امام خامنه ای: زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست

* بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ *

فیس بوک توییتر پینترست لینکدین تلگرام
امام خامنه ای: شهادت مرگ تاجرانه است
فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا
ورود / عضویت

ورودایجاد یک حساب کاربری

رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
لیست علاقه مندی ها
0 آیتم / ۰ تومان
منو
فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا
0 آیتم / ۰ تومان
دسته بندی محصولات
  • کتب شهدا دفاع مقدس

    همه کتب شهدا ....

    کتب شهدا گمنام

    ابراهیم هادی 1

    ابراهیم هادی 2

    شاهرخ

    خدای خوب ابراهیم

    مهمان خدا

    راز کانال کمیل

    کتب شهدا ترور

    او یک ملت بود

    تا کوچه های آسمان

    آقا مجتبی

    از برف تا برف

    سردار دلها

    در کمین گلسرخ

    حاج قاسم 1

    مرد

    متولد ماه مارس 

    کتب شهدا  مدافع حرم

    ملاقات در ملکوت

    حجت خدا

    قصه دلبری

    یادت باشد

    پسرک فلافل فروش

    در مکتب مصطفی

    فاطمیون

    برای زِین أب

    مجید بربری

    کتب شهدا انقلاب

    طیب

    سفیر بیداری

    حبیب خدا

    کتب شهدا دفاع مقدس

    بر فراز آسمان

    عارفانه

    بیا مشهد

    نخل سوخته

    علی بی خیال

    مسافر کربلا

  • کتب تقریظ شده توسط مقام معظم رهبری
  • کتب سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
  • کتاب شهدا مخصوص کودکان و نوجوانان
  • کتب خاطرات رزمندگان اسلام
  • یادگاری از شهدا
  • خانه
  • فروشگاه
    • فروشگاه
    • سبد خرید
    • تسویه حساب
    • حساب کاربری
  • درباره ما
  • تماس با ما
خانهشهدا دفاع مقدس علی بی خیال
محصول قبلی
شیر کوهستان
شیر کوهستان ۱۴,۰۰۰ تومان ۱۱,۲۰۰ تومان
بازگشت به محصولات
محصول بعدی
شهید مهدی باکری
نمی توانست زنده بماند ۳۰,۰۰۰ تومان ۲۴,۰۰۰ تومان
-20%داغ
علی بی خیال 
علی بی خیال 
علی بی خیال 
برای بزرگنمایی کلیک کنید

علی بی خیال

۱۵,۰۰۰ تومان ۱۲,۰۰۰ تومان

علی بی‌خیال — زندگینامه و خاطرات شهید علی حیدری

مشخصات شهید علی حیدری

*نام و نام خانوادگی: علی حیدری

*نام پدر : محمود

*محل تولد : مریوان

*تاریخ ولادت: ۱۳۴۴/۰۱/۰۱

*تاریخ شهادت : ۱۳۶۳/۱۲/۲۲ 

*محل شهادت: عملیات بدر، شرق دجله، جزایر مجنون

*نحوه شهادت: بمباران شیمیایی ارتش بعث عراق

*مدت عمر:  ۱۹ سال

*محل مزار : گلزار شهدای بهشت زهرا تهران

*قطعه و ردیف و شماره :  قطعه ۲۷ – ردیـف ۱۳۶ – شـماره۱۰

*کتاب مربوط به این شهید:  علی بی خیال

 

علی بی خیال — زندگینامه و خاطرات شهید علی حیدری

علی حیدری فروردین سال ۱۳۴۴ در شهر مریوان و در یک خانواده معتقد به فرهنگ اسلام به دنیا آمد. پدرش اهل همدان بود که بعد از ازدواج با مادر سنندجی اش در کردستان به استخدام ارتش در آمد تا بازنشسته شد. بعد از بازنشستگی به تهران مهاجرت کرد. علی دوران نوجوانی خود را با بچه های مسجد و کارهای فرهنگی و تشکیل کانون فرهنگی و کتابخانه مساجد منطقه خرانه تهران گذراند؛ اما اوج اعتلای روحی ایشان در دوره شش ماهه ای اتفاق افتاد که با آیت الله حق شناس آشنا شد و آن عارف بزرگوار، مسیر سیر و سلوک را با برنامه سلوکی برایش فراهم کرد.

شهید-حیدری

اولین بار علی در اواخر سال ۱۳۶۱ به منطقه سقز اعزام شد. در سال ۶۲ به عنوان خطاط و طراح چهره شهدا به جنوب اعزام شد. در اواخر سال ۶۳ جمعی تبلیغات لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) شد و ماه پایانی حیاتش را در گردان تخریب لشکر ۲۷ در پادگان دوکوهه مشغول آموزش و فعالیت شد.

علی حیدری به همراه گروه هفده نفره از رزمندگان تخریب، بر اثر بمباران شیمیایی در عملیات بدر؛ هم چنان که مژده اش را از امام رضا (ع) دریافت کرده بود، روز بیست و دوم اسفند ماه ۱۳۶۳ در سن نوزده سالگی به شهادت رسید و در گلزار شهدای بهشت زهرا تهران آرام گرفت.

وصیت نامه شهید علی حیدری

«بسم رب شهدا و صدیقین»

«بنده حقیر وصیتنامه‌ای به آن صورت که بخواهم اموالم را تصفیه کنم ندارم زیرا از این مال دنیا هر چه داشته‌ام یا در راه خدا بخشیده‌ام یا به خاطر خدانگه‌داشته‌ام که دیگران استفاده کنند ولی خواستم چند کلمه‌ای با عالم مادی سخن  بگویم. ای دنیا بدان که انتهای راه‌هایت جهنم و مسیر راه‌هایت پر از درندگان وحشی است که به تدریج روح انسان را می‌خورند تا بالاخره انسان را تبدیل به از حیوان پست‌تر می‌کنند. فقط کاروان عشق است که رو به سوی جانان می‌رود و خدا را شکر می‌کنم که بالاخره نام من را در دفتر عاشقان حسین (ع) نوشته‌اند.

برادران مسجد چیزهایی راکه می‌نویسم عمل کنید. دعاها را زیاد بخوانید و هر چه باشکوه‌تر برگزار شود. در نماز جماعت حتماً شرکت کنید.

برای مقابله با شیطان دوشنبه و پنجشنبه روزه بگیرید.

نماز شب را حتما بخوانید

و یک مربی برای خود جهت مسیر الی‌الله انتخاب کنید و بدانکه به شرطی قبول می‌شوی که به چیزهایی که می‌شنوی عمل کنی.

