امام خامنه ای: زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست

* بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ *

فیس بوک توییتر پینترست لینکدین تلگرام
امام خامنه ای: شهادت مرگ تاجرانه است
فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا
ورود / عضویت

ورودایجاد یک حساب کاربری

رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
لیست علاقه مندی ها
0 آیتم / ۰ تومان
منو
فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا
0 آیتم / ۰ تومان
دسته بندی محصولات
  • کتب شهدا دفاع مقدس

    همه کتب شهدا ....

    کتب شهدا گمنام

    ابراهیم هادی 1

    ابراهیم هادی 2

    شاهرخ

    خدای خوب ابراهیم

    مهمان خدا

    راز کانال کمیل

    کتب شهدا ترور

    او یک ملت بود

    تا کوچه های آسمان

    آقا مجتبی

    از برف تا برف

    سردار دلها

    در کمین گلسرخ

    حاج قاسم 1

    مرد

    متولد ماه مارس 

    کتب شهدا  مدافع حرم

    ملاقات در ملکوت

    حجت خدا

    قصه دلبری

    یادت باشد

    پسرک فلافل فروش

    در مکتب مصطفی

    فاطمیون

    برای زِین أب

    مجید بربری

    کتب شهدا انقلاب

    طیب

    سفیر بیداری

    حبیب خدا

    کتب شهدا دفاع مقدس

    بر فراز آسمان

    عارفانه

    بیا مشهد

    نخل سوخته

    علی بی خیال

    مسافر کربلا

  • کتب تقریظ شده توسط مقام معظم رهبری
  • کتب سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
  • کتاب شهدا مخصوص کودکان و نوجوانان
  • کتب خاطرات رزمندگان اسلام
  • یادگاری از شهدا
  • خانه
  • فروشگاه
    • فروشگاه
    • سبد خرید
    • تسویه حساب
    • حساب کاربری
  • درباره ما
  • تماس با ما
خانهخاطرات رزمندگان اسلام حضرت یار 1
محصول قبلی
در مکتب مصطفی
در مکتب مُصطفی ۹,۰۰۰ تومان ۷,۲۰۰ تومان
بازگشت به محصولات
محصول بعدی
حضرت یار 2
حضرت یار 2 ۲۰,۰۰۰ تومان ۱۶,۰۰۰ تومان
-20%
امام خامنه ای
حضرت یار 1
برای بزرگنمایی کلیک کنید

حضرت یار 1

۳۲,۰۰۰ تومان ۲۵,۶۰۰ تومان

حضرت یار 1  — خاطرات خود گفته حضرت آیت الله سید علی خامنه ای

کتاب « حضرت یار ۱ » خاطرات استخراج شده از بیانات ” حضرت آقا ” در مقاطع و مناسبتهای مختلف ، از سال ۱۳۶۸ تا سال ۱۳۸۸ می باشد که بدون هیچ دخل و تصرف ذکر شده است . مبنای انتخاب مطالب کتاب ، صرفاً داشتن وجهه خاطره میباشد و هدف حضرت شان در بیان این مطالب ، درک بیشتر مخاطب در موضوع مدنظرشان بوده و داعیه خاطره گفتن را نداشته اند.
۸۴ صفحه از این کتاب ، مقاطع مختلف زندگی سیاسی ، نظامی و فرهنگی معظم له را به تصویر کشیده است و به زیبایی کتاب افزوده است.

موجود در انبار

افزودن به علاقه مندی ها loading
اضافه شد! مشاهده لیست علاقه مندی ها
محصول از قبل به علاقه مندی ها اضافه شده! مشاهده لیست علاقه مندی ها
افزودن به علاقه مندی
شناسه محصول: KSKR10023 دسته: خاطرات رزمندگان اسلام برچسب: امام خامنه ای, حضرت یار, رهبر, رهبر معظم انقلاب
  • توضیحات
  • توضیحات تکمیلی
  • نظرات (0)
  • ارسال و حمل و نقل
توضیحات

حضرت یار 1  — خاطرات خود گفته حضرت آیت الله سید علی خامنه ای

کتاب «حضرت یار 1» خاطرات استخراج شده از بیانات ” حضرت آقا ” در مقاطع و مناسبتهای مختلف ، از سال ۱۳۶۸ تا سال ۱۳۸۸ می باشد که بدون هیچ دخل و تصرف ذکر شده است.

اولین باری که لباس نظامی پوشیدم

یک شب مرحوم چمران گفت :.« موافقید که امشب برویم.یک عملیات غیر منظم و نفوذی انجام بدهیم ؟ » گفتیم باشد . علت این که مرحوم چمران به این فکر افتاده بود.، ظاهراً این بود که ایشان اطلاع پیدا کرده بود که نیروهای زرهی دشمن در نزدیکی ماست . یعنی در « دب حردان » ، که حدود سیزده ، چهارده کیلومتر با آنجا که قرار داشتیم.و آنجا بودیم فاصله داشت ، و ایشان گفتند : « اگر آماده هستید ، امشب راه بیفتیم . » ما گفتیم آماده هستیم . یک مشت جوانهای خیلی علاقمند بودند.که آموزش های نظامی را هم به نظر می رسید که داشتند ، و خود مرحوم چمران هم که بود . ایشان سابقه کار عملیاتی چریکی گویا داشت در لبنان و هم تمرین کرده بود ، هم آموزش دیده بود. حضرت یار 1 حضرت آیت الله سید علی خامنه ای

لباس نظامی بسیجی ، یعنی لباس کار سربازی ، برای ما آوردند و پوشیدیم . این اولین باری بود که من لباس نظامی می پوشیدم ، و تا آن وقت هیچ روحانی ای لباس نظامی نپوشیده بود . بعد از آن که این لباس را من تنم کرده بودم.، تا دو ، سه ماه بعدش که روحانیونی می آمدند خرمشهر ، می رفتند.، برای جنگ شرکت می کردند و همه با لباس و عمامه بودند.، به تدریج گشتند ، آبادان می رفتند در لباس نظامی پیدا کردند و بعضی هاشان با عمامه لباس کار سربازی می پوشیدند گرایش به بعضی بدون عمامه ما آن شب لباس گشاد و بی ریختی را اتفاقاً به ما داده بودند پوشیدیم ، و یک کلاه هم سرمان گذاشتیم ، چکمه هم پوشیدیم و یک و کلاشینکف هم برداشتیم . ” حضرت یار 1 حضرت آیت الله سید علی خامنه ای

تنهای واقعی

حضرت یار 1 حضرت آیت الله سید علی خامنه ای

بعد از این که جنگ تمام شده بود.، به نظرم آخر سال ۶۷ [ ۱۳ ] بود ، در سفری که بنده ـ آن وقت رئیس جمهور بودم ـ.و مسئولان به « یوگسلاوی » سابق ، که از هم پاشید.و یکی از مراکز مهم پشتیبانی عراق بود.، داشتیم ، پس از یک مذاکره طولانی و مفصل.، حاضر نشد حتی تانکش را به ما بفروشد . در حالی که هر وقت عراقی ها در جبهه کم می آوردند.، بلافاصله انواع و اقسام تانک های شرقی و غربی برایشان می آمد . وقتی یک تانک شان ضربت می خورد.، معطلش نمی شدند ، جرثقیل را می آوردند و آن را به داخل هور یا رودخانه پرتاب می کردند.و از دور خارجش می کردند . برای شان اهمیتی نداشت.

