امام خامنه ای: زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست

* بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ *

فیس بوک توییتر پینترست لینکدین تلگرام
امام خامنه ای: شهادت مرگ تاجرانه است
فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا
ورود / عضویت

ورودایجاد یک حساب کاربری

رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
لیست علاقه مندی ها
0 آیتم / ۰ تومان
منو
فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا
0 آیتم / ۰ تومان
دسته بندی محصولات
  • کتب شهدا دفاع مقدس

    همه کتب شهدا ....

    کتب شهدا گمنام

    ابراهیم هادی 1

    ابراهیم هادی 2

    شاهرخ

    خدای خوب ابراهیم

    مهمان خدا

    راز کانال کمیل

    کتب شهدا ترور

    او یک ملت بود

    تا کوچه های آسمان

    آقا مجتبی

    از برف تا برف

    سردار دلها

    در کمین گلسرخ

    حاج قاسم 1

    مرد

    متولد ماه مارس 

    کتب شهدا  مدافع حرم

    ملاقات در ملکوت

    حجت خدا

    قصه دلبری

    یادت باشد

    پسرک فلافل فروش

    در مکتب مصطفی

    فاطمیون

    برای زِین أب

    مجید بربری

    کتب شهدا انقلاب

    طیب

    سفیر بیداری

    حبیب خدا

    کتب شهدا دفاع مقدس

    بر فراز آسمان

    عارفانه

    بیا مشهد

    نخل سوخته

    علی بی خیال

    مسافر کربلا

  • کتب تقریظ شده توسط مقام معظم رهبری
  • کتب سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
  • کتاب شهدا مخصوص کودکان و نوجوانان
  • کتب خاطرات رزمندگان اسلام
  • یادگاری از شهدا
  • خانه
  • فروشگاه
    • فروشگاه
    • سبد خرید
    • تسویه حساب
    • حساب کاربری
  • درباره ما
  • تماس با ما
خانهشهدا مدافع حرمخان طومان مجید بربری
محصول قبلی
کوچه نقاش ها
کوچه نقاش‌ها ۵۵,۰۰۰ تومان ۴۴,۰۰۰ تومان
بازگشت به محصولات
محصول بعدی
به یاری خدواند توانا
به یاری خدواند توانا ۵,۵۰۰ تومان ۴,۴۰۰ تومان
-20%تمام شد
مجید بربری
مجید بربری
مجید بربری
برای بزرگنمایی کلیک کنید

مجید بربری

۲۲,۰۰۰ تومان ۱۷,۶۰۰ تومان

مجید بربری — زندگی داستانی حُرّ مدافعان حرم شهید مجید قربانخانی 

چند هفته بعد

پس از سفر زیارتی سوریه

تازه از سوریه برگشته بودند. هم موقع رفتن و هم برگشتن، عجیب هوای مجید در دلشان افتاده بود. ساعت سه و چهار نیمه شب بود. عطیه گوشی اش را روشن کرد. پیامی با این محتوا دریافت کرده بود.

«با سلام، بنده از پایگاه خبری مشرق نیوز هستم. می خواستم یک زندگی نامه کلی و چندتایی خاطره از مجید، که تا کنون گفته نشده، برای بنده بیان کنید.»

عطیه اخم آورد و شروع کرد به غرولند.

– خدایا حالا من چی برا این بگم. ما که این مدت، به این خبرگزاری و اون روزنامه، همه خاطرات را گفتیم. حرف نگفته ای نمونده که بخوام بگم.

مجید بربری

و خوابید. در خواب دید با مجید دارند شوخی می کنند. عطیه می خواست با کمربند، مجید را بزند که یکی از دوستان برادرش، از راه رسید و کمربند به مجید نخورد. عطیه افتاد و همه غش غش بهش خندیدند. دوست مجید گفت:

– می خواستی مجید را بزنی، خدا جوابت را داد و افتادی زمین.

مجید گفت:

– آبجی! اینم خاطره خوب، برو برا اون خبرنگار تعریف کن.

چند ماه قبل از شهادت مجید

استخر یافت آباد، مجید با چند نفر از دوستانش

مجید و دوستانش وسط آب، با یکدیگر ادابازی یا به قول خودشان لال بازی در می آوردند. یک نفر وسط می آمد و یک سری اداهایی را در می آورد و بقیه باید می گفتند؛ منظورش چی بوده. وسط بازی و حدس زدنشان بودند که چشم های مجید، تا چند دقیقه ای خیره ماند. رفت نزدیک دوستانش.

– حامد این چیه زدی روی کتف و کمرت. بدجوری چشمم رو گرفته.

– خالکوبی رو می گی؟

– آره ، عجب چیز قشنگی زدی پسر!

– من من چند تایی خالکوبی زده بودم و شکل زشتی روی بدنم افتاده بود. هر قسمتش یه چیزی بود. منم این عنکبوت رو با تارهاش زدم تا همه رو بخوره ببره.

– منم می خوام خالکوبی کنم. خیلی چیز قشنگ و جالبی از آب در اومده.

– مجید جون! یه وقت این کار رو نکنی ها! به قرآن من پشیمونم…

در انبار موجود نمی باشد

افزودن به علاقه مندی ها loading
اضافه شد! مشاهده لیست علاقه مندی ها
محصول از قبل به علاقه مندی ها اضافه شده! مشاهده لیست علاقه مندی ها
افزودن به علاقه مندی
شناسه محصول: 1090051 دسته: خان طومان, شهدا مدافع حرم برچسب: حُرّ مدافعان حرم, زندگی داستانی, شهید بربری, شهید قربانخانی, شهید مجید قربانخانی, شهید مدافع حرم, شهید مدافع حرم مجید قربانخانی, مجید بربری
  • توضیحات
  • توضیحات تکمیلی
  • نظرات (0)
  • ارسال و حمل و نقل
توضیحات

مجید بربری — زندگی داستانی حُرّ مدافعان حرم شهید مجید قربانخانی 

کتاب “مجید بربری ” زندگی داستانی حُرّ مدافعان حرم شهید مجید قربانخانی است.

حلب الحاضر

خان طومان .. 1394/10/21

ساعت سه ، چهار بعد از ظهر، دود و مه غلیظی همه جا را گرفته بود. نم نم باران سوز سرما را چندین برابر می کرد. بوی خون و خاک، کم کم به مشام می رسید. پای هر کدام از سنگرهای کوچک یک متری، که با تکه های سنگ ساخته شده اند، بیست سی متر گود بود.

مجید روی تپه ای نزدیک یک از سنگرها، آرام و بی حرکت خواب بود. نه، خواب نه! چیزی شبیه خواب.

در تمام روزهای قد کشیدنش، شاید اولین بار بود که آرام و بی حرکت و بدون جنب و جوش، دیده می شد. دست ها و صورتش گِلی بود. انگشتری را که شب قبل، از حسین امیدواری گرفته بود، هنوز توی انگشت داشت.

صدای شلیک تیرها و انفجار تانک ها، همچنان فضای آسمان را پر می کرد. از رگبار تیر ها، بدجوری گوش آدم تیر می کشید.

صدا به صدا نمی رسید. همهمه ی بی سیم های رها شده و بی صاحب، از جای جای دشت می آمد.: «بچه ها عقب نشینی کنید، بکشید عقب!»

