امام خامنه ای: زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست

* بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ *

فیس بوک توییتر پینترست لینکدین تلگرام
امام خامنه ای: شهادت مرگ تاجرانه است
فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا
ورود / عضویت

ورودایجاد یک حساب کاربری

رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
لیست علاقه مندی ها
0 آیتم / ۰ تومان
منو
فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا
0 آیتم / ۰ تومان
دسته بندی محصولات
  • کتب شهدا دفاع مقدس

    همه کتب شهدا ....

    کتب شهدا گمنام

    ابراهیم هادی 1

    ابراهیم هادی 2

    شاهرخ

    خدای خوب ابراهیم

    مهمان خدا

    راز کانال کمیل

    کتب شهدا ترور

    او یک ملت بود

    تا کوچه های آسمان

    آقا مجتبی

    از برف تا برف

    سردار دلها

    در کمین گلسرخ

    حاج قاسم 1

    مرد

    متولد ماه مارس 

    کتب شهدا  مدافع حرم

    ملاقات در ملکوت

    حجت خدا

    قصه دلبری

    یادت باشد

    پسرک فلافل فروش

    در مکتب مصطفی

    فاطمیون

    برای زِین أب

    مجید بربری

    کتب شهدا انقلاب

    طیب

    سفیر بیداری

    حبیب خدا

    کتب شهدا دفاع مقدس

    بر فراز آسمان

    عارفانه

    بیا مشهد

    نخل سوخته

    علی بی خیال

    مسافر کربلا

  • کتب تقریظ شده توسط مقام معظم رهبری
  • کتب سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
  • کتاب شهدا مخصوص کودکان و نوجوانان
  • کتب خاطرات رزمندگان اسلام
  • یادگاری از شهدا
  • خانه
  • فروشگاه
    • فروشگاه
    • سبد خرید
    • تسویه حساب
    • حساب کاربری
  • درباره ما
  • تماس با ما
خانهشهدا دفاع مقدسبدر خاک های نرم کوشک
محصول قبلی
مدافعان حرم
مدافعان حرم ۱۷,۰۰۰ تومان ۱۳,۶۰۰ تومان
بازگشت به محصولات
محصول بعدی
من زنده ام
من زنده ام ۸۰,۰۰۰ تومان ۶۴,۰۰۰ تومان
-20%
خاک های نرم کوشک
خاک های نرم کوشک
خاک های نرم کوشک
خاک های نرم کوشک
خاک های نرم کوشک
خاک های نرم کوشک
برای بزرگنمایی کلیک کنید

خاک های نرم کوشک

۳۸,۰۰۰ تومان ۳۰,۴۰۰ تومان

خاک های نرم کوشک — خانواده و همرزمان شهید عبدالحسین برونسی

فرماندهی تیپ ۱۸ جوادالائمه(ع)

مشخصات شهید عبدالحسین برونسی

*نام و نام خانوادگی : عبدالحسین برونسی

*نام پدر : حسینعلی

*محل تولد : روستای گلبوی کدکن از توابع شهرستان تربت حیدریه

*تاریخ ولادت : ۱۳۲۱/۰۶/۰۳

*تاریخ شهادت : ۱۳۶۳/۱۲/۲۳

*محل شهادت :  هورالعظیم 

*نحوه شهادت :  عملیات بدر

*مدت عمر : ۴۲ سـال

*محل مزار : بهشت رضا(ع) در مشهد مقدس

قـطعـه – ردیـف – شـماره : ۳۰ – ۲۴- ۱۲

*کتاب مربوط به این شهید: خاک های نرم کوشک

خاک های نرم کوشک — خانواده و همرزمان شهید عبدالحسین برونسی

شهید عبدالحسین برونسی از جمله فرماندهان با تقوا و مخلص دوران هشت سال دفاع مقدس بود؛ وی در سوم شهریورماه ۱۳۲۱ در روستای گلبوی کدکن از توابع شهرستان تربت حیدریه به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش گذراند؛ ابتدا به کشاورزی و سپس به بنایی پرداخت. وی در سال ۴۷ ازدواج کرد و پس از چندی با هدفی مقدس به کار سخت و طاقت فرسای بنایی روی آورد و بعد از پیروزی انقلاب به گروه ضربت سپاه پاسداران پیوست .  شهید عبدالحسین برونسی عهده‌دار فرماندهی تیپ ۱۸ حضرت جوادالائمه(ع) بود؛ این شهید بزرگوار سرانجام در بیست و پنجم اسفندماه ۱۳۶۳، در هورالعظیم به فیض شهادت نائل آمد و پیکرش در منطقه عملیات بر جای ‌ماند. سال‌ها بعد در جریان تفحص شهدا پیکر ایشان شناسایی و در تاریخ هفدهم اردیبهشت ۱۳۹۰ در سالروز شهادت حضرت زهرا(س) در بهشت رضا(ع) در مشهد مقدس به خاک سپرده شد.

شهید-برونسی

از فرمایشات مقام معظم رهبری در مورد کتاب خاک های نرم کوشک

«الان چند سالی است كه كتاب‌هایی درباره سرداران و فرماندهان باب شده و می‌نویسند. بنده هم مشتری این كتاب‌ها هستم و می‌خوانم، بعضی از این‌ها را من خودم از نزدیك می‌شناختم، آنچه درباره‌شان نوشته شده، روایت‌های صادقانه و بسیار تكان دهنده است. این هم حالا آدم می‌تواند كم و بیش تشخیص بدهد كه كدام مبالغه‌آمیز است و كدام صادقانه است. آدم می‌بیند برخی از این شخصیت‌های برجسته، حتی در لباس یك كارگر به میدان جنگ آمده‌اند، این اوستا عبدالحسین برونسی، قبل از انقلاب یك بنا بود و با بنده هم مرتبط بود، شرح حالش را نوشته‌اند، من توصیه می‌كنم و واقعا دوست می‌دارم شماها بخوانید، اسم این كتاب، خاك‌های نرم كوشك است.»

وصیتنامه شهید عبدالحسین برونسی

بسم رب الشهدا و الصدیقین

درود همه شهدا و درود همه خانواده شهدا و درود همه انسانهای محروم در سرتاسر عالم به رهبر انقلاب این امام عزیزمان این فرزند فاطمه سلام‌الله علیها و این امام نائب بر حق امام زمان عجل‌الله تعالی فرجه الشریف و این یادگار رسول گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم و این یادگار همه انبیا واین عزیزی که همه ما را از بدبختی و بی‌چارگی نجات داد و به راه راست هدایت کرد و درود همه انسان‌ها و درود همه ملائکه‌های مقرب خدا بر این چنین رهبری و این چنین معلمی و نائب برحق امام زمان یعنی حضرت امام خمینی.

وصیتی است که به خانواده عزیزم و به رهروان راه حق و حقیقت و آنچه که می‌گویم از صمیم قلب و با چشم باز این راه را پیموده‌ام و ثابت قدم مانده‌ام و امیدوارم که این قدم‌هایی که در راه خدا برداشته‌ام خدا آنها را قبول درگاه خودش قرار بدهد و ما را از آتش جهنم نجات بدهد.
فرزندانم خوب به قرآن گوش کنید و خودتان را به قرآن متصل کنید و این کتاب آسمانی را سرمشق زندگیتان قرار بدهید. باید از قرآن استمداد کنید و باید از قرآن مدد بگیرید و متوسل به امام زمان باشید ولی فرزندان من، باید به اینهایی که می‌گویم شما خوب عمل کنید این تکلیفی است برعهده شما.
نگویید آنان را که کشته می‌شوند در راه خدا مردگانند بلکه زنده‌اند ایشان، ولی شما در نمی‌یابید…
و هر آینه فرزندانم خدا شما را به این آیات قرآن آزمایش می‌کند حواستان جمع باشد، خیلی خوب جمع باشد و همیشه آیات قرآ» را زمزمه بکنید تا شیطان به شما رسوخ پنهانی نکند.

 
(همسرم) از وقتی من با این فرزند فاطمه سلام‌الله علیها نائب بر حق امام زمان آشنا شدم و بخصوص از وقتی که با شاگرد ایشان آقای [آیت‌الله] خامنه‌ای عزیز آشنا شدم هدف من عوض شد.
… اینها هستند که استقامت کردند در راه خدا، ‌و ثابت کردند که د ین خدا را باید یاری کرد و به آنها، ملائکه‌های آسمان و ملائکه‌های مقرب خدا و فرشتگان خدا نازل شده.
آنها را بشارت داند، به کجا بشارت دادند؟ به همانجایی که انبیا خدا یعنی به بهشت بشارت دادند. این بشارتی است که از طرف خدا مأموریت پیدا می‌کند به وسیله فرشتگان که به این شهیدان راه خدا موقعی که از مرکبشان می‌افتند و در راه خدا شهید می‌شوند، می گویند دیگر از گذشته خود هیچ حزن و اندوهی نداشته باشید. شما را به همان بهشت انبیاء وعده می‌دهیم.
پس فرزندانم، تلاش بکنید این فرزندان اسلام ای همه انسان‌ها تلاش کنید تا مشمول صلوات و رحمت خدا قرار بگیرید. اگر شما مشمول رحمت و صلوات خدا قرار بگیرید. به هیچ بن‌بست و گمراهی برنخواهید خورد.
حق را دریابید و پیش بروید این قرآن است. این پیام خدا است. و این رسالت خداست و این رسالت همه انبیا خداست باید هجرت کنیم.
رسول هدا می‌فرماید: این زندگی دنیا به منزله این است که انسان انگشت خودش را به آب دریا بیندازد و بالا بکشد چقدر از آب دریا برداشته‌اید؟ شما آیا به این رسیده‌ای که چقدر از آب دریا برداشته‌ای؟ باید شما خوب توجه کنید دنیا به منزله آخرت این جور است.
… انسان باید بفهمد که عالم آخرت چقدر بزرگ است و نعمت‌هایی که در آنجا برای رهروان راه انبیا هست و به حرف و به زبان و به گفته،‌ هیچ‌کسی نمی‌تواند توصیف آن‌ها را بکند. این چند روزه دنیا، قابل آن نیست که شما به گمراهی بروید و به این طرف و آن طرف بزنید.
فرزندانم شما را به نماز و شما را به اقامه نماز سفارش می‌کنم همان سفارشی که لقمان به فرزندش کرد که نماز را به پا دارید امر به معروف و نهی از منکر کنید.
فرزندان عزیزم، از قرآن مدد بجویید و از قرآن سرمشق بگیرید تا به گمراهی کشیده نشوید، این هدف قرآن است و این هدف همه انبیاء خداست. من که این آیات را برای شما می‌خوانم از صمیم قلب می‌خوانم. چند شب دیگر به طرف دشمن روانه می‌شوم و اگر برنگشتم امیدوارم که شما به قرآن بپیوندید و به این وصیت‌هایی که مرن کردم عمل کنید و من هنوز هم صحبت دارم. باید به شما تذکر بدهم. ای فرزندانم، باز شما را به قرآن توصیه می‌کنم، هیچ راهی بهتر از راه قرآن نیست.

