امام خامنه ای: زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست

* بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ *

فیس بوک توییتر پینترست لینکدین تلگرام
امام خامنه ای: شهادت مرگ تاجرانه است
فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا
ورود / عضویت

ورودایجاد یک حساب کاربری

رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
لیست علاقه مندی ها
0 آیتم / ۰ تومان
منو
فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا
0 آیتم / ۰ تومان
دسته بندی محصولات
  • کتب شهدا دفاع مقدس

    همه کتب شهدا ....

    کتب شهدا گمنام

    ابراهیم هادی 1

    ابراهیم هادی 2

    شاهرخ

    خدای خوب ابراهیم

    مهمان خدا

    راز کانال کمیل

    کتب شهدا ترور

    او یک ملت بود

    تا کوچه های آسمان

    آقا مجتبی

    از برف تا برف

    سردار دلها

    در کمین گلسرخ

    حاج قاسم 1

    مرد

    متولد ماه مارس 

    کتب شهدا  مدافع حرم

    ملاقات در ملکوت

    حجت خدا

    قصه دلبری

    یادت باشد

    پسرک فلافل فروش

    در مکتب مصطفی

    فاطمیون

    برای زِین أب

    مجید بربری

    کتب شهدا انقلاب

    طیب

    سفیر بیداری

    حبیب خدا

    کتب شهدا دفاع مقدس

    بر فراز آسمان

    عارفانه

    بیا مشهد

    نخل سوخته

    علی بی خیال

    مسافر کربلا

  • کتب تقریظ شده توسط مقام معظم رهبری
  • کتب سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
  • کتاب شهدا مخصوص کودکان و نوجوانان
  • کتب خاطرات رزمندگان اسلام
  • یادگاری از شهدا
  • خانه
  • فروشگاه
    • فروشگاه
    • سبد خرید
    • تسویه حساب
    • حساب کاربری
  • درباره ما
  • تماس با ما
خانهشهدا دفاع مقدسوالفجر 4 شیر کوهستان
محصول قبلی
قرار یکشنبه ها
قرار یکشنبه ها ۱۴,۰۰۰ تومان ۱۱,۲۰۰ تومان
بازگشت به محصولات
محصول بعدی
علی بی خیال 
علی بی خیال ۱۵,۰۰۰ تومان ۱۰,۴۰۰ تومان
-20%تمام شد
شیر کوهستان
شیر کوهستان
برای بزرگنمایی کلیک کنید

شیر کوهستان

۱۴,۰۰۰ تومان ۱۱,۲۰۰ تومان

شیر کوهستان زندگینامه و خاطرات شهید مهدی خندان

در انبار موجود نمی باشد

افزودن به علاقه مندی ها loading
اضافه شد! مشاهده لیست علاقه مندی ها
محصول از قبل به علاقه مندی ها اضافه شده! مشاهده لیست علاقه مندی ها
افزودن به علاقه مندی
شناسه محصول: KSD10030 دسته: شهدا دفاع مقدس, والفجر 4 برچسب: خندان, شهید مهدی خندان, شیر کوهستان, محافظ امام, والفجر 4
  • توضیحات
  • نظرات (0)
  • ارسال و حمل و نقل
توضیحات

شیر کوهستان زندگینامه و خاطرات شهید مهدی خندان

شیر کوهستان  زندگي شهيد مهدي خندان را از زبان دوستان و همراهانش روايت مي كند. اين شهيد بزرگوار در سال 1341 در روستاي «سبوبزرگ» از توابع لواسان كوچك به دنيا آمد. مهدي دوره راهنمايي را در سال 1353 به اتمام رساند و پس از آن به هنرستان دكتر احمد ناصري در تهران رفت. شهيد خندان سال 1357 همزمان با پيروزي انقلاب توانست ديپلمش را در رشته مكانيك بگيرد.

شیر کوهستان

مهدي تابستان 1359 به عنوان عضو فعال بسيج به پادگان امام حسين (ع) اعزام شده و دوره آموزش عمومي نظامي را با موفقيت مي گذراند و سپس براي مقابله با ضد انقلاب عازم كردستان شد و به سمت جبهه هاي غرب رفت.