کسی نمی توانست مجید را حرکت بدهد. کاج های سبز و زیتون های خشک دشت، کم کم خیس باران می شدند. سیزده نفر از بچه ها شهید شده بودند و چند نفری هم مجروح. مرتضی کریمی با آن بدن ارباً اربا، یک تنه، عاشورایی به پا کرده بود.

برای خیلی ها روشن بود، که مجید و جند تا از بچه ها، بردایی نخواهند داشت. این را از چهره و آرامش شب آخرشان، حدس زده بودند … ، همین طور هم شد.

مجید بربری — زندگی داستانی حُرّ مدافعان حرم شهید مجید قربانخانی 

تهران _ 1394/10/22

خبرهای ضد و نقیض خانطومان، در فضای مجازی و بین مردم پر شده بود. یکی می گفت بیست تا شهید دادند، دیگری می گفت نه پنجاه تا. کسی هم می گفت اصلا شهید ندادند.

در این همهمه شایعه و حقیقت، مهرشاد دایی کوچک مجید، اولین کسی بود که فهمید. رفیقش در پارکینگ دادسرا گفته بود:

– میگن دیروز یه دوازده نفری، توی سوریه شهید شدن.

– واقعا؟ این همه! حتما عملیات بوده.

– این پسره رو می شناسی توی یافت آباد، محله …

مجید بربری — زندگی داستانی حُرّ مدافعان حرم شهید مجید قربانخانی 

هفت ماه بعد

یافت آباد- حسن و مهرشاد، دایی های مجید

توی نمایشگاه، حسن پشت میز و مهرشاد روی صندلی کناری نشسته بود. حال هیچ کاری را نداشتند. دمق بودند. هر دو نگاه به هم می کردند و اشک هاشان نم نم می ریخت. هر چه خواستند حرفی بزنند، کلامی برای گفتن نداشتند. چشم ها و صورتشان پف کرده بود.

مهرشاد بیشتر از همه، از نبودن مجید می سوخت. با هم بزرگ شده بودند. مهرشاد فقط یک سال از مجید بزرگ تر بود. آخرش حسن به حربف اومد:

– من باورم نمی شد مجید بره.

– من فکر می کردم، خودش را می خواد برا مریم و افضل عزیز کنه. می گفتم داره با چند تا بچه هیئتی و بسیجی می ره. به قول خودش جو گیر شده.

– من روزهای آخر، یه بار بهش گفتم: .الهی بری شهید بشی، تا ما از دستت راحت بشیم. گفت: حسن! من اون دنیا هم اگه برم، باز هم از جیبت می کَنَم. خیالت راحت، هیچ وقت از دستم خلاص نمی شی.

– من فکر می کردم چون آقا ابوالفضل مدام بهش گیر میده. این کار رو بکن، اون کار رو نکن. می خواد یه مدتی باباش، دست از سرش برداره و خودش را از بکن نکن هاش راحت کنه.

– هر چی آبجی مریم بهم زنگ میزد و گریه می کرد، می گفتم خواهر! خیالت راحت. این سوریه برو نیست. اگه هم بره، سر یه هفته برمی گرده.

مجید بربری

– چون همه کارهای رو با شوخی و مسخره بازی رد می کرد. منم فکر می کردم اینم مثل همه کارهاشه.

– کسی باورش نمی شد، مجید سوریه برو باشه.

– من می گفتم چون یه مدتیه، تو تلویزیون و فضای مجازی.بحث سوریه داغه، اینم می خواد خودش رو، به این داغی ها بچسبونه.ولی کم کم یخش آب میشه.

– حالا که مجید رفته و من و تو موندیم. با همه غصه های آبجی مریم و آقا افضل.

مجید بربری — زندگی داستانی حُرّ مدافعان حرم شهید مجید قربانخانی 

حسن و مهرشاد به هم نگاه نمی کردند. سرشان را بردند سمت گوشی و گاهی اشک شان.را از گوشه چشم پاک می کردند. دلشان برای صدای سلام مجید، بد جوری تنگ شده بود. وسط گریه، مهرشاد خنده اش گرفت. حسن چشمش گرد شد و نگاهش کرد.

– مهرشاد خوبی؟ چرا الکی می خندی؟

– یاد مجید افتادم.

حسن هم قبل از این که مهرشاد چیزی بگه خنده اش گرفت.

– علت خنده اش را می دانست. هر دو بلند بلند می خندیدند.

– حالا تو یاد کدوم خاطره اش افتادی؟

صدای خنده مهرشاد بلند تر شد.

– مجید از بچگی تا همین اواخر، شرّ و شیطون بود. هر کاری هم که …

توضیحات تکمیلی
وزن0.160 kg
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “مجید بربری” لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ارسال و حمل و نقل

محصولات مشابه

-20%تمام شد
بابا آسمانی
بستن

بابای آسمانی

۴,۵۰۰ تومان ۳,۶۰۰ تومان

بابای آسمانی --- شهید مدافع حرم علی امرایی

مشخصات شهید علی امرایی

*نام و نام خانوادگی: علی امرایی

*نام پدر : علیرضا

*محل تولد : تهران

*تاریخ ولادت: ۱۳۶۴/۶/۳۰

*تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۴/۱

*محل شهادت: درعا- سوریه

*نحوه شهادت: توسط تروریست های تکفیری

*مدت عمر: ۳۰ سـال

*محل مزار : گلزار شهدای بهشت زهرا(س)

*قطعه و ردیف و شماره :  ۲۶ - ۷۹ - ۱۷

*کتاب مربوط به این شهید: بابای آسمانی

بابای آسمانی --- شهید مدافع حرم علی امرایی

 
افزودن به علاقه مندی
اطلاعات بیشتر
-20%
لبیک یا زینب
بستن

لبیک یا زینب

۳۳,۰۰۰ تومان ۲۶,۴۰۰ تومان

لبیک یا زینب --- وصیت نامه ی پنجاه شهید مدافع حرم

ما را مدافع حرم آفریدند ...

به شهادت رساندن حضرت سیدالشهدا ( صلوات الله علیه) و ذبح او و یارانش در صحرای کربلا، قیام «مختار ثقفی» را در پی داشت. با قیام «مختار» دیگر هیچ حاکم و خلیفه ایبه خود اجازه جسارت به خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) را مانند آن چه در کربلا اتفاق افتاد، نداد. چه آن که از تاریخ عبرت گرفته و می دانست که در این صورت، آزاده ای از گوشه ای قیام کرده و بساط ظلم و جور و از همه مهم تر حکومتش را جمع کرده و به زباله دان تاریخ خواهد ریخت.

با این که دیگر کربلایی اتفاق نیفتاد، اما مهر داغ این واقعه اسفناک طوری بر جگر شیفتگان و دلدادگانش حک شده و آن را سوزانده که تا ابد التیامی بر آن پیدا نخواهد کرد. چنان که پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) می فرماید: «إنَّ لِقَتلِ الحُسَینِ حَرارَةٌ فِی قُلُوبِ المِؤمِنیِنَ لَن تَبرُدَ أبَداً.» شهادت امام حسین در دل های افراد با ایمان آتش و حرارتی ایجاد می کند که هرگز خاموش نخواهد شد.

