امام خامنه ای: زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست

* بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ *

فیس بوک توییتر پینترست لینکدین تلگرام
امام خامنه ای: شهادت مرگ تاجرانه است
فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا
ورود / عضویت

ورودایجاد یک حساب کاربری

رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
لیست علاقه مندی ها
0 آیتم / ۰ تومان
منو
فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا
0 آیتم / ۰ تومان
دسته بندی محصولات
  • کتب شهدا دفاع مقدس

    همه کتب شهدا ....

    کتب شهدا گمنام

    ابراهیم هادی 1

    ابراهیم هادی 2

    شاهرخ

    خدای خوب ابراهیم

    مهمان خدا

    راز کانال کمیل

    کتب شهدا ترور

    او یک ملت بود

    تا کوچه های آسمان

    آقا مجتبی

    از برف تا برف

    سردار دلها

    در کمین گلسرخ

    حاج قاسم 1

    مرد

    متولد ماه مارس 

    کتب شهدا  مدافع حرم

    ملاقات در ملکوت

    حجت خدا

    قصه دلبری

    یادت باشد

    پسرک فلافل فروش

    در مکتب مصطفی

    فاطمیون

    برای زِین أب

    مجید بربری

    کتب شهدا انقلاب

    طیب

    سفیر بیداری

    حبیب خدا

    کتب شهدا دفاع مقدس

    بر فراز آسمان

    عارفانه

    بیا مشهد

    نخل سوخته

    علی بی خیال

    مسافر کربلا

  • کتب تقریظ شده توسط مقام معظم رهبری
  • کتب سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
  • کتاب شهدا مخصوص کودکان و نوجوانان
  • کتب خاطرات رزمندگان اسلام
  • یادگاری از شهدا
  • خانه
  • فروشگاه
    • فروشگاه
    • سبد خرید
    • تسویه حساب
    • حساب کاربری
  • درباره ما
  • تماس با ما
خانهشهدا دفاع مقدس قرار یکشنبه ها
محصول قبلی
حبیبِ خدا
حبیبِ خدا ۱۰,۰۰۰ تومان ۸,۰۰۰ تومان
بازگشت به محصولات
محصول بعدی
شیر کوهستان
شیر کوهستان ۱۴,۰۰۰ تومان ۱۱,۲۰۰ تومان
-20%
قرار یکشنبه ها
قرار یکشنبه ها
قرار یکشنبه ها
قرار یکشنبه ها
برای بزرگنمایی کلیک کنید

قرار یکشنبه ها

۱۴,۰۰۰ تومان ۱۱,۲۰۰ تومان

قرار یکشنبه ها – – –  زندگینامه و خاطرات ذاکر شهید داود عابدی

معاون گروهان سوم

مشخصات شهید داود عابدی

*نام و نام خانوادگی: داود عابدی دخرآبادی

*نام پدر : عباس

*محل تولد : دَخرآباد اصفهان

*تاریخ ولادت: ۱۳۴۲/۰۱/۰۷

*تاریخ شهادت : ۱۳۶۳/۱۲/۲۲

*محل شهادت: جزیره مجنون

*نحوه شهادت: دفاع مقدس

*مدت عمر: ۲۱ سـال

*محل مزار : گلزار شهدای بهشت زهرا تهران

*قطعه و ردیف و شماره :  قطعه ۲۷ – ردیـف ۱۱۷ – شـماره ۹

*کتاب مربوط به این شهید:  قرار یکشنبه ها

 

قرار یکشنبه ها – – –  زندگینامه و خاطرات ذاکر شهید داود عابدی

داود عابدی در هفتم فروردین ماه ۱۳۴۲ در دَخرآباد (منطقه ای در اصفهان) به دنیا آمد. پدرش حاج عباس نام داشت و به آهنگری ماشین در دروازه قزوین تهران مشغول بود. دارای سه برادر به نام های حمید، مجید و مهدی بود. پدرش فرد مذهبی بود و در کنار تفریح، تربیت را اصل و هدف قرار می داد. داود تابستان ها در کنار پدرش به آهنگری و صافکاری می پرداخت و در پانزده سالگی برای خودش استادکار شده بود.

در مدرسه لرزاده اطراف میدان خراسان تهران تحصیل نمود و از سال سوم ابتدایی شروع به حفظ قرآن نمود. به همراه برادرش حمید در کلاس های اخلاق حاج آقا مجتهدی شرکت می نمود ولی طلبه رسمی نبود. هر شب در مسجد با دوستان انقلابی کارها را هماهنگ می‌کردند و همگی با هم در تظاهرات و اعتصابات شرکت می‌کردند .

یکی از نیروهای فعال بسیج بود و کلاس‌های آموزشی میدان تیر را در مسجد گذراند .پدرش حاج عباس به داوود و حمید گفت جنگ شروع‌شده نباید دست روی دست گذاشت جبهه‌ها نیرو می‌خواهد یا شما مراقب خانواده باشید و من به جبهه می‌روم یا من بمانم و شما راهی جبهه شوید. داوود به پدرش گفت: شما باید بالای سر خانواده باشید، من می‌روم.

داوود همراه با برخی دوستانش از میدان خراسان و مسجد روحانی راهی جبهه شد و در جمع نیروهای دکتر چمران در ستاد جنگ‌های نامنظم پذیرفته شد . سال ۶۱ در بیت حضرت امام در جماران به‌عنوان پاسدار فعالیت خود را ادامه داد.

سرانجام در سحرگاه ۲۲ اسقند ماه ۱۳۶۳ عملیات بدر، در مسیری که دوشکاهای دشمن به‌شدت شلیک می‌کردند، تیر دوشکا از پهلوی چپ او وارد و از پهلو راستش خارج شد. شهید عابدی خیلی دوست‌داشت مثل حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها شهید شود. و بالاخره همانگونه که خودش دوست داشت، با عشق به حضرت زهرا (س) و حضرت علی (ع) با پهلوی شکسته پر کشید. مزار این شهید بزرگوار در کنار برادر شهیدش حمید عابدی، در قطعه ۲۷ گلزار شهدای بهشت زهرای تهران قرار دارد.

شهید-عابدی

تصویر دست نوشته شهید داود عابدی

دست نوشته شهید عابدی

دست نوشته شهید عابدی

دست نوشته شهید عابدی

 

متن وصیت نامه شهید داود عابدی

بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت والدین محترم و گرامی
پس از عرض سلام و کسب اجازه از محضر مقدس بقیه الله الاعظم حجه ابن الحسن العسگری (عج) و با عرض سلام به امام امت و درود فراوان به شهدای راه حق و آزادی. پس از عرض سلام و ارادت امیدوارم حالتان خوب بوده باشد و قلب رئوفتان را غمی نزدوده باشد و از این دوری مصلحتانه ناراحت نبوده باشید. باری اگر از احوالات اینجانب خواسته باشید بحمداله در زیر سایه‌ مولا امام زمان (عج) و از عنایات الله حالمان خوب است و در سلامت کامل می‌باشیم الان که این نامه را می‌نویسم حدودا ساعت 5.55 بعدازظهر می‌باشد و امروز صبح از پیش حمید و مهدی آمدیم دیشب تا امروز صبح پیش آنها بودم یعنی دیروز ظهر من و چهارتا از دوستانمان از اینجا برای دیدن آن‌ها و بقیه دوستانمان رفتیم و حال تمامشان خوب بود و سلام رساندند و فاصله‌شان با دشمن زیاد است و حتی صدای گلوله‌ی دشمن را نیز نمی‌شنوند و جایشان بسیار راحت و خوب است و دلتان نه برای ما و نه برای آنان شور نزند زیرا ما هم برای خودمان صاحبی داریم و فرماندهی داریم و او خود از تمام رزمندگان و سربازان خود حفاظت می‌کند – اگر زنده ماندیم فبها و اگر زخمی یا شهید شدیم که زهی سعادت ما تا روز حمله یا همین‌جا هستیم یا اگر به جبهه هم برویم در فاصله‌ی 20 کیلومتری چادر می‌زنیم تا روز حمله یعنی کلا لشکر حضرت رسول (ص) تا روز حمله اصلا وارد خط نمی‌شود و همچنین گردان کمیل که حمید و مهدی در آن مستقر هستند.
خوب از این حرفا بگذریم حال شما چطور است به مجید و مهدی و منصوره سلام برسانید. عباس آقا اردستانی و خانواده و زهرا سلام برسانید و بگویید دلشان برای ما شور نزند و ماجرا را بگویید برایشان به آقا جون بزرگ و ننه سلام برسانید و آقا تقی و کل خانواده سلام برسانید و آقا سیدعلی و خانواده سلام مخصوص برسانید و به محمود آقا و خانواده سلام برسانید و به دایی عباس و خانواده سلام برسانید به دایی اصغر سلام برسانید.
به دایی امید و خانواده سلام برسانید. به عمو اصغر و خانواده سلام برسانید. به رحمت و محمد آقا و خانواده سلام برسانید به امید عابدی سلام مخصوص برسانید. مهدی و حمید عابدی نیز به تمامی نامبردگان و بقیه دوستان سلام می‌رسانند. به تمام آنهایی که الان نامشان در ذهنم نیست سلام برسانید. به بچه‌های گاراژ و بقیه دوستان سلام برسانید. خوب دیگر زیاد عرضی نیست و وقت نماز مغرب است و باید قلم را به زمین بگذاریم و سرتان را بیش از این درد نمی‌آورم. راستی می‌توانید برایمان نامه بنویسید. من تا به حال نمی‌دانستم در خط هم نامه را برای بچه‌ها می‌برند ولی امروز فهمیدم که نامه می‌رسد و اگر توانستید برایم تلگراف بزنید که تا قبل از حمله به دستم برسد و از احوالتان مطلع شوم و به عباس آقا هم بگویید برایم نامه بنویسد.
والسلام علی من اتبع المهدی
مخلص همگی شما داود عابدی
امام را دعا کنید – التماس دعا
جواب نامه فوری
 15/11/1361

مزار شهید داود عابدی

مزار-شهید-عابدی

موجود در انبار

افزودن به علاقه مندی ها loading
اضافه شد! مشاهده لیست علاقه مندی ها
محصول از قبل به علاقه مندی ها اضافه شده! مشاهده لیست علاقه مندی ها
افزودن به علاقه مندی
شناسه محصول: KSD10012 دسته: شهدا دفاع مقدس برچسب: جزیره مجنون, داود عابدی, ذاکر شهید داود عابدی, زندگینامه و خاطرات, قرار یکشنبه ها
  • توضیحات
  • توضیحات تکمیلی
  • نظرات (0)
  • ارسال و حمل و نقل
توضیحات

قرار یکشنبه ها – – – زندگینامه و خاطرات ذاکر شهید داود عابدی

کتاب “قرار یکشنبه ها” زندگینامه و خاطرات ذاکر شهید داود عابدی می باشد. ابتدای کتاب با این ابیات آغاز می شود:

قبل از مقدمه

ذکر دل بود.. یا علی مدد

بی حد و عدد …یا علی مدد

پیشکش به محضر ساقی کوثر ،وارث نبوت ،پدر امامت مولا علی‌بن‌ابیطالب (ع)

هر کس به دل از علی محبت دارد

توحید و نبوت و امامت دارد

بر دست محمد است مولا ،یعنی

بر جمله انبیا ولایت دارد

هر صبح که با نام تو آغاز شود

در سینه نزول رحمت احراز شود

ای دل تو گواهی که به یک بسم‌الله

صدره به ولایت علی بازشود

شعر از حاج محمود ژولیده

شفای چشم

حاج محمود ژولیده

نزدیک گرگ و میش صبح و هوا هنوز تاریک بود. دیدم که از دو چشم داوود خون میاید!.موج انفجار او را هم گرفته بود. نمی‌توانست جایی را ببیند! یک ترکش به گوشه‌ی چشمش خورده و موج انفجار اورا پرت کرده بود. داود نابینا شده و با دستش به‌دنبال کسی می‌گشت که او را کمک کند. او را نشاندم روی زمین . داود معاون گروهان سوم بود. من هم مسئول دسته . به مسئول گروهان گفتم : داود چشمانش ترکش‌خورده و بینایی را از دست داده ، چه کنم ؟ گفت :و ببرش عقب.

