پسرک فلافل فروش — زندگینامه و خاطرات بسیجی مدافع حرم طلبه شهید محمد هادی ذوالفقاری —
کتاب “پسرک فلافل فروش ” زندگینامه و خاطرات بسیجی مدافع حرم.طلبه شهید محمد هادی ذوالفقاری را روایت می کند:
دوستان شهید
ورود هادی به مسجد با مراسم یادواره ی شهدا بود. به قول زنده یاد سید علی مصطفوی، هادی را شهدا انتخاب کردند. از روزی که هادی را شناختیم، همیشه برای مراسم شهدا سنگ تمام می گذاشت.
اگر می گفتیم فلان مسجد می خواهد یادواره شهدا برگزار کند و کمک می خواهد، دریغ نمی کرد. این ویژگی هادی را همه شاهد بودند که به عشق شهدا، همه کار می کرد. از شستن و پخت و پز گرفته تا …
هر هفته شب های جمعه بهشت زهرا (س) می رفت. با شهدا دوست شده بود. و در این دوستی، سید علی مصطفوی بیشترین نقش را داشت. هیئتی را در مسجد راه اندازی کردند.به نام «رهروان شهدا» هر هفته با بچه ها دور هم جمع می شدند و به عشق شهدا برنامه هیئت را پیگیری می کردند. هادی در این هیئت مداحی هم می کرد. همه او را دوست داشتند.
اما یکی از کار های مهمی که با برخی دوستان انجام داد،.نصب تابلوی شهدا در کوچه ها بود.
پسرک فلافل فروش — زندگینامه و خاطرات بسیجی.مدافع حرم طلبه شهید محمد هادی ذوالفقاری —
من اولین بار از سید علی مصطفوی شنیدم که می گفت:«باید برای شهدا کاری انجام دهیم» گفتم” «چه کاری؟» گفت” «بیشتر کوچه ها به اسم شهید است اما بخاطر گذشت سه دهه از شهادت آنها، هیچ کس این شهدا را نمی شناسد.»
لااقل ما تصویر شهید را در سر کوچه نصب کنیم تا مردم با چهره شهید آشنا شوند. یا اینکه زندگینامه ای از شهید را به اطلاع اهل آن کوچه و محل برسانیم.
کار آغاز شد. از طریق مساجد و بنیاد شهید و … تصاویر شهدای محل جمع آوری شد. هادی در همان ایام کار با فتوشاپ و دیگر نرم افزار های کامپیوتری را یاد گرفت. استعداد او برای فراگرفتن این کارها زیاد بود.
تصاویر شهدا را اسکن و سپس در یک اندازه مشخص طراحی کردند. بعد هم بنر تهیه می شد.
با یک نجار هم صحبت شد.که این تصاویر را به صورت قاب چوبی در آورد. کار خیلی سریع به نتیجه رسید. هادی وانت پدرش را می آورد.و با یک دریل و … کار را به اتمام می رساند. بیشتر کوچه های محل ما با تابلو های قرمز رنگ شهدا مزین شد. یادم هست برخی ها مخالف این حرکت بودند! حتی از بچه های بسیج!
می گفتند شما این کار را می کنید،.ولی یکسری از ارازل و اوباش این تصاویر را پاره می کنند.و به شهدا توهین می کنند. اما حقیقت چیز دیگری بود. ارادت مردم به شهدا فراتر از تصورات دوستان ما بود.
الان با گذشت شش سال از آن روزها هنوز یادگاری هادی.و دوستانش را روی دیوارهای محل می بینیم. هیچ کس به این تابلوها بی احترامی نکرد،.برعکس آنچه تصور می شد، تقاضا برای نصب تابلو از محلات دیگر هم رسید.
در بسیاری از محلات این حرکت آغاز شد. بعد هم بسیج شهرداری،.حرکت عظیمی را در این زمینه آغاز کرد. بعد از آن در برگزاری نمایشگاه برای شهدا فعالیت داشت،.هادی کسی بود که به تایید تمام دوستان،.وقتی کار برای شهدا بود، با تمام وجود کار می کرد.
یکبار در میدان شهید آیت الله سعیدی او را دیدم. نیمه های شب آنجا ایستاده بود! نمایشگاه شهدا در داخل میدان برقرار بود. تمام دوستانش، رفتند اما هادی مانده بود تا مراقب وسایل و لوازم نمایشگاه باشد.
از دیگر کارهای هادی که تا این اواخر ادامه یافت، فعالیت در زمینه معرفی شهدا بود….
پسرک فلافل فروش — زندگینامه و خاطرات بسیجی.مدافع حرم طلبه شهید محمد هادی ذوالفقاری —
وصیتنامه شهید محمد هادی ذوالفقاری
از خواهران می خواهم که حجابشان.را مثل حضرت زهرا (س) رعایت کنند،.نه مثل حجاب های امروز،.چون این حجاب ها بوی حضرت زهرا سلام الله علیها نمی دهد.
از برادرانم می خواهم که غیر حرف آقا (ولی فقیه) حرف کس دیگر را گوش ندهند.
جهان در حال تحول است، دنیا دیگر طبیعی نیست،.الان دو جهاد در پیش داریم، اول جهاد نفس که واجب تر است؛.زیرا همه چیز لحظه آخر معلوم می شود که اهل جهنم هستیم یا بهشت.
حتی در جهاد با دشمن ها احتمال می رود.که طرف کشته شود.ولی شهید به حساب نیاید، چون برای هوای نفس رفته …
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.