... یاد پیکر اربا اربای علی اکبر ، یاد گلوی پاره ی علی اصغر، یاد بدن بی دست ابوالفضل العباس، مرگ شیرین تر از عسل قاسم، روی پیکر عمو شهید شدن عبدالله،دوره کردن ارباب مان حسین، نیزه فرو کردن در گلو، گودی قتلگاه، تل زینبیه، خنجر شمر، روی سینه نشستن، از قفا سر بریدن، دست و پا زدن ارباب، سیلی خوردن عقیله، سمّ اسب ها، آتش زدن خیمه ها، غارت معجر و چادر مخدرات، خولی حرامزاده و تنورش، بدن عریان، بریدن انگشتان، سیلی خوردن سه ساله، سرهای روی نیزه، سنگ زدن حرامیان کوفه، مجلس عبیدالله، دروازه شام، بازار شام، مجلس لعنتی یزید، قرآن خواندن ارباب، زدن بر روی لب های قاری قرآن، بازار برده فروش ها، خرابه شام، دختر سه ساله و رأس بابا و ...

این ها همه و همه بغضی است که در وجود عاشقان حسین  (صلوات الله علیه) موج می زند و صدها سال با یاد این مصیبت ها عزاداری کرده و بر سینه و سر می زنند.

و اینک بعد از گذشت 1333 سال از آن واقعه، دوباره یزید و یزیدیان با نامی جدید و در قالبی مدرن تر، از سرتاسر جهان سپاه جمع کرده اند. و این بار نه تنها قصد هتک حرمت مقدسات و نوامیس بلکه به نیت در هم پیچیدن اسلام ناب محمدی علی الخصوص مکتب تشیع را دارند. کسی نیست به این جماعت بگوید، با چه تحلیلی عزم چنین جسارتی را کرده اید؟ نه این جا دیگر کربلاست و نه مردم کوفه ونه زمان سال 61 هجری.

زهی خیال باطل ! محبان اهل بیت (صلوات الله علیهم) با شنیدن اخبار مربوط به یورش این بلیهان، از دیار خود هجرت نموده و زندگی را به امان خدا سپردند تا بغض تمام آن چه را که در کربلا افتاد را با نام «مدافعان حرم» بر سر اینان خالی نمایند. راستش پیش بینی چنین اتفاقی از عهده هر کودکی بر می آمد.

آن چه در پیش رو دارید، وصیت نامه 50 نفر از این «مدافعان حرم» است که با ذکر تاریخ ولادت و شهادت شان تقدیم محضرتان می شود.وصیت نامه هایی که هر یک درس و نکته ای راگوشزد می کند.ولی موردی که در قریب به اتفاق این 50 وصیت نامه اشاره شده، تبعیت از ولی فقیه و گوش به فرمان بودن از ایشان است. ان شاءالله که بتوانیم از پس این مهم برآمده و شیعه ی حقیقی آقا اباعبدالله الحسین (صلوات الله علیه) باشیم.

در این مصحف نام مبارک امام حسین و حضرت زینب و حضرت رقیه و تمام القاب و کنیه های این بزرگواران، آیات قرآن و امضاهای آخر وصیت نامه ها با رنگ دوم مشخص شده است.

بجای کلمه «ص»، «ع»، «س»، «عج» و «ره» که بعد از اسامی هر یک از اهل بیت (صلوات الله علیه) توسط نگارنده و صیت نامه قید گردیده، به ترتیب «صلی الله علیه وآله» ، «صلوات الله علیه»، «صلوات ا»لله علیها، «عجل الله تعالی فرجه»، و «رحمة الله علیه» آمده است.

ان شاءالله که مورد رضایت خداوند سبحان قرار گیرد.

افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%
سربلند (شهید حججی)
بستن

سربلند

۷۵,۰۰۰ تومان ۶۰,۰۰۰ تومان

سربلند - - - روایت هایی از زندگی شهید محسن حججی

فرمانده گروهان

مشخصات شهید محسن حججی

*نام و نام خانوادگی: محسن حججی

*نام پدر : محمد رضا

*محل تولد : نجف آباد

*تاریخ ولادت: ۱۳۷۰/۰۳/۲۱

*تاریخ شهادت : ۱۳۹۶/۰۵/۱۸

*محل شهادت: التنف سوریه 

*نحوه شهادت: تروریست های تکفیری

*مدت عمر: ۲۶ سـال

*محل مزار : گلزار شهدای نجف آباد اصفهان

*قطعه و ردیف و شماره :  قطعه 29 - یادمان شهید در گلزار شهدای بهشت زهرا تهران

*کتاب مربوط به این شهید: حجت خدا - صلابت چشمان جابر _ محسن ما _ سرمشق - سربلند

 

سربلند - - - روایت هایی از زندگی شهید محسن حججی

محسن حججی دربیست و یکم تیر ماه ۱۳۷۰ در نجف آباد به دنیا آمد. در سال ۱۳۸۷ دوران دبیرستان خود را به پایان رساند و در دانشگاه، در رشته تکنولوژی کنترل شروع به تحصیل نمود. پس از اتمام خدمت سربازی بلافاصله وارد سپاه شد. در یازدهم آبان ۱۳۹۱با زهرا عقد، نهم مرداد ۱۳۹۳ به صورت رسمی ازدواج کرد و در فروردین ۱۳۹۵ صاحب فرزند پسر شد و نامش را علی گذاشت.

شهید محسن حججی در لشکر هشت زرهی نجف آباد خدمت می‌کرد و برای دفاع از حرم به سوریه اعزام شد. در روز دوشنبه ۱۶مرداد ۱۳۹۶ در عملیات گذرگاه مرزی الولید در منطقه مرزی بین سوریه و عراق به اسارت داعش در آمد. پس از دو روز اسارت در روز چهار شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۶در منطقه التنف سوریه به دست جنایت کاران داعشی به شهادت رسیده و سر او از تنش جدا شد.

ارتش لبنان با همکاری حزب الله، پیکر پاک شهید حججی را در مقابل اجازه تخلیه امن منطقه مرزی لبنان و سوریه تحویل گرفتند. سپاه پاسداران پیکر مطهر او را در ۷شهریور تحویل گرفت و با انجام آزمایش‌های دی اِن‌اِی، هویت او را تایید کرد. (پیکر پاک این شهید مظلوم بدون سر بوده است.) مراسم تشیع شهید محسن حججی در تاریخ ۵ مهر ۱۳۹۶در تهران با حضور مقام معظم رهبری برگزار شد. آرامگاه وی در گلزار شهدای نجف آباد قرار دارد.

شهید حججی

تصویر دست نوشته شهید مدافع حرم محسن حججی

-وصیت-نامه-شهید-حججی وصیت-نامه-شهید-حججی

متن وصیت نامه شهید مدافع حرم محسن حججی

بسم الله النور... صَلی الله علیک یا اُماه یا فاطمه الزهرا"سلام علیک" وَلاتَحسَبن الذینَ قُتلوا فی سَبیل الله اَمواتا، بَل احیاء عند رَبِهم یُرَزقون هرگز نمیمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جدیده عالم دوام ما... چند ساعتی بیشتر به رفتن نمانده است، هرچه به زمان رفتن نزدیک تر می شوم قلبم بی تاب تر می شود... نمی دانم چه بنویسم و چگونه حس و حالم را بیان کنم... نمی دانم چگونه خوشحالی ام را بیان کنم و چگونه و با چه زبانی شکر خدای منان را به جای بیاورم... به حسب وظیفه چند خطی را به عنوان وصیت با زبان قلم می نویسم... نمیدانم چه شد که سرنوشت مرا به این راه پر عشق رساند... نمی دانم چه چیزهایی عامل آن شد... بدون شک شیر حلال مادرم، لقمه حلال پدرم و انتخاب همسرم و خیلی چیزهای دیگر در آن اثر داشته است...