حالا بچه های ما با چه زحمتی این تانک های غنیمتی را گیر می آوردند.، وصله پینه می کردند و استفاده می کردند . یعنی از امکانات جنگی ، انواع و اقسام مهمات و ابزار.، از تاکتیک ، از اطلاعات فضایی ، از همه انواع پشتیبانیها.، پول ، پشتیبانی سیاسی و غیره.، در اختیار یک طرف جنگ بود ، که رژیم بعثی بود ، و همه در آنجا متمرکز شده بودند . یک طرف هم جمهوری اسلامی به تنهایی ، تنهای واقعی ، بود . این هم یک بعد جنگ است .

وقتم را ضایع نمی کردم

کسانی که وقتهای ضایع شونده ای دارند.، مثلا به اتوبوس یا تاکسی سوار می شوند.، یا سوار وسیله نقلیه خودشان هستند و دیگری ماشین را می راند ، یا در جاهایی مثل مطب پزشک در حال انتظار به سر می برند.و به هر حال اوقاتی را در حال انتظار به بی کاری می گذرانند.، در تمام این ساعات ، کتاب بخوانند . کتاب در کیف یا جیب خود داشته باشند.و در اتوبوس که نشستند ، کتاب را باز کنند و بخوانند . وقتی هم به مقصد رسیدند ، نشانه ای لای کتاب بگذارند.و باز در فرصت یا فرصتهای بعدی آن را باز کنند.و از همان جا بخوانند . بنده خودم چند جلد قطور از یک عنوان کتاب را در اتوبوس خواندم.

البته قضیه مربوط به قبل از انقلاب است که چند روزی برای انجام کاری از مشهد به تهران آمده بودم . بنا به دلایلی نمی خواهم اسم کتاب را بگویم . وضعیت و فضای اتوبوس های آن روزگار برای ما خیلی آزاردهنده بود.و نمی توانستیم تحمل کنیم . دلم می خواست سرم پایین باشد.و خواندن کتاب در چنین وضعیتی ، بهترین کار بود . ساعتی را که به این حالت می گذراندم.، احساس نمی کردم ضایع می شود . آن وقت ها تقریباً یک ساعت طول می کشید.تا آدم با اتوبوس از جایی به جای دیگر می رفت . بعضی وقت ها این جابه جایی کمتر یا بیشتر هم طول می کشید . به هر حال چنین یک ساعت هایی را احساس نمی کردم که ضایع می شود ، چون کتاب می خواندم “

ما خواهان قطع رابطه نیستیم ، اما …

آن سالی که بنده برای.اجلاس سازمان ملل به « نیویورک » رفتم.، یکی از مسئولین بلندپایه یکی از کشورهای اروپایی پیش من آمد.و گفت : « شما بالاخره بايد مسأله خود را با آمریکا حل کنید . » فکر می کردند ما که به نیویورک رفته ایم و در کشور آمریکا هستیم.، شاید بتوانند نان را به تنور گرم بزنند . گفتم : « نمی شود . قضیه سازمان ملل ، قضیه دیگری است . من به سازمان ملل آمده ام تا با مردم دنیا حرف بزنم.و این ربطی به آمریکا ندارد . مسأله آمریکا ، مسأله دیگری است . » یکی از وزرای خارجه کشورهای معروف و بزرگ اروپایی.، که حالا نمی خواهم اسم ببرم ، در زمان ریاست جمهوری بنده.، به ایران آمد حرف هایی زد . من این حرف را به او گفتم ، حالا هم به شما عزیزان می گویم.

حضرت یار 1

این حرف هایی که ما با این دیپلمات ها ، در طول سالهای متمادی زدیم.، در کاغذها ثبت است و هیچ وقت فرصتی پیش نیامده است.که به گوش مردم برسد .

اگر یک روز این حرف ها پخش و فهمیده شود.، که ما در طول هشت سال ریاست جمهوری و بعد از آن.، چه گفتیم ، من گمان می کنم که ملت ایران.، بیشتر احساس عزت خواهد کرد.؛ الحمدالله.

من به آن وزیر خارجه ای که از طرف دولتش.، شاید هم از طرف جامعه اروپا ، به ایران آمده بود.ـ در زمان حیات مبارک امام بود ـ گفتم ما به عنوان جمهوری اسلامی.، نمی خواهیم با غرب ، قطع رابطه باشیم . ما می خواهیم رابطه مان برقرار باشد ، اما منظور از غرب که فقط آمریکا نیست. حضرت یار 1 حضرت آیت الله سید علی خامنه ای

آمریکایی ها می خواهند وانمود کنند که غرب یعنی آمریکا.، اگر شما با آمریکا رابطه برقرار کردید.، با غرب رابطه دارید ، و الا منزوی هستید . گفتم ما این را قبول نداریم . البته آن اروپایی هم از این حرف ، خوشحال شد.

توضیحات تکمیلی
وزن0.198 kg
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “حضرت یار 1” لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ارسال و حمل و نقل

محصولات مشابه

-20%
ماجرای خود نوشت احمد یوسف زاده
بستن

آن بیست و سه نفر

۶۰,۰۰۰ تومان ۴۸,۰۰۰ تومان

آن بیست و سه نفر --- خاطرات خودنوشت احمد یوسف زاده

یادداشت تجلیل رهبر فرزانه انقلاب از کتاب "آن بیست و سه نفر"

در روزهای پایانی ۹۳ و آغازین ۹۴ با شیرینی این نوشته شیوا و جذاب و هنرمندانه ، شیرین کام شدم و لحظه ها را با این مردان کم سال و پر همت گذراندم .

به این نویسنده خوش ذوق و به آن بیست و سه نفر و به دست قدرت و حکمتی که همه این زیبایی ها ، پرداخت سرپنجه معجزه گر اوست درود می فرستم و جبهه سپاس بر خاک می سایم.

یک بار دیگر کرمان را از دریچه این کتاب ، آن چنان که از دیر باز دیده و شناخته ام ، دیدم و منشور هفت رنگ زیبا و درخشان آن را تحسین کردم.

۹۴/۱/۵

دیدار گروه بیست و سه نفر با صدام حسین

آن-بیست-و-سه-نفر

«صدام برای خنداندن ما ، که از این دیدار اخمو و ناراضی بودیم ، دخترش را وادار به گفتن جوک کرد . اما دخترک سر باز زد و کودکانه گفت : « نُچ » این واکنش و نافرمانی دخترک ما را به خنده ای کمرنگ واداشت ، که البته عکاسان عراقی نهایت استفاده را از این لحظه کردند و شاید به این دلیل بود که فقط همین یک تصویر در همۀ مجلات و نشریات عراقی و بین المللی چاپ و منتشر شد.