من کارها و مسئولیت‌های خودم و داود را سپردم به فرمانده گروه‌هان و سریع با داوود رفتیم عقب. دستش را گرفته بودم . او جایی را نمی‌دید کمی عقب‌تر ، آمبولانس اتوبوسی می‌خواست به سمت اورژانس صحرایی برود. داوود را سوار کردم . همونجا توی آمبولانس با ناراحتی گفت :
اینجوری نمی‌شه من شفای چشمم را می‌گیرم . من باید برگردم جبهه. یک نفر از مجروحین داخل آمبولانس‌ بود گفت :داود عابدی سلام ، چی شده ؟مجروح شدی؟ قرار یکشنبه ها

بعد بی‌مقدمه گفت : خبر داری حمید شما شهید شد؟.داوود برگشت به سمت او.ولی کسی را نمی‌دید . صاحب صدا را شناخت .یک‌بار شوکه شد. گفت :مطمئنی !؟ آن شخص که از رفقای داود و از رزمندگان گردان کمیل بود. گفت : خودم حمید را دیدم ‌. آره تو کانال شهید شد و پیکرش جا موند …

داود را رساندم به اتوبوس اورژانس و خودم برگشتم به خط . اتوبوس حرکت کرد. او را بعد از پانسمان سطحی به تهران منتقل کردند .سه روز بعد، با پایان عملیات، ما هم راهی تهران شدیم. به‌محض ورود به تهران اولین کاری که کردم سر زدن به داوود بود .خیلی ناراحت بودم که بهترین دوست من ، دیگر نمی‌تواند به جبهه بیاید.

پرواز قرار یکشنبه ها

حاج محمود ژولیده

سریع حرکت کردم و به راه خود ادامه دادم . اگر لحظه‌ای توقف می‌کردم ، معلوم نبود که بتوانم سالم خودم را به دژ برسانم. تعداد نفرات ما همین‌طور کمتر می‌شد .وقتی که از کنار رفقا رد می‌شدیم،.هر کس خبر شهادت یکی از استان را می‌داد. یکی می‌گفت : سید ابوالفضل هم رفت. دیگری گفت : رمضانی افتاد و….

به خاطره خوبی که از بدنم رفته بود، چشمانم دیگر سیاهی رفت . اما خودم را کشاندم و به نقطه رهایی. (شروع عملیات) رسیدم . یک خاک‌ریز بلند که نیمه‌شب ،از آن‌سوی خاک‌ریز، عملیات را شروع کردیم در مقابلم بود . همین‌که از خاک‌ریز عبور کردیم، با تعداد زیادی از شهدا و مجروحین موجه شدم که کنار هم چیده‌شده و منتظر رسیدن قایق‌ها بودند. قرار یکشنبه ها
از گردان ما که نیمه‌شب از این نقطه حرکت کرد ،کمتر ازصد نفر سالم برگشته بودند!.
چشمانم درست جایی را نمی‌دید .خون زیادی از بدنم رفته بود.همینطور که به اطراف نگاه می‌کردم ،یک‌بار پیکر بی‌جان داوود رادیدم .در گوشه‌ای آرام خوابیده بود.

داوود ده روز گذشته را درست استراحت نکرده بود،.حس می‌کردم که الان به آرامش رسیده و آرام خوابیده. نشستم بالای سرش . مانده بودم که چه کار کنم. گریه کنم ؟ فریاد بزنم ؟.یا …. اصغر ارس و حسین عزیزی و یکی دو تا از رفقا هم آمدند.

پرواز

یاد شعری افتادم که داوود خیلی دوست‌داشت. شروع به خواندن کردم :

ذکر دل بود، یا علی(ع) مدد

بی‌حد وعدد ،یا علی (ع)مدد

بچه‌ها هم با من تکرار کردند.سر و صدای بالگرد شنیده شد. بالای سرم را نگاه کردم. بالگردهای عراقی بالای سر ما آمدند. آن‌ها به‌راحتی و بدون مزاحم ، به‌خاطر نبودن پدافند،.مشغول بمباران ساحل هور شدند و مجروحین را قتل‌عام کردند!.بعد هم قایق‌هایی که روی هور در حرکت بودند را به‌راحتی شکار کردند!.بلند شدم و کمی به اطراف نگاه کردم . اینجا چه خبر است ؟!

همینطور صدای انفجار و همینطور دست و پاهای قطع‌شده به اطراف پخش می‌شد . تقریباً پیکر بیشتر مجروحین که در کنار ساحل بودند متلاشی شد. به سمت آب نگاه کردم . قایق‌ها را دیدم که یکی‌یکی مورد هدف قرار می‌گرفت.و مجروحینی که قطعه قطعه شده داخل آب می‌افتادند !

زمین و زمان به‌هم ریخته بود . توی همین حالت چشمانم سیاهی رفت و افتادم روی زمین .دیگر چیزی نفهمیدم …

توضیحات تکمیلی
وزن0.120 kg
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “قرار یکشنبه ها” لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ارسال و حمل و نقل

شما شاید این را هم دوست داشته باشید

-20%تمام شد
سلام بر ابراهیم هادی 2
بستن

سلام بر ابراهیم 2

۲۵,۰۰۰ تومان ۲۰,۰۰۰ تومان

سلام بر ابراهیم هادی 2---ادامه زندگی نامه و خاطرات پهلوان بی مزار شهید ابراهیم هادی

مشخصات جاویدالاثر شهید ابراهیم هادی پور

*نام و نام خانوادگی: ابراهیم هادی پور

*نام پدر : محمدحسین

*محل تولد : تهران

*تاریخ ولادت: ۱۳۳۶/۰۲/۰۱

*تاریخ شهادت : ۱۳۶۱/۱۱/۲۲

*محل شهادت: فکه - کانال کمیل

*نحوه شهادت:  والفجر مقدماتی - جنگ تن به تانک

*مدت عمر: ۲۵ سـال

*محل مزار : جاویدالاثر - یادبود شهید در گلزار شهدای بهشت زهرا تهران

*قطعه و ردیف و شماره : ۲۶ - ۵۲- ۱

*کتاب مربوط به این شهید: خدای خوب ابراهیم - سلام بر ابراهیم1 - سلام بر ابراهیم2 - راز کانال کمیل

 

سلام بر ابراهیم هادی 2---ادامه زندگی نامه و خاطرات پهلوان بی مزار شهید ابراهیم هادی

سخنی از استادپناهیان در مورد  کتاب «سلام بر ابراهیم 2» :

به مردم و جوان هایی که این کتاب را نخوانده اند توصیه می کنم که حتما به مطالعه این کتاب بپردازند و مطمئن باشند که نگاه و رفتارشان، قبل از خواندن این کتاب، با بعد از مطالعه آن متفاوت خواهد شد. و حتی می توانند تاریخ زندگی خود را دو قسمت کنند: یکی قبل از خواندن این کتاب و یکی بعد از خواندن این کتاب!

شهید-ابراهیم-هادی

ابراهیم هادی در اولین روز از اردیبهشت ماه ۱۳۳۶ در محله شهید سهیدی اطراف میدان خراسان به دنیا آمد. پدرش محمدحسین به شغل بقالی مشغول بود. ابراهیم در نوجوانی پدر را از دست می دهد. دوران ابتدایی را در دبستان طالقانی و دبیرستان را در مدرسه های ابوریحان و کریم خان طی می کند و در سال ۵۵ موفق به اخذ مدرک دیپلم ادبی می شود. همزمان با تحصیل علم به کار در بازار تهران مشغول بود و پس از انقلاب در سازمان تربیت بدنی و بعد از آن به آموزش پرورش منتقل شد.  مطالعات غیر درسی، حضور در هیئت جوانان وحدت اسلامی وهمچنین شاگردی استاد مرحوم علامه «محمدتقی جعفری» بسیار در رشد شخصیتی ابراهیم مؤثر بود. این شهید والامقام، در دوران پیروزی انقلاب شجاعت‌های بسیاری از خود نشان داد. با شروع جنگ تحمیلی عازم میدان نبرد شد ورشادت های زیادی از خود نشان داد. از ارتفاعات سر به فلک کشیده بازی دراز گیلان غرب تا دشت های سوزان جنوب. و سرانجام ابراهیم، در والفجر مقدماتی پنج روز به همراه بچه‌های گردان کمیل و حنظله در کانال‌های فکه مقاومت کرد اما تسلیم نشد. روز ۲۲ بهمن سال ۶۱ بعد از فرستادن بچه‌های باقی مانده به عقب، تنهای تنها با خدا همراه شد و دیگر کسی او را ندید. آخرین تصویر از پیکر پهلوان بسیجی شهید «ابراهیم هادی» در کانال قتلگاه فکه توسط تلویزیون عراق،گرفته شد و در نشریه پلاک هشت نیز منتشر گردید.

وصیت نامه شهید ابراهیم هادی

 

بسم رب الشهداء و الصدیقین

اگر چه خود را بیشتر از هر کس محتاج وصیت و پند و اندرز می‌دانم، قبل از آغاز سخن از خداوند منان تمنّا می‌کنم قدرتی به بیان من عطا فرماید که بتوانم از زبان یک شهید‌، دست به قلم ببرم چرا که جملات من اگر لیاقی پیدا شد و مورد عفو رحمت الهی قرار گرفتم و توفیق و سعادت شهادت را پیدا کردم، به عنوان پرافتخارآفرین وصیای شهید خوانده می‌شود.

خدایا تو را گواه می‌گیرم که در طول این مدت از شروع انقلاب تاکنون هر چه کردم برای رضای تو بوده و سعی داشتم همیشه خود را مورد آزمایش و آموزش در مقابل آزمایش‌ها قرار دهم.

امیدوارم این جان ناقابل را در راه اسلام عزیز و پیروزی مستضعفین بر متکبرین بپذیری.

خدایا هر چند از شکستگی‌های متعدد استخوان‌هایم رنج می‌برم،‌ ولی اهمیتی نمی‌دادم؛ به خاطر این‌که من در این مدت چه نشانه‌هایی از لطف و رحمت تو نسبت به آن‌هایی که خالصانه و در این راه گام نهاده‌اند، دیده‌ام.

خدایا،‌ ای معبودم و معشوقم و همه کس و کارم، نمی‌دانم در برابر عظمت تو چگونه ستایش کنم ولی همین قدر می‌دانم که هر کس تو را شناخت، عاشقت شد و هر کس عاشقت شد، دست از همه چیز شسته و به سوی تو می‌شتابد و این را به خوبی در خود احساس کردم و می‌کنم.