شهيد خندان به مدت شش ماه در جبهه غرب در سرپل ذهاب ماند و پس از آن به عضويت سپاه پاسداران در آمده و مدت چهار ماه به عنوان محافظ بيت امام خميني(ره) به خدمت مشغول شد.ايشان در جبهه غرب چنان رشادت و شهامتي از خود نشان مي دهد كه لقب «شير كوهستان» را به او مي دهند.

شهيد خندان خرداد سال 1361 همراه حاج احمد متوسليان و ديگر رزمندگان به لبنان اعزام مي شود و حدود چهار ماه هم در آنجا به خدمت مشغول مي شود.

سرانجام شهيد مهدي خندان روز 28 آذر 1362 برابر با اربعين حسيني، در مرحله سوم عمليات«والفجر 4» در ارتفاعات كانيمانگا، هنگام عبور از ميدان مين و سيم خاردار، توسط گلوله تير بار دشمن مزد زحماتش را گرفت و به شهادت رسيد.

نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “شیر کوهستان” لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ارسال و حمل و نقل

محصولات مشابه

-20%
بیا مشهد
بستن

بیا مشهد

۱۹,۰۰۰ تومان ۱۵,۲۰۰ تومان

بیا مشهد ---زندگینامه و خاطرات روحانی شهید علی سیفی

مشخصات شهید شهید علی سیفی

*نام و نام خانوادگی: علی سیفی

*نام پدر : 

*محل تولد : مراغه

*تاریخ ولادت: ۱۳۴۴

*تاریخ شهادت : ۱۱/۲۵/ ۱۳۶۴

*محل شهادت: اروندرود

*نحوه شهادت:  طی عملیات والفجر ۸

*مدت عمر: ۲۰ سـال

*محل مزار : گلزار شهدای مراغه

*کتاب مربوط به این شهید: بیا مشهد

بیا مشهد ---زندگینامه و خاطرات روحانی شهید علی سیفی

شهید علی سیفی در سال ۱۳۴۴ در شهرستان مراغه در خانواده ای متدین و ولایی چشم به جهان گشود. مادرش همیشه با وضو به علی شیر می‌داد. از دوران طفولیت با مجالس عزاداری آشنا شد و در مجالس عزاداری با زبان شیرین آذری به مداحی می‌پرداخت و خود گرداننده هیئتی درشهرستان مراغه بود. وی در پانزده سالگی و آغازجنگ با اولین بسیجی های داوطلب به جبهه اعزام شد. علی در عملیات بیت المقدس و در آستانه فتح خرمشهر به سختی مجروح شد. او در یکی از روزهای تشرف جانبازان جنگ تحمیلی به حرم امام رضا علیه السلام شفا یافت. همچنین برای ادامه تحصیل وارد حوزه علمیه در شهر مقدس قم شد. وقتی برای بچه های تخریب موعظه می‌کرد مثل اینکه خودش بارها عمل کرده و نتیجه آن را دیده است. او اصرار داشت لذت انس با خدا را همه بچشند… علی وقت نماز آنقدر نماز را با حضور قلب می‌خواند انگار در این دنیا نیست… و شهادت مداح اهل بیت روحانی شهید عارف شهیدعلی سیفی نسب درتاریخ ۱۱/۲۵/ ۶۴ درعملیات والفجر ۸ رقم خورد…

وصیت نامه روحانی شهید علی سیفی

«یا ایها الذین آمنوا ما لكم اذا قیل لكم انفروا فی سبیل الله اثاقلتم الی الارض اَرضیتم بالحیوه الدنیا من الاخره فما متاع الحیوه الدنیا فی الاخره الا قلیل» (توبه/38)

الهی ما عرفنا حق معرفتك و ما عبدنا حق عبادتك. بارالها! من از تو معذرت می خواهم كه تو را دیر شناختم و با تو دیر آشتی كردم. بارالها! قسم به عظمت خودت، اگر نبود امیدواری‌ام به رحمتت، هرگز آرزوی شهادت و لقایت را نمی كردم. زیرا از اعمال خود با خبر بودم و می دانستم كه هرگز لایق این نعمت بزرگ نبودم، ولی همین قدر می دانم كه هر چند گناهان من زیاد باشد، ولی عفو و بخشش بیكران تو، از گناهان من بسی عظیم و بزرگتر است.