روزنامه عراقی

آن-بیست-و-سه-نفر

عراقی ها برای پانسمان پای تیر خورده حمید پاچه شلوار او را بریده بودند . اما در شرح تصویر در روزنامه عراقی نوشته شده : « با این لباس های پاره پاره آنها را به کوره جنگ فرستاده اند . »

سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در کنار آن بیست و سه نفر در صحنه فیلم برداری

آن-بیست-و-سه-نفر
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%
من زینبی ام
بستن

من زینبی ام

۹,۵۰۰ تومان ۷,۶۰۰ تومان

من زینبی ام : زندگینامه و خاطرات حاجیه خانم بتول اسلامی فر  مادر شهید مسعود مربوبی و خواهر شهید محمد جواد اسلامی فر

 

مشخصات جاویدالاثر شهید مسعود مربوبی

*نام و نام خانوادگی: مسعود مربوبی

*نام پدر : غلامرضا

*محل تولد : تهران

*تاریخ ولادت: ۱۳۴۴/۰۶/۰۱

*تاریخ شهادت : ۱۳۶۱/۱۱/۱۹

*محل شهادت:  فکه

*نحوه شهادت: طی عملیات والفجر یک

*مدت عمر: ۱۷ سـال

*محل مزار : گلزار شهدای بهشت زهرای تهران

*قطعه و ردیف و شماره :   ۲۷- ۲۴- ۸

*کتاب مربوط به این شهید:  من زینبی ام

مسعود-ربوبی

من زینبی ام : زندگینامه و خاطرات حاجیه خانم بتول اسلامی فر

بتول اسلامی فر متولد چهارم شهریور سال ۱۳۲۰ در شهر مشهد است. نام پدرش ذبیح الله و مادرش خاور خانم نام داشت. بتول اولین فرزند خانواده بود و پس از او سه برادر و چهار خواهر دیگر. از پنج سالگی به مکتب خانه می رفت و  در نه سالگی به راحتی به همه قرآن مسلط شد و نزدیک به هشتاد نفر قرآن و مفاتیح آموزش می داد.  از آنجاییکه در مدارس حجاب برداشته شده بود یکی از معلم های مدرسه امیریه در ابتدای بازار سرشور در منزل به ایشان درس داد و خیلی سریع تا ششم ابتدایی را گذراند.

در دوازده سالگی از طریق یکی از همسایگان خیاطی را آموخت و در پانزده سالگی سفارش های زیادی برای خیاطی داشت. اول فروردین ماه ۱۳۳۶ با غلامرضا مربوبی ازدواج نمود. توسط عموی ایشان که یکی از ائمه جماعت در حرم امام رضا علیه السلام بود، بالای سر حضرت صیغه عقد جاری شد. دارای سه فرزنددختر و پنج فرزند پسر  است. یکی از فرزندان به نام مجید مربوبی طی عملیات والفجر یک در منطقه فکه به شهادت رسید و پیکر مطهرش تاکنون بازنگشته است. همچنین برادر خانم اسلامی فر به نام جواد اسلامی فر در هجدهم اسفند ماه سال 1362 به درجه رفیع شهادت نائل آمد و در قطعه 27 بهشت زهرای تهران آرمید. در کنار این شهید بزرگوار سنگ یادبودی برای شهید جاویدالاثر مسعود ربوبی قرار دادند.

بتول اسلامی فر

وصیت نامه شهید محمد جواد اسلامی فر

بسم الله الرحمن الرحیم

فوق کل ذی برٍ برٌ حتی یقتل الرجل فی سیبل الله فاذا قتلوا فی سیبل الله فلیس فوقه بر

بالا دست هر نیکی، نیکی دیگری است تا آن که بنده در راه خدا، به شهادت برسد. پس همین که در راه خدا شهید شد پس دیگر بالای آن نیکی دیگری نیست.

با اقرار به یگانگی خدای رحمان و رحیم و اقرار به رسالت پیغبران عظیم الشان از آدم (ع) تا خاتم (ص) و به آخرین دین به عنوان اسلام و به قرآن آخرین کتاب و به امامان معصومین، امام علی (ع)، امام حسن (ع)، امام حسین (ع)، امام سجاد (ع)، امام باقر (ع)، امام صادق (ع)، امام کاظم (ع)، امام رضا (ع)، امام جواد (ع)، امام هادی (ع)، امام عسکری (ع) و امام مهدی حجه ابن الحسن (روحی لتراب مقدمه الفدا) و مادر مظلومه‌شان فاطمه مرضیه که بناحق او را به شهادت رساندند و بعد از دوازدهمین امام به ولایت فقیه که جانشین ائمه می‌باشد اقرار می‌کنم که هم اکنون ولی فقیه، امام شکست ناپذیرمان خمینی بزرگ می‌باشد که ان‌شاءالله لوای امامت امت اسلامی را تا قیام حضرت مهدی (عج) و در کنار حضرت به دست خواهد داشت، گواهی می‌دهم به این که مرگ حق است، قبر حق است، حساب حق است، کتاب حق است، صراط حق است، میزان حق است، بهشت و دوزخ حق است، روز قیامت مردگان سر از قبرها بردارند و پیشانی برخاک می‌نمایند و خداوند در بین آن‌ها داوری می‌کند. حمد و سپاس بر خدایی که هدایت کرد ما را و اگر او هدایت نمی‌کرد ما هرگز هدایت نمی‌شدیم.

منت خدای را که در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمدم شکر معبودی را که بر من منت گذاشت که در عنفوان جوانی با شور انقلابی مردم مسلمان مواجه شدم و از انحرافات مصون ماندم. خداوندا از این که بنده را لایق دانستی تا در راه تو با دشمنانت بجنگم بسیار بسیار سپاسگزارم.

خدایا ما را از لغزش‌ها حفظ کن و مرا جزو شهدایی که وعده عند ربهم یرزقون به آن‌ها داده‌ای قرار بده برای رسیدن به این وعده تنها بر تو توکل می‌کنم و به سوی تو تضرع و زاری می‌کنم. خداوندا جوان بودم گناه کردم، نعمت دادی ناسپاسی کردم، عطا کردی جفا کردم، رهبری دوراندیش و با تقوا فرستادی پیرویش نکردم، مردان صالح و متقی را الگو قرار دادی باز درس عبرت نگرفتم، خون پاک شهیدانی در مقابل چشمانم بر زمین ریخت، پیکر مطهر جوانانی در پیش دیدگانم پرپر شد اما لحظه‌ای به فکر ادامه راهشان نبودم، به لطف حق و به رهبری امام و همت امت امام، انقلابی اسلامی و بزرگ به پا شد ولی من هیچ گونه انقلابی در درون خود نکردم، با اعمال خود هر لحظه از تو دورتر شدم، خدای مهربان من گناهانم زیاد، پرونده‌ام سیاه، قلبم تیره و دلم همچون سنگ و از همه مصائب بالاتر اینکه لذت مناجات با خودت را از من گرفتی، نمی‌دانم چه بگویم فقط این کلمه بر زبانم می‌آید یا غفار.

آیا بنده فراری جز در خانه مولایش جای دیگری را دارد، خدایا تو آن پرودگاری هستی که دری از رحمت به نام توبه بر روی بندگانت باز کردی و فرمودی: توبوا الی الله توبه نصوحا بیایید به سوی خدا، آمدنی بدون بازگشت، آیا چه عذری دارد در روز قیامت کسی که داخل این خانه نشود.

خدایا اگر من شایسته رحمت تو نیستم تو شایسته‌ای که به فضل و کرم وسیعت بر من جود کنی، خدایا من بنده ضعیف و گنهکار توام و تو خدای قدرتمند و آمرزنده من هستی، اگر مرا ببخشی یا به آتش ببری کسی نمی‌تواند به تو اعتراض کند مگر نگفته بودی هر که مرا بخواند جوابش را می‌دهم؟ خدایا مرا از آنهایی قرارمده که از ایشان روگرداندی، خدایا گناهانم را ببخش، این خون ناقابل مرا باعث سرخی رویم و زدودن سیاهی‌های قلبم قرار بده و روزی که همه پرده‌ها کنار خواهد رفت مرا پیش شهدا رسوا و سرافکنده و شرمنده مساز، اینک که به جبهه آمده‌ام همه بدانند که من برای ارضای هوای نفس و خوشگذرانی و از روی بیهودگی در این میدان پا نگذاشته‌ام، اینجا کربلای عاشقان است، اینجا دانشگاه ایثار و اخلاص است.