آنقدر حرف بزنید که می‌توانید عمل کنید

و بار دیگر برادران عزیزم یک وصیتنامه به شما دارم و آن اینکه زود و خیلی زود کوله‌بار عشق را ببندید زیرا بنده می‌ترسم شماها جا بمانید. بدانیدکه شیطان همه جا حتی در خون انسان هست از خدا بترسید. به خانواده‌ام توصیه کنید هر وقت برای من خواستند گریه کنند به یاد قاسم امام حسین (ع) گریه کنند و هر وقت به یاد غریبی‌ام افتادند، یاد حسین بیفتند.

دوست دارم مانند رفقای شهیدم جنازه‌ام را حسین کفن و در بیابان‌های کربلا به خاک بسپارند.

پدر و مادر و اهالی خانواده عزیزم برای گناهان من دعا کنید چون من همه عمرم را در گناه به سر بردم به جز آن مدتی که خود را به دست خدا سپرده بودم.

شما نیز خود را به دست خدا بسپارید زیرا او ست پرورش‌ دهنده ما «و ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ابی» ای خدا بنده تو آمد، مرا در آغوش خود گیر که همانا تویی اول و آخر ما.

خدا تو میدانی که من به خاطر بهشت نیامده‌ام. بهشت تو مال آنهایی که خدا را به خاطر عبادت و از ترس جهنم گناه نمی‌کنند.

الله من، ‌و ای معشوق من، بنده تو دیگر در عشق تو سخت، آنقدر در وصالت سوختم تا منیت و شیطان را به وسیله آتش عشق ذوب نمودم آنگاه رو به سوی جانان کردم،خدایا مرا دیگر زندگی شیطان بس است، من تو را می‌خواهم، چه کنم من به آن زنده‌ام که روزی پیش تو می‌آیم و اگر اینطور نبود خیلی پیش از اینها مرده بودم.

الله من گناهانم را به وسیله حسینت پاک کردم و از دریای پرتلاطم مادیات به وسیله کشتی حسینت گذشتم.

الله من، دوستت دارم چه کنم؟ الله دیگر اگر مرا به جهنم بری آتش احساس کوچکی می‌کند در برابر آتش‌ سوزش و عطش و تب هجران درون من. آری هر کس خود را به چیزی دلخوش کرده است. بنده عامی هم خود را به خدا دل خوش کرده‌ام” 

.من خیلی کمتر عطر خریده‌ام زیرا هر وقت بوی عطر می‌خواستم ازته دل می‌گفتم حسین جان، آن وقت فضا پرعطر می‌شد. 

…. مواظب خود باشید. مواظب شیطان باشید که شیطان خیلی باهوش‌تر از این حرف‌هاست. مطالعه کنید کتاب‌های شهید دستغیب را. به عموم … توصیه می‌کنم.

و هیچ‌گاه راضی نخواهم بود کسی بدون تفکر در راهم برایم گریه کند. هرگاه خواستید برایم گریه کنید برای چیزی که من برایش همیشه گریان بودم، گریه کنید.

وقتی به یادم افتادید یک حمد و سه سوره توحید برای شهدا با یک صلوات ختم کنید.

همیشه با وضو باشید،

قرآن بخوانید.

حجاب‌ها را از قلب خود بردارید تا با عالم غیب ارتباط داشته باشید و اسرار غیبی را بدانید و ببینید.

نگاه‌های خود را کنترل کنید تا بتوانید حسین و ائمه و شهدا را ببینید و زیارت کنید.

بینی خود را از بوهای حرام نگه دارید تا بوی حسین (ع) و عشق را بشنوید.

و با زبان خود غیبت نکنید و تهمت نزنید تا بتوانید با مولایتان صحبت کنید.

و در آخر «امام را دعا کنید»

وعده ما کربلا

۱۳۶۲/۱۱/۲۰

ساعت ۲ نصف شب

مزار شهید علی حیدری

 

مزار-شهید-حیدری

دفتر ثبت رفتارهای روزانه شهید علی حیدری با نام ” طریق پرواز“

دست-نوشته-شهید-علی-حیدری

نصایح، از نوار و نامه‌های شهید علی حیدری

اینجانب علی حیدری مستقر در پادگان دوکوهه ،جمعی لشکر حضرت رسول ( ص ) و تیپ ذوالفقار واحد آر، پی‌ ،جی ،هفت هستم . من کوچکتر از آنم که بتوانم پیامی برای امت حزب‌الله برسانم ، ولی مجبورم امر فرماندهی را اطاعت کرده و چند کلامی عاجزانه در مقابل این ملت شریف و این‌همه رزمندگانی که با ایثار خون خود درخت اسلام را آبیاری کرده‌اند بیان کنم .

الحق که یکسری مسائل هست که انسان نمی‌تواند برای هر کسی مطرح کند ، ولی این یک ذره از آن را برای برادر ایوبی گفته‌ام و باز یک ذره از آن یک ذره را در این نوار می‌گویم : چیزی که در این جبهه‌ها مشاهده کردم این بود که وقتی رزمندگان را مشاهده می‌کنم و با آن‌ها روبرو می‌شوم از فاصله‌ی چندمتری ، یا در یک محوطه خاص ، بوی عطر دل‌انگیزی که عطر مخصوصی است تراوش می‌شود که همان بوی ایثار ، رزمندگی و بوی حسین ( ع ) است. آری بوی حسین ( ع ) .

ما انقلابمان حسینی بود ، رهبرمان هم حسینی بود ، امتمان هم حسینی است .

هر کس جان‌نثار حسین ( ع ) بود و راه حسین ( ع ) را ادامه داد رستگار شد .

و هر کس که راه حسین ( ع ) را ادامه نداد و این کارها را به مسخره گرفت ،خود را به مسخره گرفته‌است .

آری هر کس با او ادامه داد در بهشت همدیگر را خواهیم داشت.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

موجود در انبار

افزودن به علاقه مندی ها loading
اضافه شد! مشاهده لیست علاقه مندی ها
محصول از قبل به علاقه مندی ها اضافه شده! مشاهده لیست علاقه مندی ها
افزودن به علاقه مندی
شناسه محصول: KSD10011 دسته: شهدا دفاع مقدس برچسب: شهید علی حیدری, عطری با نام امام حسین علیه السلام, علی بی خیال
  • توضیحات
  • توضیحات تکمیلی
  • نظرات (0)
  • ارسال و حمل و نقل
توضیحات

علی بی‌خیال — زندگینامه و خاطرات شهید علی حیدری

کتاب “علی بی خیال” زندگی شهید علی حیدری از کودکی تا شهادت، توصیف شخصیت وجودی شهید علی حیدری و خاطرات دوستان این شهید والامقام را در قالب کلمات بیان می کند.