بايد مو به مو حرف رهبر عزيزمان را عمل کنيم و اگر قلب امام از ما ناراضي شد خدا از ما ناراضي است ….. مادر عزيزم! مادر مهربانم، خوب توجه کن من اين راه را با چشم باز انتخاب کرده‌ام و با چشم باز اين راه را رفته‌ام.
اي همسر عزيز و اي همسر مهربانم که ياد در خانه من رنج کشيده‌اي انشاءالله که خداوند از تو و من راضي باشد من که از تو بسيار راضي هستم.
…. فرزندانم! هر آينه، خدا شما را به اين آيات قرآن آزمايش مي‌کند حواستان جمع باشد، خيلي خوب جمع باشد و هميشه آيات قرآن را زمزمه کنيد تا شيطان به شما رسوخ پيدا نکند… خدا خودش مي‌گويد وقتي رزمنده‌اي از خانه‌اش بيرون مي‌رود تکفل آن خانه به عهده خود خداست… من مي‌دانم که خدا يار فرزندانم است…..

ای مردم نادان، ای مردمی که شهادت برای شما جا نیفتاده است در اجتماع پیشرو باید در باره شهیدان کلمه اموات از زبانها و از اندیشه ها ساقط شود و حیات آنان با شکوه تجلی نماید«وبل احیاء عند ربهم یرزقون». فرماندهی برای من لطف نیست، گفتند این یک تکلیف شرعی است، باید قبول بکنید و من براساس«اطیعو الله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم» قبول کردم. مسلما در راه امر به معروف و نهی از منکر از مردم نادان زیان خواهید دید، تحمل کنید و بر عزم راسختان پایدار باشید.
توصيه‌ي آخري که به فرزندانم دارم، فرزندان عزيزم قدر مادرتان را بدانيد و نگذاريد مادرتان غصه بخورد و قدرش را بدانيد.
…پروردگارا ما را هم مديون شهدايمان نميران. مرگ ما را هم کشته شدن در راه خودت قرار بده.
….پروردگارا همسرم را براي بزرگ کردن فرزندانش در راه خودت ياري فرما و از زخم زبانهايي که زده مي‌شود و آنها را و اين زن انقلابي را خودت محفوظ و منصور بدار.
خدايا باز هم مرگ مرا کشته شدن در راه خودت قرار بده.

مزار شهید عبدالحسین برونسی

مزار-شهید-برونسی

تشییع پیکر شهید عبدالحسین برونسی

تشییع-پیکر-شهید-برونسی

دیدار مقام معظم رهبری با خانواده شهید عبدالحسین برونسی

دیدار-رهبر-معظم-انقلاب-با-خانواده-شهید-برونسی

موجود در انبار

افزودن به علاقه مندی ها loading
اضافه شد! مشاهده لیست علاقه مندی ها
محصول از قبل به علاقه مندی ها اضافه شده! مشاهده لیست علاقه مندی ها
افزودن به علاقه مندی
شناسه محصول: KSD10049 دسته: بدر, شهدا دفاع مقدس برچسب: بدر, خاک های نرم کوشک, سردار شهید عبدالحسین برونسی, عارف بنا, عملیات بدر, نرم کوشک, هورالعظیم
  • توضیحات
  • توضیحات تکمیلی
  • نظرات (0)
  • ارسال و حمل و نقل
توضیحات

خاک های نرم کوشک — خانواده و همرزمان شهید عبدالحسین برونسی

کتاب “خاک‌های نرم کوشک” خاطرات و روایت‌های زندگی شهید عبدالحسین برونسی است، شهید برونسی از رزمندگان دیار خراسان و از شاگردان درس‌های قرآن مقام معظم رهبری در مسجد امام حسن مجتبی(ع) بوده است. این کتاب با ارائه یک زندگینامه فشرده و مختصر از شهید برونسی، به نقل خاطرات اطرافیان، آشنایان و همرزمان ایشان پرداخته و ۷۰روایت کوتاه و خواندنی از ابعاد شخصیتی و زندگانی این فرمانده نقل می‌شود و هر خاطره نقل شده در مورد شهید با یک عکس از شهید همراه است.

آخرین آرزو

حمید خلخالی

عشق او به خانم صدیقه طاهره سلام اللـه عليها بیشتر از این حرفها بود که به زبان بیاید ، یا قابل وصف باشد . یک بار بین بچه ها گفت : دوست دارم با خون گلوم ، اسم مقدس مادرم رو بنویسم . به هم نگاه کردیم ، نگاه بعضیها تعجب زده بود ؛ اینکه می خواست با خون گلویش بنویسد ، جای سؤال داشت . همین را هم ازش پرسیدم قیافه اش محزون شد. گفت : یک صحنه از روز عاشورا همیشه قلب منو آتیش میزنه ! خاک های نرم کوشک شهید عبدالحسین برونسی

با شنیدن اسم عاشورا ، حال بچه ها از این رو به آن رو شد . خودش هم منقلب شد و با صدای لرزان ادامه داد : اون هم وقتی بود که آقا اباعبدالله سلام الله علیه خون حضرت علی اصغر علیه السّلام رو به طرف آسمان پاشیدند و عرض کردند : خدایا قبول کن ؛ من هم دوست دارم با همین خون گلوم ، اسم مقدس بی بی رو بنویسم تا عشق و ارادت خودم رو ثابت کنم . جالب بود که می گفت : از خدا خواستم تا قبل از شهادتم ، این آرزو حتما برآورده بشه.

خاک های نرم کوشک شهید عبدالحسین برونسی

بعدها چند بار دیگر هم این را گفت . ولی توی چند تا عملیات که همراهش بودم ، خواسته اش عملی نشد . توى عمليات والفجر یک باهاش نبودم اما وقتی شنیدم مجروح شده تشویش و نگرانی همه وجودم را گرفت . بچه ها می گفتند . تیر خورده به گلوش . گلو جای حساسی است . حتی احتمال دادم شهید شده باشد . همین را هم بهشان گفتم . گفتند : نه الحمدلله زخمش کاری نبوده . گفتند : ظاهرا گلوله از فاصله دوری شلیک شده ، وقتی به گلوی حاجی پرسیدم : چطور ؟ خورده ، آخرین حدود بردش بوده . یکی از بچه ها پی حرف او را گرفت و گفت : بالأخره آرزوی حاجی برآورده شد ؛ من خودم دیدم که روی یک تخته سنگ ، یا همون خونی که از گلوش می اومد ، اسم مقدس بیبی رو نوشت.

اتفاقا آن روز قسمت شد وقت تخلیه مجروحها ، عبدالحسین را ببینم روی برانکار داشتند می بردنش ، نیمه بیهوش بود و نمی شد باهاش حرف بزنی ، زخم روی گلو را ولی خیلی واضح دیدم ، و اثر خون روی انگشت سبابه دست راستش را به بیمارستان که رسیده بود ، امان نداده بود زخمش خوب شود . بلافاصله برگشت منطقه ، چهره اش شور و نشاط خاصی داشت . با خوشحالی می گفت : خدا لطف کرد و دعای من مستجاب شد ، دیگه غیر از شهادت هیچ آرزویی ندارم.

کفن من

حجت الاسلام محمد رضا رضایی

من از قم مشرف شدم حج ، او از مشهد.، من از مکه آمدن او خبر نداشتم او هم از مکه آمدن من . آن روز رفته بودم برای طواف . همان روز هم کفشهام را کم کردم.وقتی انده شده پای برهنه از حرم آمدم بیرون . تو خیابانهای داغ مکه راه افتخم جلو یک فروشگاه کفش ایستادم. خواستم بروم تو ، یک آن چشمم افتاد به داشت از دور می آمد . حرکاتش برام خیلی آشنا بود . ایستادم راست می آمد طرف من . بالأخره رسید بیست ، سی متری ام. شناختمش همان که حدس می زدم ؛.حاج عبدالحسین برونسی او داشت می خندید و می آمد . می دانستم چشمهای تیزبینی دارد از دور مرا شناخته بود . خاک های نرم کوشک شهید عبدالحسین برونسی

چند قدمی ام که رسید ، دیدم گفش پاش نیست تا خاطرة قديمه زنده شود ، گفتم : سلام اوستا عبدالحسین گرم و صمیمی گفت : سلام علیکم — با هم معانقه کردیم و احوالپرسی به پاهای برهنهاش نگاه کردم . پرسیدم پس کفشهاتون کو ؟ مقابله به مثل کرد و پرسید : کفشهای شما کو ؟ جریان گم شدن کفشهام را تعریف کردم . چشمهاش گرد شد . وقتی هم که او قصه گم شدن کفشهایش را تعریف کرد ، من تعجب کردم گفتم عجب تصنفی !

یک توسل

سید حسن مرتضوی

روال عملیاتها طوری بود که فرماندهان ، باید تا پایین ترین رده.، نسبت به زمین و منطقه عملیات توجیه می شدند . منطقة عمليات والفجر سه ، منطقهای – کوهستانی بود.و پر از شیار ، و پر از پستی و بلندی أن وقتها من مسؤول ادوات لشکر بودم . دیدگاه در اختیار ما بود و از آنجا باید آتش عملیات کنترل می شد . یک شب مانده بود به عملیات.، قرار بود فرمانده لشکر و ردههای پایین تر بیایند تو خود مقر دیدگاه.، آن شب تمام وضعیتها باید چک میشد برای فردا شب که عملیات داشتیم . چند دقیقهای طول کشید تا همه آمدند . بینشان چهره دوست داشتنی و صمیمی برونسی هم خودنمایی می کرد .

