدم برخی خنّاسان سعی داشتند و دارند که مراجع و علمای مؤثر در جامعه را با سخنان خود و حالت حق‌به‌جانبی به سکوت و ملاحظه بکشانند. حق واضح است؛ جمهوری اسلامی و ارزش‌ها و ولایت فقیه میراث امام خمینی (رحمة الله علیه) هستند و می‌بایست مورد حمایت جدی قرار گیرند. من حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای را خیلی مظلوم و تنها می‌بینم. او نیازمند همراهی و کمک شماست و شما حضرات با بیانتان و دیدارهای‌تان و حمایت‌های‌تان با ایشان می‌بایست جامعه را جهت دهید. اگر این انقلاب آسیب دید، حتی زمان شاه ملعون هم نخواهد بود، بلکه سعی استکبار بر الحادگری محض و انحراف عمیق غیر قابل برگشت خواهد بود. دست مبارکتان را می‌بوسم و عذرخواهی می‌کنم از این بیان، اما دوست داشتم در شرف‌یابی‌های حضوری به محضرتان عرض کنم که توفیق حاصل نشد. سربازتان و دست‌بوستان از همه طلب عفو دارم از همسایگانم و دوستانم و همکارانم طلب بخشش و عفو دارم. از رزمندگان لشکر ثارالله و نیروی باعظمت قدس که خار چشم دشمن و سدّ راه او است، طلب بخشش و عفو دارم؛ خصوصاً از کسانی که برادرانه به من کمک کردند. نمی‌توانم از حسین پورجعفری نام نبرم که خیرخواهانه و برادرانه مرا مثل فرزندی کمک می‌کرد و مثل برادرانم دوستش داشتم. از خانواده ایشان و همه برادران رزمنده و مجاهدم که به زحمت انداختمشان عذرخواهی می‌کنم. البته همه برادران نیروی قدس به من محبّت برادرانه داشته و کمک کردند و دوست عزیزم سردارقاآنی که با صبر و متانت مرا تحمل کردند.
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%
ذوالفقار
بستن

ذوالفقار

۴۵,۰۰۰ تومان ۳۶,۰۰۰ تومان

#کتاب "ذوالفقار"  برش هایی از زندگی شفاهی شهید حاج قاسم سلیمانی

سلیمانی به شدت تحت تأثیر شهادت همرزمانش قرار گرفته و این اتفاق را سخت ترین لحظه برای خود می داند. وی در توصیف این امر بیان می کند:

« سخت ترین لحظه ها برای کسانی که مسئولیتی در جنگ داشتند، لحظه ای بود که همرزمان یا دوستان آنان به شهادت می رسیدند و این امر وقتی شدت بیشتری می یافت که آن شهید به عنوان پایه و ستونی برای جنگ مطرح بود. بعضی مواقع، شهادت یکی از فرماندهان به اندازه شهادت یک گردان در من اثر می گذاشت. شهید حاج یونس زنگی آبادی از این گونه افراد بود که امید لشکر ثارالله محسوب می شد. او همیشه مشتاق سخت ترین کارها در جبهه بود.»

کتاب "ذوالفقار"  برش هایی از زندگی شفاهی شهید حاج قاسم سلیمانی

بعد از جنگ، سلیمانی فرمانده سپاه هفتم صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه) و سپس مجددا فرمانده لشکر مکانیزه ۴۱ ثارالله بود. لشکر ۴۱ ثارالله به فرماندهی سلیمانی درگیر جنگ با اشراری شد که از مرزهای شرقی کشور هدایت می شدند. در سال ۱۳۷۹ حضرت آیت الله خامنه ای. سلیمانی را به تهران فراخواند و مسئولیت نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را به او سپرد.