عمریست شب و روزم را به عشق شهادت گذرانده ام... و همیشه اعتقادم این بوده و هست که با شهادت به بالاترین درجه ی بندگی میرسم... خیلی تلاش کردم که خودم را به این مقام برسانم اما نمی دانم که چقدر توانسته ام موفق باشم... چشم امیدم فقط به کرم خدا و اهل بیت است و بس امید دارم این رو سیاه پرگناه را هم قبول کنند و به این بنده ی بدِ پرخطا نظری از سر رحمت بنمایند... که اگر این چنین شد؛الحمدالله رب العالمین... اگر روزی خبر شهادت این بنده حقیر سرا پا تقصیر را شنیدید؛ علت آن را جز کریمی و رحیمی خدا ندانید... اوست که رو سیاهی چون مرا هم می بخشد و مرا یاری می کند... همسر عزیزم زهرا جانم اگر روزی خبر شهادتم را شنیدی بدان به آرزویم که هدف اصلی ام از ازدواج با شما بود رسیدم و به خود افتخار کن که شوهرت فدای حضرت زینب شد... مبادا بی تابی کنی، مبادا شیون کنی، صبور باش و هر آن خودت را در محضر حضرت زینب بدان... حضرت زینب بیش از تو مصیبت دید. پدر عزیزم همیشه و در همه حال الگوى زندگی و مردانگی ام تو بوده و هستی، اگر روزی خبر شهادتم را دیدی، زمانی را در مقابل خود فرض کن که حسین بن علی در کنار جگر گوشه اش علی اکبر حاضر شد... داغ تو بیشتر از داغ اباعبدالله نیست... پس #صبور باش پدرم، می دانم سخت است اما می شود... مادر عزیزم ام البنین علیهاالسلام چهارجوان خود را فدای حسین و زینب کرد و خم به ابرو نیاورد. حتی زمانی که خبر شهادت پسرانش را به آن دادند باز از حسین سراغ گرفت؛ پس اگر روزی خبر شهادتم را شنیدی، همچون ام البنین صبورانه و با افتخار فریاد بزن که مرا فدای حسین و حضرت زینب کرده ای و مبادا با بی تابی خود دل دشمن را شاد کنید...

پسر عزیزم، علی جان... ببخشید اگر قد کشیدنت را ندیدم و مرد شدنت را نظاره نکردم... سعی کن راه مرا ادامه بدهی... سعی کن کاری کنی که سرانجام آن به شهادت ختم شود...

اما چند وصیت کلی: از ولایت فقیه غافل نشوید و بدانید من به یقین رسیدم که امام خامنه ای نائب بر حق  امام زمان است. از همه ی خواهران عزیزم و از همه ی زنان امت رسول الله می خواهم روز به روز حجاب خود را تقویت کنید، مبادا تار مویی از شما نظر نامحرمی را به خود جلب کند؛ مبادا رنگ و لعابی بر صورتتان باعث جلب توجه شود؛ مبادا چادر را کنار بگذارید... همیشه الگوی خود را حضرت زهرا  و زنان اهل بیت قرار دهید؛ همیشه این بیت شعر را به یاد بیاورید آن زمانی که حضرت رقیه سلام الله خطاب به پدرش فرمودند:

غصه ی حجاب من را نخوری بابا جان چادرم سوخته اما به سرم هست هنوز...

از همه ی مردان امت رسول الله می خواهم فریب فرهنگ و مدهای غربی را نخورید؛ همواره علی ابن ابی طالب امیرالمومنین را الگو و پیشوای خود قرار دهید و از شهداء درس بگیرید... خودتان را برای ظهور امام زمان روحی لک الفدا و جنگ با کفار به خصوص اسرائیل آماده کنید که آن روز خیلی نزدیک است. همیشه برای خدا بنده باشید که اگر این چنین شد بدانید عاقبت همه ی شما به خیر ختم می شود...

مزار شهید مدافع حرم محسن حججی در گلزار شهدای نجف آباد اصفهان

مزار شهید مدافع حرم محسن حججی

تصویر عاشورایی شهید مدافع حرم محسن حججی هنگام اسارت توسط تروریست های تکفیری

تصویر-عاشورایی شهید محسن حججی

 شهید مدافع حرم محسن حججی «تصویرم را ببرید پیشکش رهبر عزیز»

حالا که دستهایم بسته است می نویسم نه با قلم که با نگاه و. نه با جوهر با خون، رو به دوربین ایستاده ام رو به همه شما، رو به رفقا، رو به خانواده ام، رو به رهبر عزیزم و رو به حرم. حرامزاده ای خنجر به دست است و دوست دارد که من بترسم و حالا که اینجا در این در این خیمه گاهم هیچ ترسی در من نیست. تصویرم را ببرید پیشکش رهبر عزیز و امامم سید علی خامنه ای و فرمانده ام حاج قاسم و به رهبرم بگویید که «اگر در بین مردمان زمان خودت و کلامت غریبید ما اینجا برای اجرای فرمان شما آمده ایم و آماده تا سرمان برود و سر شما سلامت باشد.»

رهبر انقلاب قبل از مراسم تشییع در تهران در جمع اعضای خانواده محسن حججی و در کنار تابوت او حضور پیدا کردند و خطاب به خانواده شهید گفتند:

ببینید چه غوغایی در کشور راه افتاده به‌خاطر شهادت این جوان. شهید خیلی هستند؛ همه شهدا هم پیش خدای متعال عزیزند لکن یک خصوصیتی در این جوان وجود داشته -خداوند هیچ‌وقت کارش بدون حکمت نیست- اخلاص این جوان و آن نیّت پاک این جوان و به موقع حرکت کردن این جوان و نیاز جامعه به این‌جور شهادتی، این موجب شده که خدای متعال، نام این جوان شما را، شهید شما را، بلند کرد؛ بلندمرتبه کرد. کمتر شهیدی را ما سراغ داریم که این‌جور خدای متعال او را در چشم همه عزیز کرده باشد. خداوند جوان شما را عزیز کرد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار خانواده شهید محسن حججی

این شهید والامقام ، نشانه خدا و سخنگوی شهدای مظلوم و سر جدا است.

خداوند به‌ واسطه مجاهدت محسن عزیز، ملت ایران را عزیز و سربلند کرد و او را نماد نسل جوان انقلابی و معجزه جاری انقلاب اسلامی قرار داد.

بیانیه سردار شهید حاج  قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس:

مردم دلاور و امت حزب‌الله خصوصاً خانواده شهید محسن حججی مطمئن باشند که فرزندان دلیر شما انتقام این اقدام ددمنشانه را با تصمیمی قاطعانه که همانا ریشه‌کن کردن شجره خبیثه وهابیت و تروریسم از جهان اسلام است خواهند گرفت... به حلقوم بریده این شهید عزیز راه اباعبدالله (ع) سوگند یاد می‌کنیم که از تعقیب این شجره ملعونه و نابودی این غده خطرناک برآمده در پیکر جهان اسلام تا آخرین نفرشان از پای نخواهیم نشست.