بعد از خواندن چند آیه از قرآن ، فرمانده لشکر شروع کرد به صحبت . بچه ها را ، یکی یکی نسبت به مشکلات و مسایل عملیات توجیه می کرد . از چهره و از لحن صداش معلوم بود خیلی نگران است . جای نگرانی هم داشت ؛ زمین عملیات ، پیچیدگیهای خاص خودش را داشت رو همین حساب ، احتمالش می رفت که هر کدام از فرماندهان ، مسیر ر را گم کنند و نتوانند از پس کار بربیایند . وقتی نقشه را روی زمین پهن کردند ، نگرانی فرمانده لشکر و بچههای دیگر بیشتر شد . فرماندهی لشکر داشت از قطب نما و گرا و این جور چیزها حرف می زد . ما فقط یک شب فرصت داشتیم ، تصمیم گیری در آن زمان کم ، با آن شرایط حساس ، واقعا کار شاقی بود برای فرمانده لشکر . خاک های نرم کوشک شهید عبدالحسین برونسی

خاک های نرم کوشک شهید عبدالحسین برونسی

تو این مابین ، عبدالحسین چهره اش آرامتر از بقیه نشان می داد . حرفهای و مندهی تمام شد . از حال و هواش معلوم بود که هنوز نگران است . عبدالحسین رو کرد به او و لبخندی زد. آرام و با حوصله گفت : آقا مرتضی. عبدالحسین گفت : اجازه می دی یک موضوعی رو خدمتت بگم . فرمانده گفت : خواهش می کنم حاجی ، بفرما . عبدالحسین کمی آمد جلوتر . خیلی خونسرد گفت : برای فردا شب احتیاجی نیست.که من با نقشه و قطب نما برم. همه براشان سؤال شد.که او چه می خواهد بگوید ، به آسمان ، و به شب اشاره کرد.و گفت : فقط یک « یا زهرا» و یک « یا اللـه » کار داره.که ان شاءاللـه منطقه رو از دشمن بگیریم . این ضرب المثل را زیاد شنیده بودم.که ؛ سخن کز دل برآید ، لاجرم بر دل نشیند .

عینیتش را ولی آنجا دیدم . عبدالحسین حرفش را طوری با اطمینان گفت.که اصلا آرامش خاصی به بچه ها داد . یعنی تقریبا موضوع پیچیدگی زمین و این حرفها را تمام کرد . از آن به بعد پر واضح می دیدم که بچه ها با امید بیشتری از پیروزی حرف میزدند . شب عملیات ، حاج عبدالحسین توانست زودتر از بقیه و با کمترین تلفات هدف را بگیرد.؛ با وجود این که منطقه ی عملیاتی او زمین پیچیده تری هم داشت . همانطور که گفته بود ، یک توسل لازم داشت . خاک های نرم کوشک شهید عبدالحسین برونسی

توضیحات تکمیلی
وزن0.320 kg
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “خاک های نرم کوشک” لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ارسال و حمل و نقل

محصولات مشابه

-20%
بر فراز آسمان
بستن

بر فراز آسمان

۱۵,۰۰۰ تومان ۱۲,۰۰۰ تومان

بر فراز آسمان --- زندگینامه و خاطرات سر لشگر خلبان شهید علی اکبر شیرودی

پدر علم موشکی ایران

مشخصات شهید علی اکبر شیرودی

*نام و نام خانوادگی: علی اکبر شیرودی

*نام پدر : محمدعلی

*محل تولد : بالا شیرود، واقع در حومه تنکابن

*تاریخ ولادت: ۱۳۳۴/۰۱/۲۰

*تاریخ شهادت : ۱۳۶۰/۰۲/۰۸

*محل شهادت: بازی دراز، سیه قره بلاغ دشت ذهاب (اطراف تنگه حاجیان)

*نحوه شهادت:  اصابت گلوله تانک

*مدت عمر: ۲۶ سـال

*محل مزار : گلزار شهدای شیرود

*کتاب مربوط به این شهید: بر فراز آسمان

بر فراز آسمان --- زندگینامه و خاطرات سر لشگر خلبان شهید علی اکبر شیرودی

شیرودی ، روستازاده ای است که از روستای بالا شیرود تنکابن تا اوج آسمان ها به پرواز در آمد و از اهالی آسمان شد . او مرد لحظه های آسمانی بود . تا آنجا که به اقرار همه ی دوستان رکورد پرواز با بالگرد را در جهان به خود اختصاص داد . شیرودی بیشترین ساعاتش را بر فراز آسمان و بالای سر دشمن بود . به گونه ای که اهریمنان به خوبی او را شناخته بودند . او کاری کرد که وزیر دفاع ایران ، شهید دکتر چمران ، با افتخار از وی به عنوان « ستاره ی درخشان جنگ کردستان » یاد کرد . مقام معظم رهبری از وی به عنوان اولین نظامی که در نماز به او اقتدار کرده است ، یاد می کند و او را مکتبی ، مؤمن و جنگنده در راه خدا توصیف می کنند . رئیس مجلس او را مالک اشتر زمان خواند و ... شیرودی آن چنان از خود شجاعت و ابتکار عمل نشان داد که خبر شجاعت به تنها در ایران بلکه در تمام خبرگزاری های مهم جهان منعکس شده می گویند قبل از او یک خلبان آمریکایی حاضر در ویتنام ، بالاترين ساعت پرواز جنگی در جهان را داشت . اما علی اکبر رکورد او را شکست فرزند شیرود کاری کرد که به افسانه ها بیشتر شباهت دارد ! و محال است کسی بتواند شبیه آن را تکرار کند ؟ او با انجام دهها هزار مأموریت هوایی ، بیش از چهل بار سانحه و بیش از سیصد مورد اصابت گلوله بر بالگردش ، باز هم سرسختانه مقاومت کرد . علی اکبر با نجات یافتن از ۳۶۰ خطر مرگ ، رکورددار پرواز عملیاتی در جهان شد . بسیاری از صاحبنظران جنگ های هوایی او را نامدارترین خلبان جهان نامیدند . بارها برایش تقاضای درجه ی تشویقی شد . پنج درجه در کمتر از یک سال ! اما ... او با ارسال نامه ای برای فرمانده هوانیروز اعلام کرد که این درجه ها را نمی پذیرد . او برای درجه و حق مأموریت وارد جنگ نشده بود ، بلکه فقط رضای خدا و خشنودی دل امام را می خواست در کردستان برای سرش جایزه تعیین شد ! بارها قصد داشتند اما هر بار با خواست خدا جان سالم به در برده تا اینکه دوست قدیمی خودش را در رویایی صادقه مشاهده کرد شهید کشوری به او گفت : اكبر زودتر بیا که برایت یک کاخ زیبا آماده کردهام ! و چند روز بعد ، این پرنده ی بی قرار در سحرگاه روز چهارشنبه ، هشتم اردیبهشت سال ۱۳۶۰ ، به سوی آسمان ها اوج گرفت . او که پرواز را به خوبی آموخته بود دیگر به جمع زمینیان باز نگشت و یا بلانک الهی به سوی پروردگار خویش رهسپار شد تیمار شهید فلاحی در تشییع او هفت کیلومتر پیاده راه می پیماید و مي گويد : شيرودی غیر ممکن را ممکن ساخت . او فاتح گردنه ها بود او کی بود که خبر شهادتش را به امام داديم ، امام مکثی کردند . در حالی که دربارهی فر شنهاد می کنند خدا او را بیامرزدا اما دربارهی نیروی فرمودند : « او آمرزيده است.

 

قسمتی از وصیت نامه سر لشگر خلبان شهید علی اکبر شیرودی

هنگامی که پرواز می کنم احساس می کنم همچون عاشق به سوی معشوق خود نزدیک می شوم . اما در بازگشت ، هرچند پروازم موفقت آمیز بوده باشد ، مقداری غمگین هستم ، چون احساس می کنم هنوز خالص نشده ام تا به سوی خداوند بر گردم . اگر برای احیای اسلام نبود ، هرگز اسلحه به دست نمی گرفتم و به جبهه نمی رفتم . پیروزی های ما مدیون دستهای غیبی خداوند است . این کشاورززادهی تنکابنی ، سرباز ساده ی اسلام است و به هیچ یک از حزبها و گروهها وابسته نیست . آرزو دارم که جنگ تمام شود و به زادگاهم بروم و به کار کشاورزی مشغول شوم . علی اکبر قربان شیرودی

افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%
میرزا محمد پدر کردستان
بستن

میرزا محمد پدر کردستان

۱۰,۰۰۰ تومان ۸,۰۰۰ تومان
میرزا محمد پدر کردستان
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%
بیا مشهد
بستن

بیا مشهد

۱۹,۰۰۰ تومان ۱۵,۲۰۰ تومان

بیا مشهد ---زندگینامه و خاطرات روحانی شهید علی سیفی

مشخصات شهید شهید علی سیفی

*نام و نام خانوادگی: علی سیفی

*نام پدر : 

*محل تولد : مراغه

*تاریخ ولادت: ۱۳۴۴

*تاریخ شهادت : ۱۱/۲۵/ ۱۳۶۴

*محل شهادت: اروندرود

*نحوه شهادت:  طی عملیات والفجر ۸

*مدت عمر: ۲۰ سـال

*محل مزار : گلزار شهدای مراغه

*کتاب مربوط به این شهید: بیا مشهد

بیا مشهد ---زندگینامه و خاطرات روحانی شهید علی سیفی

شهید علی سیفی در سال ۱۳۴۴ در شهرستان مراغه در خانواده ای متدین و ولایی چشم به جهان گشود. مادرش همیشه با وضو به علی شیر می‌داد. از دوران طفولیت با مجالس عزاداری آشنا شد و در مجالس عزاداری با زبان شیرین آذری به مداحی می‌پرداخت و خود گرداننده هیئتی درشهرستان مراغه بود. وی در پانزده سالگی و آغازجنگ با اولین بسیجی های داوطلب به جبهه اعزام شد. علی در عملیات بیت المقدس و در آستانه فتح خرمشهر به سختی مجروح شد. او در یکی از روزهای تشرف جانبازان جنگ تحمیلی به حرم امام رضا علیه السلام شفا یافت. همچنین برای ادامه تحصیل وارد حوزه علمیه در شهر مقدس قم شد. وقتی برای بچه های تخریب موعظه می‌کرد مثل اینکه خودش بارها عمل کرده و نتیجه آن را دیده است. او اصرار داشت لذت انس با خدا را همه بچشند… علی وقت نماز آنقدر نماز را با حضور قلب می‌خواند انگار در این دنیا نیست… و شهادت مداح اهل بیت روحانی شهید عارف شهیدعلی سیفی نسب درتاریخ ۱۱/۲۵/ ۶۴ درعملیات والفجر ۸ رقم خورد…