خدایا عشق به انقلاب اسلامی و رهبر کبیر انقلاب چنان در وجودم شعله‌ور است که اگر تکه‌تکه‌ام کنند و یا زیر سخت‌ترین شکنجه‌ها قرار گیرم، او را تنها نخواهم گذاشت.

و به عنوان یک فردی از آحاد ملت مسلمان به تمامی ملت خصوصاً مسئولین امر تذکر می‌دهم که همیشه در جهت اسلام و قرآن بوده باشید و هیچ مسئله و روشی شما را از هدف و جهتی که دارید، منحرف ننماید.

دیگر این که سعی کنید در کارهایتان نیت خود را خالص نموده و اعمالتان را از هر شرک و ریا، حسادت و بغض پاک نمایید تا هم اجر خود را ببرید و هم بتوانید مسئولیت خود را آن‌چنان که خداوند، اسلام و امام می‌خواهند، انجام داده باشید این را هرگز فراموش نکنید تا خود را نسازیم و تغییر ندهیم، جامعه ساخته نمی‌شود.

والسلام و علیکم و رحمه الله و برکاته

ابراهیم هادی‌پور

مزار شهید ابراهیم هادی

مزار-شهید-ابراهیم-هادی

متن روی سنگ مزار شهید ابراهیم هادی

بیاد همه شهدای گمنامی

که مثل مادر سادات قبر و نشانی ندارند.

آغاز گمنامی ۱۳۶۱/۱۱/۲۲

 

آخرین صدای ضبط شده شهید ابراهیم هادی شب قبل از عملیات

https://www.shohadabook.ir/wp-content/uploads/2020/04/آخرین-صدای-شهید-ابراهیم-هادی-شب-عملیات.mp4

صوت شهید ابراهیم هادی که یک شب قبل‌از عملیات و ۵ روز قبل‌از شهادت ضبط‌شده و با دوستانش عهد شفاعت می‌بندند. این صوت پس‌از ۳۵ سال، به‌صورت اتفاقی نزد یکی از ورزشکاران پیشکسوت به نام برادر صفوی پیدا شد و توسط سردار نظیفی در مراسم یادواره شهید ابراهیم هادی، که در تاریخ ۲۵ بهمن ۱۳۹۷ در تالار وزارت کشور برگزار شد ،به خواهر بزرگوار شهید اهدا گردید.

افزودن به علاقه مندی
اطلاعات بیشتر
-20%تمام شد
سلام بر ابراهیم 1
بستن

سلام بر ابراهیم 1

۴۰,۰۰۰ تومان ۳۲,۰۰۰ تومان

کتاب سلام بر ابراهیم 1 --- زندگی نامه و خاطرات پهلوان بی مزار شهید ابراهیم هادی

مشخصات جاویدالاثر شهید ابراهیم هادی پور

*نام و نام خانوادگی: ابراهیم هادی پور

*نام پدر : محمدحسین

*محل تولد : تهران

*تاریخ ولادت: ۱۳۳۶/۰۲/۰۱

*تاریخ شهادت : ۱۳۶۱/۱۱/۲۲

*محل شهادت: فکه - کانال کمیل

*نحوه شهادت:  والفجر مقدماتی - جنگ تن به تانک

*مدت عمر: ۲۵ سـال

*محل مزار : جاویدالاثر - یادبود شهید در گلزار شهدای بهشت زهرا تهران

*قطعه و ردیف و شماره : ۲۶ - ۵۲- ۱

*کتاب مربوط به این شهید: خدای خوب ابراهیم - سلام بر ابراهیم1 - سلام بر ابراهیم2 - راز کانال کمیل

 

خدای خوب ابراهیم -- بررسی ویژگی های قرآنی شهید ابراهیم هادی

شهید-ابراهیم-هادی ابراهیم هادی در اولین روز از اردیبهشت ماه ۱۳۳۶ در محله شهید سهیدی اطراف میدان خراسان به دنیا آمد. پدرش محمدحسین به شغل بقالی مشغول بود. ابراهیم در نوجوانی پدر را از دست می دهد. دوران ابتدایی را در دبستان طالقانی و دبیرستان را در مدرسه های ابوریحان و کریم خان طی می کند و در سال ۵۵ موفق به اخذ مدرک دیپلم ادبی می شود. همزمان با تحصیل علم به کار در بازار تهران مشغول بود و پس از انقلاب در سازمان تربیت بدنی و بعد از آن به آموزش پرورش منتقل شد.  مطالعات غیر درسی، حضور در هیئت جوانان وحدت اسلامی وهمچنین شاگردی استاد مرحوم علامه «محمدتقی جعفری» بسیار در رشد شخصیتی ابراهیم مؤثر بود. این شهید والامقام، در دوران پیروزی انقلاب شجاعت‌های بسیاری از خود نشان داد. با شروع جنگ تحمیلی عازم میدان نبرد شد ورشادت های زیادی از خود نشان داد. از ارتفاعات سر به فلک کشیده بازی دراز گیلان غرب تا دشت های سوزان جنوب. و سرانجام ابراهیم، در والفجر مقدماتی پنج روز به همراه بچه‌های گردان کمیل و حنظله در کانال‌های فکه مقاومت کرد اما تسلیم نشد. روز ۲۲ بهمن سال ۶۱ بعد از فرستادن بچه‌های باقی مانده به عقب، تنهای تنها با خدا همراه شد و دیگر کسی او را ندید. آخرین تصویر از پیکر پهلوان بسیجی شهید «ابراهیم هادی» در کانال قتلگاه فکه توسط تلویزیون عراق،گرفته شد و در نشریه پلاک هشت نیز منتشر گردید.  

وصیت نامه شهید ابراهیم هادی

 

بسم رب الشهداء و الصدیقین

اگر چه خود را بیشتر از هر کس محتاج وصیت و پند و اندرز می‌دانم، قبل از آغاز سخن از خداوند منان تمنّا می‌کنم قدرتی به بیان من عطا فرماید که بتوانم از زبان یک شهید‌، دست به قلم ببرم چرا که جملات من اگر لیاقی پیدا شد و مورد عفو رحمت الهی قرار گرفتم و توفیق و سعادت شهادت را پیدا کردم، به عنوان پرافتخارآفرین وصیای شهید خوانده می‌شود.

خدایا تو را گواه می‌گیرم که در طول این مدت از شروع انقلاب تاکنون هر چه کردم برای رضای تو بوده و سعی داشتم همیشه خود را مورد آزمایش و آموزش در مقابل آزمایش‌ها قرار دهم.

امیدوارم این جان ناقابل را در راه اسلام عزیز و پیروزی مستضعفین بر متکبرین بپذیری.

خدایا هر چند از شکستگی‌های متعدد استخوان‌هایم رنج می‌برم،‌ ولی اهمیتی نمی‌دادم؛ به خاطر این‌که من در این مدت چه نشانه‌هایی از لطف و رحمت تو نسبت به آن‌هایی که خالصانه و در این راه گام نهاده‌اند، دیده‌ام.

خدایا،‌ ای معبودم و معشوقم و همه کس و کارم، نمی‌دانم در برابر عظمت تو چگونه ستایش کنم ولی همین قدر می‌دانم که هر کس تو را شناخت، عاشقت شد و هر کس عاشقت شد، دست از همه چیز شسته و به سوی تو می‌شتابد و این را به خوبی در خود احساس کردم و می‌کنم.

خدایا عشق به انقلاب اسلامی و رهبر کبیر انقلاب چنان در وجودم شعله‌ور است که اگر تکه‌تکه‌ام کنند و یا زیر سخت‌ترین شکنجه‌ها قرار گیرم، او را تنها نخواهم گذاشت.

و به عنوان یک فردی از آحاد ملت مسلمان به تمامی ملت خصوصاً مسئولین امر تذکر می‌دهم که همیشه در جهت اسلام و قرآن بوده باشید و هیچ مسئله و روشی شما را از هدف و جهتی که دارید، منحرف ننماید.

دیگر این که سعی کنید در کارهایتان نیت خود را خالص نموده و اعمالتان را از هر شرک و ریا، حسادت و بغض پاک نمایید تا هم اجر خود را ببرید و هم بتوانید مسئولیت خود را آن‌چنان که خداوند، اسلام و امام می‌خواهند، انجام داده باشید این را هرگز فراموش نکنید تا خود را نسازیم و تغییر ندهیم، جامعه ساخته نمی‌شود.

والسلام و علیکم و رحمه الله و برکاته

ابراهیم هادی‌پور

مزار شهید ابراهیم هادی

مزار-شهید-ابراهیم-هادی

متن روی سنگ مزار شهید ابراهیم هادی

بیاد همه شهدای گمنامی

که مثل مادر سادات قبر و نشانی ندارند.

آغاز گمنامی ۱۳۶۱/۱۱/۲۲

 

آخرین صدای ضبط شده شهید ابراهیم هادی شب قبل از عملیات

https://www.shohadabook.ir/wp-content/uploads/2020/04/آخرین-صدای-شهید-ابراهیم-هادی-شب-عملیات.mp4

صوت شهید ابراهیم هادی که یک شب قبل‌از عملیات و ۵ روز قبل‌از شهادت ضبط‌شده و با دوستانش عهد شفاعت می‌بندند. این صوت پس‌از ۳۵ سال، به‌صورت اتفاقی نزد یکی از ورزشکاران پیشکسوت به نام برادر صفوی پیدا شد و توسط سردار نظیفی در مراسم یادواره شهید ابراهیم هادی، که در تاریخ ۲۵ بهمن ۱۳۹۷ در تالار وزارت کشور برگزار شد ،به خواهر بزرگوار شهید اهدا گردید.

افزودن به علاقه مندی
اطلاعات بیشتر

محصولات مشابه

-20%
لبیک در آسمان
بستن

لبیک در آسمان

۳۶,۰۰۰ تومان ۲۸,۸۰۰ تومان

لبیک در آسمان --- خاطراتی از شهید عباس بابایی

معاونت عملیات فرماندهی نیروی هوایی

مشخصات سرتیپ خلبان شهید عباس بابایی

*نام و نام خانوادگی: عباس بابایی

*نام پدر : اسماعیل

*محل تولد : قزوین

*تاریخ ولادت: ۱۳۲۹/۰۹/۱۴

*تاریخ شهادت : ۱۳۶۶/۰۵/۱۵

*محل شهادت: منطقه‌ی عملیاتی سردشت

*نحوه شهادت: در حین عملیات برون مرزی ، دفاع مقدس

*مدت عمر: ۳۷ سـال

*محل مزار :جنب امامزاده حسین علیه السلام

*کتاب مربوط به این شهید:  لبیک در آسمان

 

لبیک در آسمان --- خاطراتی از شهید عباس بابایی

شهید-بابایی

شهید عباس بابایی در چهاردهم آذر ماه ۱۳۲۹ در شهرستان قزوین متولد شد و پس از گذراندن دوره ابتدایی را در دبستان دهخدا و دوره متوسطه را در دبیرستان نظام وفای قزوین گذراند. در سال ۱۳۴۸، در حالی که در رشته پزشکی پذیرفته شده بود، داوطلب تحصیل در دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد و در فروردین ماه آن سال به نیروی ارتش پیوست. در اواخر سال ۱۳۵۱ با درجه ستوان دومی از دانشکده افسری خلبانی نیروی هوایی فارغ‌التحصیل گردید.

