مهر مادر — چهل روایت از ارادت شهدا به مادرشان حضرت زهرا(س) و عنایت حضرت به شهدا
کتاب “مهر مادر”
ملاقات
گفت: خواب دیدم همین اطراف هستم . یکی به اسم صدایم کرد.، نگاهی به اطرافم انداختم صدا از داخل چادر حسینیه ی گردان می آمد.اما صدا غریبانه بود . حالت عجیبی داشتم . مثل آن صدا را تا به حال هیچ کجا نشنیده بودم.، آرام و بی تاب و بی قرار ، گوشه ی چادر را کنار زدم . حال و هوای آن لحظات را اصلا نمی توانم توصیف کنیم.وارد چادر شده در مقابل چهره ای که نور محض بود زانو زدم.، با اشک و بغض و بی قراری گفتم.: السلام علیک یا فاطمه زهرا . درست مثل وقتی که مقابل ضریح آقا علی بن موسى الرضا علیه السلام.بالا قرار می گرفتیم و سلام می دادیم .
حضرت زهرا علیهاالسلام
حال عجیبی داشتم ، خدایا چه می بینم.، من و حضرت زهرا علیهاالسلام.؟! نورالله مکثی کرد. و پس از اینکه بغض خود را فروخورد ادامه داد.: دوباره به اطرافم نگاه کردم . حضرت زهراعلیهاالسلام ساده در مقابلم بود.و آقا امام حسن عیله السلام و امام حسين عليه السلام.دو طرفشان نشسته بودند . آن قدر مبهوت و متحیر بودم که کلامی برای گفتن نیافتم.، دوباره سلام کردم .
حضرت زهرا علیهاالسلام
این بار به آقا امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام . لحظاتی بعد حضرت زهرا علیهاالسلام فرمودند.؛ پسرانم ، حسنم ، حسینم ، سلام خدا بر شما باد . ایشان ( نورالله ) چند روز دیگر میهمان خواهد بود . بعد ، آقا امام حسین علیه السلام دست روی سرم کشیدند.و من ناگهان از خواب پریدم . نورالله خیلی منقلب شده بود . بعد رو به من کرد و گفت.: سید جون مدتها بود که منتظر بودم . واقعیت این است که تا منتظر نباشی دعوت نمیشوی. بعد مکثی کرد و ادامه داد.: بیدار که شدم وقت اذان بود. وضو گرفتم ، فکر کردم قرار است.چند روز دیگر راهی عملیات شویم. بعد لحن صحبت نورالله عوض شد .
حضرت زهرا علیهاالسلام مهر مادر
با صدای بلندتری گفت : اصلا خبر داری.!؟ داریم می رویم سمت منطقه ی مهران ؟.قرار است عملیات شود . میدانی ، ان شاء الله من شهید می شوم.، من بشارتش را گرفتم . آری اینها نشانه است . دوباره گفت : می دانم.، به غربت حضرت زهرا قسم.به شکل غریبانه ای شهید خواهم شد. … ان شاءالله
نام حضرت زهرا سلام الله علیها
در تفحص شهدا مشغول بودیم . مدت زیادی بود که شهید پیدا نمیکردیم. شکستن قفل این مشکل و پیدا کردن شهید فقط یک راه داشت . اعتقاد داشتیم هر جا که کار شدیدا به مشکل می خورد.توسل به نام مقدس حضرت زهرا علیهاالسلام کارساز است . یک روز صبح با اعتقاد گفتم : امروز حتما شهید پیدا می کنیم .
بعد به بچه ها گفتم : این ذکر را زمزمه کنید
دست من و عنایت و لطف و عطای فاطمه علیهاالسلام
منم گدای فاطمه منم گدای فاطمه
بعد گفتم : یا حضرت زهرا به ما امروز گدای شماییم آمده ايم زائران امام حسین علیه السلام را پیدا کنیم . اعتقاد داریم که هیچ گدایی را از در خانه ات رد نمی کنی ، این را در دل گفتم و حرکت کردیم.
حضرت زهرا علیهاالسلام
در راه به یک تپه رسیدیم ، همین طور که از تپه بالا می رفتیم یک برآمدگی دیدم . بی اختیار توجهم به آن جلب شد ! کلنگ را برداشتم اولین ضربه را زدم . باورکردنی نبود . پیراهن و بعد هم کارت شناسایی شهید پیدا شدا خیلی خوشحال بودیم . کار را به سرعت ادامه دادیم . چند دقیقه بعد شهید دیگری در همان اطراف پیدا کردیم . این شهید گمنام بود .