بارالها! عمری را پشت به تو كرده بودم كه در یك لحظه به سویت بر گشتم و آغوش محبتت را به سوی خود، باز دیدم كه تا آن لحظه غافل بودم. بار الها! در طول زندگی به این نتیجه رسیدم كه همیشه تو به دنبال بهانه‌ای بودی كه من را ببخشی؛ همیشه دانه می پاشیدی كه مرا به صید خود اندازی؛ ولی با این همه من بنده شیطان بودم و لذت بندگی درگاهت را نچشیده بودم. ولی حال با چهره‌ای سیاه و حالی شرمگین به سویت توبه می‌كنم و تو نیز از روی فضلت توبة من را پذیرا باش و به سویم توجه كن.

بارالها! همیشه آرزوی من این بود كه این خون آلوده و بدن ناپاك و تن وابسته و آلت دست شیطان قرار گرفته، آن چنان پاك شود و نظر تو را جلب كند كه من هم مصداق این حدیث قدسی‌ات باشم كه فرمودی: «كن لی اكن لك» الهی! از تو تشكر می‌كنم كه لذت لقایت را به من چشاندی و از لذت شهادت آگاهم ساختی و توفیقم دادی تا به عشق تو بسوزم، آن چنان كه شعله‌هایش تنم را كه زندان روحم شده، بسوزاند و به خاكستر تبدیل نماید و روحم به سویت پرواز كند. الهی! از تو تشكر می كنم كه بندگی مرا قبول فرمودی. الهی! از تو سپاسگزارم كه مرا با حسین (علیه السلام) آشنا كردی و عشق او را در قلبم جای دادی و چشمهایم را برایش گریاندی و مدال افتخار سینه زدن برای او را در سینه‌ام قرار دادی.

خدایا! ای كاش می توانستم و قدرت آن را داشتم كه شكرانة نعمت بزرگ یعنی وجود امام را به جای آورم. امامی كه وسیله آزادی مستضعفین شد. امامی كه نوید ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) را به امتش داد. امامی كه وسیله معرفت شد تا ما نزدیكترین راه رسیدن به تو یعنی شهادت را… بشناسیم. سخنی چند با مادرم: مادر! اول از شما التماس می‌كنم كه مرا كه در طول زندگی همیشه باعث دردسر شما بودم و حق فرزندی را نسبت به شما مادر مهربانم ادا نكردم، عفو كنید. مادر، درست است كه فراق و دوری فرزندت برایت خیلی سخت و دشوار خواهد بود و برای هر مادری این یك مصیبت بزرگی است، ولی امیدوارم باور كنید كه فرزندتان به بزرگترین فلاح و رستگاری نایل آمده است. مادر، پدرم كه به رحمت ایزدی پیوسته، مطمئن باشید اگر اجازه داشته باشم تا هر چقدر هم كه طول بكشد، در پشت درهای بهشت منتظرتان خواهم بود. مادر عزیزم! حرارت عواطف و زمزمه‌های محبتت، هنوز در وجودم طنین انداز است، ولی مهر و محبت‌های بی پایان و جاودانه خدا، همه چیز را از یادم برد و هر كس دیگری هم اگر لذت عشق او را بفهمد، از همه چیز می گذرد.

مادرم، نهایت زندگی مرگ است و ان‌شاءالله ما به هم ملحق خواهیم شد. برادرم، حسن و جواد. و شما ای برادران و جوان‌هایی كه افتخار دوستی با شما را داشتم! امیدوارم این عید و جشن عروسی مجلله و دیدار عظیم مرا با یار، به خانواده‌ام تبریك گو باشید. عزیزان! خدا را،‌خدا را و باز خدا را به شما توصیه می‌كنم. تمام تلاشتان فقط برای رضای او باشد. خوشا به سعادتتان اگر خدا را داشتید كه همه چیز خواهید داشت، ولی وا اسفا اگر خدا را فراموش كنید، كه هیچ چیز نخواهید داشت. نه در دنیا و نه در آخرت… برادران! همه شما مرا می شناختید و می دانید كه چقدر آدم كنجكاوی بودم، ولی هرگز از لطف و رحمت خدا غافل نشدم و همیشه این احساس را داشتم كه هر چه می گویم، خداوند می شنود. و شما كه پاكتر از من هستید از خدا غافل نباشید. برادران! رهرو راه شهدا بوده و از خون آنها الهام بگیرید، كه من اگر به این فیض عظیم دست یافته‌ام، از خون شهدایی چون «سعادتی» الهام گرفته‌ام.