وی اینک فرمانده نیروی قدس سپاه است.
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%
مرد شهید حاج احمد متوسلیان
بستن

مرد

۲۱,۰۰۰ تومان ۱۶,۸۰۰ تومان

مرد --- شهید احمد متوسلیان

فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله

مشخصات شهید احمد متوسلیان

*نام و نام خانوادگی: احمد متوسلیان

*نام پدر : غلامحسین

*محل تولد : تهران

*تاریخ ولادت: ۱۳۳۲/۰۱/۱۵

*تاریخ ربوده شدن : ۰۴/۱۴ /۱۳۶۱

*نحوه ربوده شدن: توسط صهیونیست ها در ایست بازرسی لبنان

*مدت عمر: ۶8 سـال

*محل مزار : جاویدالاثر

*کتاب مربوط به این شهید: مرد _ می خواهم با تو باشم _  هاله ای از غبار _ فرمانده جدید _ راز احمد

مرد ---شهید حاج احمد متوسلیان

شهید حاج احمد متوسلیان در  ۱۵ فروردین ۱۳۳۲ در  یکی از محلات جنوب شهر تهران در خانواده ۹ نفره ، دیده به جهان گشود. پدرش غلامحسین متوسلیان و مادرش بی بی معصومه حسینی زاده است. دارای شش برادر و یک خواهر است که نام دو برادرش محمد و امیر متوسلیان و فریده متوسلیان خواهر حاج احمد متوسلیان است. دوران تحصیل ابتدایی را در دبستان اسلامی مصطفوی به پایان رساند و ضمن تحصیل، به پدرش که در بازار به شغل شیرینی فروشی اشتغال داشت، کمک می کرد. پس از پایان دوره ابتدایی، وارد هنرستان صنعتی شد و در سال۱۳۵۱ موفق به اخذ دیپلم گردید و به خدمت سربازی اعزام شد. پس از پایان دوره سربازی، در یک شرکت تأسیساتی خصوصی استخدام شد و بعد از چند ماه، به خرم‌آباد منتقل گردید و فعالیت‌های سیاسی تبلیغی خود ادامه داد. در سال ۱۳۵۴ توسط ساواک دستگیر شد و پنج ماه در زندان فلک‌الافلاک خرم‌آباد در یک سلول انفرادی زندانی بود. پس از این که از زندان آزاد شد، در قیام‌های خونین قم و تبریز در سال ۱۳۵۶، نقش رابط و هماهنگ‌کننده تظاهرات را در محلات جنوبی تهران برعهده داشت.در همین سال در رشته مهندسی الکترونیک دانشگاه علم و صنعت ایران پذیرفته شد.

با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، مسئولیت تشکیل کمیته انقلاب اسلامی محل خویش را عهده‌دار شد. پس از شکل‌گیری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به این ارگان پیوست و به سازماندهی نیروها همت گماشت. حاج احمد متوسلیان نقش مهمی در آرامش و سامان دهی اوضاع کردستان و بوکان در اسفند ۱۳۵۷ و شهرهای سقز و بانه و آزادسازی سنندج و آزادسازی مریوان در خرداد ۱۳۵۹ که در تصرف نیروهای کرد بود، داشته است.

وقتی ارتش اسرائیل قصد حمله به سوریه را کرد و سوریه از کشورهای اسلامی تقاضای کمک کرد، رهبر کبیر انقلاب، امام خمینی(ره) با مشورت مقامات عالی رتبه‌ نظامی و جنگی کشور، دستور اعزام بخشی از لشگر ۲۷ محمد رسول الله که از زبده ترین نیروهای رزمنده بودند را به فرماندهی حاج احمد متوسلیان و حاج ابراهیم همت ،صادر کرد. اما جنگ نظامی و درگیری نظامی انجام نشد.