حضرت زهرا علیهاالسلام
هرچه گشتیم اثری از پلاک او نبود . شلوار و کتانی او مشخص می کرد که ایرانی است . تمام خاک اطراف او را غربال کردیم . اما هرچه گشتیم اثری از پلاک یا مدارک شناسایی او نبود . چند دقیقه ای در کنار پیکرش نشستم . و با او صحبت کردم !.گفتم : خودت کمک کن تا نشانی از تو پیدا کنم . باز هم ساعتی گشتم ولی چیزی پیدا نشد . گوشه های لباس ، داخل جیبها و … همه را گشتم.
نمی دانستم چه کنم . رو کردم به پیکر شهید و گفتم.: اگر نشانی از تو پیدا کنم.، چهارده هزار صلوات برای حضرت زهرا علیهاالسلام میفرستم . مگر تو نمی خواهی به حضرت خیری برسد.!؟ ساعتی گذشت . اما خبری نشد . ظهر بود و هوا خیلی گرم . بچه ها همه برگشتند . من و آن شهید تنها بودیم . گفتم : اگر کمک کنی نشانی از تو پیدا کنم.، همین جا برایت زیارت عاشورا می خوانم . روضه ی حضرت زهرا علیهاالسلام می خوانم .
حضرت زهرا علیهاالسلام مهر مادر
لحظه ای مکث کردم . با تعجب گفتم.: من شنیده بودم شما با شنیدن نام مادرتان غوغا می کنید . اعتقاد دارم با شنیدن این نام واکنش نشان می دهید.به استخوانهای شهید خیره شدم . در همین حال و هوا احساس کردم. کتانی شهید را در دستم گرفته ام. همین طور که با شهید حرف می زدم.ناخوداگاه چشمم به زبانه ی سفید کتانی افتاد چشمانم از تعجب گرد شده بود . روی زبانه ی کتانی نوشته شده بود.: حسین سعیدی اعزامی از اردکان یزد
حال عجیبی پیدا کردم . عشق به حضرت زهرا نتیجه داد . دیگر او گمنام نبود . همان جا برایش یک زیارت عاشورا.و روضه ی حضرت زهرا خواندم . تا مدتی مشغول بودم . چهارده هزار صلوات به نیت حضرت زهرا علیهاالسلام فرستادم . بار دیگر این مشکل پیش آمد . مدتی بود که تلاش بچه ها زیاد بود اما شهیدی پیدا نمی شد .
حضرت زهرا علیهاالسلام
یکی از دوستان نوار مرثیه ی ایام فاطمیه گذاشت . ناخودآگاه اشک همه جاری شد بعد از آن حرکت کردیم . آن روز هم رمز حرکت ما نام مقدس مادر رزمندگان بود . روبه روی پاسگاه مرزی مشغول جست و جو و کندن زمین بودیم . یک دفعه استخوان یک بند انگشت نظرم را جلب کرد.! با سرنیزه مشغول کندن شدم . یک تکه پیراهن از زیر خاک نمایان شد . مطمئن شدم شهیدی در اینجاست.
با فریاد بچه ها را صدا کردم . با ذکر یا زهرا * خاکها را کنار زدیم. پیکر شهید کاملا نمایان شد . لحظاتی بعد متوجه شدم شهید دیگری درست در کنار او قرار دارد . به طوری که صورتهایشان رو به همدیگر بود . با فرستادن صلوات پیکر شهدا را از خاک خارج کردیم . در کمال تعجب مشاهده کردیم.که پشت پیراهن هر دو شهید نوشته شده : می روم تا انتقام سیلی زهرا بگیرم . »
اعدام مهر مادر
ماجرای عنایات حضرت زهرا علیهاالسلام به شیعیان و محبان.، و نیز ارادت بزرگان شیعه چیزی نیست که به همین صفحات خلاصه شود . سر تا سر تاریخ خون بار شیعه پر است.از وقایع عبرت انگیز و تأثیرگذار . سید یحیی واعظ یزدی به کرمان آمده بود.ایشان انحراف فرقه ی شیخی ها را برای مردم نمایان کرد . تا آنجا که این فرقه ی ضاله تصمیم به قتل او گرفتند. وقتی جناب سید یحیی وارد باغ شد.متوجه حیله ی شیخی ها شد . آنها آماده کشتن سید بودند. ایشان از بزرگ شیخی ها تقاضا کرد که دو رکعت نماز بخواند . خود ایشان فرمود.: « در نماز به حضرت زهرا علیهاالسلام متوسل شدم . در سجده هم ذکر یا مولاتی یا فاطمه اغیثینی را بر زبان جاری کردم . شیخی ها آماده کشتن من شدند .