وی در ۴ شهریور ۱۳۵۴ با دختردایی‌اش «ملیحه حکمت» ازدواج کرد و صاحب دختری به نام «سلما» و دو پسر به نام‌های «محمد» و «حسین» شد.

شهید عباس بابایی در نهم آذر ماه ۱۳۶۲ ، ضمن ترفیع به درجه سرهنگ تمامی ، به سمت معاونت عملیات فرماندهی نیروی هوایی منصوب شد و به ستاد فرماندهی در تهران عزیمت کرد. همچنین روز هشتم اردیبهشت ماه ۱۳۶۶ به درجه سرتیپی مفتخر شد.

سرانجام در پانزدهم مرداد ماه ۱۳۶۶ در حالی که به درخواست ها و خواهش های پی در پی دوستان و نزدیکانش مبنی بر شرکت در مراسم حج آن سال پاسخ رد داده بود، همزمان با روز عید سعید قربان همراه با یکی از خلبانان نیروی هوایی (سرهنگ علی محمد نادری) به منظور شناسایی منطقه و تعیین راه‌کار صحیح اجرای عملیات، با یک فروند هواپیمای اف–5 دو کابین از پایگاه هوایی تبریز به پرواز درآمدند و وارد آسمان عراق شدند.

بابایی و نادری پس از انجام دادن ماموریت، به هنگام بازگشت، در منطقه‌ی عملیاتی سردشت در 15 مرداد 1366 مورد هدف شلیک توپ ضدهوایی قرار گرفتند و او از ناحیه سر مجروح و بلافاصله کشته‌شد. پیکر وی در گلزار شهدا در جنوب امامزاده حسین (ع) قزوین به خاک سپرده شد. روحش شاد و یادش پر رهرو باد.

وصیت‌نامه شهید عباس بابایی

 بسم الله الرحمن الرحيم

انا لله و انا اليه راجعون

خدايا، خدايا، تو را به جان مهدی (عج) تا انقلاب مهدی (عج) خمينی را نگهدار.

به خدا قسم من از شهدا و خانواده شهدا خجالت می‌کشم وصيت‌نامه بنويسم. حال سخنانم را برای خدا در چند جمله ان شاءالله خلاصه می‌کنم.

خدايا مرگ مرا و فرزندان و همسرم را شهادت قرار بده.

خدايا، همسر و فرزندانم را به تو می‌سپارم.

خدايا، در اين دنيا چيزی ندارم، هرچه هست از آن توست.

پدر و مادر عزيزم، ما خيلی به اين انقلاب بدهکاريم.

 عباس بابایی

61.4.22

21 ماه مبارک رمضان

مزار شهید خلبان عباس بابایی

مزار-شهید-بابایی

امام خامنه ای :

این شهید عزیز " بابایی " یک انقلابی و صادق بود و من به حال او حسرت می خورم.

مزار شهید خلبان عباس بابایی در کنار حضرت امام خمینی رحمه الله علیه

شهید-بابایی-در-کنار-حضرت-امام-خمینی-رحمه-الله-علیه
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%
من اینجا نمی مانم
بستن

من اینجا نمی مانم

۱۶,۰۰۰ تومان ۱۲,۸۰۰ تومان

من اینجا نمی مانم --- خاطراتی از شهید غلامحسین افشردی (حسن باقری)

فرمانده

مشخصات شهید جاویدالاثر غلامحسین افشردی

*نام و نام خانوادگی: غلامحسین افشردی

*نام پدر : محمد

*محل تولد : تهران

*تاریخ ولادت: ۱۳۳۴/۱۲/۲۵

*تاریخ شهادت : ۱۳۶۱/۱۱/0۹

*محل شهادت: منطقه فکه

*نحوه شهادت: عملیات والفجر مقدماتی

*مدت عمر: ۲۷ سال

*محل مزار : گلزار شهدای بهشت زهرا تهران

قطعه و ردیف و شماره مزار: ۲۴ - ۸۰ - ۲۴

*کتاب مربوط به این شهید: من اینجا نمی مانم، ملاقات در فکه

 

من اینجا نمی مانم --- خاطراتی از شهید غلامحسین افشردی (حسن باقری)

شهید حسن باقری روز ۵ اسفند ۱۳۳۴در شهر تهران به دنیا آمد. با نام واقعی غلامحسین افشردی معروف به سقّای بسیجیان جوان‌ترین فرمانده  ایران در دوران جنگ ایران و عراق بود. وی در سن 27 سالگی با سمت فرماندهی در منطقه فکه زمانیکه برای شناسایی به منطقه فکه رفته بودند ۹ بهمن ۱۳۶۱ به شهادت رسید.

 

وصیتنامه شهید غلامحسین افشردی (حسن باقری)

« مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَیٰ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا» (سوره احزاب، آیه ۲۳)

« انقلاب ما همچون تیر زهرآگینی برای همه مستکبرین در آمده است و یاوری برای همه مستضعفین جهان.

در این موقعیت زمانی و مکانی ، جنگ ما جنگ کفر است و هر لحظه مسامحه و غفلت ، خیانت به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و پشت پا زدن به خون شهداست . ملّت ما باید خودش را آماده هر گونه فداکاری بکند … در چنین میدان وسیع و این هدف رفیع انسانی و الهی جان دادن و مال دادن و فداکاری امری بسیار ساده و پیش پا افتاده است و خدا کند که ما توفیق شهادت متعالی در راه اسلام و با خلوص نیت پیدا کنیم …

... ما با هیچ دولت و کشوری شوخی نداریم و با تمام مستکبرین جهان سرجنگ داریم و در رابطه با این هدف ، جنگ با صدام یزید فقط مقدمه است ...

... در چنین میدان وسیع و این هدف رفیع انسانی و الهی جان دادن و مال دادن و فداکاری امری بسیار ساده و پیش پا افتاده است و خدا کند که ما توفیق شهادت متعالی در راه اسلام را با خلوص نیت پیدا کنیم ...

… در مورد درآمدها چیزی به آن صورت ندارم . همین بضاعت مزجاه را هم خمسش را داده ام و بقیه را هم در راه کمک رساندن به جنگجویان و سربازان اسلام با سپاه کفر خرج کنند …

درود بر رهبر کبیر انقلاب اسلامی ، امام خمینی .

اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان ( عج )، غلامحسین افشردی، ساعت ۱۲ شب، ۱۳۵۹/۷/۲۷، اهواز.

 

تشییع پیکر مطهر شهید غلامحسین افشردی (حسن باقری)

 

شهید حسن باقری

 

مزار شهید غلامحسین افشردی (حسن باقری)

مزار-شهید---حسن-باقری
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%
شیرین تر از عسل 
بستن

شیرین تر از عسل

۱۴,۰۰۰ تومان ۱۱,۲۰۰ تومان
لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است. چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله در ستون و سطرآنچنان که لازم است و برای شرایط فعلی تکنولوژی مورد نیاز و کاربردهای متنوع با هدف بهبود ابزارهای کاربردی می باشد.
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%داغ
مزد اخلاص
بستن

مزد اخلاص

۱۱,۰۰۰ تومان ۸,۸۰۰ تومان

مزد اخلاص: زندگی نامه و خاطرات شهید علی محمد صباغ زاده

 

علی‌محمد صباغ‌زاده در ۲۰مرداد سال ۱۳۳۶ و سه روز پس‌از عاشورا در همدان بدنیا آمد . او در دامن پاک مادری مهربان و پدری با ایمان تربیت یافت . از سن هفت سالگی نماز و روزه‌اش را به‌جای می‌آورد !

اگر سحر او را بیدار نمی‌کردند ، بدون سحری روزه می‌گرفت .

پول تو جیبی می‌گرفت و به دوستان فقیرش می‌داد. غذایی که به‌همراه می‌برد با ضعیف‌ترین دانش‌آموز ان می‌خورد .

مهربانی و خلوص او نزد خاص و عام زبانزد بود .در دوران دبیرستان فعالیت مخفی علیه رژیم شاه را آغاز کرد . بعد از اخذ دیپلم برای خدمت سربازی وارد ارتش شد . در این دوران نیز به فعالیت اسلامی و انقلابی و آگاه‌سازی سربازان پرداخت . به‌هنگام صدور فرمان امام ( ره ) مبنی‌بر ترک پادگان‌ها از آنجا فرار کرد . علی‌محمد در تکثیر و توزیع نوار و اعلامیه‌های امام نقش اساسی ایفا نمود . بعد از پیروزی انقلاب با روحیه‌ای خاص ، صمیمی و دلسوزی که داشت به تعلیم و تربیت شغل معلمی روی آورد .

برای خدمت به روستاها رفت و علاوه‌بر تدریس ،کمک مادی و معنوی نیز به شاگردان می‌کرد . با انتقال به شهر رزن بر فعالیت‌های خویش افزود، سخنرانی در مراسم‌های مختلف ، ساختن مسجد ، برگزاری نمازجمعه، گسترش کتابخانه و.... وی حتی از حقوق خود خوراک و پوشاک دانش‌آموزان نیازمند را تامین می‌کرد . علی برای بیت‌المال اهمیت بسیار زیادی قایل بود و این شاه بیت خاطرات اوست . او این‌گونه به حلال و حرام دقت داشت و هرگز از بیت‌المال استفاده ی شخصی نکرد که نمونه‌های زیادی از این‌دست وجود دارد . وی در سال ۱۳۵۸در مدرسه راهنمایی روستای جامیشلو که اینک به نام وی ، شهید صباغ‌زاده نام‌گذاری شده ، مدتی به فعالیت پرداخت . فعالیت‌های انقلابی و محبوبیت ایشان بین مردم باعث شد مورد غضب منافقین قرار بگیرد و چند بار از سوی آنان تهدید شود . ولی با وجود این بر فعالیت‌های خویش افزود .

در آزادسازی شهر پاوه از چنگ ضدانقلاب به آن منطقه عزیمت نمود . پس‌از آن به دلیل نیاز مبرم به وجود ایشان ، به همدان آمد و سپاه و آموزش‌وپرورش و پایگاه بسیج به فعالیت شبانه‌روزی پرداخت .

مسئولان تا دو سال اجازه‌ی حضور مجدد در جبهه را به او ندادند . اما او که جانش در جبهه‌ها بود ، اجازه خواست تا فقط ۱۵ روز به جبهه برود ! ششم بهمن ۱۳۶۱روز خداحافظی او بود ، او به قول خود عمل کرد و پانزده روز بعد به همدان برگشت تا روی دست مردم تا ملکوت خدا رهسپار شود ! و از خدا خواسته بود که مانند سالار شهیدان بدون سر به ملاقات خدا برود و یک ترکش بزرگ ، در عملیات والفجر مقدماتی ، آرزوی او را برآورده کرد .دوستانش وقتی پیکر او را پیدا کردند ،متوجه بوی عطر عجیبی می‌شوند که همه ی بدن او را معطر کرده . این بوی عطر همه را مست کرده بود ، هر کس به سمت او می‌رفت از بوی عطر عجیب این شهید می‌گفت .