وصیت نامه روحانی شهید علی سیفی

«یا ایها الذین آمنوا ما لكم اذا قیل لكم انفروا فی سبیل الله اثاقلتم الی الارض اَرضیتم بالحیوه الدنیا من الاخره فما متاع الحیوه الدنیا فی الاخره الا قلیل» (توبه/38)

الهی ما عرفنا حق معرفتك و ما عبدنا حق عبادتك. بارالها! من از تو معذرت می خواهم كه تو را دیر شناختم و با تو دیر آشتی كردم. بارالها! قسم به عظمت خودت، اگر نبود امیدواری‌ام به رحمتت، هرگز آرزوی شهادت و لقایت را نمی كردم. زیرا از اعمال خود با خبر بودم و می دانستم كه هرگز لایق این نعمت بزرگ نبودم، ولی همین قدر می دانم كه هر چند گناهان من زیاد باشد، ولی عفو و بخشش بیكران تو، از گناهان من بسی عظیم و بزرگتر است.

بارالها! عمری را پشت به تو كرده بودم كه در یك لحظه به سویت بر گشتم و آغوش محبتت را به سوی خود، باز دیدم كه تا آن لحظه غافل بودم. بار الها! در طول زندگی به این نتیجه رسیدم كه همیشه تو به دنبال بهانه‌ای بودی كه من را ببخشی؛ همیشه دانه می پاشیدی كه مرا به صید خود اندازی؛ ولی با این همه من بنده شیطان بودم و لذت بندگی درگاهت را نچشیده بودم. ولی حال با چهره‌ای سیاه و حالی شرمگین به سویت توبه می‌كنم و تو نیز از روی فضلت توبة من را پذیرا باش و به سویم توجه كن.

بارالها! همیشه آرزوی من این بود كه این خون آلوده و بدن ناپاك و تن وابسته و آلت دست شیطان قرار گرفته، آن چنان پاك شود و نظر تو را جلب كند كه من هم مصداق این حدیث قدسی‌ات باشم كه فرمودی: «كن لی اكن لك» الهی! از تو تشكر می‌كنم كه لذت لقایت را به من چشاندی و از لذت شهادت آگاهم ساختی و توفیقم دادی تا به عشق تو بسوزم، آن چنان كه شعله‌هایش تنم را كه زندان روحم شده، بسوزاند و به خاكستر تبدیل نماید و روحم به سویت پرواز كند. الهی! از تو تشكر می كنم كه بندگی مرا قبول فرمودی. الهی! از تو سپاسگزارم كه مرا با حسین (علیه السلام) آشنا كردی و عشق او را در قلبم جای دادی و چشمهایم را برایش گریاندی و مدال افتخار سینه زدن برای او را در سینه‌ام قرار دادی.

خدایا! ای كاش می توانستم و قدرت آن را داشتم كه شكرانة نعمت بزرگ یعنی وجود امام را به جای آورم. امامی كه وسیله آزادی مستضعفین شد. امامی كه نوید ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) را به امتش داد. امامی كه وسیله معرفت شد تا ما نزدیكترین راه رسیدن به تو یعنی شهادت را… بشناسیم. سخنی چند با مادرم: مادر! اول از شما التماس می‌كنم كه مرا كه در طول زندگی همیشه باعث دردسر شما بودم و حق فرزندی را نسبت به شما مادر مهربانم ادا نكردم، عفو كنید. مادر، درست است كه فراق و دوری فرزندت برایت خیلی سخت و دشوار خواهد بود و برای هر مادری این یك مصیبت بزرگی است، ولی امیدوارم باور كنید كه فرزندتان به بزرگترین فلاح و رستگاری نایل آمده است. مادر، پدرم كه به رحمت ایزدی پیوسته، مطمئن باشید اگر اجازه داشته باشم تا هر چقدر هم كه طول بكشد، در پشت درهای بهشت منتظرتان خواهم بود. مادر عزیزم! حرارت عواطف و زمزمه‌های محبتت، هنوز در وجودم طنین انداز است، ولی مهر و محبت‌های بی پایان و جاودانه خدا، همه چیز را از یادم برد و هر كس دیگری هم اگر لذت عشق او را بفهمد، از همه چیز می گذرد.

مادرم، نهایت زندگی مرگ است و ان‌شاءالله ما به هم ملحق خواهیم شد. برادرم، حسن و جواد. و شما ای برادران و جوان‌هایی كه افتخار دوستی با شما را داشتم! امیدوارم این عید و جشن عروسی مجلله و دیدار عظیم مرا با یار، به خانواده‌ام تبریك گو باشید. عزیزان! خدا را،‌خدا را و باز خدا را به شما توصیه می‌كنم. تمام تلاشتان فقط برای رضای او باشد. خوشا به سعادتتان اگر خدا را داشتید كه همه چیز خواهید داشت، ولی وا اسفا اگر خدا را فراموش كنید، كه هیچ چیز نخواهید داشت. نه در دنیا و نه در آخرت… برادران! همه شما مرا می شناختید و می دانید كه چقدر آدم كنجكاوی بودم، ولی هرگز از لطف و رحمت خدا غافل نشدم و همیشه این احساس را داشتم كه هر چه می گویم، خداوند می شنود. و شما كه پاكتر از من هستید از خدا غافل نباشید. برادران! رهرو راه شهدا بوده و از خون آنها الهام بگیرید، كه من اگر به این فیض عظیم دست یافته‌ام، از خون شهدایی چون «سعادتی» الهام گرفته‌ام.

آری، من شیوه گدایی به درگاه خدا را از شهید «سید كاظم طریق نیا» و «شادمند» یاد گرفته‌ام و شیوه «حسینی» وار مردن را از استادم شهید« ناصر سارمی» آموخته‌ام. برادرانم! حسینی وار بودن، حسینی وار ماندن، حسینی وار زیستن و حسینی وار رفتن را به شما توصیه می‌كنم. حسین (علیه السلام) كشتی نجات است. برای آن بزرگورا سینه بزنید و بر مصائبش از صمیم قلب گریه كنید كه این گریه‌ها و سینه زنی‌ها، شما را می‌سازد. پشتیبان ولایت فقیه باشید، كه ضامن انقلاب اسلامی ما ولایت فقیه است. و در مورد مایل سیاسی اجتماع، بی تفاوت نباشید كه ضرر می‌كنید. اما شما ای خواهران! خوشا به حالتان كه همچون حضرت زهرا و زینب (سلام الله علیهما) معلم دارید…

خوشا به حالتان اگر خود را شناختید و فهمیدید كه پیامبر خون شهدایید و درك كردید كه زینب‌های زمانید، چقدر لذتبخش است همچون حضرت زهرا (سلام الله علیها) مصائب را تحمل كردن، زهرایی كه در قرآن از او به «كوثر» یاد شده و چشمه‌ای كه حضرت زینب (سلام الله علیها) ، حسن و حسین (علیهم السلام) و ائمه معصومین از آن جوشیدند. چقدر لذتبخش است همچون حسین (علیه السلام) شهید و همچون زینب (سلام الله علیها) وفادار ماندن و اگر چه این وفاداری به قیمت اسیری و دیگر مصائب تمام شود. خواهرم! سعی كنید مسئولیت انسان سازی كه بر دوشتان است، خوب به سرمنزل رسانید و همگام برادران و همسرانتان دین خود را به اسلام و انقلاب الهی ادا كنید. من به شما زینب‌وار بودن را توصیه می‌كنم. معلمان عزیز و مسئول! ای كسانی كه شغل مقدس انبیاء (علیهم السلام) را دارید! امروز دیگر مسئولیت شما در جامعه كنونی- كه احتیاج شدید به رشد فرهنگ دارد- حساستر است.

بچه‌های پاك و معصوم، و همانند خمیری زیر دست شما می خواهند شكل بگیرند. در وحلة اول خود را ساخته و بعد به ساختن آنها بپردازید، و تا زمانی كه خود را نساخته‌اید، نخواهید توانست دیگران را بسازید و تمام زحماتتان بی اثر خواهد بود. فطرت بچه‌ها را بیدار كنید و عشق خدا را در دل آنها شعله ور سازید. درس شهادت، خوب زیستن، و خوب مردن و حسینی وار بودن را به این پاكان و آینده سازان بیاموزید. حركت فرهنگی یك جامعه، منوط بر طرز فكر ملت آن جامعه است، و شما پیشروان فرهنگ جامعه اسلامی ما هستید و بدانید اگر در این مسئولیت قصور كنید، مورد مؤاخذه سخت خداوند قرار خواهید گرفت. در خاتمه از دوستان می خواهم یك شب به یاد شهید شادمند بر مزارم دعای توسل بخوانند. خدایا خدایا، تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار. آمین یا رب العالمین»

افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%داغ
مزد اخلاص
بستن

مزد اخلاص

۱۱,۰۰۰ تومان ۸,۸۰۰ تومان

مزد اخلاص: زندگی نامه و خاطرات شهید علی محمد صباغ زاده

 

علی‌محمد صباغ‌زاده در ۲۰مرداد سال ۱۳۳۶ و سه روز پس‌از عاشورا در همدان بدنیا آمد . او در دامن پاک مادری مهربان و پدری با ایمان تربیت یافت . از سن هفت سالگی نماز و روزه‌اش را به‌جای می‌آورد !

اگر سحر او را بیدار نمی‌کردند ، بدون سحری روزه می‌گرفت .

پول تو جیبی می‌گرفت و به دوستان فقیرش می‌داد. غذایی که به‌همراه می‌برد با ضعیف‌ترین دانش‌آموز ان می‌خورد .