۱۴ خرداد ۱۳۶۱ خودرو سیاسی سفارت جمهوری اسلامی ایران که در حمایت پلیس دیپلماتیک لبنان از شهر بندری طرابلس به بیروت باز می‌گشت، برخلاف قوانین بین‌المللی و مصونیت دیپلمات‌ها در منطقه “برباره” توسط نیروهای رژیم صهیونیستی موسوم به “نیروهای لبنانی” متوقف شد و سه دیپلمات ایرانی و خبرنگار همراه آنها ربوده شدند. از آن زمان تاکنون از سرنوشت سیدمحسن موسوی (کاردار سفارت ایران)، حاج احمد متوسلیان (وابسته نظامی سفارت ایران در بیروت)، تقی رستگارمقدم (کارمند سفارت) و کاظم اخوان (خبرنگار و عکاس ایرنا) خبری در دست نیست. در زمان بازگشت به کشور نیروها از سوریه به کشور، به حاج احمد خبر آمد سفارت ایران در بیروت در خطر محاصره صهیونیست‌ها و فالانژهای لبنانی قرار دارد، حاج احمد هم بعد از راهی کردن تمامی پاسدارها به ایران با کاردار وقت ایران در سفارت لبنان،”سید محسن موسوی” و دو تن دیگر به نام‌های “تقی رستگار” و “کاظم اخوان” با ماشین پلاک سیاسی سفارت و اکیپ‌های حفاظت دیپلماتیک ژاندارمری لبنان عازم بیروت شدند. اما در میانه‌ راه در یک ایست بازرسی به اسارت فالانژهای لبنانی و در واقع به اسارت صهیونیست‌ها در آمدند. بعد از ربوده شدن احمد متوسلیان و همراهانش، رادیو اسرائیل اعلام می‌کند: ژنرال احمد متوسلیان، طراح عملیات فتح المبین و بیت المقدس، در پست بازرسی «برباره» به اسارت گرفته شد. این نشان می‌دهد که او را خوب می‌شناختند.

تندیس متوسلیان در مارون‌الرأس در مرز فلسطین نصب شد تا یادبودی از ربوده شدن این فرمانده ایرانی باشد. انگشت اشاره احمد متوسلیان در تندیس ساخته شده به سمت اسرائیل است. عبدالمجید فراهانی طراح این تندیس است.

فیلم «ایستاده در غبار» به کارگردانی محمدحسین مهدویان محصول سال ۱۳۹۴ ساختهٔ ایران، با محوریت زندگی احمد متوسلیان ساخته شده‌است که هادی حجازی‌فر در نقش احمد متوسلیان است.

شهید-متوسلیان

متن سخنرانی شورانگیز شهید والا مقام حاج احمد متوسلیان در دارخوین

شهید حاج احمد متوسلیان روز پنج شنبه سی اردیبهشت ماه سال شصت و یک، حاج احمد با همان حال نامساعد و عصا در زیر بغل، آمد دارخوین تا برای بچه ها سخنرانی کند. آن هم در شرایطی که بچه های ما خیلی خسته بودند و فشار زیادی به آنها آمده بود. چیزی حدود بیست شبانه روز در گرمای چهل و هشت درجه، توی آن دشت وسیع خوزستان، وجب به وجب جنگیده و پیشروی کرده بودند. بدیهی است که همین مسأله باعث شده بود که نیروها مقداری احساس خستگی کنند. در چنین وضعیتی بود که حاج احمد آمد تا برای بسیجی ها سخنرانی کند. یکی از حضار بسیجی تیپ 27 می گوید: « حاج احمد با همان عصایی که زیر بغل داشت، آمد روی چهار پایه ایستاد و پشت میکروفون قرار گرفت. لحظه ای در سکوت، به دقت به چهره های بچه ها نگاه کرد و گفت:
« بسیجی ها! شما می گویید اگر ما در روز عاشورا بودیم، به امام حسین ( علیه السلام) و سپاه او کمک می کردیم. بدانید امروز روز عاشورا است.»
حاج احمد نگاه پر از لطفی به برادران - که اکثراً با سر و صورت و دست و پای زخمی روبروی او به خط شده بودند - کرد و ادامه داد:
« به خدا قسم! من از یک یک شما درس می گیرم. شما بسیجی ها برای من و امثال من در حکم استاد و معلم هستید. من به شما که با این حالت در منطقه مانده اید، حجتی ندارم. می دانم که تعداد زیادی از دوستان شما شهید شده اند. می دانم بیش از بیست روز است دارید یک نفس و بی امان در منطقه می جنگید و خسته اید و شاید در خودتان توان ادامه ی رزم سراغ ندارید. ولی از شما خواهش می کنم تا جان در بدن دارید، بمانید تا که شاید به لطف خدا در این مرحله بتوانیم خرمشهر را آزاد کنیم.»
در آخر صحبت هایش، در حالی که اشک از چشمانش سرازیر شده بود، گفت:
« خدایا! راضی نشو که حاج احمد زنده باشد و ببیند ناموس ما، خرمشهر ما، در دست دشمن باقی مانده، خدایا! اگر بنابر این است که خرمشهر در دست دشمن باشد، مرگ حاج احمد را برسان!»
این حرف ها و مناجات حاجی باعث شد همه ی نیروهای تیپ، شیون کنان، زار زار گریه کنند. خود حاج احمد، هم دل به دل بچه بسیجی ها داده بود و بی اختیار هق هق گریه، شانه هایش را می لرزاند. به زحمت والسلام سخنرانی را ادا کرد و از پشت میکروفون کنار آمد. حرف های حاجی مثل انفجار یک کپسول معنویت و اخلاص در جمع بچه ها بود. به محض پایان حرف های حاجی، بچه های تیپ در حالی که صلوات می فرستادند و تکبیر می گفتند، به طرف او هجوم آوردند و دسته جمعی و بی قرار، حاج احمد را در آغوش گرفته و می بوسیدند.