وصیت شهید حججی در فایل صوتی به تنها فرزندش

سلام علی آقا، سلام باباجان، سلام پسر گلم، چند کلمه‌ای هم می‌خواستم با تو حرف بزنم، ببخشید که باباجان در سن کودکی رهایت کردم و رفتم!... اسمت را گذاشتم علی تا مولا و پیشوایت، الگویت علی (ع) شود!... می‌خواهم طوری علی‌وار (ع) زندگی کنی که یکی از سربازان امام زمان (عج) شوی...

افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%
حجت خدا
بستن

حجت خدا

۱۴,۰۰۰ تومان ۱۱,۲۰۰ تومان

حجت خدا --- ۱۱۰ داستانک از شهید مدافع حرم محسن حججی

فرمانده گروهان

مشخصات شهید محسن حججی

*نام و نام خانوادگی: محسن حججی

*نام پدر : محمد رضا

*محل تولد : نجف آباد

*تاریخ ولادت: ۱۳۷۰/۰۳/۲۱

*تاریخ شهادت : ۱۳۹۶/۰۵/۱۸

*محل شهادت: التنف سوریه 

*نحوه شهادت: تروریست های تکفیری

*مدت عمر: ۲۶ سـال

*محل مزار : گلزار شهدای نجف آباد اصفهان

*قطعه و ردیف و شماره :  قطعه 29 - یادمان شهید در گلزار شهدای بهشت زهرا تهران

*کتاب مربوط به این شهید: حجت خدا - صلابت چشمان جابر _ محسن ما _ سرمشق - سربلند

 

حجت خدا --- ۱۱۰ داستانک از شهید مدافع حرم محسن حججی

محسن حججی دربیست و یکم تیر ماه ۱۳۷۰ در نجف آباد به دنیا آمد. در سال ۱۳۸۷ دوران دبیرستان خود را به پایان رساند و در دانشگاه، در رشته تکنولوژی کنترل شروع به تحصیل نمود. پس از اتمام خدمت سربازی بلافاصله وارد سپاه شد. در یازدهم آبان ۱۳۹۱با زهرا عقد، نهم مرداد ۱۳۹۳ به صورت رسمی ازدواج کرد و در فروردین ۱۳۹۵ صاحب فرزند پسر شد و نامش را علی گذاشت.

شهید محسن حججی در لشکر هشت زرهی نجف آباد خدمت می‌کرد و برای دفاع از حرم به سوریه اعزام شد. در روز دوشنبه ۱۶مرداد ۱۳۹۶ در عملیات گذرگاه مرزی الولید در منطقه مرزی بین سوریه و عراق به اسارت داعش در آمد. پس از دو روز اسارت در روز چهار شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۶در منطقه التنف سوریه به دست جنایت کاران داعشی به شهادت رسیده و سر او از تنش جدا شد.

ارتش لبنان با همکاری حزب الله، پیکر پاک شهید حججی را در مقابل اجازه تخلیه امن منطقه مرزی لبنان و سوریه تحویل گرفتند. سپاه پاسداران پیکر مطهر او را در ۷شهریور تحویل گرفت و با انجام آزمایش‌های دی اِن‌اِی، هویت او را تایید کرد. (پیکر پاک این شهید مظلوم بدون سر بوده است.) مراسم تشیع شهید محسن حججی در تاریخ ۵ مهر ۱۳۹۶در تهران با حضور مقام معظم رهبری برگزار شد. آرامگاه وی در گلزار شهدای نجف آباد قرار دارد.

شهید حججی

تصویر دست نوشته شهید مدافع حرم محسن حججی

-وصیت-نامه-شهید-حججی وصیت-نامه-شهید-حججی

متن وصیت نامه شهید مدافع حرم محسن حججی

بسم الله النور... صَلی الله علیک یا اُماه یا فاطمه الزهرا"سلام علیک" وَلاتَحسَبن الذینَ قُتلوا فی سَبیل الله اَمواتا، بَل احیاء عند رَبِهم یُرَزقون هرگز نمیمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جدیده عالم دوام ما... چند ساعتی بیشتر به رفتن نمانده است، هرچه به زمان رفتن نزدیک تر می شوم قلبم بی تاب تر می شود... نمی دانم چه بنویسم و چگونه حس و حالم را بیان کنم... نمی دانم چگونه خوشحالی ام را بیان کنم و چگونه و با چه زبانی شکر خدای منان را به جای بیاورم... به حسب وظیفه چند خطی را به عنوان وصیت با زبان قلم می نویسم... نمیدانم چه شد که سرنوشت مرا به این راه پر عشق رساند... نمی دانم چه چیزهایی عامل آن شد... بدون شک شیر حلال مادرم، لقمه حلال پدرم و انتخاب همسرم و خیلی چیزهای دیگر در آن اثر داشته است... عمریست شب و روزم را به عشق شهادت گذرانده ام... و همیشه اعتقادم این بوده و هست که با شهادت به بالاترین درجه ی بندگی میرسم... خیلی تلاش کردم که خودم را به این مقام برسانم اما نمی دانم که چقدر توانسته ام موفق باشم... چشم امیدم فقط به کرم خدا و اهل بیت است و بس امید دارم این رو سیاه پرگناه را هم قبول کنند و به این بنده ی بدِ پرخطا نظری از سر رحمت بنمایند... که اگر این چنین شد؛الحمدالله رب العالمین... اگر روزی خبر شهادت این بنده حقیر سرا پا تقصیر را شنیدید؛ علت آن را جز کریمی و رحیمی خدا ندانید... اوست که رو سیاهی چون مرا هم می بخشد و مرا یاری می کند... همسر عزیزم زهرا جانم اگر روزی خبر شهادتم را شنیدی بدان به آرزویم که هدف اصلی ام از ازدواج با شما بود رسیدم و به خود افتخار کن که شوهرت فدای حضرت زینب شد... مبادا بی تابی کنی، مبادا شیون کنی، صبور باش و هر آن خودت را در محضر حضرت زینب بدان... حضرت زینب بیش از تو مصیبت دید. پدر عزیزم همیشه و در همه حال الگوى زندگی و مردانگی ام تو بوده و هستی، اگر روزی خبر شهادتم را دیدی، زمانی را در مقابل خود فرض کن که حسین بن علی در کنار جگر گوشه اش علی اکبر حاضر شد... داغ تو بیشتر از داغ اباعبدالله نیست... پس #صبور باش پدرم، می دانم سخت است اما می شود... مادر عزیزم ام البنین علیهاالسلام چهارجوان خود را فدای حسین و زینب کرد و خم به ابرو نیاورد. حتی زمانی که خبر شهادت پسرانش را به آن دادند باز از حسین سراغ گرفت؛ پس اگر روزی خبر شهادتم را شنیدی، همچون ام البنین صبورانه و با افتخار فریاد بزن که مرا فدای حسین و حضرت زینب کرده ای و مبادا با بی تابی خود دل دشمن را شاد کنید... پسر عزیزم، علی جان... ببخشید اگر قد کشیدنت را ندیدم و مرد شدنت را نظاره نکردم... سعی کن راه مرا ادامه بدهی... سعی کن کاری کنی که سرانجام آن به شهادت ختم شود... اما چند وصیت کلی: از ولایت فقیه غافل نشوید و بدانید من به یقین رسیدم که امام خامنه ای نائب بر حق  امام زمان است. از همه ی خواهران عزیزم و از همه ی زنان امت رسول الله می خواهم روز به روز حجاب خود را تقویت کنید، مبادا تار مویی از شما نظر نامحرمی را به خود جلب کند؛ مبادا رنگ و لعابی بر صورتتان باعث جلب توجه شود؛ مبادا چادر را کنار بگذارید... همیشه الگوی خود را حضرت زهرا  و زنان اهل بیت قرار دهید؛ همیشه این بیت شعر را به یاد بیاورید آن زمانی که حضرت رقیه سلام الله خطاب به پدرش فرمودند:

غصه ی حجاب من را نخوری بابا جان چادرم سوخته اما به سرم هست هنوز...