معرفی کتاب را با دست نوشته ای از شهید آغاز می کنیم:

بسمه‌تعالی
با عرض سلام خدمت بچه‌های تو باغ
خود را پیدا کنید و آنگاه از خود فرار کنید و به دریا برسید .

حقیر الفقیر الخطاط
۶۲/۸/۱۱
علی بی‌خیال

مراقبه

جمعی از دوستان شهید

‌دوستش می‌گفت :علی بعضی‌وقت‌ها خودش را تنبیه می‌کرد، نفسش رو ادب می‌کرد. یه شب توی زمستون که هوا خیلی سرد بود داشتم.به سمت ترمینال می‌رفتم ، علی حیدر رو دیدم با یک پیراهن داره میاد. مثل چی داشت می لرزید!!.گفتم : علی اینجا چه کار می‌کنی ؟.چرا توی این سرما لباس تنت نکردی ؟.مریض می شی ها ؟!

علی نگاهی کرد و لبخند ملیحی زد و گفت: این نفس من سرکش شده ،.این نفس راحت‌طلب شده ، بایست یه کم حالش جا بیاد!.بایستی بفهمی کسانی که پول ندارند.لباس گرم بخرم چی می‌کشند. یه روز تو مسجد داشت پارچه می‌نوشت.و هم‌زمان یه تابلو پارچه ای دیواری هم می‌کشید . نمی‌دونم درونش چه خبر بود،. ولی خیلی احساس ناراحتی می‌کرد. پاسی از شب گذشته بود و هی چرت میزد .گفتم :علی برو یه‌کم بخواب و استراحت کن . علی بی خیال

مراقبه

علی گفت :نه ، این نفس سرکش خیلی پررو شده،.باید حالشو جا بیارم . رفت پایین تو حیاط قدیم مسجد هنوز حوض داشت،.سرش را تا رخ صورتش کرد تو آب وهمین جوری آمد بالا ، تا اذان صبح کار کرد و زیر لب ذکر گفت.

سعید منافی می‌گفت : یک شب در بالکن مقر تیپ ذوالفقاری.توی پادگان دوکوهه خوابیده بودیم . علی‌ گفت بیا قول به هم بدهیم که اشتباهات هم‌دیگر رو بهم بگیم . تو مواظب من باش ،من مواظب تو.

گفتم:  ول‌کن بابا ، من مواظب خودم هم نمی‌تونم باشم.چه برسه بخوام مواظب تو باشم. کلی رو مخ من راه رفت.و از بی‌خوابی‌های این روش گفت،.اینکه از بیرون بهتر عیوب مشخص می‌شود.

می‌گفت : از درون، خب نفس وجود دارد.و چیزهای دیگر ، بالاخره قبول کردم.و از ما قول گرفت .

خاطرات دوستان علی

علی چند تا نامه از جبهه برام نوشت. برای محل نام و امضای آخر نامه ها نوشته بود:.علی بی خیال و امضا کرده بود! علی دغدغه همه چیز رو داشت،.از هدایت دیگران تا مشکلات اقتصادی مردم،.تا حالات درونی خودش و ارتباطش با خدا و … . باز اینجوری خودش را خطاب کرده بود.و به خودش نهیب می زد. علی شدیدا” نسبت به اطرافیانش احساس مسئولیت می کرد. نسبت به وضعیت جامعه ، وضعیت دوستانش، نوجوانان مسجد و خیلی دغدغه های دیگر. برای این دغدغه ها فعالیت می کرد،.با اینحال به خودش می گفت: علی بی خیال .

سال آخری که با هم بودیم ،اوج فعالیت‌های علی بود. راجع به دوستانش هرطور بود سعی می‌کرد.آنها را متوجه کنه. حتی برای یکی از بچه‌ها که سن بیشتری از علی داشت،.نواری ضعف کرد و در آن ، در مورد مشکلات رفقا و مسجد تذکر داد. با هم رفتیم درب منزلشان ، اون عزیز منزل نبود . نوار را داد به خانواده اش و برگشتیم . گفت : من وظیفه خودم رو انجام دادم. او نه‌تنها بی‌خیال ، بلکه بی‌نهایت با خیال بود . علی بی‌خیال این دنیا و تمام نعمت‌های حلالش شده بود.

علی بی خیال 

بی اعتنایی به دنیا

علی بی‌خیال تمام چیزهایی شده بود که او را از خدا دور می‌کرد. بی‌خیال تمامی کسانی شده بود.که در رسیدن او به پروردگار مانع می‌شدند، کلا بی‌خیال دنیای مادی شده بود. برای این بود که با شور و شعف می نوشت : علی بی‌خیال منم من.

من سوالی دارم : دوستان در خودمان بنگریم.ببینیم ما چقدر توانستیم بی‌خیال این دنیا شویم ؟

بیایید از امروز به خودمان نمره بی‌خیالی بدهیم .بی‌خیال شدن برای رضای خدا سخت است.

علی با این‌همه کمالاتی که داشت هیچ‌وقت از موضوعی بی‌خیال نمی‌گذشت .

او نمی‌خواست کسی ازش دلخور بشه .برای همین در نامه‌ها ضمن نصیحت و آگاهی برادرانش ،خودش رو علی بی‌خیال معرفی می‌کرد. ولی هیچ‌وقت بی‌خیال نبود . این‌رو هم می‌فهمیدند .علی شدیداً مقید به انجام تکلیف بود اول شناخت تکلیف ، دوم عمل به آن. مدتی بعد از طلبه شدن یه روز به من گفت:.حمید اگه تکلیف من این باشه که مثلاً این دیوار بره عقب ، سرم را می‌گذارم روی دیوار.و می‌گم من باید به تکلیفم عمل کنم،.پس ای دیوار من عقب نمی‌کشم، تو باید عقب بکشی. البته این مثال بود بر کوتاه نیامدن در برابر عمل به تکلیف.

بی اعتنایی به دنیا

در قبال دوستانش ، اون‌هایی که دوست می‌دونست ، برای آن‌ها بسیار احساس تکلیف می‌کرد. روابطش با افراد محدود ه داشت و برنامه . من ندیدم کسی دور و برش باشه که علی بهش توجه نکنه. واقعاً رفتار قشنگ و پر محبتی داشت که دیدنی بود . علی به نسل آینده مسجد هم خیلی توجه می کرد و براشون وقت می گذاشت .
خصوصا بر و بچه‌های گروه سرود شهید علی افغانی که همشون ازبهترین‌های روزگار بودند و هستند. علی بی خیال

هنوزم هم میشه ثمره تلاش و فعالیت او رو دید .