مهربانی و خلوص او نزد خاص و عام زبانزد بود .در دوران دبیرستان فعالیت مخفی علیه رژیم شاه را آغاز کرد . بعد از اخذ دیپلم برای خدمت سربازی وارد ارتش شد . در این دوران نیز به فعالیت اسلامی و انقلابی و آگاه‌سازی سربازان پرداخت . به‌هنگام صدور فرمان امام ( ره ) مبنی‌بر ترک پادگان‌ها از آنجا فرار کرد . علی‌محمد در تکثیر و توزیع نوار و اعلامیه‌های امام نقش اساسی ایفا نمود . بعد از پیروزی انقلاب با روحیه‌ای خاص ، صمیمی و دلسوزی که داشت به تعلیم و تربیت شغل معلمی روی آورد .

برای خدمت به روستاها رفت و علاوه‌بر تدریس ،کمک مادی و معنوی نیز به شاگردان می‌کرد . با انتقال به شهر رزن بر فعالیت‌های خویش افزود، سخنرانی در مراسم‌های مختلف ، ساختن مسجد ، برگزاری نمازجمعه، گسترش کتابخانه و.... وی حتی از حقوق خود خوراک و پوشاک دانش‌آموزان نیازمند را تامین می‌کرد . علی برای بیت‌المال اهمیت بسیار زیادی قایل بود و این شاه بیت خاطرات اوست . او این‌گونه به حلال و حرام دقت داشت و هرگز از بیت‌المال استفاده ی شخصی نکرد که نمونه‌های زیادی از این‌دست وجود دارد . وی در سال ۱۳۵۸در مدرسه راهنمایی روستای جامیشلو که اینک به نام وی ، شهید صباغ‌زاده نام‌گذاری شده ، مدتی به فعالیت پرداخت . فعالیت‌های انقلابی و محبوبیت ایشان بین مردم باعث شد مورد غضب منافقین قرار بگیرد و چند بار از سوی آنان تهدید شود . ولی با وجود این بر فعالیت‌های خویش افزود .

در آزادسازی شهر پاوه از چنگ ضدانقلاب به آن منطقه عزیمت نمود . پس‌از آن به دلیل نیاز مبرم به وجود ایشان ، به همدان آمد و سپاه و آموزش‌وپرورش و پایگاه بسیج به فعالیت شبانه‌روزی پرداخت .

مسئولان تا دو سال اجازه‌ی حضور مجدد در جبهه را به او ندادند . اما او که جانش در جبهه‌ها بود ، اجازه خواست تا فقط ۱۵ روز به جبهه برود ! ششم بهمن ۱۳۶۱روز خداحافظی او بود ، او به قول خود عمل کرد و پانزده روز بعد به همدان برگشت تا روی دست مردم تا ملکوت خدا رهسپار شود ! و از خدا خواسته بود که مانند سالار شهیدان بدون سر به ملاقات خدا برود و یک ترکش بزرگ ، در عملیات والفجر مقدماتی ، آرزوی او را برآورده کرد .دوستانش وقتی پیکر او را پیدا کردند ،متوجه بوی عطر عجیبی می‌شوند که همه ی بدن او را معطر کرده . این بوی عطر همه را مست کرده بود ، هر کس به سمت او می‌رفت از بوی عطر عجیب این شهید می‌گفت .

 

نامه‌ها و نوشته‌هایی از شهید علی محمد صباغ زاده

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

ولا تحسین الذین قتلو فی‌سبیل‌الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون ! پروردگارا مرا جزو کسانی قرار نده که برای غیر تو (ریا و نفع شخصی طلبی) کشته شدند . سلام به رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام‌خمینی دامت‌برکاته و سلام به شهدای به‌خون‌خفته ی کربلاهای ایران و درود به مردم قهرمان و شهیدپرور ایران اسلامی . این بنده حقیر خدا با دل پر از عشق الله آگاهانه راه شهادت را انتخاب کردم و از خدای پاک لایزال خواهانم که گناهان زیادم را ببخشد و در روز قیامت در پیشگاه خودش مرا رو سفید کند . اما چند جمله‌ای با شما عزیزانم دارم . پدر و مادر خوبم ،اگر خدای‌ناکرده شما را ناراحت کردم ، مرا ببخشید ؛ زیرا نمی‌خواهم با رضایتی شما از دنیا بروم ولی شما خواهران مهربانم به شما وصیتی می کنم و آن این است که تقوی راحتما حتما رعایت کنید و حجابتان را حفظ کنید تا پیش فاطمه زهرا ( س) روسفید شوید . ولی تو همسر عزیزم امیدوارم که تقوا و نظم را در کارهایت پیشه سازی و بچه‌مان ، سمیه ، را ان‌شاءالله زینب‌وار بار بیاوری تا برای اسلام و سمیه باشد . اما شما دوستان فداکارم که برای من همیشه برادر بوده‌اید . از شما می‌خواهم که همیشه با هم خوب باشید و از غیبت و تهمت دوری کنید و تاآنجاکه می‌توانید به خاطر و رضایت خدا کار مردم را انجام دهید بدون منت و همیشه با یاد خدا باشید . زیرا به یاد خدا بودن حد و مرزی ندارد .دیگر بیشتر از این مزاحم اوقات شریفتان نمی شوم . والسلام علی من تبع الهدی .

بنده خدا علی‌محمد صباغ‌زاده ۱۳۶۱/۱۱/۸

افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%تمام شد
غریب قریب
بستن

غریب قریب

۱۲,۰۰۰ تومان ۹,۶۰۰ تومان

غریب قریب --- زندگی نامه و خاطرات شهید رجب غلامی

مشخصات شهید رجب غلامی

*نام و نام خانوادگی: رجب غلامی

*نام پدر : غلام

*محل تولد : شهر لار،کابل افغانستان

*تاریخ ولادت: ۱۳۴۳

*تاریخ شهادت : 1364/12/06

*محل شهادت: سلیمانیه

*نحوه شهادت: خوابیدن روی سیم خاردار ها و سپس اصابت تیر به چشم چپ

*مدت عمر:  21 سـال

*محل مزار : گلزار شهدای یونسی بجستان (خراسان جنوبی)

*کتاب مربوط به این شهید: غریب قریب

شهید-رجب-غلامی

غریب قریب: زندگی نامه سردار شهید رجب غلامی

شهید رجبعلی غلامی افغانی فرزند غلام  در شهر لار کابل افغانستان در سال ۴۳ در خانواده ای مستضعف  اما متدین و با معرفت  پا به عرصه‌ی وجود نهاد. رجبعلی  دوران کودکی از مادر یتیم و همراه خواهران و برادرانش با پدرش زندگی می‌کرد . وی در زمان بمباران  افغانستان توسط شوروی سابق از خانواده اش جدا  و برای فرار از خدمت به حکومت کمونیستی در سن ۱۲ -۱۱ سالگی به ایران  مهاجرت  کردو در شهر بجستان (خراسان جنوبی)سکنی گزید . او برای تأمین مخارج خود باسواد اندک در مرغداری آقای فلاحتی  و مدتی در کوره آجر پزی مشغول به کار شد . رجبعلی فردی درستکار ، امین ، بردبار و آرام بود . و به نماز و روزه اش بسیار اهمیت می‌داد و در ایام محرم در عزاداری اباعبدالله الحسین (ع) شرکت می‌کرد . با اینکه یک افغانی بود، اما دفاع از اسلام و کشور ایران را وظیفه خود و آن را همچون کشورخودش دوست می‌داشت. بارها گفته بود: تا کنون رهبری همچون رهبر ایران ندیده ام .مدتی در پایگاه شهید بهشتی چمران و پایگاه های دیگر فعالیت خویش را آغاز نمود .با شروع جنگ راهی جبهه و به مدت ۲ سال در کردستان در تیپ ویژه ی شهدا به عنوان تخریب چی فعالیت می‌کرد .  و سرانجام در منطقه عملیاتی قادر در تاریخ ۶/۱۲/۶۴ شربت شهادت نوشید و روح پاک شهید در تیرماه سال ۸۴ در گلزار شهدای یونسی  به خاک سپرده شد .  

وصیت نامه سردار شهید رجب غلامی

رجب قبل از آخرین اعزام ، از برادر باغبان خواست تا وصیت او را بنویسد و در پیش خود نگهدارد . رجب می گفت و آقای باغبان اینگونه نوشت :

«من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضى نحبه و منهم من ينظر واما بدالله تبديلا»

از مومنین بزرگانی هستند که به عهد و پیمانی که با خدا بسته اند کاملاً وفادارند ، پس برخی بر آن عهد ایستادگی کردند تا برای خدا شهید ، شدند . ( قرآن کریم )

سپاس و ستایش ، حیّ سبحان را که بر بندگان خود منت نهاد و صراط مستقیم الهی را برایش رهنمون شد . السلام علیک یا اباعبدالله الا ، السلام علیک یا ثارالله ، سلام بر تو ای امام که چگونه زیستن و چگونه مردن را به ما آموختی و سلام بر شهیدان عزیز که حرکت خود درس آزادگی را به ما آموختند . اينجانب رجب غلامی افغانی بر حسب وظیفه شرعی که بر گردن خود احساس می کنم و عشق سوزانی که در اثر ارادت به امام حسین تمام جودم را می سوزاند ، اینک به یاری خدا و همت شما ملت شهید پرور جنان ، لباس رزم به تن می کنم .

و بر آنم که تا نابودی کامل استکبار از پای ننشینم جرأت و جسارت سخن گفتن در برابر شما سروران عزیز را ندارم ، ولی به عنوان برادری کو چک لازم می دانم تا نکاتی را متذکر شوم سزاوار نیست که پس از گذشت چهار سال از جنگی که به جمهوری اسلامی تحمیل کرده اند همچنان بی تفاوت بمانیم . در خانه ماندن را به جهاد ترجیح دهیم و اگر به این روال حرکت کنیم ، نعوذ بالله که سخت در خسرانیم پدران و مادران عزیزی که در تشییع جناره ام شرکت کرده اید ، برایم افسوس نخورید ، بلکه به جای این افسوس خوردن ، خواسته فرزندانتان را جواب مثبت دهید و آن ها را روانه جبهه کنید که امروز خط سرخ حسینی ، خون می طلبد . اگر جسدم به دست دوستان افتاد در کنار دیگر برادران و دوستان شهیدم در بجستان به خاک بسپارید . برادران عزیز ، همانطور که می دانید من غریبم و پدر و مادر ندارم ، همچنین برادر و خواهری از شما عزیزان تقاضا دارم گاهگاهی که بر سر قبرم حاضر شوید فاتحه ای بخوانید و اگر ممکن بود یک شب جمعه دعای کمیل را بر سر مزارم برگزار کنید . انشاء الله ضمنا مو تورم را بفروشید و پولش را به جبهه واریز کنید ، در پایان از کلیه برادران و خواهران بجستان امید عفو و بخشش دارم اگر خطایی از من مشاهده کرده اند خواهشاً ببخشید . از برادران عزیزم احمد باغبان و علی پور اسماعیل می خواهم که به جای برادر ، جنازه ام را به خاک بسپارند.

