کتاب #حاج قاسم، جستاری در خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی
موضوع کتاب حاج قاسم
کتاب “حاج قاسم“، مجموعهای از خاطرات « شهید حاج قاسم سلیمانی» است که در قالب بخشهای کوتاه با زبانی ساده و صمیمی نگاشته شدهاند.
عناوین برخی از بخش های کتاب:
«عملیات کربلای پنج»،.«از خدا پایان عمرم را خواستم»، «هیچکس نمانده بود»،.«به من ظلم کردی»، «زمان جنگ حاجی نبود»،.«کربلاها را ادامه خواهیم داد»
شهید سردار سلیمانی پس سالها مجاهدت.حتی پس از پایان جنگ تحمیلی دست از تلاش برنداشت. در مرزهای غرب و شمال غرب کشور با گروهک های تروریستی، پژاک و … مقابله می کرد.و هرگز اجازه ورود به میهن عزیمان را نداد.
وی گروه تروریستی داعش را با تمام حمایت هایی.که از جانب ابر قدرت ها می شد کنار زد.و با توکل به خداوند یکتا، پایان عمر این.گروه تروریستی و ضد اسلامی را در سراسر.جهان با قدرت و اقتدار تمام اعلام نمود.
این قدرت نمایی خیلی برای داعش.و حامیان آنها سنگین بود.به همین دلیل طاقت نیاوردند.و در یک جنگ نابرابر، مثل اجداد اموی شان، از پشت خنجر زدند.و با استفاده از نفوذ و ردیابی منطقه حضور، خودروی ایشان را.به همراه همرزم عراقی اش شهید ابو مهدی المهندس و چند تن از نیروها منفجر نمودند.
هر چند آنها با این عمل شنیع،.رزالت و پستی هر چه بیشتر خود را نشان دادند.ولی او را به آرزوی دیرینه اش یعنی لقاءالله رساندند. شهادت در راه معبود حقیقی تنها خواسته او از حضرت رضا (ع) بود.
آری این شهید بزرگوار در نیمه.شب 13 دی ماه 1398 در فرودگاه عراق.به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
بخشی از کتاب حاج قاسم به روایت شهید حاج قاسم سلیمانی
به روایت حاج قاسم
من قاسم سلیمانی فرمانده «سپاه هفتم صاحب الزمان (عج)» کرمان هستم. در سال 1337 در روستای «قنات ملک» از توابع کرمان به دنیا آمدم. دیپلم هستم. دارای همسر و دو فرزند، یکی دختر و یکی پسر، می باشم.
قبل از انقلاب در «سازمان آب» کرمان به استخدام درآمدم. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در اول خرداد سال 1359 به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمدم.
شروع جنگ
با شروع جنگ و حمله عراق به فرودگاه های کشور،.مدتی از هواپیماهای مستقر در فرودگاه کرمان محافظت می کردم. دو یا سه ماه پس از شروع جنگ در قالب اولین نیروهای اعزامی از کرمان، حدود 300 نفر بودند، عازم جبهه های سوسنگرد شدیم و به عنوان فرمانده دسته مشغول به کار شدم.
در روز های اول ورود به جبهه، دشمن را قادر به انجام هر کاری می دانستم.
اما در اولین حمله ای که انجام دادیم، موفق شدیم نیروهای دشمن را از کنار جاده سوسنگرد تا حمیدیه به عقب برانیم و تلفاتی نیز بر آنها وارد کنیم.
این امر باعث شد تصور غلطی که از دشمن در ذهن داشتم از بین برود. یادم می آید پس از این حمله، شب ها وارد مواضع عراقی ها می شدیم…
کتاب #حاج قاسم،.جستاری در خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی
نمی توانم بیایم، خودت برو
عملیات«طریق القدس» بلافاصله بعد از عملیات.«ثامن الائمه» که شکست حصر آبادان بود، صورت گرفت. طولانی شدن عملیات ثامن الائمه که حدود سه ماه بود، باعث خستگی نیروها شده بود.
اگر چه گردان مان را برای عملیات بعد فرستادیم،.اما تقریبا همه بچه ها به مرخصی رفتند. جز 4،3 نفر، که یکی از آنها «حمید ایرامنش» مشهور به «حمید چریک» بود.
او مستقیما از صحنه عملیات آبادان.به سوسنگرد آمد، در صورتی که مرخصی حقش بود.
عملیات طریق القدس سال 60 انجام شد. گردانی از سپاه کرمان که فرماندهی اش را خودم به عهده داشتم، به جنوب اعزام شد. تجمع ما در میدان «ولی عصر (عج)» بود. از آنجا به سوسنگرد، به مقر بخصوص بچه های کرمان رفتیم. شب ها قبل از عملیات به دعا و عبادت می گذشت.
حمید چریک
حمید چریک قبل از آن به «حمید رگباری» مشهور بود. حمید در «دیلم» به ما پیوست. او به عشق عملیات اصلا مرخصی نرفت. به «اکبر محمد حسینی».در گردان اول پیوست که قرار بود خط شکن باشد.
حمید تسلط خاصی در توجیه و هدایت نیروها داشت. برای دو گردانی که از کرمان برده بودیم،.حمید نقش محوری در آموزش و آمادگی نیروها از خود نشان داد.
چون از صحنه جنگ شناخت خوبی داشت.و در عملیات مبتکر بود، بچه ها از او حرف شنوی داشتند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.