علی حیدری شخصیت خودساخته ای داشت . یکی از ویژگی‌هایش این بود که خیلی کم‌حرف می‌زد . اما وقتی صحبت می‌کرد به‌جا و به‌موقع حرف می‌زد ، حرف‌اضافه نمی‌زند .
اگر در جلسه صحبتی برای تصمیم‌گیری بود ، در یکی دو جمله مقصود خود را بیان می‌کرد از آن موقع او را شناختم . علی خیلی عاقل بود . گاین کم‌حرفی اش ناشی از همان عقلش بود.

یک‌بار تصادف کرده بودم .علی آمد ملاقاتم . با هم حرف می‌زدیم. من کلی وقت طول می‌کشید تا سوال بپرسم، اما او در هر ثانیه پاسخ می‌داد .
آنجا از کسی اسمی برده نشد و صحبت رفت پیرامون او ، مجلس غیبت نبود . در بین صحبت ها علی گفت : او عاقبت‌ بخیر می‌شود . گفتم ما هم دعا می‌کنیم او عاقبت به خیر شود. علی گفت خیر باید از او بخواهیم برای ما دعا کند ، دعای او مستجاب است . متوجه این صحبت نبودم و آن را صحبت عادی قلمداد کردم . تااینکه مدتی بعد آن فرد شهید شد. آنجا بود که عمق حرف را دریافتم .

اردوی مشهد

جمعی از دوستان شهید

عید سال ۶۲ بود که بچه‌های مسجد به همت حاج داوود با یک اتوبوس رفتیم مشهد مقدس . خیلی‌ها بودند سید عطا ، خدیور ، از راه شمال رفتیم تا بر مزار شهید عباس‌زاده هم فاتحه‌ای بخوانیم . محل اسکان ما در مشهد چند اتاق تودرتو بود که با درهایی از هم جدا می‌شد . در یکی از شب‌ها تعدادی از برادرها ازجمله علی.تو یکی از اتاق‌ها مشغول خواندن مناجات خمسه عشر شدند . این مناجات توسط شیخ حسین انصاریان به شعر درآمده بود . یادمه بچه‌ها می‌خواندند :

الهی من بدم اما تو خوبی

یقین دارم که ستارالعیوبی ……

کم‌کم حال و هوائی ایجاد شد. برق‌ها خاموش شد و تبدیل به یک مجلس توسل شد. اونجا بود که علی از هوش رفت . علی بی خیال

بعد از به‌هوش آمدن همچنان گریه می‌کرد .وقتی آروم شد خواست بره حرم . چند تا برادرها علی رو بردند حرم . بعدها علی به برخی نزدیکان گفت که اون شب برات شهادتم رو گرفتم …. .

اردوی مشهد

یکی دیگر از دوستانش می‌گفت: آشنایی اول این حقیر با شهید علی حیدری.برمی‌گرده به آن سالی که اردوی مشهد برگزار شد . آن‌جا دعای توسلی در مهمانسرای مشهد خوانده شد،.اون شب وقتی مشغول خواندن دعا بودیم علی حالش خراب شد و از حال رفت . وقتی بالای سرش آمدیم صورتش نورانی‌تر شده بود.و ذکر یا امام رضا (ع) ورد زبانش بود . همه نگران بودند اما او لبخند می‌زد!

توضیحات تکمیلی
وزن0.195 kg
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “علی بی خیال” لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ارسال و حمل و نقل

محصولات مشابه

-20%
دلم تنگه براتون
بستن

دلم تنگه براتون

۱۴,۰۰۰ تومان ۱۱,۲۰۰ تومان
دلم تنگ براتون
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%
میرزا محمد پدر کردستان
بستن

میرزا محمد پدر کردستان

۱۰,۰۰۰ تومان ۸,۰۰۰ تومان
میرزا محمد پدر کردستان
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%
فرزندان مسجد
بستن

فرزندان مسجد

۱۳,۰۰۰ تومان ۱۰,۴۰۰ تومان

کتاب "فرزندان مسجد" - - - چهل حکایت از کار فرهنگی در مسجد همراه با خاطراتی از شهدای فرهنگی مساجد

کار فرهنگی

نام: زینب

نام خانوادگی: کمایی

تاریخ تولد ۱۳۴۶

تاریخ شهادت: ۱۳۶۰

مکان شهادت: شاهین‌شهر اصفهان

نماز شبش ترک نمی‌شد. در دل شب چادر سفیدش را به سر می‌انداخت و به پهنای صورت اشک می‌ریخت و «العفو» می‌گفت. برخی دوشنبه‌ها و پنجشنبه‌ها را روزه می‌گرفت. از تجملات زندگی دوری می‌کرد.خانه ساده و بی‌آلایش را دوست‌داشت. زینب عاشق خدا بود. این جمله‌ها بر سربرگ در تمام دفترهای اش دیده می‌شد: « می‌خواهم لحظه‌ای فراموش نکنم که در محضر خداوند هستم و هیچ‌گاه گناه نکنم.»

زینب می‌دانستیم عمر کوتاهی خواهد داشت و همیشه غسل شهادت می‌کرد. در اسفند ماه سال ۱۳۶۰ در تمیز کردن خانه برای عید نوروز به مادرش کمک کرد. از او خواست که روز آخر سال برای نما خواندن نماز مغرب و عشا به مسجد برود. آن نماز، آخرین نماز زینب چهارده‌ساله بود.

وقتی از مسجد برگشت منافقان که از فعالیت‌های فرهنگی او در منطقه خسته‌شده بودند، او را با چادرش خفه کردند و به شهادت رساندند. پیکر این شهید فرهنگی همراه با پیکر ۳۶۰ شهید عملیات فتح‌المبین در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده شد. زینب همیشه می‌گفت: «شهادت فقط در جبهه‌های جنگ نیست، اگر انسان برای خدا کار کند و به یاد او باشد، و بمیرد، شهید است.»

افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%
قرار یکشنبه ها
بستن

قرار یکشنبه ها

۱۴,۰۰۰ تومان ۱۱,۲۰۰ تومان

قرار یکشنبه ها - - -  زندگینامه و خاطرات ذاکر شهید داود عابدی

معاون گروهان سوم

مشخصات شهید داود عابدی

*نام و نام خانوادگی: داود عابدی دخرآبادی

*نام پدر : عباس

*محل تولد : دَخرآباد اصفهان

*تاریخ ولادت: ۱۳۴۲/۰۱/۰۷

*تاریخ شهادت : ۱۳۶۳/۱۲/۲۲

*محل شهادت: جزیره مجنون

*نحوه شهادت: دفاع مقدس

*مدت عمر: ۲۱ سـال

*محل مزار : گلزار شهدای بهشت زهرا تهران

*قطعه و ردیف و شماره :  قطعه ۲۷ - ردیـف ۱۱۷ - شـماره ۹

*کتاب مربوط به این شهید:  قرار یکشنبه ها

 

قرار یکشنبه ها - - -  زندگینامه و خاطرات ذاکر شهید داود عابدی

داود عابدی در هفتم فروردین ماه ۱۳۴۲ در دَخرآباد (منطقه ای در اصفهان) به دنیا آمد. پدرش حاج عباس نام داشت و به آهنگری ماشین در دروازه قزوین تهران مشغول بود. دارای سه برادر به نام های حمید، مجید و مهدی بود. پدرش فرد مذهبی بود و در کنار تفریح، تربیت را اصل و هدف قرار می داد. داود تابستان ها در کنار پدرش به آهنگری و صافکاری می پرداخت و در پانزده سالگی برای خودش استادکار شده بود.