دست نوشته شهید والا مقام حاج احمد متوسلیان خطاب به گردان های حبیب بن مظاهر، سلمان فارسی و بلال حبشی برای کمک به تیپ 41 ثارالله

دست-نوشته-شهید-متوسلیان

متن دست نوشته شهید والا مقام حاج احمد متوسلیان

برادران وزوايي، قجه اي و صالحی
 گردان هاي شما بايد امشب حتماً براي حمله به واوي، چنانه وتينه حاضر باشند. سريعاً اقدام كنيد.
1-به معاونين بگوييد ترتيب پدافند را بدهند و يا خودتان [اين كار را بر عهده بگيريد].
2-هر سه نفر يا خودتان يا معاونين امشب بايد حتماً يك مأموريت گشتي به امام زاده عباس برويد. راهنما: كريم رحيم دليري.
3-اكيپ هاي آرپي جي 7 را به طرف جاده امام زاده عباس بفرستيد. هر طور شده در آنجا تانك هاي دشمن [لشكر 10 زرهي ]را بزنيد. عين خوش در تهديد است؛ لذا به هر طريق تانك ها را در اين قسمت سرگرم كنيد.

شهید والا مقام حاج احمد متوسلیان در کنار رهبر معظم انقلاب

شهید-متوسلیان-در-کنار-رهبر-انقلاب

سردار حاج قاسم سلیمانی در کنار مادر بزرگوار شهید والا مقام حاج احمد متوسلیان

سردار-قاسم-سلیمانی-در-کنار-مادر-شهید-احمد-متوسلیان

خانواده بزرگوار شهید والا مقام حاج احمد متوسلیان

خانواده-شهید-حاج-احمد-متوسلیان
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%تمام شد
خنده های رفیق
بستن

خنده های رفیق

۴۵,۰۰۰ تومان ۳۶,۰۰۰ تومان

# کتاب "خنده های رفیق"   با الهام از خاطرات سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس

چند روزی مانده بود تا عملیات. قاسم زیر نور کم سوی فانوس سنگر، کالک را زیر و رو می کرد. یوسف کنار ینشسته بود و زیرچشمی می پاییدش. قاسم یکدفعه سر برداشت و رو به یوسف گفت: «پاشو یوسف! . . . » یوسف دقیق تر شد.