ای مردم، خداوند اگر می‌خواست خود می‌توانست از کافران انتقام بگیرد و آنان را بدون زحمت شما هلاک کند اما این جنگ ایمان و کفر، برای امتحان من و شما است تا مجاهدان از منافقان تشخیص داده شوند، منافقانی که هنوز در شک و تردید هستند و برای آمدن یا کمک به جبهه همیشه عذر می‌آورند و معافی می‌خواهند، بدانید که اینان همواره در ظلمت شک و تردید خواهند مرد.

ای کسانی که به جبهه‌ها و این همه خون‌های ریخته شده اهمیت نمی‌دهید دانا باشید که شهدا به این سادگی از شما نخواهند گذشت. ای شما که در انتظار قائم نشسته‌اید خود قیام کنید و در سنگرهای اسلام قدم بگذارید و در اینجا با دفع متجاوزین به اسلام، منتظر آقا باشید که این انتظار طولانی نخواهد شد زیرا یوسف فاطمه هر شب و روز در کنار سربازان مومن و مخلص‌اش می‌باشد. جبهه تکرار صحنه‌های بدر و حنین است، جبهه فقط جای رهروان راه حسین است، جبهه منزلگاه عاشقان پیرخمین است، ای آمریکا، ای شوروی، ای اسرائیل، ای صدام و ای همه شیاطین، من سرباز قرآنم، من پاسدار اسلامم و در سنگر حراست از قرآن و عترت ایستاده‌ام. ای خانواده شهدا از شما معذرت می‌خواهم چون من آمده بودم راه کربلا را برایتان باز کنم اما توفیق حاصل نشد امیدوارم خون شهدا «از صدر اسلام تاکنون» و رزم بی‌امان فرزندان دلاور اسلام راه‌گشای حرم حسینی باشد ان‌شاءالله، ای امت اسلامی و شهید پرور، من لایق این که پیامی به شما بدهم یا چیز دیگر نیستم فقط عاجزانه در خواست می‌کنم امام را تنها نگذارید دنباله‌رو خط ولایت و مرجعیت امام (جانم فدایش) باشید و در دعاها و بعد از نمازها برای این بنده حقیر دعا کنید که سخت محتاجم.

دوستان و آشنایان، خویشاوندان و خانواده محترم خواهشی که دارم این است که هرگونه حقی به گردن من داشته‌اند و من کوتاهی نموده‌ام یا غیبت کرده و تهمتی زده‌ام، به خاطر رضای خدا از من بگذرند و حلالم کنند و اگر کسی از من پولی طلبکار است که به خاطر فراموشی یا نبودن آن پرداخت نشده است، روح مرا شاد کند و برود از وصی من بگیرد، ای فامیلی که در مشهد هستید و ای کسانی که به مشهد امام رضا (ع) می‌روید در کنار قبر حضرت برای همسایه روسیاهی که بیرون کرده دعا کنید.

جنازه مرا نگذارید خواهرم ببیند می‌ترسم به یاد پسر گمشده‌اش بیفتد و ناراحت شود، آخر من دلم نمی‌خواهد مردنم هم، چون همیشه باعث ناراحتیش شود.

در بهشت زهرا دفنم کنید و بر بالای سنگ قبرم بنویسید یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله شاید فرزندان فاطمه پهلو شکسته باعث آبروی ما شوند.

سخنی با مادر مرحومه‌ام: خدایا من هم چون اربابم حسین (ع) مادر نداشتم تا از محبت‌های او بهره‌مند شوم، مادر ندارم تا برایم گریه کند، ام‌البنین در مدینه برای امام حسین گریه کرد، ناله زد و فرزندانش را به یاری حسین (ع) در کربلا فرستاد، مادرجان گر چه تو را ندیدم اما همیشه دوستت داشتم و ان‌شاء‌الله در پیش فاطمه زهرا (س) روسفید شده باشی.

والدین عزیزم: زحمت‌های شما جبران ناپذیر است، امیدوارم اذیت‌های مرا ندیده بگیرید که فقط از روی جهل بوده است. درود بر شما پدرجان که ابراهیم‌ گونه فرزندانتان را به قربانگاه عشق می‌فرستید، عزیزجان رحمت و مغفرت خدا بر شما که فاطمه‌ گونه فرزندانت را برای کربلا آماده می‌کنی و می‌فرستی، می‌دانم ناراحت نیستید فقط خدا و اسلام را در نظر داشته باشید. امانتی بود که به صاحب امانت دادید ان‌شاءالله که بپذیرد.

خواهران گرامی‌ام من داداش خوبی برای شما نبودم و در بیشتر موارد از یک فرد عادی هم بدتر بودم در مورد شهادت من چون بی‌بی زینب برخورد کنید و بدانید که عمه سادات داغ 72 شهید دیده است.

حجاب شما کوبنده‌تر از خون من، برنده‌تر از شمشیر من و مشت محکمی بر دهان یاوه سرایان می‌باشد، همیشه به یاد اسیری بی‌بی جان در کربلا و نیلی کردن چهره‌های معصوم در مجالس اباعبدالله (ع) شرکت کنید و مرا هم از دعاها فراموش نکنید.

سخنی با برادرانم: امام امت در جماران، جسم صد چاک شهدای محراب، خون شهیدان 7 تیر و پیکر سوخته رجائی و باهنر، آه پدران شهدا، چشم انتظاری مادران گمنام ومفقودالاثر، اشک چشم بچه‌های یتیم شهید و فریاد مظلومانه برادران و خواهران ما در کشورهای اسلامی، شما را به یاری اسلام می‌طلبد، هل من ناصر ینصرنی، در مراسمی که برای من ترتیب می‌دهید فقط سخن از جبهه باشد، به سخنران بگویید از جبهه بگوید، به مداح بگویید از جبهه بخواند، مراسم من با تبلیغات وسیعی از جبهه انجام گیرد.

هر چه هست در جبهه است، هرکس هر گمشده‌ای و هر نیاز روحی دارد او را به جبهه بفرستید مولا علی (ع) می‌فرماید انسان هر قدمی که برمی‌دارد هر لحظه که از عمرش می‌گذرد قدری به مرگ نزدیک می‌شود، پس من و امثال من با این همه روسیاهی هر لحظه یک قدم به دوزخ نزدیک می‌شویم خدا در قرآن می‌فرماید «اگر مغفرت می‌خواهید ایمان به خدا بیاورید و در راه او جهاد کنید که شامل اعظم درجه عندالله قرار گیرید.»

سخنی با همسرم: من و تو اولین زوجی نیستیم که دشمنان خدا زندگیمان را از هم پاشیده‌اند. به محله‌مان نگاه کن، به شهرمان بنگر و ایران را نظاره کن که چقدر جوانان باتقوا خوشی‌هایشان، زندگی‌شان، همسران‌شان را به خاطر خدا از دست داده‌اند و چون مسئله خداست حل شده است، یادت هست گفتم عروسی ما چه روزی است، یادت هست و همه می‌دانند شب عروسی گریه کردی و دعا خواندی، حالا امروز روز شادی من و در نتیجه شادی توست در بین مردم شاداب باش و تبریک مردم را با جان و دل بپذیر و همیشه این آیه در ذهنت باشد. «یا ایها الناس انتم الفقراء و الی الله والله هوالغنی الحمید» حرف‌هایم را زیاد شنیده‌ای اما این آخرین وصیت من به توست که بعد از من خدای نکرده احساسات برعقل تو غلبه نکند و از تو می‌خواهم فقط و فقط به حکم خدا عمل کنی که رضای خدا در آن است. راهی است که همه دیر یا زود باید برویم پس چه بهتر که مهمان خدا شویم و در این لحظه سراغ ما بیاید.