در مدرسه لرزاده اطراف میدان خراسان تهران تحصیل نمود و از سال سوم ابتدایی شروع به حفظ قرآن نمود. به همراه برادرش حمید در کلاس های اخلاق حاج آقا مجتهدی شرکت می نمود ولی طلبه رسمی نبود. هر شب در مسجد با دوستان انقلابی کارها را هماهنگ می‌کردند و همگی با هم در تظاهرات و اعتصابات شرکت می‌کردند .

یکی از نیروهای فعال بسیج بود و کلاس‌های آموزشی میدان تیر را در مسجد گذراند .پدرش حاج عباس به داوود و حمید گفت جنگ شروع‌شده نباید دست روی دست گذاشت جبهه‌ها نیرو می‌خواهد یا شما مراقب خانواده باشید و من به جبهه می‌روم یا من بمانم و شما راهی جبهه شوید. داوود به پدرش گفت: شما باید بالای سر خانواده باشید، من می‌روم.

داوود همراه با برخی دوستانش از میدان خراسان و مسجد روحانی راهی جبهه شد و در جمع نیروهای دکتر چمران در ستاد جنگ‌های نامنظم پذیرفته شد . سال ۶۱ در بیت حضرت امام در جماران به‌عنوان پاسدار فعالیت خود را ادامه داد.

سرانجام در سحرگاه ۲۲ اسقند ماه ۱۳۶۳ عملیات بدر، در مسیری که دوشکاهای دشمن به‌شدت شلیک می‌کردند، تیر دوشکا از پهلوی چپ او وارد و از پهلو راستش خارج شد. شهید عابدی خیلی دوست‌داشت مثل حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها شهید شود. و بالاخره همانگونه که خودش دوست داشت، با عشق به حضرت زهرا (س) و حضرت علی (ع) با پهلوی شکسته پر کشید. مزار این شهید بزرگوار در کنار برادر شهیدش حمید عابدی، در قطعه ۲۷ گلزار شهدای بهشت زهرای تهران قرار دارد.

شهید-عابدی

تصویر دست نوشته شهید داود عابدی

دست نوشته شهید عابدی دست نوشته شهید عابدی دست نوشته شهید عابدی  

متن وصیت نامه شهید داود عابدی

بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت والدین محترم و گرامی
پس از عرض سلام و کسب اجازه از محضر مقدس بقیه الله الاعظم حجه ابن الحسن العسگری (عج) و با عرض سلام به امام امت و درود فراوان به شهدای راه حق و آزادی. پس از عرض سلام و ارادت امیدوارم حالتان خوب بوده باشد و قلب رئوفتان را غمی نزدوده باشد و از این دوری مصلحتانه ناراحت نبوده باشید. باری اگر از احوالات اینجانب خواسته باشید بحمداله در زیر سایه‌ مولا امام زمان (عج) و از عنایات الله حالمان خوب است و در سلامت کامل می‌باشیم الان که این نامه را می‌نویسم حدودا ساعت 5.55 بعدازظهر می‌باشد و امروز صبح از پیش حمید و مهدی آمدیم دیشب تا امروز صبح پیش آنها بودم یعنی دیروز ظهر من و چهارتا از دوستانمان از اینجا برای دیدن آن‌ها و بقیه دوستانمان رفتیم و حال تمامشان خوب بود و سلام رساندند و فاصله‌شان با دشمن زیاد است و حتی صدای گلوله‌ی دشمن را نیز نمی‌شنوند و جایشان بسیار راحت و خوب است و دلتان نه برای ما و نه برای آنان شور نزند زیرا ما هم برای خودمان صاحبی داریم و فرماندهی داریم و او خود از تمام رزمندگان و سربازان خود حفاظت می‌کند – اگر زنده ماندیم فبها و اگر زخمی یا شهید شدیم که زهی سعادت ما تا روز حمله یا همین‌جا هستیم یا اگر به جبهه هم برویم در فاصله‌ی 20 کیلومتری چادر می‌زنیم تا روز حمله یعنی کلا لشکر حضرت رسول (ص) تا روز حمله اصلا وارد خط نمی‌شود و همچنین گردان کمیل که حمید و مهدی در آن مستقر هستند.
خوب از این حرفا بگذریم حال شما چطور است به مجید و مهدی و منصوره سلام برسانید. عباس آقا اردستانی و خانواده و زهرا سلام برسانید و بگویید دلشان برای ما شور نزند و ماجرا را بگویید برایشان به آقا جون بزرگ و ننه سلام برسانید و آقا تقی و کل خانواده سلام برسانید و آقا سیدعلی و خانواده سلام مخصوص برسانید و به محمود آقا و خانواده سلام برسانید و به دایی عباس و خانواده سلام برسانید به دایی اصغر سلام برسانید.
به دایی امید و خانواده سلام برسانید. به عمو اصغر و خانواده سلام برسانید. به رحمت و محمد آقا و خانواده سلام برسانید به امید عابدی سلام مخصوص برسانید. مهدی و حمید عابدی نیز به تمامی نامبردگان و بقیه دوستان سلام می‌رسانند. به تمام آنهایی که الان نامشان در ذهنم نیست سلام برسانید. به بچه‌های گاراژ و بقیه دوستان سلام برسانید. خوب دیگر زیاد عرضی نیست و وقت نماز مغرب است و باید قلم را به زمین بگذاریم و سرتان را بیش از این درد نمی‌آورم. راستی می‌توانید برایمان نامه بنویسید. من تا به حال نمی‌دانستم در خط هم نامه را برای بچه‌ها می‌برند ولی امروز فهمیدم که نامه می‌رسد و اگر توانستید برایم تلگراف بزنید که تا قبل از حمله به دستم برسد و از احوالتان مطلع شوم و به عباس آقا هم بگویید برایم نامه بنویسد.
والسلام علی من اتبع المهدی
مخلص همگی شما داود عابدی
امام را دعا کنید – التماس دعا
جواب نامه فوری
 15/11/1361

مزار شهید داود عابدی

مزار-شهید-عابدی

افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%
پنجاه سال عبادت
بستن

پنجاه سال عبادت

۱۶,۰۰۰ تومان ۱۲,۸۰۰ تومان

پنجاه سال عبادت --- وصیتنامه و دلنوشته های ادبی و عاشقانه پنجاه تن از شهدا

مدتی از آخرین عملیات شهادت‌طلبانه گذشته بود و رژیم صهیونیستی اعلام کرد، مقاومت دیگر توان هم ندارد. صلاح محمد غندور معروف به مَلاک، با یک اتومبیل شخصی پر از مواد منفجره خود را به یک اتوبوس حامل افسران رژیم صهیونیستی زد. به تعداد زیادی از آن‌ها را به جهنم روانه نمود.