- پاشو همین الان با جمال، فرمانده گروهان ها و دسته هاتونو وردارین ببرین تا منطقه رو ببینن. که شب عملیات چشم و گوش بسته نباشن. بعد هم همه رو مسلح کنین.

یوسف بدون یک کلمه حرف، سریع از جا پرید و پتوی جلوی سنگر رو زد کنار و تو تاریکی شب گم شد. همان شب، سه ، چهار تا گروه به نوبت رفتند و تو محورهای مختلف منطقه سر و گوشی آب دادند و برگشتند.

یوسف هر گروه را که می فرستاد شناسایی، خودش هم همراهشان می رفت. یا با آن ها وارد خط می شد یا می نشست گوشه ای و مشغول دعا و نماز می شد تا برگردند. آن ها باید معبرهایی که نیروهای خودی رابه خط مقدم دشمن می رساندند شناسایی می کردند.

# کتاب "خنده های رفیق"   با الهام از خاطرات سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس

جاهایی باید سرکشی می شدند که دست دشمن بودند. دشمن در آن ها سنگر داشت. مین کاشته بود و برای گیرانداختن نیروهای شناسایی، از چپ و راست کمین گذاشته بود. منطقه پر بود از خاکریزهای کوچک. تانک های عراقی پشت خاکریزها صف کشیده بودند. لا به لای تانک ها هم نیروهای پیاده اول می زدند.

شب عملیات، نیروها باید می رفتند تا خاکریز آخر. بعد از آن جاکنده می شدند و وارد کانال می شدند که ما آبیاری زمین های کشاورزی بود. عمقش زیاد نبود و دو طرفش سیم خاردار داشت. یوسف برای کانال اسمگذاشته بود. بهش می گفت کانال تانک. یک تانک عراقی آرپی جی خورده بود و از روی کانال کج شده بود توی آن.

آخرِ کانال چند شاخه می شد. که از هر کدام می رفتی، قشنگ پشت خاکریز اصلی دشمن در می آمدی. عملیات باید از همین کانال های چند شاخه شروع می شد. کارِ شناسایی چند شب ادامه داشت. یک شب قاسم هم آمد تو سنگر تا یوسف با بچه ها برگشتند. آن شبف آن ها کلی الوار از خط عراقی ها با خودشان آورده بودند. جان می داد برای محکم کردن سنگرها. هنوز مانده به عملیات، قاسم شروع کرد به فرستادن نیروهای رزمنده به خط پدافندی. هنوز هیچ کس اسلحه نداشت. نه نیروهای شناسایی، نه نیروهای عملیاتی. خط خلوت بود. کندن سنگر را بهانه کرد تا آن ها را بفرستد جلو که گوش شان با صدای شلیک توپ و تانک آشنا بشود.

رزمنده ها قبل از عملیات تو خط کاری نداشتند. بعضی ها سنگرها را مرتب می کردند و بعضی هو تو رودخانه کرخه کور آبتنی می کردند. بعضی هم مهمانی راه انداختند.

افزودن به علاقه مندی
اطلاعات بیشتر
-20%تمام شد
منم میشم یه حاج قاسم
بستن

منم میشم یه حاج قاسم

۱۵,۰۰۰ تومان ۱۲,۰۰۰ تومان

منم میشم یه حاج قاسم

منم میشم یه حاج قاسم نامی است که سالها بر سر زبان این مردم سرزمین خواهد بود. آنچه از این شهید مقاومت و محبت شخصیتی جاودانه ساخت. منم میشم یه حاج قاسم پیوند او با ماندگار ترین خوبی هاست...
افزودن به علاقه مندی
اطلاعات بیشتر
-20%
سید اسدالله
بستن

سید اسدالله

۱۸,۰۰۰ تومان ۱۴,۴۰۰ تومان

سید اسدالله خاطراتی از شهید سید اسدالله مدنی

شب جمعه بود که فقیری به خانه مراجعه و درخواست کمک کرد. آقا دست از کیسۀ سیاهش مبلغی به او داد . فقیر که رفت، به من گفت:« احد کیسه خالی شد. فکر کنم فردا دیگر ما زنده نباشیم» با تعجب پرسیدم « یعنی چی آقا؟!» آقا گفت: « از خدا خواستم که تا زنده ام این کیسه خالی نشود، امشب که کیسه خالی شد، احتمال می دهم دیگر عمرم به سر آمده باشد ، والا این کیسه خالی نمی شد. » آن شب درست شب 20 شهریور بود.