 

نامه‌ها و نوشته‌هایی از شهید علی محمد صباغ زاده

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

ولا تحسین الذین قتلو فی‌سبیل‌الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون ! پروردگارا مرا جزو کسانی قرار نده که برای غیر تو (ریا و نفع شخصی طلبی) کشته شدند . سلام به رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام‌خمینی دامت‌برکاته و سلام به شهدای به‌خون‌خفته ی کربلاهای ایران و درود به مردم قهرمان و شهیدپرور ایران اسلامی . این بنده حقیر خدا با دل پر از عشق الله آگاهانه راه شهادت را انتخاب کردم و از خدای پاک لایزال خواهانم که گناهان زیادم را ببخشد و در روز قیامت در پیشگاه خودش مرا رو سفید کند . اما چند جمله‌ای با شما عزیزانم دارم . پدر و مادر خوبم ،اگر خدای‌ناکرده شما را ناراحت کردم ، مرا ببخشید ؛ زیرا نمی‌خواهم با رضایتی شما از دنیا بروم ولی شما خواهران مهربانم به شما وصیتی می کنم و آن این است که تقوی راحتما حتما رعایت کنید و حجابتان را حفظ کنید تا پیش فاطمه زهرا ( س) روسفید شوید . ولی تو همسر عزیزم امیدوارم که تقوا و نظم را در کارهایت پیشه سازی و بچه‌مان ، سمیه ، را ان‌شاءالله زینب‌وار بار بیاوری تا برای اسلام و سمیه باشد . اما شما دوستان فداکارم که برای من همیشه برادر بوده‌اید . از شما می‌خواهم که همیشه با هم خوب باشید و از غیبت و تهمت دوری کنید و تاآنجاکه می‌توانید به خاطر و رضایت خدا کار مردم را انجام دهید بدون منت و همیشه با یاد خدا باشید . زیرا به یاد خدا بودن حد و مرزی ندارد .دیگر بیشتر از این مزاحم اوقات شریفتان نمی شوم . والسلام علی من تبع الهدی .

بنده خدا علی‌محمد صباغ‌زاده ۱۳۶۱/۱۱/۸

افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%
میثم
بستن

میثم

۱۲,۰۰۰ تومان ۹,۶۰۰ تومان

 میثم --- زندگی نامه و خاطرات سردار شهید مرتضی شکوری

مربی آموزش تاکتیک پادگان امام حسین (ع)

مشخصات سردار شهید مرتضی (میثم) شکوری

*نام و نام خانوادگی: مرتضی شکوری

*محل تولد : روستای «ده پایین» گرکان

*تاریخ ولادت: ۱۳۳۳

*تاریخ شهادت : ۱۳۶۳/۱۲/۲۴

*محل شهادت: شرق دجله

*نحوه شهادت:  اصابت موشک هواپیمای دشمن

*مدت عمر: ۲۲سـال

*محل مزار :  گلزار شهدای گرگان

*کتاب مربوط به این شهید: میثم _ لحظه های آسمانی

 میثم --- زندگی نامه و خاطرات سردار شهید مرتضی شکوری

شهید مرتضی شکوری گرکانی در سال ۱۳۳۳ روستای «ده پایین» گرکان به دنیا آمد. به دلیل ولادتش در ماه رجب؛ ماه ولایت و امامت او را مرتضی نامیدند. شهید مرتضی شکوری گرکانی معروف به میثم، مربی‌ آموزش‌ تاکتیک‌ پادگان‌ امام‌ حسین‌(ع‌) بود. او در آموزش نیروها، بسیار جدی و سختگیر و البته متبحّر بود و از آنجایی که دارای تجربیات فراوانی بود، علی رغم خواست خودش، به او اجازه حضور در جبهه داده نمی شد. اما با این وجود، سرانجام توانست خود را از حد و حصرهای تشکیلاتی برهاند و در خط مقدمِ «عملیات بدر»، به شاگردانِ عاشورایی خود ملحق شود. او زمستان سال ۱۳۶۳ به جبهه رفت و یکماه در آنجا ماند.

در طول این یکماه، هر کاری که از دستش برمی آمد انجام می داد. مثلا به نامه هایی که مردم همراه با کمک های مردمی برای رزمندگان در جبهه می فرستادند با عشق و علاقه جواب می داد. حتی زمان شهادت یکی از این نامه ها در داخل جیب میثم وجود داشت که غرق در خون شده بود. شهید میثم شکوری همراه با شهید کاظم رستگار، شهید ناصر شیری و شهید بهمن نجفی در عملیات بدر شرکت کرد و طبق آنچه که دو شب پیش از عملیات پیش بینی کرده بود، در تاریخ ۶۳/۱۲/۲۴ بر اثر اصابت موشک هواپیمای دشمن در منطقه شرق دجله به شهادت رسیدند.

شهید-شکوری

فرازهایی از وصیت نامه شهید والا مقام مرتضی (میثم) شکوری

 

متون زیر توسط شهید مرتضی شکوری (میثم ) در روزهای آخر به‌عنوان وصیت ضبط شد :

... برخی از رزمندگان می گویند : مابرای حفظ وطن به جبهه آمده ایم. درست است که حب الوطن من الایمان ، اما امام حسین (ع) به ما یاد داد که : ان الحیات عقیده و الجهاد زندگی کردن ، جهاد در راه عقیده است . ما باید در راه اسلام مبارزه کنیم . اصولاً ما دو حزب در دنیا بیشتر نداریم حزب‌الله و حزب شیطان . و قرآن حزب‌الله را غالب می‌داند. ما نباید از ابرقدرت‌ها بترسیم .آن‌ها اگر قوی باشند ما اعتقاد داریم که یدالله فوق أیدیهم .مگر ندیدیم که در واقعه طبس ، بجای نیروی نظامی ما خداوند کار کرد! مگر نشنیدیم که خدا با اصحاب فیل چه کرد ؟همان بلا بر سر هواپیماهای آمریکا یی آمد. در مورد زندگی ، خداوند این جهان را مزرعه‌ای برای آخرت قرارداده . خدا راحتی را در این جهان قرار نداده اما بسیاری از مردم به‌دنبال راحتی در این دنیا می‌گردند. ما باید در این دنیا برای آخرتمان کار کنیم.

اگر قبول داریم که یک زمانی مرگ به سراغ ما می‌آید، چه بهتر که در میدان نبرد حق و باطل باشد .

...در مورد خودم اگر شهید شدم و پیکرم برگشت ،برای من گریه نکنید که ضدانقلاب خوشحال می‌شوند. برای من حجله نزدید و پول آن را به جبهه‌ها کمک کنید .اگر هم‌جسم من برنگشت که مهم نیست . مهم جان آدمی است که در پیشگاه خداوند قرار می‌گیرد.

میثم در ابتدای دوران دفاع مقدس در وصیت دیگری می‌نویسد:

...آیا فکر می‌کنید کارخیلی مهمی انجام داده‌اید که فرزندانتان به جبهه آمده‌اند ؟

نه ، شما هیچ کاری نکرده‌اید.شما باید شکر خدا را بکنید که چنین افتخاری نصیبتان شده .

اگر من و امثال من به جبهه نیاییم ، پس چه کسی اسلام را یاری کند ؟ چه کسی جلوی این کافران بعثی خدانشناس را بگیرد؟

آری، اینک که این را برای شما می‌نویسم دزفول ،دزفول مظلوم در زیر موشک‌های هوایی شرق و غرب ویران شده‌است .

اینک که . این را می‌نویسم از زیر خروارها خاک ،کودکی را که شب در آغوش مادرش خوابیده بود بیرون می‌آورند.

اینک که این را می‌نویسم از زیر خروارها خاک پدری ، مادری ، برادری ،خواهری ، نوعروسی ، تازه‌دامادی و.. را بیرون می‌کشند . چگونه می‌توان در خانه نشست . چگونه می‌توان در برابر این‌همه جنایت ساکت بود. ننگ ابدی بر ما، لعنت خدا بر ما اگر در خانه بنشینم و به فکر آسایش خود باشیم .پس فکرکنید و ببینید برای چه به دنیا آمده‌اید ؟آیا هدف در این دنیا فقط خوردن و خوابیدن است ؟

نه هرگز چنین نیست . بگذارید من و امثال من در این راه فدا شویم تا اسلام باقی بماند.

و السلام

اسفند ماه 1363

دست نوشته شهید والا مقام مرتضی (میثم) شکوری

دست نوشته شهید شکوری

مراسم تشییع پیکر مطهر شهید والا مقام مرتضی (میثم) شکوری

شهید-مرتضی-شکوری

جمع دوستان شهید والا مقام مرتضی (میثم) شکوری

شهید-مرتضی----شکوری

رونمایی از کتاب "میثم" با حضور خانواده های شهدا

رونمایی-از-کتاب-میثم خاطرات شهید شکوری
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%
گلستان یازدهم
بستن

گلستان یازدهم

۴۰,۰۰۰ تومان ۳۲,۰۰۰ تومان

گلستان یازدهم --- خاطرات زهرا پناهی روا همسر سردار شهید علی چیت سازیان

فرمانده اطلاعات و عملیات لشکر ۳۲ انصارالحسین استان همدان 

مشخصات شهید علی چیت سازیان

*نام و نام خانوادگی: علی چیت سازیان

*نام پدر : ناصر

*محل تولد : همدان

*تاریخ ولادت: ۱۳۴۱/۰۹/۲۰

*تاریخ شهادت : ۱۳۶۶/۰۹/۰۴

*محل شهادت: منطقه عملیاتی نصر ۸ ماووت

*نحوه شهادت: حین انجام یک مأموریت گشت شناسایی

*مدت عمر: ۲۵ سـال

*محل مزار :  گلزار شهدای همدان

*کتاب مربوط به این شهید:  گلستان یازدهم

گلستان یازدهم --- خاطرات زهرا پناهی روا همسر سردار شهید علی چیت سازیان

شهید-چیت-سازیان

علی چیت سازیان متولد بیستم آبان ماه ۱۳۴۱ ، مصادف با سیزده رجب و سالروز ولادت حضرت امیرالمومنین (ع) دیده به جهان گشود. وی در دامان خانواده ای مستضعف و مذهبي رشد کرد و در هنرستان فنی ديباج به تحصیل پرداخت. علی انسانی الهی و انقلابی بود و از جان خود در اين قيام مايه مي‌گذاشت. با پيروزي انقلاب اسلامي در ميان امواج خروشان مردم مسلمان وارد شد و از دم عيسوی امام(ره) تولدی دوباره يافت. پيرو فرمان امام خميني(ره) مبني برتشکيل ارتش بيست ميليوني از طريق هنرستان وارد درياچه مواج بسيج شد و در پادگان قدس مشغول سپري کردن دوره آموزش شد.

هوش و ذکاوتش در کسب فنون نظامي طوري بود که در مدت کوتاهي به‌عنوان مربي نيروهاي آموزشي، انتخاب گرديد. علي براي تشکل بخشيدن به نيروهاي بسيجي، به همراه همرزمان اقدام به تشکيل گردان کوهستاني انصارالحسين نمود و خود مسئوليت آموزش‌هاي آنان را به‌عهده گرفت همراه همين بچه‌ها پا به عرصه اخلاص و ايثار جبهه نهاد. و به‌عنوان مسئول دسته و بعد مسئول گروهان به پاسداري از انقلاب پرداخت به خاطر علاقه خاصي که به گشت داشت تيم‌هاي گشتي و اطلاعات و عمليات را راه اندازي کرد در عمليلت نفوذي مسلم بن عقيل عليرغم سن کمش 14 مزدور عراقي را اسير کرده و از خاک عراق به پشت جبهه انتقال داد. که اين خود دال بر شجاعت و ايمان محکم او بود.