والسلام عليكم

العبد الحقير غلامی

مزار سردار شهید رجب غلامی

مزار-مطهر-شهید-رجب-غلامی

مراسم تشییع پیکر مطهر سردار شهید رجب غلامی

  تشییع-پیکر-مطهر-شهید-رجب-غلامی
افزودن به علاقه مندی
اطلاعات بیشتر
-20%
من اینجا نمی مانم
بستن

من اینجا نمی مانم

۱۶,۰۰۰ تومان ۱۲,۸۰۰ تومان

من اینجا نمی مانم --- خاطراتی از شهید غلامحسین افشردی (حسن باقری)

فرمانده

مشخصات شهید جاویدالاثر غلامحسین افشردی

*نام و نام خانوادگی: غلامحسین افشردی

*نام پدر : محمد

*محل تولد : تهران

*تاریخ ولادت: ۱۳۳۴/۱۲/۲۵

*تاریخ شهادت : ۱۳۶۱/۱۱/0۹

*محل شهادت: منطقه فکه

*نحوه شهادت: عملیات والفجر مقدماتی

*مدت عمر: ۲۷ سال

*محل مزار : گلزار شهدای بهشت زهرا تهران

قطعه و ردیف و شماره مزار: ۲۴ - ۸۰ - ۲۴

*کتاب مربوط به این شهید: من اینجا نمی مانم، ملاقات در فکه

 

من اینجا نمی مانم --- خاطراتی از شهید غلامحسین افشردی (حسن باقری)

شهید حسن باقری روز ۵ اسفند ۱۳۳۴در شهر تهران به دنیا آمد. با نام واقعی غلامحسین افشردی معروف به سقّای بسیجیان جوان‌ترین فرمانده  ایران در دوران جنگ ایران و عراق بود. وی در سن 27 سالگی با سمت فرماندهی در منطقه فکه زمانیکه برای شناسایی به منطقه فکه رفته بودند ۹ بهمن ۱۳۶۱ به شهادت رسید.

 

وصیتنامه شهید غلامحسین افشردی (حسن باقری)

« مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَیٰ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا» (سوره احزاب، آیه ۲۳)

« انقلاب ما همچون تیر زهرآگینی برای همه مستکبرین در آمده است و یاوری برای همه مستضعفین جهان.

در این موقعیت زمانی و مکانی ، جنگ ما جنگ کفر است و هر لحظه مسامحه و غفلت ، خیانت به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و پشت پا زدن به خون شهداست . ملّت ما باید خودش را آماده هر گونه فداکاری بکند … در چنین میدان وسیع و این هدف رفیع انسانی و الهی جان دادن و مال دادن و فداکاری امری بسیار ساده و پیش پا افتاده است و خدا کند که ما توفیق شهادت متعالی در راه اسلام و با خلوص نیت پیدا کنیم …

... ما با هیچ دولت و کشوری شوخی نداریم و با تمام مستکبرین جهان سرجنگ داریم و در رابطه با این هدف ، جنگ با صدام یزید فقط مقدمه است ...

... در چنین میدان وسیع و این هدف رفیع انسانی و الهی جان دادن و مال دادن و فداکاری امری بسیار ساده و پیش پا افتاده است و خدا کند که ما توفیق شهادت متعالی در راه اسلام را با خلوص نیت پیدا کنیم ...

… در مورد درآمدها چیزی به آن صورت ندارم . همین بضاعت مزجاه را هم خمسش را داده ام و بقیه را هم در راه کمک رساندن به جنگجویان و سربازان اسلام با سپاه کفر خرج کنند …

درود بر رهبر کبیر انقلاب اسلامی ، امام خمینی .

اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان ( عج )، غلامحسین افشردی، ساعت ۱۲ شب، ۱۳۵۹/۷/۲۷، اهواز.

 

تشییع پیکر مطهر شهید غلامحسین افشردی (حسن باقری)

 

شهید حسن باقری

 

مزار شهید غلامحسین افشردی (حسن باقری)

مزار-شهید---حسن-باقری
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%
میثم
بستن

میثم

۱۲,۰۰۰ تومان ۹,۶۰۰ تومان

 میثم --- زندگی نامه و خاطرات سردار شهید مرتضی شکوری

مربی آموزش تاکتیک پادگان امام حسین (ع)

مشخصات سردار شهید مرتضی (میثم) شکوری

*نام و نام خانوادگی: مرتضی شکوری

*محل تولد : روستای «ده پایین» گرکان

*تاریخ ولادت: ۱۳۳۳

*تاریخ شهادت : ۱۳۶۳/۱۲/۲۴

*محل شهادت: شرق دجله

*نحوه شهادت:  اصابت موشک هواپیمای دشمن

*مدت عمر: ۲۲سـال

*محل مزار :  گلزار شهدای گرگان

*کتاب مربوط به این شهید: میثم _ لحظه های آسمانی

 میثم --- زندگی نامه و خاطرات سردار شهید مرتضی شکوری

شهید مرتضی شکوری گرکانی در سال ۱۳۳۳ روستای «ده پایین» گرکان به دنیا آمد. به دلیل ولادتش در ماه رجب؛ ماه ولایت و امامت او را مرتضی نامیدند. شهید مرتضی شکوری گرکانی معروف به میثم، مربی‌ آموزش‌ تاکتیک‌ پادگان‌ امام‌ حسین‌(ع‌) بود. او در آموزش نیروها، بسیار جدی و سختگیر و البته متبحّر بود و از آنجایی که دارای تجربیات فراوانی بود، علی رغم خواست خودش، به او اجازه حضور در جبهه داده نمی شد. اما با این وجود، سرانجام توانست خود را از حد و حصرهای تشکیلاتی برهاند و در خط مقدمِ «عملیات بدر»، به شاگردانِ عاشورایی خود ملحق شود. او زمستان سال ۱۳۶۳ به جبهه رفت و یکماه در آنجا ماند.

در طول این یکماه، هر کاری که از دستش برمی آمد انجام می داد. مثلا به نامه هایی که مردم همراه با کمک های مردمی برای رزمندگان در جبهه می فرستادند با عشق و علاقه جواب می داد. حتی زمان شهادت یکی از این نامه ها در داخل جیب میثم وجود داشت که غرق در خون شده بود. شهید میثم شکوری همراه با شهید کاظم رستگار، شهید ناصر شیری و شهید بهمن نجفی در عملیات بدر شرکت کرد و طبق آنچه که دو شب پیش از عملیات پیش بینی کرده بود، در تاریخ ۶۳/۱۲/۲۴ بر اثر اصابت موشک هواپیمای دشمن در منطقه شرق دجله به شهادت رسیدند.

شهید-شکوری

فرازهایی از وصیت نامه شهید والا مقام مرتضی (میثم) شکوری

 

متون زیر توسط شهید مرتضی شکوری (میثم ) در روزهای آخر به‌عنوان وصیت ضبط شد :

... برخی از رزمندگان می گویند : مابرای حفظ وطن به جبهه آمده ایم. درست است که حب الوطن من الایمان ، اما امام حسین (ع) به ما یاد داد که : ان الحیات عقیده و الجهاد زندگی کردن ، جهاد در راه عقیده است . ما باید در راه اسلام مبارزه کنیم . اصولاً ما دو حزب در دنیا بیشتر نداریم حزب‌الله و حزب شیطان . و قرآن حزب‌الله را غالب می‌داند. ما نباید از ابرقدرت‌ها بترسیم .آن‌ها اگر قوی باشند ما اعتقاد داریم که یدالله فوق أیدیهم .مگر ندیدیم که در واقعه طبس ، بجای نیروی نظامی ما خداوند کار کرد! مگر نشنیدیم که خدا با اصحاب فیل چه کرد ؟همان بلا بر سر هواپیماهای آمریکا یی آمد. در مورد زندگی ، خداوند این جهان را مزرعه‌ای برای آخرت قرارداده . خدا راحتی را در این جهان قرار نداده اما بسیاری از مردم به‌دنبال راحتی در این دنیا می‌گردند. ما باید در این دنیا برای آخرتمان کار کنیم.

اگر قبول داریم که یک زمانی مرگ به سراغ ما می‌آید، چه بهتر که در میدان نبرد حق و باطل باشد .

...در مورد خودم اگر شهید شدم و پیکرم برگشت ،برای من گریه نکنید که ضدانقلاب خوشحال می‌شوند. برای من حجله نزدید و پول آن را به جبهه‌ها کمک کنید .اگر هم‌جسم من برنگشت که مهم نیست . مهم جان آدمی است که در پیشگاه خداوند قرار می‌گیرد.

میثم در ابتدای دوران دفاع مقدس در وصیت دیگری می‌نویسد:

...آیا فکر می‌کنید کارخیلی مهمی انجام داده‌اید که فرزندانتان به جبهه آمده‌اند ؟

نه ، شما هیچ کاری نکرده‌اید.شما باید شکر خدا را بکنید که چنین افتخاری نصیبتان شده .

اگر من و امثال من به جبهه نیاییم ، پس چه کسی اسلام را یاری کند ؟ چه کسی جلوی این کافران بعثی خدانشناس را بگیرد؟

آری، اینک که این را برای شما می‌نویسم دزفول ،دزفول مظلوم در زیر موشک‌های هوایی شرق و غرب ویران شده‌است .

اینک که . این را می‌نویسم از زیر خروارها خاک ،کودکی را که شب در آغوش مادرش خوابیده بود بیرون می‌آورند.