« سیداسدالله مدنی دهخوارقانی » فرزند میرعلی به شماره شناسنامه ۲۹۵ به سال ۱۲۹۳ شمسی ( ۱۳۲۳ قمری ) در شهر دهخوارقان از توابع تبریز به دنیا آمد . چهار ساله بود که مادرش را از دست داد و در ۱۶ سالگی غم از دست دادن پدر را متحمل شد . تحصیل را از " مدرسه طالبیه " تبریز آغاز نمود و در ۱۷ سالگی ، برای کسب علم ، راهی دیار قم شد ، « سیداسدالله » در جواب دوستانش که به او گفتند : « اوضاع زمانه مساعد طلبگی نیست . » کنایه از این که منیر و روحانی ، طالبی ندارد گفت : « حداقل ملا و واعظ خودم که میشوم . » ایشان در قم از محضر اساتیدی همچون « آیت الله حجت کمره ای » و « آیت الله خوانساری » و « امام خمینی » کسب فیض نمود و در سال ۱۳۲۱ برای تکمیل تحصیلات راهی « نجف اشرف » شد . در نجف « آیت الله شاگرد برجسته « آیت الله سیدمحسن حکیم » بود ، تا جایی که به دستور ایشان تدریس هم می کرد . « آیت الله سیدابوالقاسم خویی » و سید عبدالهادی شیرازی » از دیگر اساتید ایشان میباشند . « سیداسدالله » به سال ۱۳۳۱ در میان استقبال مردم ، به « آذرشهر » زادگاه خود بازگشت و در آنجا سخنرانیهای پر شوری انجام داد . این بازگشت نقطه عطف زندگی مبارزاتی آیت الله مدنی به حساب می آید و از این مقطع به بعد ، تبعیدهای ایشان به دلیل سخنرانیهای ضد رژیم آغاز شد.

دره مرادبیگ ، همدان ، خرم آباد ، ملایر ، تهران ، نورآباد ممسنی ، گنبد کاووس ، بندر کنگان ، مهاباد شهرها و روستاهایی هستند که آیت الله مدنی از سال ۱۳۳۱ تا ۱۳۵۷ به دلایل مختلف که عمده آن تبعید است ، مدتی را اقامت در آنها داشته است . البته همدان و اهالی آن بیشترین فیض را از حضور ایشان برده اند . تبریز آخرین میعادگاه آن حضرت بود . سیداسدالله مدنی بعد از ۲۲ ماه حضور در تبریز ، در ۲۰ شهریور ۱۳۶۰ ، در سن ۶۷ سالگی در کسوت امام جمعه و در قنوت نماز ، به آرزوی دیرینه اش رسید و معشوق خویش را با جسمی درهم شکسته و رویی خونین ملاقات کرد.

افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%تمام شد
حاج قاسم - 2
بستن