سخنی با امام امت نجات دهنده من و حامی پیروانش در روز قیامت است: سال‌ها کوشیدم و هرگاه که می‌خواست سعادت نصیب ما شود مشکلی، مانعی باعث می‌شد، حالا از شما امام می‌خواهم اگر اینجا نتوانستم شما را زیارت کنم، زیارت و شفاعت نصیبم کن، خدایا مرا جزو بهترین سربازان امام عصر قرار بده، خدایا مرا از پیروانش قرار بده. خدایا از عمر من بردار و لحظه‌ای بر عمر خمینی بیفزا شاید همان یک لحظه دست مرا بگیرد کسانی که از من ناراضی هستند خودت در دنیا و آخرت اطمنیان بگردن یقین قرار بده که خودت گفته‌ای فقط از متقین می‌پذیری.

به امید زیارت اباعبدالله در دنیا و آخرت

محمد-جواد-اسلامی-فر

وصیت نامه شهید مسعود مربوبی

بسم الله الرحمن الرحیم

« وَالْعادِیاتِ ضَبحاً * فَالْموریاتِ قَدْحاً * فَاْلمُغیراتِ صُبحاً * فَاَثرنَ بِه نقْعاً * فَوَسطْن بِه جَمعاً »

با اقرار قلبی خویش بر وحدانیّت خداوند متعال و پیغمبرانش بویژه پیامبر اکرم حضرت محمّد (ص) و ۱۲ جانشین برحقش، پیشوایان بزرگ اسلام و آخرین آن­ها مهدی موعود، دادرس مستضعفان و انتقام گیرنده خون شهدا. و با درود و سلام بیکران بر رهبر عالیقدر و امید مستضعفان جهان، پرچم دار غیور اسلام و نایب بر حق ولی عصر (عج)، حضرت امام خمینی دامت برکاته. و سلام بر شهدا، شهدای خونین کربلای ایران، برافراشتگان پرچم توحید در جهان. و درود بر امّت دلیر و پیرو امام ایران که شجاعت و ایثارگری های شما در تاریخ بی سابقه است.

بار خدایا ! تو را سپاس که بر این بنده حقیر و گنه کارت منت گذاشتی تا در رکاب سربازان واقعی امام زمان برعلیه دشمنانت به نبرد برخیزم و می دانم که شکر این نعمت را به جا نیاوردم. بار پروردگارا ! پس دوباره بر این بنده ات منّت گذار و شهادت، این فیض الهی، را نصیبم گردان تا در روز محشر در مقابل شهدا خجالت زده نباشم.

اینک که به جبهه آمدم اینجا را چیزی جز دانشگاه نیافتم و در این جا استادان و شاگردانی را دیدم که خالصانه در راه خدا جهاد می نمایند و امیدوارم که شما امّت قهرمان جبهه ها این کربلاها را حفظ کنید و حضوری دائم داشته باشد تا دیگر یزیدیان زمان  فکر تهاجم بر اسلام را در سر هم نپرورانند.

و بدانید که از هر وجب خاک این کشور شهیدی از تبار حسینیان فدا شدند؛ مبادا به فکر صلح و سازش بیفتید که حسین (ع) پیشوای آزادگان ندا سرداده اند: هیهات منا الذّله و همیشه در فکر باشید که آبروی اسلام و انقلاب در گرو حمیّت و جهاد و نبرد حسین گونه ی شماست؛ وعده ی الهی شامل شما خواهد بود که: «ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم».

اینجانب حقیر در آخرین روزهای زندگیم از خداوند طلب مغفرت می کنم و امیدوارم در این روزها لیاقت بندگی و اطاعت را عنایت فرماید و کارهای ما را مورد قبول درگاهش قرار دهد و اعمال ما را با اخلاص گرداند که اخلاص شرط قبولی اعمال است و همچنین خانواده شهید پرورم را هر چه بیشتر به وظایف آشنا گرداند تا خدایی نکرده اهل کوفه نباشیم و با اطاعت و پیروی کامل خود از رهبر و ولایت فقیه، راه حسین (ع) را ادامه دهیم و لبیک گویان راه شهدای کربلا را دنبال کنیم.

ای مردم با ایمان ! امام و روحانیت اصیل را تنها نگذارید که اگر این کار را کردید در خسران خواهید بود.

ای خواهران و مادران و شیر زنان ایران ! شما باید با رعایت کامل موازین اسلام، زینب وار ندای حق طلبانه تمامی شهدا را به گوش جهانیان برسانید، ای مستضعفان جهان بپا خیزید که لحظه موعود فرا رسیده است.

ای مهدی قائم ! ظهور نما که منتظرانت در انتظارند و از شوق دیدار تو بیقرارند. بیا که عدل در انتظار ظهور توست.

ای شهیدان ! بپاخیزید و ببینید که چگونه ادامه دهندگان راهتان لشگر کفر و منافقان را نابود و در راه گشودن درهای کربلا و بیت المقدس هستند.

بار خدایا ! توفیق شکرگزاری این همه نعمت هایت را به ما عنایت فرما و ما را بر این پیروزی ها مغرور نفرما که ما می دانیم اگر امداد های غیبی و ملائکه الهی نبودند شکست ما حتمی بود و اگر باز کمک و لطفت را بر ما ندهی و ما را به راه راست هدایت و گناهان ما را نبخشی ما جز سیاهی و شرمساری در مقابل پیشگاهت چیز دیگری در کوله بار آخرت نداریم. (الهی لا تکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا. اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا)

سخنی دارم با افرادی که در راه های پرپیچ وخم این دنیا به انحراف کشیده شده اند و به دامن منافقان مزدور و صدامیان مبدل به لباس دیگر افتاده اند، که دست از این اعمال بردارید و ببینید که چگونه خداوند با این انقلاب و رهبر است و مکر و حیله و نیرنگ شما را به خودتان برگردانده و با این ترورها ملت ما را بیدارتر و شجاعتر نموده است.

ای بی تفاوت ها ! دیگر بس است و خود را در خط الهی انقلاب بیندازید که امروز روز خدمت به اسلام و مستضعفین است و فردا روز پشیمانی خواهد بود؛ پس تا دیر نشده به دامن انقلاب برگردید تا موج خروشان و خشمگین ملت دامنگیرتان نشده است.

پدر عزیزم ! شما بدان که شهادت من مدیون تربیت صحیح شماست گرچه من قدر ندانستم اما می خواهم مرا ببخشید و استوار و مقاوم در راه امام عزیز قدم بردارید.

مادر مهربانم ! که در تربیت من رنجها بردی، امیدوارم در دعاها و جلسات جهت آمرزش من دعا کنید و در شهادت فرزند کوچکت با قامتی استوار و با رشادتی زینب گونه از مهمانانی که جهت دامادی فرزندت آمده اند پذیرائی نمایی و با گفتار و اعمال خود مشت محکمی بر دهان ضد انقلابیون بزنی.

سخنی با شما خواهران و برادران عزیزم که شما به من لطف و مهربانی زیادی نمودید لکن من نتوانستم جبران کنم و می خواهم که در شهادت من آنطور که خداوند رضایت دارد رفتار نمایید، و مرا حلال کنید و با تربیت فرزندانی اکبرگونه دِین خود را به اسلام و مسلمین ادا نمائید.

دیگر عرضی به شما خانواده محترم ندارم و توفیق شما را از خداوند متعال خواستارم و در پایان توفیق انجام وظایف محوله اسلامی را از برادران و خواهران انجمن اسلامی خواستارم.

