کتاب #حاج قاسم، خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی
موضوع کتاب حاج قاسم
کتاب “حاج قاسم”، مجموعهای از خاطرات « شهید حاج قاسم سلیمانی» است.که در قالب بخشهای کوتاه با زبانی ساده و صمیمی نگاشته شدهاند.
عناوین برخی از بخش های کتاب:
«عملیات کربلای پنج»، «از خدا پایان عمرم را خواستم»،.«هیچکس نمانده بود»، «به من ظلم کردی»، «زمان جنگ حاجی نبود»، «کربلاها را ادامه خواهیم داد».
بخشی از کتاب حاج قاسم به روایت شهید حاج قاسم سلیمانی
به روایت حاج قاسم
من قاسم سلیمانی فرمانده «سپاه هفتم صاحب الزمان (عج)» کرمان هستم. در سال 1337 در روستای «قنات ملک» از توابع کرمان به دنیا آمدم. دیپلم هستم. دارای همسر و دو فرزند، یکی دختر و یکی پسر، می باشم.
قبل از انقلاب در «سازمان آب» کرمان به استخدام درآمدم. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در اول خرداد سال 1359 به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمدم.
شروع جنگ
با شروع جنگ و حمله عراق به فرودگاه های کشور،.مدتی از هواپیماهای مستقر در فرودگاه کرمان محافظت می کردم. دو یا سه ماه پس از شروع جنگ در قالب.اولین نیروهای اعزامی از کرمان، حدود 300 نفر بودند،.عازم جبهه های سوسنگرد شدیم و به عنوان فرمانده دسته مشغول به کار شدم.
در روز های اول ورود به جبهه، دشمن را قادر به انجام هر کاری می دانستم.
اما در اولین حمله ای که انجام دادیم، موفق شدیم.نیروهای دشمن را از کنار جاده سوسنگرد تا حمیدیه به عقب برانیم.و تلفاتی نیز بر آنها وارد کنیم.
این امر باعث شد تصور غلطی.که از دشمن در ذهن داشتم از بین برود. یادم می آید پس از این حمله، شب ها وارد مواضع عراقی ها می شدیم… .
نمی توانم بیایم، خودت برو
عملیات«طریق القدس» بلافاصله بعد.از عملیات «ثامن الائمه» که شکست حصر آبادان بود، صورت گرفت. طولانی شدن عملیات ثامن الائمه که حدود سه ماه بود، باعث خستگی نیروها شده بود.
اگر چه گردان مان را برای عملیات بعد فرستادیم،.اما تقریبا همه بچه ها به مرخصی رفتند. جز 3، 4 نفر، که یکی از آنها «حمید ایرامنش» مشهور.به «حمید چریک» بود. او مستقیما از صحنه عملیات آبادان به سوسنگرد آمد،.در صورتی که مرخصی حقش بود.
عملیات طریق القدس سال 60 انجام شد. گردانی از سپاه کرمان که فرماندهی اش را خودم به عهده داشتم،.به جنوب اعزام شد. تجمع ما در میدان «ولی عصر (عج)» بود. از آنجا به سوسنگرد، به مقر بخصوص بچه های کرمان رفتیم. شب ها قبل از عملیات به دعا و عبادت می گذشت.
حمید چریک
حمید چریک قبل از آن به «حمید رگباری» مشهور بود. حمید در «دیلم» به ما پیوست. او به عشق عملیات اصلا مرخصی نرفت. به «اکبر محمد حسینی» در گردان اول پیوست که قرار بود خط شکن باشد.
حمید تسلط خاصی در توجیه و هدایت نیروها داشت. برای دو گردانی که از کرمان برده بودیم،.حمید نقش محوری در آموزش و آمادگی نیروها از خود نشان داد.
چون از صحنه جنگ شناخت خوبی داشت.و در عملیات مبتکر بود، بچه ها از او حرف شنوی داشتند.
کم نبود تجربه 4 یا 5 عملیات در کردستان را با خود.داشتن
جهاد، اخلاق، معنویت، عبودیت، ولایت.
پنج پایه مهم در جنگ به عنوان قالب اصلی.ظرف جبهه مطرح بودند که عبارتند از:
اول جهاد؛.خیلی تفاوت وجود دارد بین جهاد و جنگ به عنوان، یک عمل نظامی.
جهاد ویژگی ها و ساختار خود را دارد،.لذا همه عمل هایی را که در جبهه صورت می گرفت،.حتی اعمال نظامی، بن بست دارد، ولی جهاد بن بست ندارد.
در عمل نظامی، عقل نظامی به ما اجازه.عملیات هایی مثل بیت المقدس، فتح المبین، طریق القدس،.والفجر 8، کربلای 5 و … را نمی داد.
ما با یک توان نابرابر و امکانات کاملا ابتدایی در مقابل دشمن قرار داشتیم. ما می گفتیم غواص هایمان وارد آب شدند، رفتند.وخط را شکستند.
غواص در عرف نظامی، نیروی ویژه ای است.که در نظام های آموزشی دنیا، تحت تعلیم و آموزش قرار می گیرد. اول ورزیده می شود، آماده می شود،.تا نام غواص بر او گذاشته شود.و بعد از آن، برای عملی که می خواهد انجام دهد،.ده ها بار تمرین می کند.
ما امروز در کتاب های درسی نظامی هم این را فراوان می بینیم. اما وقتی به گردان غواص خودمان نگاه می کنیم. از پیرمردی مانند «قباد شمس الدینی» در آن هست،.تا نوجوان کم سن و سالی مانند «حسین عالی».و «حسن یزدانی» و خیلی از اشخاص دیگر.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.