آری، من شیوه گدایی به درگاه خدا را از شهید «سید كاظم طریق نیا» و «شادمند» یاد گرفته‌ام و شیوه «حسینی» وار مردن را از استادم شهید« ناصر سارمی» آموخته‌ام. برادرانم! حسینی وار بودن، حسینی وار ماندن، حسینی وار زیستن و حسینی وار رفتن را به شما توصیه می‌كنم. حسین (علیه السلام) كشتی نجات است. برای آن بزرگورا سینه بزنید و بر مصائبش از صمیم قلب گریه كنید كه این گریه‌ها و سینه زنی‌ها، شما را می‌سازد. پشتیبان ولایت فقیه باشید، كه ضامن انقلاب اسلامی ما ولایت فقیه است. و در مورد مایل سیاسی اجتماع، بی تفاوت نباشید كه ضرر می‌كنید. اما شما ای خواهران! خوشا به حالتان كه همچون حضرت زهرا و زینب (سلام الله علیهما) معلم دارید…

خوشا به حالتان اگر خود را شناختید و فهمیدید كه پیامبر خون شهدایید و درك كردید كه زینب‌های زمانید، چقدر لذتبخش است همچون حضرت زهرا (سلام الله علیها) مصائب را تحمل كردن، زهرایی كه در قرآن از او به «كوثر» یاد شده و چشمه‌ای كه حضرت زینب (سلام الله علیها) ، حسن و حسین (علیهم السلام) و ائمه معصومین از آن جوشیدند. چقدر لذتبخش است همچون حسین (علیه السلام) شهید و همچون زینب (سلام الله علیها) وفادار ماندن و اگر چه این وفاداری به قیمت اسیری و دیگر مصائب تمام شود. خواهرم! سعی كنید مسئولیت انسان سازی كه بر دوشتان است، خوب به سرمنزل رسانید و همگام برادران و همسرانتان دین خود را به اسلام و انقلاب الهی ادا كنید. من به شما زینب‌وار بودن را توصیه می‌كنم. معلمان عزیز و مسئول! ای كسانی كه شغل مقدس انبیاء (علیهم السلام) را دارید! امروز دیگر مسئولیت شما در جامعه كنونی- كه احتیاج شدید به رشد فرهنگ دارد- حساستر است.

بچه‌های پاك و معصوم، و همانند خمیری زیر دست شما می خواهند شكل بگیرند. در وحلة اول خود را ساخته و بعد به ساختن آنها بپردازید، و تا زمانی كه خود را نساخته‌اید، نخواهید توانست دیگران را بسازید و تمام زحماتتان بی اثر خواهد بود. فطرت بچه‌ها را بیدار كنید و عشق خدا را در دل آنها شعله ور سازید. درس شهادت، خوب زیستن، و خوب مردن و حسینی وار بودن را به این پاكان و آینده سازان بیاموزید. حركت فرهنگی یك جامعه، منوط بر طرز فكر ملت آن جامعه است، و شما پیشروان فرهنگ جامعه اسلامی ما هستید و بدانید اگر در این مسئولیت قصور كنید، مورد مؤاخذه سخت خداوند قرار خواهید گرفت. در خاتمه از دوستان می خواهم یك شب به یاد شهید شادمند بر مزارم دعای توسل بخوانند. خدایا خدایا، تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار. آمین یا رب العالمین»

افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%
در بند سرو
بستن

سرو در بند

۱۰,۰۰۰ تومان ۸,۰۰۰ تومان

سرو در بند --- زندگینامه و خاطرات دانشجوی شهید محمدرضا چمنی

مشخصات شهید محمدرضا چمنی

*نام و نام خانوادگی: محمدرضا چمنی

*نام پدر : غلامرضا

*محل تولد : نیشابور

*تاریخ ولادت: ۱۳۲۳/۰۳/۰۴

*تاریخ شهادت : ۱۳۶۹/۱۱/۱۴

*محل شهادت: منطقه میمک

*نحوه شهادت: طی عملیات عاشورا

*مدت عمر: ۲۶ سـال

*محل مزار : گلزار شهدای نیشابور

*کتاب مربوط به این شهید: سرو در بند

سرو در بند --- زندگینامه و خاطرات دانشجوی شهید محمدرضا چمنی

 در این مجموعه از اسوه و الگویی برای جوانان این دیار صحبت می کنیم که نابغه ی تحصیلی در نیشابور بود . دوره دانش سرای عالی را سپری کرد و در روستا معلم شد . دیپلم ریاضی و سپس تجربی و در دوران دانشجویی دیپلم ادبی گرفت ! در کنکور سراسری با رتبه ممتاز در رشته مکانیک دانشگاه صنعتی شریف پذیرفته شد . جوانی که رشته ی فعالیت منافقین را پنبه کرد . جزو اولین فاتحان لانه جاسوسی به حساب می آمد .در سخنان او به عنوان یکی از اصلی ترین فاتحين لانه ، هنوز موجود است اردوهای جهادی راه انداخت . مشکلات روستاها را فهیمد . با کمترین امکانات و با دست خالی ، مدلی از کوره های کم حجم قابل استفاده روستاها را طراحی و اجرا کرد . این اختراع او ثبت شد و در روزنامه های آن زمان انعکاس داشت .

قدرت مدیریت جمعی داشت . زیرک و در عین حال شجاع بود . اطلاعات دینی او بسیار بالا بود . کتابهای علما را مرتب مطالعه می کرد . با قرآن و نهج البلاغه مأنوس بود . ورزشکار بود و در ورزشهای رزمی و دومیدانی رتبه داشت . جوان با اخلاص حکایت ما ، در هر جمعی وارد می شد ، به خاطر درایت و تسلط بر مسائل سیاسی و اعتقادی ، بهترین نظرات را ارائه می کرد . شاید به همین دلیل بود که منافقین در دانشگاه ، نمی توانستند با او هم کلام شوند . با آغاز جنگ راهی جبهه شد . مدتی در ستاد جنگهای نامنظم بود و سپس راهی کردستان شد .

چیزی نگذشته بود که در کردستان به اسارت گروهک تروریستی خبات در آمد . برایش حکم اعدام صادر کردند ، اما خم به ابرو نیاورد . بعد از مدتی شروع به هدایت زندان بان خود کرد . تأثير او تا به آنجا رسید که مسئولین گروهک خبات را دگرگون کرد ! محمد از دین برایشان می گفت . کلام نافذ او اثر گذاشت . بسیاری از آنها از دشمنی با انقلاب و ایران دست برداشتند . حاصل زحمات او ، تبدیل صدها دشمن به دوست بود. خودش می گفت که ۱۴۰ نفر از آنان را با سلاح به شهر بانه فرستادم تا سلاح خود را تحویل مسئولین دهند . گروهک تروریستی او را آزاد کرد تا بر گردد، اما نرفت ! گفت : می مانم تا بدانم کدامیک از ما حرف حق می زنیم ؟!

با مخالفین جمهوری اسلامی بحث می کرد و بسیاری از آنان را تغییر داد. جوان داستان ما از لحظه لحظه زندگی نورانی خود استفاده کرد . غفلت و تنبلی و بیکاری در او راه نداشت . دستی بر قلم داشت . متون بسیار زیبایی در شب های سرد زندان کردستان به رشته تحریر در آورده . او هنرمند بود . آثار و طرح های نقاشی بر شیشه ، از او به یادگار مانده . مدتی بعد از آزادی ، در عملیات میمک ، همراه با رزمندگان تیپ جوادالائمه (ع) راهی خط دشمن شد . هنوز ۲۶ سال از زندگی با ارزش او نگذشته بود که به مهمانی حضرت حق دعوت شد .