با تشکيل تيپ انصارالحسين وي مسئول واحد اطلاعات و عمليات گرديد و در اين مسئوليت حماسه‌ها آفريد در عمليات والفجر 2 بعد از تلاشها و دلاوري‌هاي فراوان مجروح گرديد. و مدتي در بيمارستان بستري شد در عمليات والفجر5 چهره فعال و موفق علي و واحدش نقش مؤثري در پيروزي‌هاي اسلام داشت. آنان والفجر 8 را نيز با حماسه آفريني‌هاي خود در صحنه تاريخ ماندگار کردند به گونه‌اي که فرمانده محترم کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي آنان را حافظان تنگه احد در نبرد فاو لقب داد. در اوايل سال65 با حفظ مسئوليت در واحد اطلاعات و عمليات مأموريت يافت تا محور عمليات بعد را تشکيل دهد در عمليات‌هاي کربلاي 4 و 5 علي با حفظ مسئوليت قبلي مسئول محور عمليات نيز گرديد. در تير ماه سال 66 برادرش امير چيت سازيان که مسئول گردان فتح جهاد سازندگي استان همدان بود در عمليات نصر 4 به شهادت رسيد. بالاخره اين مظهر صفات برجسته والای انسانی بعد از ساليان متمادی جهاد در راه خدا و زندگی علی وار در روز چهارشنبه چهارم آذر ماه 66 در خون خود غلطيد.

 

وصیت نامه شهید علی چیت سازیان

 

بسم الله الرحمن الرحیم

حمد و سپاس خداوندى را که در رحمت خود را در این عصر و زمان بر روى بندگان خود باز کرده و راه و روش اسلام شناسى را به ما آموخت و ما را از ظلمت و تاریکى به صبح سفید و آشنائى و پیروزى بر نفس سرکش کشاند و از خواب غفلت به بیدارى کشید و از مردن در رختخواب و یا در راه غیر خدا به شهادت در راه خودش کشاند،

و چنین پدر بزرگوارى را ، الگوى تمام خوبی ها ، مرد تقوا و عمل ، انسان پاک و فرعون کش ، بت شکن زمان ، انسان سخن و عقل ، پیر شکست ناپذیر و گوهر جماران را به عنوان رهبر بر بالاى سر ما یتیمان نهاد و درس تقوا و آزادگى را از زبان حسین (ع) بر ما آموخت و قلب سیاه و کدر ما را با گذشت و جان بازى و ایثار و صبر و استقامت در راه خدا سفید و پاک گرداند،

و حال اگر شب و روز شکرگزارى کنیم قدر این نعمت خدا را نتوانیم دانست خداوند در این مدت انقلاب یک نعمت بزرگى باز به ما بخشانید و آن هم جنگ با کافران و خداشناسان روى زمین تا بتوانیم خودمان را در صحنه عمل امتحان کنیم و براى رسیدن به جهاد مقدس (اصغر) باید موانع هاى بزرگى را از سر راه برداریم و آنهم مبارزه با نفس و یا جهاد اکبر است.

واقعا که جبهه دانشگاه الهى است ، دانشگاهى که در آن درس تقوا ، درس گذشت، استقامت، فداکارى ، جانبازى ، صبر و غیره آموخته میشود ، جبهه جائى است که انسان هاییکه در آن قدم مى گذارند باید از ته قلب بر سرور شهیدان آقا ابا عبدالله لبیک گویند و حسین گونه تا آخرین لحظه عمر خود باشند ، جبهه جایى است که انسان یک قدم از دیگران نسبت به خدا نزدیکتر است. خاک جبهه ایران همچون خاک کربلاست چون زمانی که عزیزان سر بر زمین مى گذارند و زمین را با خون خود آبیارى می کنند به عشق رسیدن به آقا ابا عبدالله (ع) و بیاد آن بزرگوار هستند و خداوند در این راه پاداش قرار داده است که بالاترین پاداشش شهادت در راه اوست .

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند روبه صفتان زشت خو را نکشند

البته اینجانب کوچکتر از آن بودم که بعد از رفتن خود پیامى بدهم خودم را در مقابل تمام موجودات خداوند کوچکتر مى دانم ولى گفتنی هاى زیادى براى مردم دارم که بعد از خاموش شدن چراغ عمرم شما مقدارى از آن را روى کاغذ مى خوانید .

اول اینکه امام عزیز را تنها نگذارید و به پیام هاى پدرگونه او از ته قلب گوش فرا دهید و مانند مردم کوفه نباشید که ابا عبدالله را تنها گذاشتند اگر تا به الان در این راه مقدس قدم نگذاشته اید و به پابوس اسلام نیامده اید فرصت هست و هر وقت که پیش خدا بیائید خداوند شما را قبول مى کند

و دیگر اینکه راه هاى انحرافى که انسان را از خط امام عزیز و بزرگوار دور مى کند پرهیز کنید .

امام عزیز فعلا فرموده اند که باید در جبهه باشیم و دفاع را واجب دانسته اند جبهه هاى گوناگون براى خودتان درست نکنید جبهه فقط و فقط خط مقدم است و براى همه واجب است نگذارید امام عزیز براى چندمین بار به ما بگوید که به جبهه بروید .

اگر ما سرباز او باشیم فرموده اند و دیگر کافى است ما باید به دنیا ثابت کنیم که هر چه امام مى گویند با جان و دل خریداریم از گروه بازى و خیانت به خون شهدا باید دیگران به فکر کمک کردن به این خاک باشند نه به فکر مسئول بودن و مسئولیت ها که به عهده ما میگذارند به فکر کمک کردن به مستضعفان باشیم نه به کسانی که از زحمت و خون شهدا استفاده می کنند و نفعى هم به انقلاب و جنگ نمیرسانند پیام دیگرى که دارم این است که سعى کنید که در این دو روزه زندگى امام بزرگوار را راضى نگهدارید.

و از همه بالاتر پروردگار عالیتان را لباس عاشقانه رزم را بر تن کنید و پوتین هاى خود را محکم ببندید و پیشانى بند الله اکبر بسته و پشت پا به این دنیا و مادیات زودگذر زنید و با یک دست قرآن و با دست دیگر سلاح برگیرید و به سوى جبهه هاى حق علیه باطل حرکت کنید و به زبان خود این را جارى کنید جنگ جنگ تا پیروزى .

آن سوکشان با سرخوشان ، این سو کشان با ناخوشان یا بگذرد یا میشکند کشتى در این گردان ها برادران عزیز از این که خداوند بزرگ توفیق داد و منت بر من نهاد تا بتوانم چند صباحى از عمر خود را با شما عزیزان فداکار باشم. .شکرگزارم ولى مى خواهم بگویم که این واحد مقدس را خیلى خیلى قدر بدانید کارهایی که شما برادران عزیز انجام مى دهید عاشقانه است نه علاقه براى رضاى الله است نه براى کس دیگرى ، از ته قلب اینجانب را حلال کنید و خلاصه این بنده گنهکار و حقیر را به بزرگى خودتان ببخشید و از خدا برایم طلب آمرزش کنید چند پیام است که مى خواهم برایتان بگویم .

۱- خداوند را سعى کنید با حرکت قلبى راضى نگه دارید .

۲- براى شهادت و یا رفتن تلاش نکنید براى رضاى او کار کنید و بگویید خداوندا نه براى بهشت که و نه براى شهادت اگر تو ما هم در جهنمت بى اندازید و فقط از ما راضى باشى براى ما کافى است .

۳- خانواده شهدا را فراموش نکنید . بخصوص شهداى واحد .

۴- به مجروحین و معلولین سرکشى کنید مخصوص برادران واحد .

۵- در وقت نماز این بنده را هم دعا کنید و نماز وحشت شب اول قبر را هم براى من بخوانید .حلال کنید .

اى پدر و مادر عزیزم مى دانم که‌جز زحمت و ناراحتى براى شما چیز دیگرى نداشتمک و جاى نگذاشتم و مى دانم که شهادت فرزند دوم براى شما مشکل است و این را بدانید و خوشحال باشید که من را دشمنان خداوند نکشند مانند منافقین بلکه دشمنان خداوند مرا نشانه گرفتند و من این راه مقدس را آگاهانه انتخاب کردم و خوشحال هستم که به مقصد آخر رسیدم و اگر خداوند قبول کند و این دنیا دنیاى فانى است و زود گذر و زندگى آن است که کارنامه قبول را بگیر م و از این دنیا برویم از شما مى خواهم که خداوند را از خودتان راضى نگه دارید و خوشحال باشید که خون دادن شما هم سهمى را بر دین خدا پیدا کردید .

برادر عزیزم مى دانم که بعد از رفتن من شما خواهى ماند و دیگر برادرى ندارى ولى مى خواهم بگویم که خوشحال باش که دو برادر خودت را در راه خداوند بزرگ قربانى داده اى . و هر طور که مى توانى سعى کن که انقلاب و جنگ را یارى کنى از خداوند بزرگ هم براى پدرم که خیلى خیلى زحمت من را کشیده است

و مى دانم مقدارى از آن‌موهایش که سفید شده است من سفید کرده ام و همین طور موهاى مادرم از خداوند مى خواهم که صبر به آنها عنایت بفرماید .

خواهش که از شما دارم براى من گریه نکنید گریه براى مظلومیت آقا ابا عبدالله بگرید .

و از خواهرم مى خواهم که زینب گونه باشد و از خداوند هم مى خواهم که به آن هم صبر عنایت بفرماید .

از کلیه فامیل ها و آشنایان حلالى به جاى من بخواهید و همسایگان هم آن هایى که در کنارمان بودند و هم همسایگان آپارتمان و هم اطراف و از خانواده رستگارى و غیره هم حلالى بخواهید . برادر عزیزم حسین فرزان براى شما برادر عزیزم هم از خداوند بزرگ صبر مى خواهم .

خدایا خدایا تا انقلاب مهدى حتى کنار مهدى خمینى را نگهدار

على چیت سازیان

میزان بدهکاری شهید علی چیت سازیان

مقدارى پول که از من مى خواهند

۱ -۶۰۰ ۳ تومان موتورى ۲ ۳

۲-۳۰۰ ۱ تومان در خرم آباد به موتورى سپاه بدهکارم

۳- ۱۰۰۰۰ تومان حاج آقا

۴- مقدارى پول هم رضا حاجیلوتعاون رزمى سپاه مى خواهد

۵- ۷۰۰ تومان اسماعیل اسدى

۶- دو سال نماز بدهکارهستم و ۲ ماه روزه نزدیک ۴ماه ۱روز هم نتوانستم روزه بگیرم به دلیل مریضى که داشتم این ها هم حل شود .

۷- نزدیک سه هزار تومان هم حق مظالم بدهید .

در ضمن اگر از کسى هم پول مى خواهم اگر ندارد بدهد حلال آن باشد .

تو همسر عزیزم

از اینکه مدت آشنایى ما کم بود و بیشتر آن را من در منطقه بودم از شما معذرت مى خواهم ولى از این خوشحال هستم که من هم ادعاى تکلیف و رضایت خداوند را که بود که باید انجام مى دادم . اگر در این زمان هر کس در زندگیش از روى مال دنیا و زندگى شیرنى بدون دردو سرو لذت هاى دنیوى‌پل پیروزى زد و خود را در جهاد اصغر رساند عاقبت به خیر خواهد شد .