رژیم صهیونیستی ابتدا این عملیات را تکذیب کرد. اما رزمندگان مقاومت هم‌زمان با این عملیات از راه دور از منطقه فیلم‌برداری کردند و با پخش فیلم، رسوایی دیگری برای رژیم صهیونیستی ایجاد کردند. برادر مَلاک، یکی از مهم‌ترین و آخرین عملیات‌های شهادت‌طلبانه را انجام داد. او قبل‌ از این عملیات در کنار تصویر مقام عظمای ولایت قرار گرفت و وصیت‌نامه‌اش را قرائت کرد. سپس با همسر و فرزندانش خداحافظی کرد و ساعتی بعد به شهادت رسید. همسر ایشان وصیت‌نامه و زندگینامه صلاح را برای مقام‌معظم رهبری ارسال نمودند .

حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای در پاسخ مرقوم فرمودند:

بسمه‌تعالی «به همسر گرامی شهید عزیز ما صلاح محمد غندور معروف به ملاک، پس‌از اهدای سلام گرم و سپاس به‌خاطر فرستادن کتاب حامل شرح‌حال و وصیت شهید عزیز، بگویید: من نه‌فقط به آن شهید، که امثال او (که) ستارگان درخشان تاریخ نمایند، افتخار می‌کنم. بلکه به شما و دیگر بازماندگان این شهدای گران‌قدر که با صبر و بردباری بزرگوارانه‌ی خود نمونه‌های کم‌نظیر صدر اسلام را تکرار کردید، مباهات می‌نمایم. به شما و فرزندان عزیزتان دعا می‌کنم و موفقیت در همه عرصه‌های زندگی از خداوند متعال از خداوند برایتان مسئلت می‌نمایم.»

و السلام‌علیکم سید علی خامنه‌ای ۱۳۷۸/۰۴/۳۱ هجری شمسی

متن وصیت نامه شهید صلاح محمد غندور معروف به ملاک

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

ولتجدن اشد الناس عداوه للذین آمنوا الیهود و الذین اشرکو

همانا سخت‌ترین مردم را نسبت‌به اهل ایمان یهود و مشرکان می‌یابی صدق الله العلی العظیم

من صلاح محمد غندور معروف به ملاج از خداوند می‌خواهم که مرا به دیدار حضرت سیدالشهدا اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام و فق گرداند آن امام بزرگواری که به همه احرار و آزادگان آموخت که چگونه انتقام خون خود را از ستمکاران بگیرند به امید خداوند متعال لحظاتی بعد از قرائت این کلمات خداوند را درحالی‌که سرافراز و مفتخر می‌باشم و انتقام گیرنده دینم و همه شهدایی که در این مسیر بربند سبقت گرفته‌اند می‌باشند ملاقات خواهم کرد زمان پیش ۲۰ نخواهد گذشت که من برای گرفتن انتقام تمامی شهدای مظلوم و مستضعفان فرزندان جبل‌عامل و فرزندان مقاومت در فلسطین اشغالی به پا خواهند خاست و به‌زودی انتقام تمامی شکنجه‌شدگان در نوار اشغالی جنوب را خواهم گرفت به‌زودی و در صورت توفیق الهی مجاهدی از مجاهدان مقاومت اسلامی اسلامی خواهند بود سرقت مقاومت بزرگی که ۹ هواپیماهای دشمن و ۹ تانک‌های آن‌ها نتوانست آن را به ترس از صهیونیزم وادار سازد دیدار الهی آینده‌ام درس درسی جدید خواهد بود درسی کربلایی که مایه فخر و مباهات مسلمانان خواهد بود و آتش ورز وزر و وبالی برای این دشمن متکبر که هیبت و جلال از قبلاً بدست برادران مجاهد مسلمان شکسته‌شده خواهد بود دشمنی که همین زمینه‌اش به دست شهدایی چون احمد قصیر حر آملی ابوزینب هیثم و شیخ اسعد بر رو و تمامی شهدایی که در عملیات‌های شهادت‌طلبانه و عملیات‌های رزمی با دشمن متجاوز جنگیدند شکسته شد برادران مجاهدم! یقین بدانید که ما به‌طور حتم پیروز خواهیم بود و در این شکی نیست البته تا وقتی‌که برای خدا کار کنیم و خداشناس باشیم چراکه خداوند به وعده‌اش وفا می‌کند و بندگانش را یاری خواهد کرد. بدونه شک مؤمنان را عزت خواهد بخشید و کافران را ذلیل خواهد کرد ذلیل خواهد کرد و ذلت کافران به دست شما خواهد بود این قهرمانان مقاومت اسلامی ای فرزندان علی و حسین ع و فرزندان امام‌خمینی ای فرزندان رهبرمان آیت‌الله خامنه‌ای و فرزندان شهید سید عباس موسوی و شیخ راغب حرب بجنگید. چراکه جهاد شما به امید خداوند جهادی است که زمینه‌ساز دولت صاحب العصر و زمان خواهد بود و این جهاد باید استمرار پیدا کند و یک هدف و وعده‌داده‌شده در تحقق کامل رضای الهی و رسیدن به وعده الهی محقق شود.

انا لله و انا الیه راجعون والسلام‌علیکم و رحمةالله و برکاته

 
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%
لبیک در آسمان
بستن

لبیک در آسمان

۳۶,۰۰۰ تومان ۲۸,۸۰۰ تومان

لبیک در آسمان --- خاطراتی از شهید عباس بابایی

معاونت عملیات فرماندهی نیروی هوایی

مشخصات سرتیپ خلبان شهید عباس بابایی

*نام و نام خانوادگی: عباس بابایی

*نام پدر : اسماعیل

*محل تولد : قزوین

*تاریخ ولادت: ۱۳۲۹/۰۹/۱۴

*تاریخ شهادت : ۱۳۶۶/۰۵/۱۵

*محل شهادت: منطقه‌ی عملیاتی سردشت

*نحوه شهادت: در حین عملیات برون مرزی ، دفاع مقدس

*مدت عمر: ۳۷ سـال

*محل مزار :جنب امامزاده حسین علیه السلام

*کتاب مربوط به این شهید:  لبیک در آسمان

 

لبیک در آسمان --- خاطراتی از شهید عباس بابایی

شهید-بابایی

شهید عباس بابایی در چهاردهم آذر ماه ۱۳۲۹ در شهرستان قزوین متولد شد و پس از گذراندن دوره ابتدایی را در دبستان دهخدا و دوره متوسطه را در دبیرستان نظام وفای قزوین گذراند. در سال ۱۳۴۸، در حالی که در رشته پزشکی پذیرفته شده بود، داوطلب تحصیل در دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد و در فروردین ماه آن سال به نیروی ارتش پیوست. در اواخر سال ۱۳۵۱ با درجه ستوان دومی از دانشکده افسری خلبانی نیروی هوایی فارغ‌التحصیل گردید.