حضرت زهرا علیهاالسلام
یک باره صدای تکبیر و فریاد مردمی که باغ را به محاصره درآورده بودند بلند شد.! مردم به درون باغ ریختند و من را نجات دادند . » آیت الله حاج میرزا محمد کرمانی پیشاپیش مردم حضور داشت . از ایشان سؤال شد که شما از کجا این ماجرا را فهمیدید.؟! شیخ گفت : « من خوابیده بودم . یک باره دیدم که مادر سادات ، حضرت زهرا علیهاالسلام ، فرمودند.: شیخ ، خودت را به پسرم سید یحیی برسان.و او را نجات بده که اگر دیر کنی ، کشته خواهد شد . »
باید به این نکته اشاره کرد.که این توسلات و عنایتها هنوز هم ادامه دارد . شیعیان مظلوم بحرین ، عربستان ، لبنان و کویت و … از جمله عاشقانی هستند.که با توسل به ام الائمه گره از مشکلات خود می گشایند . اما یکی از این امدادهای غیبی که در مدینه پیش آمد.بسیار عجیب تر بود .
غریب مهر مادر
محمدحسین نواب ارادت.عجیبی به حضرت زهرا علیهاالسلام داشت . در تمامی نوشتجات این ذریه ی زهرا علیها السلام.این ارادت چشم می خورد . بار آخری که از بوسنی با خانواده تماس گرفت.در ایام فاطمیه و تابستان سال ۱۳۷۳ بود . خیلی خوشحال بود . وقتی از علت شادی او سوال کردیم. گفت.: « دیشب در جمع مسلمانان این منطقه بودم . به زبان انگلیسی درباره ی حضرت زهرا صحبت کردم . بعد هم برای آنها روضه خواندم .
نمی دانید چه مجلسی شد . مسلمانانی که تازه با واقعیتهای دین آشنا شده بودند در قلب اروپا بر مظلومیت حضرت زهرا گریه می کردند . » همان روز به همراه چند تن از جوانان بوسنیایی از شهر موستار راهی سارایوو شدند . بعد از آن دیگر خبری از او نشد ! ده روز بعد با پیگیری وزارت خارجه و مردم مسلمان بوسنی پیکر روحانی وارسته ، حجت الاسلام سید محمدحسین نواب پیدا شد گلوله های دشمنان دین خدا سینه ی او را شکافته بود .
حضرت زهرا علیهاالسلام
او در ایام فاطمیه و در سرحدات اسلامی.با سینه ای سوراخ شده به دیدار مادرش شتافت.، فراموش نمی کنم . قبل از آخرین سفر به همراه آیت الله جنتی به دیدار مقام معظم رهبری رفته بودند . ایشان در موقع رفتن به شهید نواب فرموده بودند.: سلام مرا به اصحاب سیدالشهدا علیه السلام برسان ! ».پیکر این عاشق وارسته در گلزار شهدای قم ، به خاک سپرده شد . شهید نواب در دست نوشته های خود.درباره ی بوسنی می نویسد : « سلام ، سلام بر مظلومیت.، سلام بر مساجدت ، سلام بر مسلمانانت ، ای قامت بر افراشته در دیار کفر.، ای دیار اسلام ، سلام بر سبزه هایت که بوی بهشت را زنده می کند .
حضرت زهرا علیهاالسلام مهر مادر
اینجا در دل اروپا بر مناره های نیمه ویران.، ندای دلنشین اذان چه دلپذیر است . چه روح افزاست . آیا باورمان می شد که در قلب اروپا.، ندای دلنشین اذان و قرآن را بشنویم ، همراه با گریه هزاران هزار مادر داغدار و کودک یتیم . درهای محبت به سوی شما گشوده شد . خدایا چه می بینم و چه می شنوم . چگونه بیان کنم . از روح بلند مادری بگویم که با اشکش پذیرایمان بود . او جز اشک چیزی نداشت ، به پایمان ریخت .
خدایا اینجا چه میبینم.، خمینی پرستان این دیار داغ خمینی را با دیدن ما تازه می کردند.و در غمش خون می گریستند . سلام بر تو ، ای بوسنی ، برای همیشه تو بوسنی خواهی ماند و افتخار پرچم رسول الله (ص) برای همیشه نصیب توست . تو زنده ای تا اسلام زنده است.
غریب
پس برای همیشه زنده باش . این مسائل را که انسان ببیند وظیفه ی خودش را سنگین تر میبیند . و این بار را بیشتر بر دوش خود احساس می کند که باید تلاش کرد . باید اسلام واقعی را به این مردم فهماند . که راهی جز این نیست . باید تلاش کرد ؛ چون جهان تشنه ی اسلام است پس نباید درنگ کرد . باید هرچه سریعتر اقدام کرد . که لحظه ای توقف مشکل است پاسخگویی در محضر ربوبی را دشوار می کند ؛ زیرا زمینه فراهم است و خلل و سستی نامقبول . »
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.