از همه ی مردان امت رسول الله می خواهم فریب فرهنگ و مدهای غربی را نخورید؛ همواره علی ابن ابی طالب امیرالمومنین را الگو و پیشوای خود قرار دهید و از شهداء درس بگیرید... خودتان را برای ظهور امام زمان روحی لک الفدا و جنگ با کفار به خصوص اسرائیل آماده کنید که آن روز خیلی نزدیک است. همیشه برای خدا بنده باشید که اگر این چنین شد بدانید عاقبت همه ی شما به خیر ختم می شود...

مزار شهید مدافع حرم محسن حججی در گلزار شهدای نجف آباد اصفهان

مزار شهید مدافع حرم محسن حججی

تصویر عاشورایی شهید مدافع حرم محسن حججی هنگام اسارت توسط تروریست های تکفیری

تصویر-عاشورایی شهید محسن حججی

 شهید مدافع حرم محسن حججی «تصویرم را ببرید پیشکش رهبر عزیز»

حالا که دستهایم بسته است می نویسم نه با قلم که با نگاه و. نه با جوهر با خون، رو به دوربین ایستاده ام رو به همه شما، رو به رفقا، رو به خانواده ام، رو به رهبر عزیزم و رو به حرم. حرامزاده ای خنجر به دست است و دوست دارد که من بترسم و حالا که اینجا در این در این خیمه گاهم هیچ ترسی در من نیست. تصویرم را ببرید پیشکش رهبر عزیز و امامم سید علی خامنه ای و فرمانده ام حاج قاسم و به رهبرم بگویید که «اگر در بین مردمان زمان خودت و کلامت غریبید ما اینجا برای اجرای فرمان شما آمده ایم و آماده تا سرمان برود و سر شما سلامت باشد.»

رهبر انقلاب قبل از مراسم تشییع در تهران در جمع اعضای خانواده محسن حججی و در کنار تابوت او حضور پیدا کردند و خطاب به خانواده شهید گفتند:

ببینید چه غوغایی در کشور راه افتاده به‌خاطر شهادت این جوان. شهید خیلی هستند؛ همه شهدا هم پیش خدای متعال عزیزند لکن یک خصوصیتی در این جوان وجود داشته -خداوند هیچ‌وقت کارش بدون حکمت نیست- اخلاص این جوان و آن نیّت پاک این جوان و به موقع حرکت کردن این جوان و نیاز جامعه به این‌جور شهادتی، این موجب شده که خدای متعال، نام این جوان شما را، شهید شما را، بلند کرد؛ بلندمرتبه کرد. کمتر شهیدی را ما سراغ داریم که این‌جور خدای متعال او را در چشم همه عزیز کرده باشد. خداوند جوان شما را عزیز کرد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار خانواده شهید محسن حججی

این شهید والامقام ، نشانه خدا و سخنگوی شهدای مظلوم و سر جدا است.

خداوند به‌ واسطه مجاهدت محسن عزیز، ملت ایران را عزیز و سربلند کرد و او را نماد نسل جوان انقلابی و معجزه جاری انقلاب اسلامی قرار داد.

بیانیه سردار شهید حاج  قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس:

مردم دلاور و امت حزب‌الله خصوصاً خانواده شهید محسن حججی مطمئن باشند که فرزندان دلیر شما انتقام این اقدام ددمنشانه را با تصمیمی قاطعانه که همانا ریشه‌کن کردن شجره خبیثه وهابیت و تروریسم از جهان اسلام است خواهند گرفت... به حلقوم بریده این شهید عزیز راه اباعبدالله (ع) سوگند یاد می‌کنیم که از تعقیب این شجره ملعونه و نابودی این غده خطرناک برآمده در پیکر جهان اسلام تا آخرین نفرشان از پای نخواهیم نشست.

وصیت شهید حججی در فایل صوتی به تنها فرزندش

سلام علی آقا، سلام باباجان، سلام پسر گلم، چند کلمه‌ای هم می‌خواستم با تو حرف بزنم، ببخشید که باباجان در سن کودکی رهایت کردم و رفتم!... اسمت را گذاشتم علی تا مولا و پیشوایت، الگویت علی (ع) شود!... می‌خواهم طوری علی‌وار (ع) زندگی کنی که یکی از سربازان امام زمان (عج) شوی...

افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%
خاطراتی از شهید محسن حججی
بستن

زیر تیغ

۳۹,۰۰۰ تومان ۳۱,۲۰۰ تومان
زیر تیغ --- خاطراتی از شهید محسن حججی
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%تمام شد
ابو وصال
بستن

ابو وصال

۷,۹۹۶ تومان ۶,۴۰۰ تومان
ابو وصال --- کتاب طلبه دانشجو ، شهید مدافح حرم محمدرضا دهقان امیری
افزودن به علاقه مندی
اطلاعات بیشتر
-20%تمام شدداغ
پسرک فلافل فروش
بستن

پسرک فلافل فروش

۱۷,۰۰۰ تومان ۱۳,۶۰۰ تومان

پسرک فلافل فروش --- زندگینامه و خاطرات بسیجی مدافع حرم طلبه شهید محمد هادی ذوالفقاری ---

پسرک فلافل فروش، نام کتابی است که زندگینامه و خاطرات یک طلبه ی بسیجیِ مدافع حرم را از ابتدای تولد بازگو می کند. شهید محمد هادی ذوالفقاری

شهید محمد هادی ذوالفقاری، جانباز فتنه 88، چهار سال در نجف درس طلبگی می خواند. پس از شروع جنگ در منطقه به جمع مدافعان مردمی حریم اهل بیت ملحق شد و به شهادت رسید. قبر او در وادی السلام نجف، زیارتگاه عاشقان است.

پدر شهید محمد هادی

در روستاهای اطراف قوچان به دنیا آمدم. روزگار خانواده ما به سختی می گذشت. هنوز چهار سال از عمر من نگذشته بود که پدرم را از دست دادم. سختی زندگی بسیار بیشتر شد. با برخی بستگان راهی تهران شدیم.

یک بچه یتیم در آن روزگار چه می کرد؟ چه کسی به او توجه داشت؟ زندگی من به سختی می گذشت. چه روزها و شب های که نه غذا داشتیم و نه جایی برای استراحت.