آخرین نامه دانشجوی شهید محمدرضا چمنی یک ماه قبل از شهادت

به نامش . با سلام به حضور پدر ، مادر و تمام عزیزان . خواستم برایتان بنویسم . ولی بهتر از حرف خودم و حرف همه کس ، کلام مولا علی بالا را یافتم . با وجود آن شرم دارم که از خودم چیزی بگویم . بنابراین عین آن را برایتان می نویسم : " هر که از بعيد بترسد دور به او نزدیک شود . هر که از قوت دنیا سیر نشود ، هرچه جمع کند او را بس نباشد . هر که برای دنیا بکوشد از دستش برود و هر که از آن دست کشد نزدش آید . همانا دنیا سایه ای است که تا مدت مقرری دراز است . خدا رحمت کند بنده ای را که سخن حکیمانه بشنود و به دل سپارد و به راه راست که دعوت شد ، به آن گراید و دست به دامن نجات بخش رهبری زند و نجات یابد . خوبی پیش دارد و کار خوب کند ، ذخیرهای پیش فرستد و از مخدور کناره گیرد . با هوای نفسش مبارزه کند و آرزوی بیجا را به کنار نهد . صبر را مرکب نجات کند و تقوا را بر برگی وفات سازد . به راه راست روشن و جاده معلوم بچسبد و مهلت را غنیمت شمارد . از محبوب ترین راه ها به خدا دو جرعه است یکی جرعه خشمی که با حلمش در خوری و یکی جرعه غمی که با صبرش برخوری و از محبوب ترین راهها به خدا دو قطره است ، قطره اشکی در دل شب و قطره خونی در راه خدا و از محبوب ترین گام ها به سوی خدا دو گام است ، گامی که مجاهدان راه خدا را محکم سازد و گامی برای صله رحم و گامی که برای جهاد بر دارد بهتر است. الحق که عالی فرموده است ، پس از کلامش پند گیریم و از پروردگار بخواهیم که به ما توفیق عنایت فرماید تا هر آنچه از هر کداممان ساخته است انجام دهیم تا حتی المقدور در عرصه " ان الانسان لفي خسر " کمتر متضرر گردیم . ان شاء الله

به یادتان و ملتمس دعایتان محمدرضا چمنی

۶۳/۶/۲۷

 

وصیت نامه دانشجوی شهید محمدرضا چمنی

وصیت نامه السلام علينا وعلى عباد الله الصالحين حقیر ، سفل اسفل ، محمد چمنی با اطمینان کامل از درستی راه اسلام و خط تشیع راستین و ائمه بزرگوار و قبول رهبری خمینی عزیزم ، با تمام وجود ، ضرورت مبارزه در جبهه ی خدا را که به حق ، جبهه حق علیه باطل و بهترین راه و در حال حاضر مهمترین راهی است که برای پیشبرد اسلام عزیز می تواند وجود داشته باشد ، حس کرده و با این امید که پروردگار ، توفیق خدمت خالصانه را نصیب این حقیر بگرداند در جبهه شرکت می کنم . ضمن پوزش از پدر و مادر و تمامی عزیزان که در مدت عمر سراسر خطایم مزاحمشان بوده و جز دردسر چیزی برایشان نداشتم ، ملتمس دعای خیرشان می باشم تا شاید پروردگار رحیم ، این قطره ناچیز را به کرم خویش بپذیرد و همچنان که مادر عزیزم نام رضا را برایم انتخاب نموده ، شایسته این نام در پیشگاه قدس احدیت باشم .

به امید حلالیت از همه شما محمدرضا چمنی

۶۳/۷/۲

افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%
عارفانه 
بستن

عارفانه

۱۸,۰۰۰ تومان ۱۴,۴۰۰ تومان

“عارفانه”؛ روایتی خواندنی از زندگی و خاطرات شهید احمدعلی نیّری

مشخصات شهید  احمد علی نیّری

*نام و نام خانوادگی: احمد علی نیری

*نام پدر : مسعود

*محل تولد : روستای آینه ورزان دماوند

*تاریخ ولادت: 04/29/ 1345

*تاریخ شهادت :1364/11/27

*محل شهادت: منطقه عملیّاتی اروند

*نحوه شهادت: طی عملیات والفجر 8

*مدت عمر: 19 سـال

*محل مزار : گلزار شهدای بهشت­ زهرا (س)

قطعه 24، کنار بلوار، پنج ردیف بالاتر از مزار شهید دکتر چمران

*کتاب مربوط به این شهید: عارفانه

 