مراسم تشیع جنازه و دیگر مراسم مرا باشکوه برگزار کنید و از اعمال مستحبی حتماً در حق اینجانب فراموش نکنید و در دعاها و نمازهایتان از اینجانب یادتان نرود که بنده حقیر مستحق دعاهای شما هستم .

در پایان چند دعا دارم که امیدوارم به درجه استجابت برسد:

خداوندا ! الساعه لباس فرج بر قامت نازنین امام عزیزمان بپوشان.

پروردگارا ! امام و رهبر عزیزمان را تا طلوع نور خورشید سلامت و پاینده بدار.

معبودا ! دشمنان اسلام و انقلاب را نابود بفرما. گناهان ما را ببخش و بیامرز و ما را در زمره شهدا و صالحین قرار بده

(به امید نماز جمعه در کربلا به امامت روح خدا)

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی ، خمینی را نگهدار

شهیدم من شهیدم من                                  به خاک و خون تپیدم من

حلالم کن دم آخر                                          نمی بینم تو را دیگر

والسلام علیکم و رحمه الله

۶۱/۱۰/۲۸

 
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%
شب چهلم
بستن

شب چهلم

۱۱,۰۰۰ تومان ۸,۸۰۰ تومان

شب چهلم  --- زندگینامه شهید زنده غلامرضا عالی

مشخصات شهید غلامرضا عالی

*نام و نام خانوادگی: غلامرضا عالی

*نام پدر : سلیمان

*محل تولد : ری

*تاریخ ولادت: ۱۳۳۹/۰۳/۲۷

*تاریخ شهادت : ۱۳۹۷/۰۲/۱۸

*محل شهادت: بیمارستان

*نحوه شهادت: جراحت ناشی از جانبازی

*مدت عمر: ۵۶ سـال

*محل مزار : بهشت زهرای (س)

*کتاب مربوط به این شهید: شب چهلم

شب چهلم  --- زندگینامه شهید زنده غلامرضا عالی

 

دلنوشته نامه سردار شهید غلامرضا عالی

زندگی زیبای ما با غلامرضا ادامه داشت . او مرتب به جلسات مختلف می رفت و برای مردم صحبت می کرد . از انقلاب و امام و شهدا و ولایت گفت . به جوان ها می گفت : این آرامش امروز ، رایگان به دست نیامده ، کا تا اینکه یکی از روزهای اردیبهشت ۹۷ برای ما رنگ پاییز گرفت ! سردردهای شدید به سراغ غلامرضا آمد . او را به بیمارستان رساندیم . از حال رفته بود . بیهوش بود و پزشکان بالای سرش بودند . عفونت تمام سر و گوش و گلوی او را گرفته بود.

ساعتی بعد ، غلامرضا عالی شهید زنده ی انقلاب ، به کاروان شهدا ملحق شد . او که عمرش را در راه اهداف اسلام و انقلاب طی نمود ، پس از تحمل سالها رنج جانبازی به دوستان شهیدش پیوست . تشییع باشکوه پیکر او از مسجد محل انجام شد و تابوت شهید به بهشت زهرا منتقل و در کنار شهدای مدافع حرم در قطعه ۵۰ آرام گرفت . او هنوز هم زنده است . هر کاری داشته باشم ، زنده تر از قبل می آید و مرا راهنمایی و یاری می کند . کوچکترین کاری برایش انجام می دهم ، از من تشکر می نماید . روحمان با یادش شاد .

مزار سردار شهید غلامرضا عالی

مزار-شهید-زنده-عالی
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%
شنود
بستن

شنود

۱۶,۰۰۰ تومان ۱۲,۸۰۰ تومان

کتاب "شنود " - - - تجربه نزدیک به مرگ

کتاب "شنود" یک رُمان امنیتی با موضوع جذاب بازگشت از مرگ است که توسط انتشارات شهید ابراهیم هادی تالیف شده؛ پیش از این کتاب ‌های "سه دقیقه در قیامت" و سپس "بازگشت" با درون مایه داستانی بازگشت از مرگ و معاد از این انتشارات منتشر شده بود که بسیار مورد استقبال قرار گرفت و رکوردهای زیادی را در زمینه چاپ و فروش کتاب جا به ‌جا کرد. حال سومین اثر از این مجموعه، با داستانی جذاب، نفس‌ گیر و البته طبق روال قبل، مستند، در قالب کتاب "شنود" برای دوست ‌داران کتاب آماده شده تا بیش ‌تر در باب تجربه‌ های نزدیک به مرگ بخوانند.

تجربه-بعد-از-مرگ
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%
پوتین قرمزها
بستن

پوتین قرمزها

۴۰,۰۰۰ تومان ۳۲,۰۰۰ تومان

پوتین قرمزها --- خاطرات مرتضی بشیری

بازجو و مدیر مسئول جنگ روانی قرارگاه خاتم الانبیا صلی الله علیه و آله وسلم در دوران دفاع مقدس است که در مصاحبه‌هایی به همت «فاطمه بهبودی»، خاطرات خود را از بازجویی افسرهای رده بالای عراقی بیان کرده است.

این کتاب در قالب اول شخص و از زبان بشیری روایت می‌شود. او تصاویری از نحوه فعالیت خود در ستاد جنگ روانی و نیز مراحل بازجویی از اسرای عراقی در ایران را تشریح می‌کند.

کتاب پوتین قرمزها به دلیل موضوع قابل توجه خود در 36 فصل مختلف به بازسازی برخی از صحنه‌هایی پرداخته است که بشیری با اسرای عراقی روبرو می‌شده و در ادامه و در هر خاطره، پی‌نوشت‌های مفصل بهبودی درباره اتفاقات مرتبط با موضوع، اهمیت هر خاطره را قابل توجه می‌کند.

پوتین قرمزها

افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-25%تمام شد
سه دقیقه در قیامت
بستن

سه دقیقه در قیامت

۱۸,۰۰۰ تومان ۱۳,۵۰۰ تومان

سه دقیقه در قیامت

خاطرات واقعی و هیجان انگیز حضور سه دقیقه در عالم دیگر را از زبان یکی از مدافعان حرم روایت می کند. خاطرات یکی از مدافعان حرم که در جریان عمل جراحی برای لحظاتی از دنیا می رود و سپس با شوک در اتاق عمل، دوباره به زندگی برمی گردد؛ اما در همین زمان کوتاه چیزهایی دیده که درک آن برای افراد عادی سخت است.