وی در ۴ شهریور ۱۳۵۴ با دختردایی‌اش «ملیحه حکمت» ازدواج کرد و صاحب دختری به نام «سلما» و دو پسر به نام‌های «محمد» و «حسین» شد.

شهید عباس بابایی در نهم آذر ماه ۱۳۶۲ ، ضمن ترفیع به درجه سرهنگ تمامی ، به سمت معاونت عملیات فرماندهی نیروی هوایی منصوب شد و به ستاد فرماندهی در تهران عزیمت کرد. همچنین روز هشتم اردیبهشت ماه ۱۳۶۶ به درجه سرتیپی مفتخر شد.

سرانجام در پانزدهم مرداد ماه ۱۳۶۶ در حالی که به درخواست ها و خواهش های پی در پی دوستان و نزدیکانش مبنی بر شرکت در مراسم حج آن سال پاسخ رد داده بود، همزمان با روز عید سعید قربان همراه با یکی از خلبانان نیروی هوایی (سرهنگ علی محمد نادری) به منظور شناسایی منطقه و تعیین راه‌کار صحیح اجرای عملیات، با یک فروند هواپیمای اف–5 دو کابین از پایگاه هوایی تبریز به پرواز درآمدند و وارد آسمان عراق شدند.

بابایی و نادری پس از انجام دادن ماموریت، به هنگام بازگشت، در منطقه‌ی عملیاتی سردشت در 15 مرداد 1366 مورد هدف شلیک توپ ضدهوایی قرار گرفتند و او از ناحیه سر مجروح و بلافاصله کشته‌شد. پیکر وی در گلزار شهدا در جنوب امامزاده حسین (ع) قزوین به خاک سپرده شد. روحش شاد و یادش پر رهرو باد.

وصیت‌نامه شهید عباس بابایی

 بسم الله الرحمن الرحيم

انا لله و انا اليه راجعون

خدايا، خدايا، تو را به جان مهدی (عج) تا انقلاب مهدی (عج) خمينی را نگهدار.

به خدا قسم من از شهدا و خانواده شهدا خجالت می‌کشم وصيت‌نامه بنويسم. حال سخنانم را برای خدا در چند جمله ان شاءالله خلاصه می‌کنم.

خدايا مرگ مرا و فرزندان و همسرم را شهادت قرار بده.

خدايا، همسر و فرزندانم را به تو می‌سپارم.

خدايا، در اين دنيا چيزی ندارم، هرچه هست از آن توست.

پدر و مادر عزيزم، ما خيلی به اين انقلاب بدهکاريم.

 عباس بابایی

61.4.22

21 ماه مبارک رمضان

مزار شهید خلبان عباس بابایی

مزار-شهید-بابایی

امام خامنه ای :

این شهید عزیز " بابایی " یک انقلابی و صادق بود و من به حال او حسرت می خورم.

مزار شهید خلبان عباس بابایی در کنار حضرت امام خمینی رحمه الله علیه

شهید-بابایی-در-کنار-حضرت-امام-خمینی-رحمه-الله-علیه
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%
بر فراز آسمان
بستن

بر فراز آسمان

۱۵,۰۰۰ تومان ۱۲,۰۰۰ تومان

بر فراز آسمان --- زندگینامه و خاطرات سر لشگر خلبان شهید علی اکبر شیرودی

پدر علم موشکی ایران

مشخصات شهید علی اکبر شیرودی

*نام و نام خانوادگی: علی اکبر شیرودی

*نام پدر : محمدعلی

*محل تولد : بالا شیرود، واقع در حومه تنکابن

*تاریخ ولادت: ۱۳۳۴/۰۱/۲۰

*تاریخ شهادت : ۱۳۶۰/۰۲/۰۸

*محل شهادت: بازی دراز، سیه قره بلاغ دشت ذهاب (اطراف تنگه حاجیان)