حاج قاسم – 2

۲۰,۰۰۰ تومان ۱۶,۰۰۰ تومان
# کتاب حاج قاسم 2 # خاطراتی از شهید حاج قاسم سلیمانی شجاعت، میراث حاج قاسم فرمانده لشکر ثارالله از افراد معمولی،.رزمندگان شجاع و دلیر می ساخت. در حقیقت، این ها وقتی همان ساعات اولیه. عملیات، حاج قاسم را در میدان می دیدند.که با سری افراشته جولان می دهد،.نمی توانستند از او سرمشق بگیرند. حاج قاسم بارها تا آستانه شهادت و اسارت پیش رفت. قاسم سلیمانی اوایل سال 1360 در حال بررسی وضعیت.رزمندگان کرمان حاضر در خطوط پدافندی،.چند وجب تا شهادت فاصله داشت. آن روز تک تیرانداز عراقی، فرمانده ی خط،.«منوچهر مهاجرانی» را که کنار سلیمانی ایستاده بود،.هدف گرفت. قاسم سلیمانی: «من آن موقع عضو مرکز آموزش سپاه کرمان بودم. آن زمان، مرکز آموزش خودش را مسئول نیروهای حاضر.در جبهه می دانست؛.چون که هنوز یگان رزم استان تشکیل نشده بود.و مرکز آموزش به نوعی صاحب نیروها بود. آن سال ها دو واحد در سپاه محوریت داشتند،.یکی واحد عملیات و دیگیری واحد آموزش،.که من به همین دلیل، برای سرکشی به نیروها.و اطلاع از وضعیت آن ها به اهواز رفتم. وقتی ما به خط کرخه کور رسیدیم،.خاکریز زده بودند. ما آمدیم برای بازدید از خاکریز،.بچه ها آن جا در حدود یک گروهان بودند. من و آقای مهاجرانی با هم آمدیم.پشت خاکریز، کمی رفتیم بالا، لب خاکریز ایستاده بودیم.و خط عراقی ها را نگاه می کردیم. ایشان کلاه آهنی هم سرش بود. ناگهان دیدیم که افتاد. تیر خورده بود.توی پیشانی اش، فورا به بیمارستان اعزامش کردیم.» سلیمانی در نبرد های فتح المبین و بیت المقدس.بعد از شروع عملیات از سنگر تاکتیکی که برایش ساخته بودیم.بیرون آمد.و در میان بهت و حیرت نفرات گردان های خط شکن،.در خط مقدم دیده شد. در فتح المبین ساعاتی قبل از روشن شدن هوا.در حالی که درگیری به شدت ادامه داشت،.قاسم سلیمانی قرارگاه تیپ ثارالله را به قصد.تپه های 202 ترک کرد. اپراتور بی سیم قرارگاه وقتی این خبر را به.«سید محمد تهامی»فرمانده گردانی که آن جا می جنگید،.رساند،.وی به شدت نگران سلامت جان سلیمانی شد. سید محمد تهامی: «در تاریکی شب آتش گلوله ها را که رد و بدل می شد،.می دیدم. تانک هایی از دشمن که از دست.نیروهای خودی فرار می کردند و به سوی تنگ ابوغریب می رفتند،.از کنارمان عبور کردند و با سرعت رفتند. بی سیم خبر آورد حاج قاسم به سوی 202 می آید. خیلی هم نگران بود. خب، جای نگرانی هم داشت. فرمانده تیپ در میان آتش و گلوله!.هر لحظه امکان داشت برای ایشان اتفاق.ناگواری روی دهد. ما هم نگران شدیم.» در نبرد بیت المقدس با سخت ترین.اوضاع در در محور کوهه، قاسم سلیمانی به.اتفاق یک بی سیم چی، قرارگاه تاکتیکی تیپ ثارالله را ترک کرد.تا از نزدیک بر عملکرد گردان ها نظارت کند. حضور حاج قاسم در خط و تماس های مکرر.وی با گردان ها،.شبکه بی سیم قرارگاه تیپ را مختل کرد. کار به جایی رسید،.سرهنگ علییاری فرمانده تیپ ذوالفقار که.با تیپ ثارالله ادغام شده بود،.ناچار از سلیمانی خواست تا وضعیت به گفته ایشان،.نا بسامان شبکه را سامان دهد. سرهنگ علییاری به سلیمانی گفت:.«وضع شبکه ما به هم خورده،.این جدا شدن شما وضع شبکه ما را به هم زد،.کلیه رده های پایین تر آمدند.روی شبکه با شما صحبت بکنند. اصلا ما دیگر قادر نیستیم.با کسی صحبت کنیم. خواهش می کنم.که این وضع نابسامان را بفرمایید سامان بگیرد.» قاسم سلیمانی پاسخ داد:.«ببین برادر! من که نمی توانم تماس نگیرم.با این ها، آخر من برای چی این جا آمدم پس؟!»
افزودن به علاقه مندی
اطلاعات بیشتر
بهترین قیمت