از شما مى خواهم که بعد از من هم چون زینب محکم و استوار باشید اگر خداوند به من فرزندى داد در بزرگ کردن آن سعى و تلاش داشته باشد و در تربیت آن جدى باشد اگر خداوند به من دختر داد آن را یک مسلمان واقعى و اسلام شناسى خوب بزرگ کن و اگر پسر داد آن را جلورى بزرگ کنید که نان را از راه حلال بدست بیاورد . و به مستضعفان کمک کند و از بچگى آن را عاشق ابا عبدالله کن و تربت آن را دهان آن بگذار و آن را چون مولایمان حسین آزاد مرد بزرگ کن و به آن بگو که هیچ وقت جلوى زورگویان دنیا سر خم نکن و خداوند را براى رضاى آن عباد ت کن .

به فرمانده عزیزم

از برادر همدانى و برادر کیانى و برادر شادمانى که به عنوان فرمانده من بودن اگر در کار کم کارى کردم امیدوارم که مرا حلال کنید و اگر از من بدى دیدید امیدوارم که آن را هم حلال کنید .

پدر عزیزم از مهمانانى که به منزل ما مى آیند براى تسلیت گفتن بخصوص برادران اطلاعات خوب قدردانى نما.

 

پیکر مطهر شهید علی چیت سازیان

پیکر مطهر شهید-چیت-سازیان

سخن معروف شهید علی چیت سازیان

کسی می تواند از سیم خاردار های دشمن عبور کند که در سیم خاردار های نفس خود گیر نکرده باشد.

 شهید علی چیت سازیان  
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%داغ
علی بی خیال 
بستن

علی بی خیال

۱۵,۰۰۰ تومان ۱۲,۰۰۰ تومان

علی بی‌خیال --- زندگینامه و خاطرات شهید علی حیدری

مشخصات شهید علی حیدری

*نام و نام خانوادگی: علی حیدری

*نام پدر : محمود

*محل تولد : مریوان

*تاریخ ولادت: ۱۳۴۴/۰۱/۰۱

*تاریخ شهادت : ۱۳۶۳/۱۲/۲۲ 

*محل شهادت: عملیات بدر، شرق دجله، جزایر مجنون

*نحوه شهادت: بمباران شیمیایی ارتش بعث عراق

*مدت عمر:  ۱۹ سال

*محل مزار : گلزار شهدای بهشت زهرا تهران

*قطعه و ردیف و شماره :  قطعه ۲۷ - ردیـف ۱۳۶ - شـماره۱۰

*کتاب مربوط به این شهید:  علی بی خیال

 

علی بی خیال --- زندگینامه و خاطرات شهید علی حیدری

علی حیدری فروردین سال ۱۳۴۴ در شهر مریوان و در یک خانواده معتقد به فرهنگ اسلام به دنیا آمد. پدرش اهل همدان بود که بعد از ازدواج با مادر سنندجی اش در کردستان به استخدام ارتش در آمد تا بازنشسته شد. بعد از بازنشستگی به تهران مهاجرت کرد. علی دوران نوجوانی خود را با بچه های مسجد و کارهای فرهنگی و تشکیل کانون فرهنگی و کتابخانه مساجد منطقه خرانه تهران گذراند؛ اما اوج اعتلای روحی ایشان در دوره شش ماهه ای اتفاق افتاد که با آیت الله حق شناس آشنا شد و آن عارف بزرگوار، مسیر سیر و سلوک را با برنامه سلوکی برایش فراهم کرد.

شهید-حیدری

اولین بار علی در اواخر سال ۱۳۶۱ به منطقه سقز اعزام شد. در سال ۶۲ به عنوان خطاط و طراح چهره شهدا به جنوب اعزام شد. در اواخر سال ۶۳ جمعی تبلیغات لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) شد و ماه پایانی حیاتش را در گردان تخریب لشکر ۲۷ در پادگان دوکوهه مشغول آموزش و فعالیت شد.

علی حیدری به همراه گروه هفده نفره از رزمندگان تخریب، بر اثر بمباران شیمیایی در عملیات بدر؛ هم چنان که مژده اش را از امام رضا (ع) دریافت کرده بود، روز بیست و دوم اسفند ماه ۱۳۶۳ در سن نوزده سالگی به شهادت رسید و در گلزار شهدای بهشت زهرا تهران آرام گرفت.

وصیت نامه شهید علی حیدری

«بسم رب شهدا و صدیقین»

«بنده حقیر وصیتنامه‌ای به آن صورت که بخواهم اموالم را تصفیه کنم ندارم زیرا از این مال دنیا هر چه داشته‌ام یا در راه خدا بخشیده‌ام یا به خاطر خدانگه‌داشته‌ام که دیگران استفاده کنند ولی خواستم چند کلمه‌ای با عالم مادی سخن  بگویم. ای دنیا بدان که انتهای راه‌هایت جهنم و مسیر راه‌هایت پر از درندگان وحشی است که به تدریج روح انسان را می‌خورند تا بالاخره انسان را تبدیل به از حیوان پست‌تر می‌کنند. فقط کاروان عشق است که رو به سوی جانان می‌رود و خدا را شکر می‌کنم که بالاخره نام من را در دفتر عاشقان حسین (ع) نوشته‌اند.

برادران مسجد چیزهایی راکه می‌نویسم عمل کنید. دعاها را زیاد بخوانید و هر چه باشکوه‌تر برگزار شود. در نماز جماعت حتماً شرکت کنید.

برای مقابله با شیطان دوشنبه و پنجشنبه روزه بگیرید.

نماز شب را حتما بخوانید

و یک مربی برای خود جهت مسیر الی‌الله انتخاب کنید و بدانکه به شرطی قبول می‌شوی که به چیزهایی که می‌شنوی عمل کنی.

آنقدر حرف بزنید که می‌توانید عمل کنید

و بار دیگر برادران عزیزم یک وصیتنامه به شما دارم و آن اینکه زود و خیلی زود کوله‌بار عشق را ببندید زیرا بنده می‌ترسم شماها جا بمانید. بدانیدکه شیطان همه جا حتی در خون انسان هست از خدا بترسید. به خانواده‌ام توصیه کنید هر وقت برای من خواستند گریه کنند به یاد قاسم امام حسین (ع) گریه کنند و هر وقت به یاد غریبی‌ام افتادند، یاد حسین بیفتند.

دوست دارم مانند رفقای شهیدم جنازه‌ام را حسین کفن و در بیابان‌های کربلا به خاک بسپارند.

پدر و مادر و اهالی خانواده عزیزم برای گناهان من دعا کنید چون من همه عمرم را در گناه به سر بردم به جز آن مدتی که خود را به دست خدا سپرده بودم.

شما نیز خود را به دست خدا بسپارید زیرا او ست پرورش‌ دهنده ما «و ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ابی» ای خدا بنده تو آمد، مرا در آغوش خود گیر که همانا تویی اول و آخر ما.

خدا تو میدانی که من به خاطر بهشت نیامده‌ام. بهشت تو مال آنهایی که خدا را به خاطر عبادت و از ترس جهنم گناه نمی‌کنند.

الله من، ‌و ای معشوق من، بنده تو دیگر در عشق تو سخت، آنقدر در وصالت سوختم تا منیت و شیطان را به وسیله آتش عشق ذوب نمودم آنگاه رو به سوی جانان کردم،خدایا مرا دیگر زندگی شیطان بس است، من تو را می‌خواهم، چه کنم من به آن زنده‌ام که روزی پیش تو می‌آیم و اگر اینطور نبود خیلی پیش از اینها مرده بودم.

الله من گناهانم را به وسیله حسینت پاک کردم و از دریای پرتلاطم مادیات به وسیله کشتی حسینت گذشتم.

الله من، دوستت دارم چه کنم؟ الله دیگر اگر مرا به جهنم بری آتش احساس کوچکی می‌کند در برابر آتش‌ سوزش و عطش و تب هجران درون من. آری هر کس خود را به چیزی دلخوش کرده است. بنده عامی هم خود را به خدا دل خوش کرده‌ام" 

.من خیلی کمتر عطر خریده‌ام زیرا هر وقت بوی عطر می‌خواستم ازته دل می‌گفتم حسین جان، آن وقت فضا پرعطر می‌شد. 

.... مواظب خود باشید. مواظب شیطان باشید که شیطان خیلی باهوش‌تر از این حرف‌هاست. مطالعه کنید کتاب‌های شهید دستغیب را. به عموم ... توصیه می‌کنم.

و هیچ‌گاه راضی نخواهم بود کسی بدون تفکر در راهم برایم گریه کند. هرگاه خواستید برایم گریه کنید برای چیزی که من برایش همیشه گریان بودم، گریه کنید.

وقتی به یادم افتادید یک حمد و سه سوره توحید برای شهدا با یک صلوات ختم کنید.

همیشه با وضو باشید،

قرآن بخوانید.

حجاب‌ها را از قلب خود بردارید تا با عالم غیب ارتباط داشته باشید و اسرار غیبی را بدانید و ببینید.

نگاه‌های خود را کنترل کنید تا بتوانید حسین و ائمه و شهدا را ببینید و زیارت کنید.

بینی خود را از بوهای حرام نگه دارید تا بوی حسین (ع) و عشق را بشنوید.

و با زبان خود غیبت نکنید و تهمت نزنید تا بتوانید با مولایتان صحبت کنید.

و در آخر «امام را دعا کنید»

وعده ما کربلا

۱۳۶۲/۱۱/۲۰

ساعت ۲ نصف شب

مزار شهید علی حیدری

  مزار-شهید-حیدری

دفتر ثبت رفتارهای روزانه شهید علی حیدری با نام " طریق پرواز"

دست-نوشته-شهید-علی-حیدری

نصایح، از نوار و نامه‌های شهید علی حیدری

اینجانب علی حیدری مستقر در پادگان دوکوهه ،جمعی لشکر حضرت رسول ( ص ) و تیپ ذوالفقار واحد آر، پی‌ ،جی ،هفت هستم . من کوچکتر از آنم که بتوانم پیامی برای امت حزب‌الله برسانم ، ولی مجبورم امر فرماندهی را اطاعت کرده و چند کلامی عاجزانه در مقابل این ملت شریف و این‌همه رزمندگانی که با ایثار خون خود درخت اسلام را آبیاری کرده‌اند بیان کنم .

الحق که یکسری مسائل هست که انسان نمی‌تواند برای هر کسی مطرح کند ، ولی این یک ذره از آن را برای برادر ایوبی گفته‌ام و باز یک ذره از آن یک ذره را در این نوار می‌گویم : چیزی که در این جبهه‌ها مشاهده کردم این بود که وقتی رزمندگان را مشاهده می‌کنم و با آن‌ها روبرو می‌شوم از فاصله‌ی چندمتری ، یا در یک محوطه خاص ، بوی عطر دل‌انگیزی که عطر مخصوصی است تراوش می‌شود که همان بوی ایثار ، رزمندگی و بوی حسین ( ع ) است. آری بوی حسین ( ع ) .

ما انقلابمان حسینی بود ، رهبرمان هم حسینی بود ، امتمان هم حسینی است .

هر کس جان‌نثار حسین ( ع ) بود و راه حسین ( ع ) را ادامه داد رستگار شد .

و هر کس که راه حسین ( ع ) را ادامه نداد و این کارها را به مسخره گرفت ،خود را به مسخره گرفته‌است .