بيت المال

از ابتدای جوانی و از زمانی كه خودم را شناختم، به حق الناس و بيت المال بسيار اهميت ميدادم. پدرم خيلي به من توصيه ميكرد كه مراقب بيت المال باش. مبادا خودت را گرفتار كنی. از طرفی من پای منبرها و مسجد بزرگ شدم و مرتب اين مطالب را ميشنيدم. لذا وقتي در سپاه مشغول به كار شدم، سعی ميكردم در ساعاتی كه در محل كار حضور دارم، به كار شخصی مشغول نشوم. اگر در طی روز كار شخصی داشتم و يا تماس تلفنی شخصی داشتم، به همان ميزان و كمی بيشتر، اضافه كاری بدون حقوق انجام ميدادم كه مشكلی ايجاد نشود.
با خودم ميگفتم: حقوق كمتر ببرم و حلال باشد خيلی بهتر است.
از طرفی در محل كار نيز تلاش ميكردم كه كارهای مراجعين را به دقت و با رضايت انجام دهم. اين موارد را در نامه عملم ميديدم. جوان پشت ميز به من گفت: خدا را شكر كن كه بيت المال برگردن نداری وگرنه بايد رضايت تمام مردم ايران را كسب ميكردي! اتفاقاً در همانجا كسانی را ميديدم كه شديداً گرفتار هستند. گرفتار رضايت تمام مردم، گرفتار بيت المال. اين را هم بار ديگر اشاره كنم كه بُعد زمان و مكان در آنجا وجود نداشت. يعنی به راحتی ميتوانستم كسانی را كه قبل از من فوت كرده اند ببينم، يا كسانی را كه بعد از من قرار بود بيايند! يا اگر كسی را ميديدم، لازم به صحبت نبود، به راحتی ميفهميدم كه چه مشكلی دارد. يكباره و در يك لحظه ميشد تمام اين موارد را فهميد. من چقدر افرادی را ديدم كه با اختلاس و دزدی از بيت المال به آن طرف آمده بودند و حالا بايد از تمام مردم اين كشور، حتی آنها كه بعدها به دنيا مي آيند، حلاليت ميطلبيدند! اما در يكي از صفحات اين كتاب قطور، يك مطلبی براي من نوشته بود كه خيلي وحشت كردم! يادم افتاد كه يكی از سربازان، در زمان پايان خدمت، چند جلد كتاب خاطرات شهدا به واحد ما آورد و گذاشت روی طاقچه و گفت: اينها اينجا بماندتا سربازهايی كه بعداً ميآيند، در ساعات بيكاری استفاده كنند. كتابهای خوبی بود. يك سال روی طاقچه بود و سربازهايی كه شيفت شب بودند، يا ساعات بيكاری داشتند استفاده ميكردند. بعد از مدتی، من از آن واحد به مكان ديگری منتقل شدم. همراه با وسايل شخصي كه ميبردم، كتابها را هم بردم. يك ماه از حضور من در آن واحد گذشت، احساس كردم كه اين كتابها استفاده نميشود. شرايط مكان جديد با واحد قبلی فرق داشت و سربازها و پرسنل، كمتر اوقات بيكاری داشتند. لذا كتابها را به همان مكان قبلی منتقل كردم و گفتم: اينجا بماند بهتر استفاده ميشود. جوان پشت ميز اشاره ای به اين ماجرای كتابها كرد و گفت: اين كتابها جزو بيت المال و برای آن مكان بود، شما بدون اجازه، آنها را به مكان ديگری بردی، اگر آنها را نگه ميداشتی و به مكان اول نمی آوردی، بايد از تمام پرسنل و سربازانی كه در آينده هم به واحد شما مي آمدند، حلاليت ميطلبيدی! واقعاً ترسيدم. با خودم گفتم: من تازه نيت خير داشتم. من از كتابها استفاده شخصی نكردم. به منزل نبرده بودم، بلكه به واحد ديگري بردم كه بيشتر استفاده شود، خدا به داد كسانی برسد كه بيت المال را ملك شخصی خود كرده اند!!! در همان زمان، يكی از دوستان همكارم را ديدم. ايشان از بچه هاي با اخلاص و مؤمن در مجموعه دوستان ما بود. او مبلغی را از فرمانده خودش به عنوان تنخواه گرفته بود تا برخی از اقلام را براي واحد خودشان خريداری كند. اما اين مبلغ را به جای قرار دادن در كمد اداره، در جيب خودش گذاشت! او روز بعد، در اثر سانحه رانندگی درگذشت. حالا وقتی مرا در آن وادی ديد، به سراغم آمد و گفت: «خانواده فكر كردند كه اين پول برای من است و آن را هزينه كرده اند. تو رو خدا برو و به آنها بگو اين پول را به مسئول مربوطه برسانند. من اينجا گرفتارم. تو رو خدا براي من كاری بكن.»
تازه فهميدم كه چرا برخی بزرگان اينقدر در مورد بيت المال حساس هستند. راست ميگويند كه مرگ خبر نميكند.
افزودن به علاقه مندی
اطلاعات بیشتر
-20%
سرباز کوچک امام
بستن

سربازکوچک امام

۲۴,۰۰۰ تومان ۱۹,۲۰۰ تومان

سربازکوچک امام --- خاطرات آزاده پر آوزاه (اسیر 13 ساله جنگ تحمیلی ) مهدی طحانیان

 

تقریظ مقام معظم رهبری بر کتاب سرباز کوچک امام

سرگذشت این نوجوان شجاع و باهوش و صبور در اردوگاه های اسارت ، یکی از شگفتی های دفاع مقدس است ؛ ماجراهای پسربچه سیزده چهارده ساله ای که نخست میدان جنگ و سپس میدان مقاومت در برابر مأموران درنده خوی بعثی را با رفتار و روحیه ای اعجاب انگیز ، آزموده و از هر دو سربلند بیرون آمده است . دل ، بر مظلومیت او می سوزد ولی از قدرت و تحمل و صبر او پر می کشد ؛ این نیز بخشی از معجزه بزرگ انقلاب اسلامی است . در این کتاب ، نشانه های خباثت و لثامت مأموران بعثی آشکارتر از کتابهای مشابهی است که خوانده ام . به هر حال این یک سند با ارزش از دفاع مقدس و انقلاب است ؛ باید قدر دانسته شود .

خوب است سست پیمانهای مغلوب دنیاشده ، نگاهی به امثال این نوشته صادقانه و معصومانه بیندازند ، شاید رحمت خدا شامل آنان شود .

 

سربازکوچک امام --- خاطرات آزاده پر آوزاه (اسیر 13 ساله جنگ تحمیلی ) مهدی طحانیان

در این کتاب ، آزاده پرآوازه مهدی طحانیان ، راوی خاطراتی است که گذشته ای نه چندان دور ، با پخش مستندی از بلندگوها و رسانه های خبری که در آن اصرار خبرنگار بی حجاب هندی برای مصاحبه ، او را به چهره ای بین المللی تبدیل کرد . در جاده هزارتوی کتاب سرباز کوچک امام (ره) می بینید که نوجوانی کم سن وسال چگونه توانست در اوج نیاز به بازیهای کودکانه و راحتی و آسایش مادی ، جان شیرین را یله کند و دریوزگی نامردان را نپذیرد.

مجموعة خاطرات مهدی طحانیان ، قهرمان ۱۳ ساله دفاع مقدس ، به قلم جذاب فاطمه دوست کامی به رشته تحریر درآمد و نشر پیام آزادگان آن را در اختیار علاقه مندان به ادبیات دفاع مقدس قرار داد .

افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%
شناسایی
بستن

شناسایی

۱۸,۰۰۰ تومان ۱۴,۴۰۰ تومان

شناسایی : زندگینامه و خاطراتی از 40 سردار شهید اطلاعات و عملیات

دفاع مقدس ما ثابت نمود که نیروی رزمی باید روحیه فداکاری داشت باشد ، آنگاه اگر تجهیزاتش اندک بود می تواند دشمن را به زانو در آورد . آری نبردی که هشت سال از تاریخ این ملت را به خود اختصاص داد محل رویش اندیشه های الهی بود . جوانان مؤمن و غیور این ملت با اتکا به خدا همه درهای بسته را گشودند . در جنگی که تمامی کفر در مقابل اسلام ناب قد علم کرد . در نبردی که همه سلاح های روز دنیا در اختیار دشمن بود . در نبردی که از آنها اسرایی با هجده ملیت گرفتیم !