بهترین قیمت

بالاترین کیفیت

بالاترین کیفیت

پرداخت امن

پرداخت امن

پشتیبانی سریع

پشتیبانی سریع

تحویل اکسپرس

تحویل اکسپرس

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید:

فیس بوک توییتر اینستاگرام یوتیوب پینترست

همراه با ما

اتاق خبر سایت ما

فروش در سایت ما

فرصت‌های شغلی

تماس با سایت ما

درباره سایت ما

خدمات مشتریان

پاسخ به پرسش‌های متداول

رویه‌های بازگرداندن کالا

شرایط استفاده

حریم خصوصی

گزارش باگ

راهنمای خرید از سایت ما

نحوه ثبت سفارش

رویه ارسال سفارش

شیوه‌های پرداخت

هفت روز هفته ، ۲۴ ساعت شبانه‌روز پاسخگو هستیم    شماره تماس :  09354642245       آدرس ایمیل :   info@shohadabook.ir

بسم رب الشهداء و الصديقين

و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل االله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون

فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا بحمدلله و ان شاءالله در راه پاسداری خون شهیدان از اولین آن حضرت هابیل علیه السلام ، خون پاک ارباب بی کفنمان حسین بن علی علیه السلام و تک تک انسان های پاکی که در راه امام زمانشان حضرت مهدی عجل لله تعالی فرجه الشریف  علیه اسلام به شهادت رسیدند ایجاد گردید. فروشگاه اینترنتی  کتاب شهدا با تقسیم بندی عناوین کتاب شهدا ، از قبیل شهدا تاریخ ، شهدا انقلاب ، شهدا دفاع مقدس ، شهدا مدافع حرم ، شهدا گمنام ، شهدا ترور ، شهدا ماموریت ، شهدا زن ، شهدا آزاده ، شهدا جانباز ، شهدا امربه معروف تشکیل شده است که عاشقان کتب شهدا می توانند کتاب مورد نظر را از فروشگاه انتخاب ، مختصری از خاطرات ، عکسها ، فیلم و ... کتاب شهید مورد نظر مشاهده درصورت علاقه مندی درخواست خرید را انجام و بعد از پرداخت وجه به شکل اینترنتی و ثبت آدرس دقیق پستی ، کتاب را تحویل بگیرند. لازم بذکر است بعلت گستردگی کتب شهدا و حساسیت در ثبت خاطرات شهدا در اوایل کار از کتب کمتری بهره می بریم که ان شاءالله به دعای مادر شهدا ، زهرای بتول سلام الله علیها بر توانمان اضافه و کتب بیشتری را بارگزاری خواهیم نمود . لذا ثبت انتقادات و پیشنهادات در بهتر شدن  فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا راه گشاه خواهد بود .  التماس دعا

استفاده از مطالب فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا چون برای زنده نگه داشتن فرهنگ ایثار و شهادت می باشد ، کاملا" آزاد بوده و از نظر شرعی مشکلی ندارد . التماس دعا

فروشگاه
علاقه مندی
0 آیتم سبد خرید
حساب کاربری
خانه
  • منو
  • دسته بندی ها
  • کتب شهدا دفاع مقدس
  • کتب تقریظ شده توسط مقام معظم رهبری
  • کتب سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
  • کتاب شهدا مخصوص کودکان و نوجوانان
  • کتب خاطرات رزمندگان اسلام
  • یادگاری از شهدا
  • خانه
  • فروشگاه
    • فروشگاه
    • سبد خرید
    • تسویه حساب
    • حساب کاربری
  • درباره ما
  • تماس با ما

سبد خرید

بستن
بازگشت به بالا