اینک که این را می‌نویسم از زیر خروارها خاک پدری ، مادری ، برادری ،خواهری ، نوعروسی ، تازه‌دامادی و.. را بیرون می‌کشند . چگونه می‌توان در خانه نشست . چگونه می‌توان در برابر این‌همه جنایت ساکت بود. ننگ ابدی بر ما، لعنت خدا بر ما اگر در خانه بنشینم و به فکر آسایش خود باشیم .پس فکرکنید و ببینید برای چه به دنیا آمده‌اید ؟آیا هدف در این دنیا فقط خوردن و خوابیدن است ؟

نه هرگز چنین نیست . بگذارید من و امثال من در این راه فدا شویم تا اسلام باقی بماند.

و السلام

اسفند ماه 1363

دست نوشته شهید والا مقام مرتضی (میثم) شکوری

دست نوشته شهید شکوری

مراسم تشییع پیکر مطهر شهید والا مقام مرتضی (میثم) شکوری

شهید-مرتضی-شکوری

جمع دوستان شهید والا مقام مرتضی (میثم) شکوری

شهید-مرتضی----شکوری

رونمایی از کتاب "میثم" با حضور خانواده های شهدا

رونمایی-از-کتاب-میثم خاطرات شهید شکوری
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%
گلستان یازدهم
بستن

گلستان یازدهم

۴۰,۰۰۰ تومان ۳۲,۰۰۰ تومان

گلستان یازدهم --- خاطرات زهرا پناهی روا همسر سردار شهید علی چیت سازیان

فرمانده اطلاعات و عملیات لشکر ۳۲ انصارالحسین استان همدان 

مشخصات شهید علی چیت سازیان

*نام و نام خانوادگی: علی چیت سازیان

*نام پدر : ناصر

*محل تولد : همدان

*تاریخ ولادت: ۱۳۴۱/۰۹/۲۰

*تاریخ شهادت : ۱۳۶۶/۰۹/۰۴

*محل شهادت: منطقه عملیاتی نصر ۸ ماووت

*نحوه شهادت: حین انجام یک مأموریت گشت شناسایی

*مدت عمر: ۲۵ سـال

*محل مزار :  گلزار شهدای همدان

*کتاب مربوط به این شهید:  گلستان یازدهم

گلستان یازدهم --- خاطرات زهرا پناهی روا همسر سردار شهید علی چیت سازیان

شهید-چیت-سازیان

علی چیت سازیان متولد بیستم آبان ماه ۱۳۴۱ ، مصادف با سیزده رجب و سالروز ولادت حضرت امیرالمومنین (ع) دیده به جهان گشود. وی در دامان خانواده ای مستضعف و مذهبي رشد کرد و در هنرستان فنی ديباج به تحصیل پرداخت. علی انسانی الهی و انقلابی بود و از جان خود در اين قيام مايه مي‌گذاشت. با پيروزي انقلاب اسلامي در ميان امواج خروشان مردم مسلمان وارد شد و از دم عيسوی امام(ره) تولدی دوباره يافت. پيرو فرمان امام خميني(ره) مبني برتشکيل ارتش بيست ميليوني از طريق هنرستان وارد درياچه مواج بسيج شد و در پادگان قدس مشغول سپري کردن دوره آموزش شد.

هوش و ذکاوتش در کسب فنون نظامي طوري بود که در مدت کوتاهي به‌عنوان مربي نيروهاي آموزشي، انتخاب گرديد. علي براي تشکل بخشيدن به نيروهاي بسيجي، به همراه همرزمان اقدام به تشکيل گردان کوهستاني انصارالحسين نمود و خود مسئوليت آموزش‌هاي آنان را به‌عهده گرفت همراه همين بچه‌ها پا به عرصه اخلاص و ايثار جبهه نهاد. و به‌عنوان مسئول دسته و بعد مسئول گروهان به پاسداري از انقلاب پرداخت به خاطر علاقه خاصي که به گشت داشت تيم‌هاي گشتي و اطلاعات و عمليات را راه اندازي کرد در عمليلت نفوذي مسلم بن عقيل عليرغم سن کمش 14 مزدور عراقي را اسير کرده و از خاک عراق به پشت جبهه انتقال داد. که اين خود دال بر شجاعت و ايمان محکم او بود.

با تشکيل تيپ انصارالحسين وي مسئول واحد اطلاعات و عمليات گرديد و در اين مسئوليت حماسه‌ها آفريد در عمليات والفجر 2 بعد از تلاشها و دلاوري‌هاي فراوان مجروح گرديد. و مدتي در بيمارستان بستري شد در عمليات والفجر5 چهره فعال و موفق علي و واحدش نقش مؤثري در پيروزي‌هاي اسلام داشت. آنان والفجر 8 را نيز با حماسه آفريني‌هاي خود در صحنه تاريخ ماندگار کردند به گونه‌اي که فرمانده محترم کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي آنان را حافظان تنگه احد در نبرد فاو لقب داد. در اوايل سال65 با حفظ مسئوليت در واحد اطلاعات و عمليات مأموريت يافت تا محور عمليات بعد را تشکيل دهد در عمليات‌هاي کربلاي 4 و 5 علي با حفظ مسئوليت قبلي مسئول محور عمليات نيز گرديد. در تير ماه سال 66 برادرش امير چيت سازيان که مسئول گردان فتح جهاد سازندگي استان همدان بود در عمليات نصر 4 به شهادت رسيد. بالاخره اين مظهر صفات برجسته والای انسانی بعد از ساليان متمادی جهاد در راه خدا و زندگی علی وار در روز چهارشنبه چهارم آذر ماه 66 در خون خود غلطيد.

 

وصیت نامه شهید علی چیت سازیان

 

بسم الله الرحمن الرحیم

حمد و سپاس خداوندى را که در رحمت خود را در این عصر و زمان بر روى بندگان خود باز کرده و راه و روش اسلام شناسى را به ما آموخت و ما را از ظلمت و تاریکى به صبح سفید و آشنائى و پیروزى بر نفس سرکش کشاند و از خواب غفلت به بیدارى کشید و از مردن در رختخواب و یا در راه غیر خدا به شهادت در راه خودش کشاند،

و چنین پدر بزرگوارى را ، الگوى تمام خوبی ها ، مرد تقوا و عمل ، انسان پاک و فرعون کش ، بت شکن زمان ، انسان سخن و عقل ، پیر شکست ناپذیر و گوهر جماران را به عنوان رهبر بر بالاى سر ما یتیمان نهاد و درس تقوا و آزادگى را از زبان حسین (ع) بر ما آموخت و قلب سیاه و کدر ما را با گذشت و جان بازى و ایثار و صبر و استقامت در راه خدا سفید و پاک گرداند،

و حال اگر شب و روز شکرگزارى کنیم قدر این نعمت خدا را نتوانیم دانست خداوند در این مدت انقلاب یک نعمت بزرگى باز به ما بخشانید و آن هم جنگ با کافران و خداشناسان روى زمین تا بتوانیم خودمان را در صحنه عمل امتحان کنیم و براى رسیدن به جهاد مقدس (اصغر) باید موانع هاى بزرگى را از سر راه برداریم و آنهم مبارزه با نفس و یا جهاد اکبر است.

واقعا که جبهه دانشگاه الهى است ، دانشگاهى که در آن درس تقوا ، درس گذشت، استقامت، فداکارى ، جانبازى ، صبر و غیره آموخته میشود ، جبهه جائى است که انسان هاییکه در آن قدم مى گذارند باید از ته قلب بر سرور شهیدان آقا ابا عبدالله لبیک گویند و حسین گونه تا آخرین لحظه عمر خود باشند ، جبهه جایى است که انسان یک قدم از دیگران نسبت به خدا نزدیکتر است. خاک جبهه ایران همچون خاک کربلاست چون زمانی که عزیزان سر بر زمین مى گذارند و زمین را با خون خود آبیارى می کنند به عشق رسیدن به آقا ابا عبدالله (ع) و بیاد آن بزرگوار هستند و خداوند در این راه پاداش قرار داده است که بالاترین پاداشش شهادت در راه اوست .

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند روبه صفتان زشت خو را نکشند

البته اینجانب کوچکتر از آن بودم که بعد از رفتن خود پیامى بدهم خودم را در مقابل تمام موجودات خداوند کوچکتر مى دانم ولى گفتنی هاى زیادى براى مردم دارم که بعد از خاموش شدن چراغ عمرم شما مقدارى از آن را روى کاغذ مى خوانید .

اول اینکه امام عزیز را تنها نگذارید و به پیام هاى پدرگونه او از ته قلب گوش فرا دهید و مانند مردم کوفه نباشید که ابا عبدالله را تنها گذاشتند اگر تا به الان در این راه مقدس قدم نگذاشته اید و به پابوس اسلام نیامده اید فرصت هست و هر وقت که پیش خدا بیائید خداوند شما را قبول مى کند

و دیگر اینکه راه هاى انحرافى که انسان را از خط امام عزیز و بزرگوار دور مى کند پرهیز کنید .

امام عزیز فعلا فرموده اند که باید در جبهه باشیم و دفاع را واجب دانسته اند جبهه هاى گوناگون براى خودتان درست نکنید جبهه فقط و فقط خط مقدم است و براى همه واجب است نگذارید امام عزیز براى چندمین بار به ما بگوید که به جبهه بروید .

اگر ما سرباز او باشیم فرموده اند و دیگر کافى است ما باید به دنیا ثابت کنیم که هر چه امام مى گویند با جان و دل خریداریم از گروه بازى و خیانت به خون شهدا باید دیگران به فکر کمک کردن به این خاک باشند نه به فکر مسئول بودن و مسئولیت ها که به عهده ما میگذارند به فکر کمک کردن به مستضعفان باشیم نه به کسانی که از زحمت و خون شهدا استفاده می کنند و نفعى هم به انقلاب و جنگ نمیرسانند پیام دیگرى که دارم این است که سعى کنید که در این دو روزه زندگى امام بزرگوار را راضى نگهدارید.

و از همه بالاتر پروردگار عالیتان را لباس عاشقانه رزم را بر تن کنید و پوتین هاى خود را محکم ببندید و پیشانى بند الله اکبر بسته و پشت پا به این دنیا و مادیات زودگذر زنید و با یک دست قرآن و با دست دیگر سلاح برگیرید و به سوى جبهه هاى حق علیه باطل حرکت کنید و به زبان خود این را جارى کنید جنگ جنگ تا پیروزى .