آری هر کس با او ادامه داد در بهشت همدیگر را خواهیم داشت.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%
در بند سرو
بستن

سرو در بند

۱۰,۰۰۰ تومان ۸,۰۰۰ تومان

سرو در بند --- زندگینامه و خاطرات دانشجوی شهید محمدرضا چمنی

مشخصات شهید محمدرضا چمنی

*نام و نام خانوادگی: محمدرضا چمنی

*نام پدر : غلامرضا

*محل تولد : نیشابور

*تاریخ ولادت: ۱۳۲۳/۰۳/۰۴

*تاریخ شهادت : ۱۳۶۹/۱۱/۱۴

*محل شهادت: منطقه میمک

*نحوه شهادت: طی عملیات عاشورا

*مدت عمر: ۲۶ سـال

*محل مزار : گلزار شهدای نیشابور

*کتاب مربوط به این شهید: سرو در بند

سرو در بند --- زندگینامه و خاطرات دانشجوی شهید محمدرضا چمنی

 در این مجموعه از اسوه و الگویی برای جوانان این دیار صحبت می کنیم که نابغه ی تحصیلی در نیشابور بود . دوره دانش سرای عالی را سپری کرد و در روستا معلم شد . دیپلم ریاضی و سپس تجربی و در دوران دانشجویی دیپلم ادبی گرفت ! در کنکور سراسری با رتبه ممتاز در رشته مکانیک دانشگاه صنعتی شریف پذیرفته شد . جوانی که رشته ی فعالیت منافقین را پنبه کرد . جزو اولین فاتحان لانه جاسوسی به حساب می آمد .در سخنان او به عنوان یکی از اصلی ترین فاتحين لانه ، هنوز موجود است اردوهای جهادی راه انداخت . مشکلات روستاها را فهیمد . با کمترین امکانات و با دست خالی ، مدلی از کوره های کم حجم قابل استفاده روستاها را طراحی و اجرا کرد . این اختراع او ثبت شد و در روزنامه های آن زمان انعکاس داشت .

قدرت مدیریت جمعی داشت . زیرک و در عین حال شجاع بود . اطلاعات دینی او بسیار بالا بود . کتابهای علما را مرتب مطالعه می کرد . با قرآن و نهج البلاغه مأنوس بود . ورزشکار بود و در ورزشهای رزمی و دومیدانی رتبه داشت . جوان با اخلاص حکایت ما ، در هر جمعی وارد می شد ، به خاطر درایت و تسلط بر مسائل سیاسی و اعتقادی ، بهترین نظرات را ارائه می کرد . شاید به همین دلیل بود که منافقین در دانشگاه ، نمی توانستند با او هم کلام شوند . با آغاز جنگ راهی جبهه شد . مدتی در ستاد جنگهای نامنظم بود و سپس راهی کردستان شد .

چیزی نگذشته بود که در کردستان به اسارت گروهک تروریستی خبات در آمد . برایش حکم اعدام صادر کردند ، اما خم به ابرو نیاورد . بعد از مدتی شروع به هدایت زندان بان خود کرد . تأثير او تا به آنجا رسید که مسئولین گروهک خبات را دگرگون کرد ! محمد از دین برایشان می گفت . کلام نافذ او اثر گذاشت . بسیاری از آنها از دشمنی با انقلاب و ایران دست برداشتند . حاصل زحمات او ، تبدیل صدها دشمن به دوست بود. خودش می گفت که ۱۴۰ نفر از آنان را با سلاح به شهر بانه فرستادم تا سلاح خود را تحویل مسئولین دهند . گروهک تروریستی او را آزاد کرد تا بر گردد، اما نرفت ! گفت : می مانم تا بدانم کدامیک از ما حرف حق می زنیم ؟!

با مخالفین جمهوری اسلامی بحث می کرد و بسیاری از آنان را تغییر داد. جوان داستان ما از لحظه لحظه زندگی نورانی خود استفاده کرد . غفلت و تنبلی و بیکاری در او راه نداشت . دستی بر قلم داشت . متون بسیار زیبایی در شب های سرد زندان کردستان به رشته تحریر در آورده . او هنرمند بود . آثار و طرح های نقاشی بر شیشه ، از او به یادگار مانده . مدتی بعد از آزادی ، در عملیات میمک ، همراه با رزمندگان تیپ جوادالائمه (ع) راهی خط دشمن شد . هنوز ۲۶ سال از زندگی با ارزش او نگذشته بود که به مهمانی حضرت حق دعوت شد .

آخرین نامه دانشجوی شهید محمدرضا چمنی یک ماه قبل از شهادت

به نامش . با سلام به حضور پدر ، مادر و تمام عزیزان . خواستم برایتان بنویسم . ولی بهتر از حرف خودم و حرف همه کس ، کلام مولا علی بالا را یافتم . با وجود آن شرم دارم که از خودم چیزی بگویم . بنابراین عین آن را برایتان می نویسم : " هر که از بعيد بترسد دور به او نزدیک شود . هر که از قوت دنیا سیر نشود ، هرچه جمع کند او را بس نباشد . هر که برای دنیا بکوشد از دستش برود و هر که از آن دست کشد نزدش آید . همانا دنیا سایه ای است که تا مدت مقرری دراز است . خدا رحمت کند بنده ای را که سخن حکیمانه بشنود و به دل سپارد و به راه راست که دعوت شد ، به آن گراید و دست به دامن نجات بخش رهبری زند و نجات یابد . خوبی پیش دارد و کار خوب کند ، ذخیرهای پیش فرستد و از مخدور کناره گیرد . با هوای نفسش مبارزه کند و آرزوی بیجا را به کنار نهد . صبر را مرکب نجات کند و تقوا را بر برگی وفات سازد . به راه راست روشن و جاده معلوم بچسبد و مهلت را غنیمت شمارد . از محبوب ترین راه ها به خدا دو جرعه است یکی جرعه خشمی که با حلمش در خوری و یکی جرعه غمی که با صبرش برخوری و از محبوب ترین راهها به خدا دو قطره است ، قطره اشکی در دل شب و قطره خونی در راه خدا و از محبوب ترین گام ها به سوی خدا دو گام است ، گامی که مجاهدان راه خدا را محکم سازد و گامی برای صله رحم و گامی که برای جهاد بر دارد بهتر است. الحق که عالی فرموده است ، پس از کلامش پند گیریم و از پروردگار بخواهیم که به ما توفیق عنایت فرماید تا هر آنچه از هر کداممان ساخته است انجام دهیم تا حتی المقدور در عرصه " ان الانسان لفي خسر " کمتر متضرر گردیم . ان شاء الله

به یادتان و ملتمس دعایتان محمدرضا چمنی

۶۳/۶/۲۷

 

وصیت نامه دانشجوی شهید محمدرضا چمنی

وصیت نامه السلام علينا وعلى عباد الله الصالحين حقیر ، سفل اسفل ، محمد چمنی با اطمینان کامل از درستی راه اسلام و خط تشیع راستین و ائمه بزرگوار و قبول رهبری خمینی عزیزم ، با تمام وجود ، ضرورت مبارزه در جبهه ی خدا را که به حق ، جبهه حق علیه باطل و بهترین راه و در حال حاضر مهمترین راهی است که برای پیشبرد اسلام عزیز می تواند وجود داشته باشد ، حس کرده و با این امید که پروردگار ، توفیق خدمت خالصانه را نصیب این حقیر بگرداند در جبهه شرکت می کنم . ضمن پوزش از پدر و مادر و تمامی عزیزان که در مدت عمر سراسر خطایم مزاحمشان بوده و جز دردسر چیزی برایشان نداشتم ، ملتمس دعای خیرشان می باشم تا شاید پروردگار رحیم ، این قطره ناچیز را به کرم خویش بپذیرد و همچنان که مادر عزیزم نام رضا را برایم انتخاب نموده ، شایسته این نام در پیشگاه قدس احدیت باشم .

به امید حلالیت از همه شما محمدرضا چمنی

۶۳/۷/۲

افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
بهترین قیمت

بهترین قیمت

بالاترین کیفیت

بالاترین کیفیت

پرداخت امن

پرداخت امن

پشتیبانی سریع

پشتیبانی سریع

تحویل اکسپرس

تحویل اکسپرس

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید:

فیس بوک توییتر اینستاگرام یوتیوب پینترست

همراه با ما

اتاق خبر سایت ما

فروش در سایت ما

فرصت‌های شغلی

تماس با سایت ما

درباره سایت ما

خدمات مشتریان

پاسخ به پرسش‌های متداول

رویه‌های بازگرداندن کالا

شرایط استفاده

حریم خصوصی

گزارش باگ

راهنمای خرید از سایت ما

نحوه ثبت سفارش

رویه ارسال سفارش

شیوه‌های پرداخت

هفت روز هفته ، ۲۴ ساعت شبانه‌روز پاسخگو هستیم    شماره تماس :  09354642245       آدرس ایمیل :   info@shohadabook.ir

بسم رب الشهداء و الصديقين

و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل االله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون

فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا بحمدلله و ان شاءالله در راه پاسداری خون شهیدان از اولین آن حضرت هابیل علیه السلام ، خون پاک ارباب بی کفنمان حسین بن علی علیه السلام و تک تک انسان های پاکی که در راه امام زمانشان حضرت مهدی عجل لله تعالی فرجه الشریف  علیه اسلام به شهادت رسیدند ایجاد گردید. فروشگاه اینترنتی  کتاب شهدا با تقسیم بندی عناوین کتاب شهدا ، از قبیل شهدا تاریخ ، شهدا انقلاب ، شهدا دفاع مقدس ، شهدا مدافع حرم ، شهدا گمنام ، شهدا ترور ، شهدا ماموریت ، شهدا زن ، شهدا آزاده ، شهدا جانباز ، شهدا امربه معروف تشکیل شده است که عاشقان کتب شهدا می توانند کتاب مورد نظر را از فروشگاه انتخاب ، مختصری از خاطرات ، عکسها ، فیلم و ... کتاب شهید مورد نظر مشاهده درصورت علاقه مندی درخواست خرید را انجام و بعد از پرداخت وجه به شکل اینترنتی و ثبت آدرس دقیق پستی ، کتاب را تحویل بگیرند. لازم بذکر است بعلت گستردگی کتب شهدا و حساسیت در ثبت خاطرات شهدا در اوایل کار از کتب کمتری بهره می بریم که ان شاءالله به دعای مادر شهدا ، زهرای بتول سلام الله علیها بر توانمان اضافه و کتب بیشتری را بارگزاری خواهیم نمود . لذا ثبت انتقادات و پیشنهادات در بهتر شدن  فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا راه گشاه خواهد بود .  التماس دعا

استفاده از مطالب فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا چون برای زنده نگه داشتن فرهنگ ایثار و شهادت می باشد ، کاملا" آزاد بوده و از نظر شرعی مشکلی ندارد . التماس دعا

فروشگاه
علاقه مندی
0 آیتم سبد خرید
حساب کاربری
خانه
  • منو
  • دسته بندی ها
  • کتب شهدا دفاع مقدس
  • کتب تقریظ شده توسط مقام معظم رهبری
  • کتب سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
  • کتاب شهدا مخصوص کودکان و نوجوانان
  • کتب خاطرات رزمندگان اسلام
  • یادگاری از شهدا
  • خانه
  • فروشگاه
    • فروشگاه
    • سبد خرید
    • تسویه حساب
    • حساب کاربری
  • درباره ما
  • تماس با ما

سبد خرید

بستن
بازگشت به بالا