تا اینکه با یاری خدا کاری پیدا کردم. یکی از بستگان ما از علما بود. او از من خواست همراه ایشان باشم و کارهایش را پیگیری کنم. تا سنین جوانی در تهران بودم و در خدمت ایشان فعالیت می کردم. این هم کار خدا بود که سرنوشت ما را با امور الهی گره زد.

فضای معنوی خوبی در کار ما حاکم بود. بیشتر کار من در مسجد و این مسائل بود. بعد از مدتی به سراغ بافندگی رفتم. چند سال را در یک کارگاه بافندگی گذراندم.

با پیروزی انقلاب به روستای خودمان برگشتم. با یکی از دختران خوبی که خانواده معرفی کردند ازدواج کردم و به تهران برگشتیم. خوشحال بودم که خداوند سرنوشت ما را در خانه خودش رقم زده بود! خدا لطف کرد و ده سال در مسجد فاطمیه در محله دولاب تهران به عنوان خادم مسجد مشغول فعالیت شدیم.

حضور در مسجد باعث شد که خواسته یا ناخواسته در رشد معنوی فرزندانم تاثیر مثبتی ایجاد شود.

پسرک فلافل فروش --- زندگینامه و خاطرات بسیجی مدافع حرم طلبه شهید محمد هادی ذوالفقاری ---

فرزند اولم مهدی بود پسری خوب و با ادب، بعد خداوند به ما دختر داد و بعد هم در زمانی که جنگ به پایان رسید، یعنی اواخر سال 1367 محمد هادی به دنیا آمد. بعد هم دو دختر دیگر به جمع خانواده ما اضافه شد.

روزها گذشت و محمد هادی بزرگ شد. در دوران دبستان به مدرسه شهید سعیدی در میدان آیت الله سعیدی رفت. هادی دوره دبستان بود که وارد شغل مصالح فروشی شدم و خادمی مسجد را تحویل دادم.

هادی از همان ایام با هیئت حاج حسین سازور که در دهه محرم در محله ی ما برگزار می شد آشنا گردید. من هم از قبل با حاج حسین رفیق بودم. با پسرم در برنامه های هیئت شرکت می کردیم. پسرم با اینکه سن و سالی نداشت، اما در تدارکات هیئت بسیار زحمت می کشید.

بدون ادعا و بدون سر و صدا برای بچه های هیئت وقت می گذاشت. یادم هست که این پسر من از همان دوران نوجوانی به ورزش علاقه نشان می داد. رفته بود چند تا وسیله ورزشی تهیه کرده و صبح ها مشغول می شد.

به میله ای که برای پرده به کنار درب حیاط نصب شده بود بارفیکس می زد. با اینکه لاغر بود اما بدنش حسابی ورزیده شد...

دستگیری از مردم

از زبان حجت الاسلام سمیعی

یادم هست در خاطرات ابراهیم هادی خواندم که همیشه دنبال گره گشایی از مشکلات مردم بود. این شهید والا مقام به دوستانش گفته بود: از خدا خواسته ام همیشه جیبم پر پول باشد تا گره از مشکلات مردم بگشایم.

من دقیقا چنین شخصیتی را در شهید هادی ذوالفقاری دیدم. او ابراهیم هادی راالگوی خودش قرار داده بود دقیقا پا جای پای ابراهیم می گذاشت. هادی صبح ها تا عصر در بازار آهن کار می کرد و عصر ها نیز اگر وقت داشت با موتور کار می کرد.

اما چیزی برای خود خرج نمی کرد. وقتی می فهمید که مثلا هیئت نوجوانان مسجد، احتیاج به کمک مالی دارد دریغ نمی کرد. یا اگر می فهمید که شخصی احتیاج به پول دارد، حتی اگر شده قرض می کرد و کار او را راه می انداخت. هادی چنین انسان بزرگی بود.

من یکبار احتیاج به پول پیدا کردم. به کسی هم نگفتم، اما هادی تا احساس کردکه من احتیاج به پول دارم به سرعت مبلغی را آماده و به من داد. زمانی که می خواستم عروسی کنم نیز هفتصد هزار تومان به من داد. ظاهرا این مبلغ همه پس اندازش بود. او لطف بزرگی در حق من انجام داد. من هم به مرور آن مبلغ را برگرداندم.

اما یکبار برادری را در حق من تمام کرد.

زمانی که برای تحصیل در قم مستقر شده بودم، یک روز به هادی زنگ زدم و گفتم: فاصله حجره تا محل تحصیل من زیاد است و احتیاج به موتور دارم، اما نه پول دارم و نه موتورشناس هستم. هنوز چند ساعتی از صحبت ما نگذشته بود که هادی زنگ زد. گوشی را برداشتم. هادی گفت : کجایی؟

گفتم: توی حجره در قم. گفت: برات موتور خریدم و با وانت آوردم قم. کجا بیارم؟ تعجب کردم. کمتر از چند ساعت مشکل من را حل کرد. نمی دانید آن موتور چقدر کار من را راه انداخت.

بعدها فهمیدم که هادی برای بسیاری از اطرافیان همین گونه است. او راه درست را انتخاب کرده بود. هادی این توفیق را داشت که این گونه اعمالش مورد قبول واقع شود.

کارهای او مرا یاد حدیث امام کاظم (ع) در بحار النوار (ج 75 ، ص 379) انداخت که فرمودند: «همانا مهر قبول اعمال شما برآوردن نیازهای برادرانتان و نیکی کردن به آنان در حد توانتان است و الا (اگر چنین نکنید)، هیچ عملی از شما پذیرفته نمی شود.»

هادی درباره کارهایی که انجام می داد خیلی تودار بود. از کارهایش حرفی نمی زد. بیشتر این مطالب را بعد از شهادت هادی فهمیدیم.

پسرک فلافل فروش
افزودن به علاقه مندی
اطلاعات بیشتر
-20%تمام شد
شهید مدافع حرم محمد آژند
بستن

مسافر غربت

۵,۵۰۰ تومان ۴,۴۰۰ تومان

مسافر غربت --- شهید مدافع حرم محمد آژند

فرمانده گردان فاتحین

مشخصات شهید محمد آژند

*نام و نام خانوادگی: محمد آژند

*نام پدر : حسین

*محل تولد : تهران

*تاریخ ولادت: ۱۳۵۹/۰۳/۲۷

*تاریخ شهادت : 1394/۰۵/13

*محل شهادت: خانطومان سوریه 

*نحوه شهادت: تروریست های تکفیری

*مدت عمر: ۳۵ سـال

*محل مزار : گلزار شهدای کهنز

*کتاب مربوط به این شهید:  مسافر غربت

 

مسافر غربت --- شهید مدافع حرم محمد آژند

شهید محمد آژند بیست و هفتم تیر 1359 در تهران چشم به جهان گشود. پدرش حسین نام داشت. تحصیلات خود را تا مقطع کارشناسی در رشته مدیریت ادامه داد. بیست و هشتم تیر1381 ازدواج کرد و دو فرزند به نام های محمدمهدی و محمدطاها به یادگار مانده است.

