سفیر بیداری — زندگی نامه و خاطرات سردار بیداری اسلامی شهید سید مصطفی الحسینی
کتاب سفیر بیداری
نماز
جمعی از دوستان
می گفت : کسی که اول وقت نماز بخواند ، نمازش با نماز امام زمان ( عج ) بالا می رود.، و کسی که نماز را آخر وقت بخواند و آن را سبک بشمارد.و ضایع کن خداوند بهره و برکت را از عمر و مال او بر می دارد.
فراموش نمی کنم . سید ، با ظرافت و ترفندی خاصی به من این موضوع را آموزش داد . من نوجوان لاغراندامی بودم.که علاقه ی زیادی داشتم که چاق شوم.! سید مصطفی وقتی از این موضوع با خبر شد.به من پیشنهاد جالب و عجیبی داد.! من هم چون به آقا سید علاقه داشتم.و اخلاق او.برای من الگو بود با کمال میل قبول کردم.
آقا سید به من گفت: اگر می خواهی چاق شوی.، باید نمازت را اول وقت بخوانی !
سفیر بیداری
من دیگر فکر نکردم که نماز اول وقت چه ربطی به چاق شدن دارد. و به توصیه ی آقا سید گوش کردم . همان شد که بنده نماز اول وقت را شروع کردم.و دیگر آن را ترک نکردم. و این را مدیون آقا سید هستم. البته بعدها او استدلال کرد که نماز اول وقت.باعث استجابت دعای انسان می شود و همین امر باعث چاق شدن من خواهد شد !.
در محیط ورزشی آن روزها حرف های زشت و القاب بد.، رایج ترین صحبت ها بود ، سید مصطفی دوستانش را با لفظ آقا صدا می کرد . گاهی به سفرهای یک روزه جهت مسابقات می رفتیم. از جمع سی نفره ما فقط چهار نفر نماز می خواندند.! که نفر اول هم سید مصطفی بود . بقیه ی نماز خوان ها هم از اطرافیان و دوستان سید بودند.
موقع نماز که می شد به ما می گفت.: بچه ها بریم برای نماز اول وقت . ما هم کمی خجالت می کشیدیم . برای همین می رفتیم در گوشهای مشغول نماز می شدیم . اما سید با افتخار جلوی همه وضو می گرفت.و روی زمین در مقابل چشم همه ی اعضای تیم.، نماز اول وقت را می خواند.و بعد مشغول ادامه ی تمرین می شد.
هجرت
آیات را تفسیر می کرد . زندگی ما با حضور او دگرگون شده بود. وقتی ماه محرم نزدیک شد سید مصطفی پیشنهاد کرد.که در دهه محرم باید فعالیت را بیشتر کنیم .
به هر صورت ایشان را به اهالی زادگاه خودم.( منطقه ی بهمنی از توابع است استان کهکیلویه و بویر احمد ).معرفی کردم تا هم خودش به راحتی انجام وظیفه کند و هم وارد توده ی ناآگاه جامعه شود .
در آنجا باز در قلب مردم نفوذ کرد.، او منشأ بیداری بسیاری از جوانان روستای – شد.به طوری که سال ها بعد از رفتن سید از آنجا.، اقشار مردم خصوصا جوانان از من خواستار بودند.که بار دیگر ایشان را به جهت ارشاد و هدایت دعوت کنم.
سفیر بیداری
سید مصطفی به نقاط دیگری از استان کهگیلویه و بویر احمد هم جهت تبلیغ رفت . آنجا به جمع کردن نوجوانان و تعلیم قرآن و برنامه های دیگر.از قبیل کتابخانه و نماز جماعت مشغول شد . این کارها برای سید که جوان فوق العاده آگاهی بود.و احساس مسئولیت می کرد.کافی به نظر نمی رسید ، بلکه باید در امور سیاسی جامعه نیز حرکت می کرد .
پس از محرم از منطقه ی بهمنی به بندر گناوه بازگشت . در آن زمان دستور ساختن خانه ی فرهنگ از اداره ی تعاون استان بوشهر.صادر و پروژه ی آن شروع به کار کرد .
سید مصطفی تصمیم گرفت که مدتی در لباس کارگری مشغول شود – مانع ایشان شدم و گفتم بهتر است به همان برنامه های علمی و معنوی ادامه دهی چون در این برهه از زمان این برنامه ها واجب تر و مفید تر است .
اما اصرار سودی نداشت . قریب بیست روز در خانه ی فرهنگ که دسترد روزانه ی آن سی تومان بود مشغول به کار شد .
سفیر بیداری
ظهر که می آمد پیش از نهار به نماز می ایستاد . همیشه چند دقیقه زودتر از دیگران در محل کار خود حاضر می شد و یک لحظه بیکار نمی ایستاد . برعکس دیگران که فکر انجام کار نبودند و منتظر تمام شدن وقت بودند .
سرانجام ترجیح داد به خارج از کشور هجرت کند . سید با اراده ی آهنین خود موفق شد همراه با گروه های مبارز فعالیت کند .
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.