در این نبرد چیزی جز توکل و توسل و اراده های پولادین جوانان مؤمن راه گشا نبود . و در این نبرد نابرابر گروهی بودند که لقب انسانهای آسمانی برازنده آنهاست . آنان بدون داشتن هیچ گونه امکانات پیشرفته به داخل مواضع دشمن رفته و ضمن شناسایی ، اطلاعات لازم را برای انجام عملیاتها و باز پس گیری سرزمین ما انجام دادند . آنان غیر از نبوغ ذاتی در زمینه جمع آوری اطلاعات به صفات دیگری نیز آراسته بودنند : شجاعت ، ورزیدگی ، اخلاص ، ایمان ، شهامت ، دقت و رازداری و ...

آنان بندگان واقعی خدا بودند . ایمان و اخلاص آنها زبانزد رزمندگان بود . در شرایط جنگ به دلیل مسائل امنیتی از آنها گفته نشد و بعد از جنگ نیز یاد آنها به فراموشی سپرده شد ! نمی دانم ، شاید گمنامی صفتی است که همه بندگان واقعی خدا به آن آراسته شده اند . اما ما نیز وظیفه ای داریم . تشکر ، سپاس و یادی مختصر از آن مردان خدا حداقل کاری است که می توانیم انجام دهیم.

قهرمان از نظر رهبر

در انتقال مجروحين کمک می کرد . همیشه شاد و خندان بود . ولی بعد از شهادت یارانش خنده از لب هایش رفت . حسین در آرزوی شهادت از این سنگر به آن سنگر.، از این جبهه به آن جبهه می رفت . با درایت حسین عملیات کربلای ۲ طرح ریزی و به اجرا در آمد . به تعبیر مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای حماسه آفرینان لشکر قدس در کربلای ۲ کربلای دیگری آفریدند . با حسین و نیروهایش به طرف ارتفاعات بانی بنوک حرکت کردیم . چند ساعت راهپیمایی در برف و یخبندان توان نیروها را کاهش داد.

ولی با توکل به خدا آماده حمله شدیم. با عبور از موانع دشمن ارتفاع معروف کله اسبی را تصرف کردیم . آتش دشمن زیاد بود . اما مقاومت بچه ها زیادتر . تا این که عراق از سلاح شیمیایی استفاده کرد . ولی بچه ها باز مقاومت کردند . به همراه حسین در زیر آتش بودیم . صدای یک بسیجی ما را به خود جلب کرد. او بر اثر مواد شیمیایی در آستانه شهادت بود . حسین آنجا ماسک خودش را در آورد و به صورت آن بسیجی زد . خود حسین به شدت شیمیایی شد.

حسین املاکی سردار حماسه ساز لشکر.قدس گیلان در همان ارتفاعات به آرزوی دیرینه اش رسید . دشمن حتی از پیکر حسین بیم و هراس داشت . آزادگانی که در این عملیات به اسارت رفته بودند.می گفتند : اکثر فرماندهان عراقی در هنگام بازجویی.از آخرین وضع - حسین املاکی می پرسیدند . آنها با وحشت و دلهره در پی کسب خبری در مورد او بودند . بعد از عملیات بارها به آن منطقه رفتیم.تا پیکر پاکش را بیاوریم ولی نا موفق . انگار قسمت نبود که حسین به زادگاهش برگردد . پیکر حسین برای همیشه بر روی ارتفاعات ماند.

مقام معظم رهبری در مورد سردار شهید حسین املاکی فرمودند :

«شهید املاکی شما ، جانشین لشکر گیلان ، که توی میدان جنگ شیمیایی زدند و خودش هم در معرض شیمیایی بود ، بسیجی بغل دستش ماسک نداشت . شهید املاکی ماسک خودش را برداشت بست به صورت بسیجی همراهش . قهرمان . این . البته هر دو شهید شدند اما این قهرمانی ماند . اینها که از بین نمی روند . زنده اند . هم پیش خدا زنده اند ، هم در دل ما زنده اند . هم در فضای زندگی و ذهن ما زنده اند .»

افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
بهترین قیمت

بهترین قیمت

بالاترین کیفیت

بالاترین کیفیت

پرداخت امن

پرداخت امن

پشتیبانی سریع

پشتیبانی سریع

تحویل اکسپرس

تحویل اکسپرس

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید:

فیس بوک توییتر اینستاگرام یوتیوب پینترست

همراه با ما

اتاق خبر سایت ما

فروش در سایت ما

فرصت‌های شغلی

تماس با سایت ما

درباره سایت ما

خدمات مشتریان

پاسخ به پرسش‌های متداول

رویه‌های بازگرداندن کالا

شرایط استفاده

حریم خصوصی

گزارش باگ

راهنمای خرید از سایت ما

نحوه ثبت سفارش

رویه ارسال سفارش

شیوه‌های پرداخت

هفت روز هفته ، ۲۴ ساعت شبانه‌روز پاسخگو هستیم    شماره تماس :  09354642245       آدرس ایمیل :   info@shohadabook.ir

بسم رب الشهداء و الصديقين

و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل االله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون

فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا بحمدلله و ان شاءالله در راه پاسداری خون شهیدان از اولین آن حضرت هابیل علیه السلام ، خون پاک ارباب بی کفنمان حسین بن علی علیه السلام و تک تک انسان های پاکی که در راه امام زمانشان حضرت مهدی عجل لله تعالی فرجه الشریف  علیه اسلام به شهادت رسیدند ایجاد گردید. فروشگاه اینترنتی  کتاب شهدا با تقسیم بندی عناوین کتاب شهدا ، از قبیل شهدا تاریخ ، شهدا انقلاب ، شهدا دفاع مقدس ، شهدا مدافع حرم ، شهدا گمنام ، شهدا ترور ، شهدا ماموریت ، شهدا زن ، شهدا آزاده ، شهدا جانباز ، شهدا امربه معروف تشکیل شده است که عاشقان کتب شهدا می توانند کتاب مورد نظر را از فروشگاه انتخاب ، مختصری از خاطرات ، عکسها ، فیلم و ... کتاب شهید مورد نظر مشاهده درصورت علاقه مندی درخواست خرید را انجام و بعد از پرداخت وجه به شکل اینترنتی و ثبت آدرس دقیق پستی ، کتاب را تحویل بگیرند. لازم بذکر است بعلت گستردگی کتب شهدا و حساسیت در ثبت خاطرات شهدا در اوایل کار از کتب کمتری بهره می بریم که ان شاءالله به دعای مادر شهدا ، زهرای بتول سلام الله علیها بر توانمان اضافه و کتب بیشتری را بارگزاری خواهیم نمود . لذا ثبت انتقادات و پیشنهادات در بهتر شدن  فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا راه گشاه خواهد بود .  التماس دعا

استفاده از مطالب فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا چون برای زنده نگه داشتن فرهنگ ایثار و شهادت می باشد ، کاملا" آزاد بوده و از نظر شرعی مشکلی ندارد . التماس دعا

فروشگاه
علاقه مندی
0 آیتم سبد خرید
حساب کاربری
خانه
  • منو
  • دسته بندی ها
  • کتب شهدا دفاع مقدس
  • کتب تقریظ شده توسط مقام معظم رهبری
  • کتب سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
  • کتاب شهدا مخصوص کودکان و نوجوانان
  • کتب خاطرات رزمندگان اسلام
  • یادگاری از شهدا
  • خانه
  • فروشگاه
    • فروشگاه
    • سبد خرید
    • تسویه حساب
    • حساب کاربری
  • درباره ما
  • تماس با ما

سبد خرید

بستن
بازگشت به بالا