شهید محمد آژند در بیست و یکم دی ماه سال 1394 و در منطقه خانطومان از توابع حلب به شهادت رسیدند. پیکرش پنج ماه مفقود بود و پس از دسترسی به پیکر مطهر از طریق آزمایش DNA شناسایی شدند و در تاریخ ۹۵/۳/۳۱ پس از تشییع باشکوهی که به لطف مردم با تقوا و ولایتمدار شهریار برگزار شد، در گلزار شهدای بهشت رضوان شهریار در جوار رفقای شهیدش، شهید مصطفی صدر زاده و شهید سجاد عفتی تا روز ظهور مولایش حضرت صاحب الزمان (عج) در دل خاک به امانت سپرده شد.

وصیت نامه شهید مدافع حرم محمد آژند

بسم الله الرحمن الرحیم

بسم رب الشهدا و الصدیقین

ما که مستحق عنایت و کرم توئیم

آماده برای دفاع از حرم توئیم

یا زینب (س) یا زینب (س)

سلام رفقا و دوستای عزیزم ، چند نکته ای برایتان به یادگار می نویسم :

اول اینکه : حلالم کنید تا اینکه اگر آبرویی در خانه ی اهل بیت علیهم السلام داشتم بتوانم دست در دست شما به تعالی انسانی برسم.

2- مدافع حرم اهل بیت علیهم السلام و حریم ولایت فقیه امام خامنه ای (مد ظله) باشید و هرگز از این راه خارج نشوید که سعادت دنیا و آخرت شما در این راه است.

3- هیئت هفته ای یکبار فراموش نشود.

4- نماز اول وقت هرگز فراموش نشود.

5- احترام ویژه به پدر و مادر فراموش نشود.

6- نگذارید که نامحرمان و بی مروت ها به ناموس مردم و انقلاب و اسلام پشت کنند و توهین کنند.

7- بزرگتر و پیر طریقت برای خودتان انتخاب کنید تا به سر منزل مقصود برسید (مثل : حاج آقا بهرامی)

8- از علما و روحانیت جدا نشوید که انقلاب مدیون آنهاست.

9- بی ادبی هنر نیست، پس از آن دوری کنید؛ تا می توانید با ادب و خوشرو و پر حوصله باشید.

10- در هر زمینه ای توانایی بالایی دارید دست دیگر دوستانتان را بگیرید.

11 غیبت و دروغ را ترک کنید که تمام مشکلات جوان ها از این دو موضوع سر منشأ می گیرند.

12- پرخاش و عصبانیت را از خود دور کنید.

13- هیچگاه به دنبال ریاست و مسئولیت نباشید؛ همیشه خادم و خدمتگزار مردم و رفقا باشید اما بدون مسئولیت و یا قبول ریاست.

14- گوش به حرف بزرگترها کنید تا به سر منزل مقصود برسید.

15- به خانواده شهدا حتماً سر بزنید که برکت زندگی مان هستند.

16- تا می توانید از شبکه های مجازی، اینترنت، ماهواره دوری کنید که شما را از خدا و راه راست دور می کند و به تباهی می کشاند.

بچه ها حلالم کنید. از اینکه زحمتم به گردن شما عزیزان مانده مرا ببخشید.

اگر لایق بودم سلام همه ی شما را به حضرت زهرا (س) و بی بی جان حضرت زینب (س) و ارباب بی کفن حضرت اباعبدالله الحسین (ع) می رسانم.

وعده ی همه ی ما کنار حوض کوثر،

التماس دعا،

دعاگویتان هستم.

برادر کوچک خود را ببخشید.

محمد آژند

مزار شهید مدافع حرم محمد آژند

مزار-شهید-آژند

شهید مدافع حرم محمد آژند در جوار دوستانش آرمید

مزار-شهید-آژند-در-جوار-دوستان  
افزودن به علاقه مندی
اطلاعات بیشتر
بهترین قیمت

بهترین قیمت

بالاترین کیفیت

بالاترین کیفیت

پرداخت امن

پرداخت امن

پشتیبانی سریع

پشتیبانی سریع

تحویل اکسپرس

تحویل اکسپرس

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید:

فیس بوک توییتر اینستاگرام یوتیوب پینترست

همراه با ما

اتاق خبر سایت ما

فروش در سایت ما

فرصت‌های شغلی

تماس با سایت ما

درباره سایت ما

خدمات مشتریان

پاسخ به پرسش‌های متداول

رویه‌های بازگرداندن کالا

شرایط استفاده

حریم خصوصی

گزارش باگ

راهنمای خرید از سایت ما

نحوه ثبت سفارش

رویه ارسال سفارش

شیوه‌های پرداخت

هفت روز هفته ، ۲۴ ساعت شبانه‌روز پاسخگو هستیم    شماره تماس :  09354642245       آدرس ایمیل :   info@shohadabook.ir

بسم رب الشهداء و الصديقين

و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل االله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون

فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا بحمدلله و ان شاءالله در راه پاسداری خون شهیدان از اولین آن حضرت هابیل علیه السلام ، خون پاک ارباب بی کفنمان حسین بن علی علیه السلام و تک تک انسان های پاکی که در راه امام زمانشان حضرت مهدی عجل لله تعالی فرجه الشریف  علیه اسلام به شهادت رسیدند ایجاد گردید. فروشگاه اینترنتی  کتاب شهدا با تقسیم بندی عناوین کتاب شهدا ، از قبیل شهدا تاریخ ، شهدا انقلاب ، شهدا دفاع مقدس ، شهدا مدافع حرم ، شهدا گمنام ، شهدا ترور ، شهدا ماموریت ، شهدا زن ، شهدا آزاده ، شهدا جانباز ، شهدا امربه معروف تشکیل شده است که عاشقان کتب شهدا می توانند کتاب مورد نظر را از فروشگاه انتخاب ، مختصری از خاطرات ، عکسها ، فیلم و ... کتاب شهید مورد نظر مشاهده درصورت علاقه مندی درخواست خرید را انجام و بعد از پرداخت وجه به شکل اینترنتی و ثبت آدرس دقیق پستی ، کتاب را تحویل بگیرند. لازم بذکر است بعلت گستردگی کتب شهدا و حساسیت در ثبت خاطرات شهدا در اوایل کار از کتب کمتری بهره می بریم که ان شاءالله به دعای مادر شهدا ، زهرای بتول سلام الله علیها بر توانمان اضافه و کتب بیشتری را بارگزاری خواهیم نمود . لذا ثبت انتقادات و پیشنهادات در بهتر شدن  فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا راه گشاه خواهد بود .  التماس دعا

استفاده از مطالب فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا چون برای زنده نگه داشتن فرهنگ ایثار و شهادت می باشد ، کاملا" آزاد بوده و از نظر شرعی مشکلی ندارد . التماس دعا

فروشگاه
علاقه مندی
0 آیتم سبد خرید
حساب کاربری
خانه
  • منو
  • دسته بندی ها
  • کتب شهدا دفاع مقدس
  • کتب تقریظ شده توسط مقام معظم رهبری
  • کتب سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
  • کتاب شهدا مخصوص کودکان و نوجوانان
  • کتب خاطرات رزمندگان اسلام
  • یادگاری از شهدا
  • خانه
  • فروشگاه
    • فروشگاه
    • سبد خرید
    • تسویه حساب
    • حساب کاربری
  • درباره ما
  • تماس با ما

سبد خرید

بستن
بازگشت به بالا