آن سوکشان با سرخوشان ، این سو کشان با ناخوشان یا بگذرد یا میشکند کشتى در این گردان ها برادران عزیز از این که خداوند بزرگ توفیق داد و منت بر من نهاد تا بتوانم چند صباحى از عمر خود را با شما عزیزان فداکار باشم. .شکرگزارم ولى مى خواهم بگویم که این واحد مقدس را خیلى خیلى قدر بدانید کارهایی که شما برادران عزیز انجام مى دهید عاشقانه است نه علاقه براى رضاى الله است نه براى کس دیگرى ، از ته قلب اینجانب را حلال کنید و خلاصه این بنده گنهکار و حقیر را به بزرگى خودتان ببخشید و از خدا برایم طلب آمرزش کنید چند پیام است که مى خواهم برایتان بگویم .

۱- خداوند را سعى کنید با حرکت قلبى راضى نگه دارید .

۲- براى شهادت و یا رفتن تلاش نکنید براى رضاى او کار کنید و بگویید خداوندا نه براى بهشت که و نه براى شهادت اگر تو ما هم در جهنمت بى اندازید و فقط از ما راضى باشى براى ما کافى است .

۳- خانواده شهدا را فراموش نکنید . بخصوص شهداى واحد .

۴- به مجروحین و معلولین سرکشى کنید مخصوص برادران واحد .

۵- در وقت نماز این بنده را هم دعا کنید و نماز وحشت شب اول قبر را هم براى من بخوانید .حلال کنید .

اى پدر و مادر عزیزم مى دانم که‌جز زحمت و ناراحتى براى شما چیز دیگرى نداشتمک و جاى نگذاشتم و مى دانم که شهادت فرزند دوم براى شما مشکل است و این را بدانید و خوشحال باشید که من را دشمنان خداوند نکشند مانند منافقین بلکه دشمنان خداوند مرا نشانه گرفتند و من این راه مقدس را آگاهانه انتخاب کردم و خوشحال هستم که به مقصد آخر رسیدم و اگر خداوند قبول کند و این دنیا دنیاى فانى است و زود گذر و زندگى آن است که کارنامه قبول را بگیر م و از این دنیا برویم از شما مى خواهم که خداوند را از خودتان راضى نگه دارید و خوشحال باشید که خون دادن شما هم سهمى را بر دین خدا پیدا کردید .

برادر عزیزم مى دانم که بعد از رفتن من شما خواهى ماند و دیگر برادرى ندارى ولى مى خواهم بگویم که خوشحال باش که دو برادر خودت را در راه خداوند بزرگ قربانى داده اى . و هر طور که مى توانى سعى کن که انقلاب و جنگ را یارى کنى از خداوند بزرگ هم براى پدرم که خیلى خیلى زحمت من را کشیده است

و مى دانم مقدارى از آن‌موهایش که سفید شده است من سفید کرده ام و همین طور موهاى مادرم از خداوند مى خواهم که صبر به آنها عنایت بفرماید .

خواهش که از شما دارم براى من گریه نکنید گریه براى مظلومیت آقا ابا عبدالله بگرید .

و از خواهرم مى خواهم که زینب گونه باشد و از خداوند هم مى خواهم که به آن هم صبر عنایت بفرماید .

از کلیه فامیل ها و آشنایان حلالى به جاى من بخواهید و همسایگان هم آن هایى که در کنارمان بودند و هم همسایگان آپارتمان و هم اطراف و از خانواده رستگارى و غیره هم حلالى بخواهید . برادر عزیزم حسین فرزان براى شما برادر عزیزم هم از خداوند بزرگ صبر مى خواهم .

خدایا خدایا تا انقلاب مهدى حتى کنار مهدى خمینى را نگهدار

على چیت سازیان

میزان بدهکاری شهید علی چیت سازیان

مقدارى پول که از من مى خواهند

۱ -۶۰۰ ۳ تومان موتورى ۲ ۳

۲-۳۰۰ ۱ تومان در خرم آباد به موتورى سپاه بدهکارم

۳- ۱۰۰۰۰ تومان حاج آقا

۴- مقدارى پول هم رضا حاجیلوتعاون رزمى سپاه مى خواهد

۵- ۷۰۰ تومان اسماعیل اسدى

۶- دو سال نماز بدهکارهستم و ۲ ماه روزه نزدیک ۴ماه ۱روز هم نتوانستم روزه بگیرم به دلیل مریضى که داشتم این ها هم حل شود .

۷- نزدیک سه هزار تومان هم حق مظالم بدهید .

در ضمن اگر از کسى هم پول مى خواهم اگر ندارد بدهد حلال آن باشد .

تو همسر عزیزم

از اینکه مدت آشنایى ما کم بود و بیشتر آن را من در منطقه بودم از شما معذرت مى خواهم ولى از این خوشحال هستم که من هم ادعاى تکلیف و رضایت خداوند را که بود که باید انجام مى دادم . اگر در این زمان هر کس در زندگیش از روى مال دنیا و زندگى شیرنى بدون دردو سرو لذت هاى دنیوى‌پل پیروزى زد و خود را در جهاد اصغر رساند عاقبت به خیر خواهد شد .

از شما مى خواهم که بعد از من هم چون زینب محکم و استوار باشید اگر خداوند به من فرزندى داد در بزرگ کردن آن سعى و تلاش داشته باشد و در تربیت آن جدى باشد اگر خداوند به من دختر داد آن را یک مسلمان واقعى و اسلام شناسى خوب بزرگ کن و اگر پسر داد آن را جلورى بزرگ کنید که نان را از راه حلال بدست بیاورد . و به مستضعفان کمک کند و از بچگى آن را عاشق ابا عبدالله کن و تربت آن را دهان آن بگذار و آن را چون مولایمان حسین آزاد مرد بزرگ کن و به آن بگو که هیچ وقت جلوى زورگویان دنیا سر خم نکن و خداوند را براى رضاى آن عباد ت کن .

به فرمانده عزیزم

از برادر همدانى و برادر کیانى و برادر شادمانى که به عنوان فرمانده من بودن اگر در کار کم کارى کردم امیدوارم که مرا حلال کنید و اگر از من بدى دیدید امیدوارم که آن را هم حلال کنید .

پدر عزیزم از مهمانانى که به منزل ما مى آیند براى تسلیت گفتن بخصوص برادران اطلاعات خوب قدردانى نما.

 

پیکر مطهر شهید علی چیت سازیان

پیکر مطهر شهید-چیت-سازیان

سخن معروف شهید علی چیت سازیان

کسی می تواند از سیم خاردار های دشمن عبور کند که در سیم خاردار های نفس خود گیر نکرده باشد.

 شهید علی چیت سازیان  
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
بهترین قیمت

بهترین قیمت

بالاترین کیفیت

بالاترین کیفیت

پرداخت امن

پرداخت امن

پشتیبانی سریع

پشتیبانی سریع

تحویل اکسپرس

تحویل اکسپرس

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید:

فیس بوک توییتر اینستاگرام یوتیوب پینترست

همراه با ما

اتاق خبر سایت ما

فروش در سایت ما

فرصت‌های شغلی

تماس با سایت ما

درباره سایت ما

خدمات مشتریان

پاسخ به پرسش‌های متداول

رویه‌های بازگرداندن کالا

شرایط استفاده

حریم خصوصی

گزارش باگ

راهنمای خرید از سایت ما

نحوه ثبت سفارش

رویه ارسال سفارش

شیوه‌های پرداخت

هفت روز هفته ، ۲۴ ساعت شبانه‌روز پاسخگو هستیم    شماره تماس :  09354642245       آدرس ایمیل :   info@shohadabook.ir

بسم رب الشهداء و الصديقين

و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل االله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون

فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا بحمدلله و ان شاءالله در راه پاسداری خون شهیدان از اولین آن حضرت هابیل علیه السلام ، خون پاک ارباب بی کفنمان حسین بن علی علیه السلام و تک تک انسان های پاکی که در راه امام زمانشان حضرت مهدی عجل لله تعالی فرجه الشریف  علیه اسلام به شهادت رسیدند ایجاد گردید. فروشگاه اینترنتی  کتاب شهدا با تقسیم بندی عناوین کتاب شهدا ، از قبیل شهدا تاریخ ، شهدا انقلاب ، شهدا دفاع مقدس ، شهدا مدافع حرم ، شهدا گمنام ، شهدا ترور ، شهدا ماموریت ، شهدا زن ، شهدا آزاده ، شهدا جانباز ، شهدا امربه معروف تشکیل شده است که عاشقان کتب شهدا می توانند کتاب مورد نظر را از فروشگاه انتخاب ، مختصری از خاطرات ، عکسها ، فیلم و ... کتاب شهید مورد نظر مشاهده درصورت علاقه مندی درخواست خرید را انجام و بعد از پرداخت وجه به شکل اینترنتی و ثبت آدرس دقیق پستی ، کتاب را تحویل بگیرند. لازم بذکر است بعلت گستردگی کتب شهدا و حساسیت در ثبت خاطرات شهدا در اوایل کار از کتب کمتری بهره می بریم که ان شاءالله به دعای مادر شهدا ، زهرای بتول سلام الله علیها بر توانمان اضافه و کتب بیشتری را بارگزاری خواهیم نمود . لذا ثبت انتقادات و پیشنهادات در بهتر شدن  فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا راه گشاه خواهد بود .  التماس دعا

استفاده از مطالب فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا چون برای زنده نگه داشتن فرهنگ ایثار و شهادت می باشد ، کاملا" آزاد بوده و از نظر شرعی مشکلی ندارد . التماس دعا

فروشگاه
علاقه مندی
0 آیتم سبد خرید
حساب کاربری
خانه
  • منو
  • دسته بندی ها
  • کتب شهدا دفاع مقدس
  • کتب تقریظ شده توسط مقام معظم رهبری
  • کتب سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
  • کتاب شهدا مخصوص کودکان و نوجوانان
  • کتب خاطرات رزمندگان اسلام
  • یادگاری از شهدا
  • خانه
  • فروشگاه
    • فروشگاه
    • سبد خرید
    • تسویه حساب
    • حساب کاربری
  • درباره ما
  • تماس با ما

سبد خرید

بستن
بازگشت به بالا