*نحوه شهادت:  اصابت گلوله تانک

*مدت عمر: ۲۶ سـال

*محل مزار : گلزار شهدای شیرود

*کتاب مربوط به این شهید: بر فراز آسمان

بر فراز آسمان --- زندگینامه و خاطرات سر لشگر خلبان شهید علی اکبر شیرودی

شیرودی ، روستازاده ای است که از روستای بالا شیرود تنکابن تا اوج آسمان ها به پرواز در آمد و از اهالی آسمان شد . او مرد لحظه های آسمانی بود . تا آنجا که به اقرار همه ی دوستان رکورد پرواز با بالگرد را در جهان به خود اختصاص داد . شیرودی بیشترین ساعاتش را بر فراز آسمان و بالای سر دشمن بود . به گونه ای که اهریمنان به خوبی او را شناخته بودند . او کاری کرد که وزیر دفاع ایران ، شهید دکتر چمران ، با افتخار از وی به عنوان « ستاره ی درخشان جنگ کردستان » یاد کرد . مقام معظم رهبری از وی به عنوان اولین نظامی که در نماز به او اقتدار کرده است ، یاد می کند و او را مکتبی ، مؤمن و جنگنده در راه خدا توصیف می کنند . رئیس مجلس او را مالک اشتر زمان خواند و ... شیرودی آن چنان از خود شجاعت و ابتکار عمل نشان داد که خبر شجاعت به تنها در ایران بلکه در تمام خبرگزاری های مهم جهان منعکس شده می گویند قبل از او یک خلبان آمریکایی حاضر در ویتنام ، بالاترين ساعت پرواز جنگی در جهان را داشت . اما علی اکبر رکورد او را شکست فرزند شیرود کاری کرد که به افسانه ها بیشتر شباهت دارد ! و محال است کسی بتواند شبیه آن را تکرار کند ؟ او با انجام دهها هزار مأموریت هوایی ، بیش از چهل بار سانحه و بیش از سیصد مورد اصابت گلوله بر بالگردش ، باز هم سرسختانه مقاومت کرد . علی اکبر با نجات یافتن از ۳۶۰ خطر مرگ ، رکورددار پرواز عملیاتی در جهان شد . بسیاری از صاحبنظران جنگ های هوایی او را نامدارترین خلبان جهان نامیدند . بارها برایش تقاضای درجه ی تشویقی شد . پنج درجه در کمتر از یک سال ! اما ... او با ارسال نامه ای برای فرمانده هوانیروز اعلام کرد که این درجه ها را نمی پذیرد . او برای درجه و حق مأموریت وارد جنگ نشده بود ، بلکه فقط رضای خدا و خشنودی دل امام را می خواست در کردستان برای سرش جایزه تعیین شد ! بارها قصد داشتند اما هر بار با خواست خدا جان سالم به در برده تا اینکه دوست قدیمی خودش را در رویایی صادقه مشاهده کرد شهید کشوری به او گفت : اكبر زودتر بیا که برایت یک کاخ زیبا آماده کردهام ! و چند روز بعد ، این پرنده ی بی قرار در سحرگاه روز چهارشنبه ، هشتم اردیبهشت سال ۱۳۶۰ ، به سوی آسمان ها اوج گرفت . او که پرواز را به خوبی آموخته بود دیگر به جمع زمینیان باز نگشت و یا بلانک الهی به سوی پروردگار خویش رهسپار شد تیمار شهید فلاحی در تشییع او هفت کیلومتر پیاده راه می پیماید و مي گويد : شيرودی غیر ممکن را ممکن ساخت . او فاتح گردنه ها بود او کی بود که خبر شهادتش را به امام داديم ، امام مکثی کردند . در حالی که دربارهی فر شنهاد می کنند خدا او را بیامرزدا اما دربارهی نیروی فرمودند : « او آمرزيده است.

 

قسمتی از وصیت نامه سر لشگر خلبان شهید علی اکبر شیرودی

هنگامی که پرواز می کنم احساس می کنم همچون عاشق به سوی معشوق خود نزدیک می شوم . اما در بازگشت ، هرچند پروازم موفقت آمیز بوده باشد ، مقداری غمگین هستم ، چون احساس می کنم هنوز خالص نشده ام تا به سوی خداوند بر گردم . اگر برای احیای اسلام نبود ، هرگز اسلحه به دست نمی گرفتم و به جبهه نمی رفتم . پیروزی های ما مدیون دستهای غیبی خداوند است . این کشاورززادهی تنکابنی ، سرباز ساده ی اسلام است و به هیچ یک از حزبها و گروهها وابسته نیست . آرزو دارم که جنگ تمام شود و به زادگاهم بروم و به کار کشاورزی مشغول شوم . علی اکبر قربان شیرودی

افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
تمام شد
خورشید غرق نمی شود
بستن

خورشید غرق نمی شود

لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است. چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله در ستون و سطرآنچنان که لازم است و برای شرایط فعلی تکنولوژی مورد نیاز و کاربردهای متنوع با هدف بهبود ابزارهای کاربردی می باشد.
افزودن به علاقه مندی
اطلاعات بیشتر
بهترین قیمت

بهترین قیمت

بالاترین کیفیت

بالاترین کیفیت

پرداخت امن

پرداخت امن

پشتیبانی سریع

پشتیبانی سریع

تحویل اکسپرس

تحویل اکسپرس

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید:

فیس بوک توییتر اینستاگرام یوتیوب پینترست

همراه با ما

اتاق خبر سایت ما

فروش در سایت ما

فرصت‌های شغلی

تماس با سایت ما

درباره سایت ما

خدمات مشتریان

پاسخ به پرسش‌های متداول

رویه‌های بازگرداندن کالا

شرایط استفاده

حریم خصوصی

گزارش باگ

راهنمای خرید از سایت ما

نحوه ثبت سفارش

رویه ارسال سفارش

شیوه‌های پرداخت

هفت روز هفته ، ۲۴ ساعت شبانه‌روز پاسخگو هستیم    شماره تماس :  09354642245       آدرس ایمیل :   info@shohadabook.ir

بسم رب الشهداء و الصديقين

و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل االله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون

فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا بحمدلله و ان شاءالله در راه پاسداری خون شهیدان از اولین آن حضرت هابیل علیه السلام ، خون پاک ارباب بی کفنمان حسین بن علی علیه السلام و تک تک انسان های پاکی که در راه امام زمانشان حضرت مهدی عجل لله تعالی فرجه الشریف  علیه اسلام به شهادت رسیدند ایجاد گردید. فروشگاه اینترنتی  کتاب شهدا با تقسیم بندی عناوین کتاب شهدا ، از قبیل شهدا تاریخ ، شهدا انقلاب ، شهدا دفاع مقدس ، شهدا مدافع حرم ، شهدا گمنام ، شهدا ترور ، شهدا ماموریت ، شهدا زن ، شهدا آزاده ، شهدا جانباز ، شهدا امربه معروف تشکیل شده است که عاشقان کتب شهدا می توانند کتاب مورد نظر را از فروشگاه انتخاب ، مختصری از خاطرات ، عکسها ، فیلم و ... کتاب شهید مورد نظر مشاهده درصورت علاقه مندی درخواست خرید را انجام و بعد از پرداخت وجه به شکل اینترنتی و ثبت آدرس دقیق پستی ، کتاب را تحویل بگیرند. لازم بذکر است بعلت گستردگی کتب شهدا و حساسیت در ثبت خاطرات شهدا در اوایل کار از کتب کمتری بهره می بریم که ان شاءالله به دعای مادر شهدا ، زهرای بتول سلام الله علیها بر توانمان اضافه و کتب بیشتری را بارگزاری خواهیم نمود . لذا ثبت انتقادات و پیشنهادات در بهتر شدن  فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا راه گشاه خواهد بود .  التماس دعا

استفاده از مطالب فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا چون برای زنده نگه داشتن فرهنگ ایثار و شهادت می باشد ، کاملا" آزاد بوده و از نظر شرعی مشکلی ندارد . التماس دعا

فروشگاه
علاقه مندی
0 آیتم سبد خرید
حساب کاربری
خانه
  • منو
  • دسته بندی ها
  • کتب شهدا دفاع مقدس
  • کتب تقریظ شده توسط مقام معظم رهبری
  • کتب سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
  • کتاب شهدا مخصوص کودکان و نوجوانان
  • کتب خاطرات رزمندگان اسلام
  • یادگاری از شهدا
  • خانه
  • فروشگاه
    • فروشگاه
    • سبد خرید
    • تسویه حساب
    • حساب کاربری
  • درباره ما
  • تماس با ما

سبد خرید

بستن
بازگشت به بالا