“عارفانه”؛ روایتی خواندنی از زندگی و خاطرات شهید احمدعلی نیّری

تویی که نمی شناختمت

این گل پر پر از کجا آمده           از سفر کرب و بلا آمده
امروز سوم اسفند سال 1364 است. جمعیت این شعار را می داد  و پیکر شهید را از مقابل منزلش به سمت مسجد امین الدوله حرکت داد. بعد هم از مسجد به همراه جمعیت راهی بازار مولوی شدیم.
جمعیت که بیشتر آنها جوانان و مسجد و شاگردان آیت الله حق شناس بودند شدیدا گریه می کردند و طاقت از کف داده بودند. من مدتی بود که به خدمت حضرت آیت الحق، حاج آقا حق شناس این استاد اخلاق و سلوک الی الله می رسیدم و از جلسات پربار این استاد استفاده می کردم.
سال ها بود که به دنبال یک استاد معنوی می گشتم و حالا با راهنمایی برخی علمای ربانی تهران توانسته بودم به محضر این عالم خود ساخته راه پیدا کنم.
شنیده بودم که حضرت استاد این شاگرد خود را بسیار دوست داشته، برای همین تصمیم گرفتم که در مراسم تشییع این شهید عزیز شرکت کنم.
مراسم تشییع به پایان رسید. پیکر شهید را به سوی بهشت زهرا(س) بردند. من هم به همراه آنها رفتم.
در انجا بدلیل اینکه شهید در حین نبرد به شهادت رسیده بود، بدون خسل و کفن با همان لباس نظامی آماده تدفین شد. چند ردیف بالاتر از مزار عارف مبارز، شهید چمرا، برای تدفین او آماده شد. من جلو رفتم تا بتوانم چهره شهید را ببینم. درب تابوت باز شد. چهره معصوم و دوست داشتنی شهید را دیدم. شاداب و زیبا بود. گویی به خواب عمیقی رفته! اصلا چهره یک انسانی که از دنیا رفته را نداشت. تازه دوستان او می گفتند: از شهادت او شش روز می گذرد!
دست این شهید به نشانه ادب روی سینه اش قرار داشت! یکی از همرزمانش می گفت: در لحظه شهادت ترکشی به پهلویش اصابت کرد. وقتی به زمین افتاد از ما خواست که او را بلند کنیم.
وقتی روی پایش ایستاد رو به سمت کربلا دستش را به سینه نهاد و آخرین کلام را بر زبان جاری کرد:

«السلام علیک یا اباعبدالله»

بعد هم با همین حالت به دیدار ارباب بی کفن خود رفت. برای همین دستش هنوز به نشانه  ادب بر سینه اش قرار دارد!

افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%
دلم تنگه براتون
بستن

دلم تنگه براتون

۱۴,۰۰۰ تومان ۱۱,۲۰۰ تومان
دلم تنگ براتون
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%
شیرین تر از عسل 
بستن

شیرین تر از عسل

۱۴,۰۰۰ تومان ۱۱,۲۰۰ تومان
لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ و با استفاده از طراحان گرافیک است. چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله در ستون و سطرآنچنان که لازم است و برای شرایط فعلی تکنولوژی مورد نیاز و کاربردهای متنوع با هدف بهبود ابزارهای کاربردی می باشد.
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%داغ
مزد اخلاص
بستن

مزد اخلاص

۱۱,۰۰۰ تومان ۸,۸۰۰ تومان

مزد اخلاص: زندگی نامه و خاطرات شهید علی محمد صباغ زاده

 

علی‌محمد صباغ‌زاده در ۲۰مرداد سال ۱۳۳۶ و سه روز پس‌از عاشورا در همدان بدنیا آمد . او در دامن پاک مادری مهربان و پدری با ایمان تربیت یافت . از سن هفت سالگی نماز و روزه‌اش را به‌جای می‌آورد !

اگر سحر او را بیدار نمی‌کردند ، بدون سحری روزه می‌گرفت .

پول تو جیبی می‌گرفت و به دوستان فقیرش می‌داد. غذایی که به‌همراه می‌برد با ضعیف‌ترین دانش‌آموز ان می‌خورد .

مهربانی و خلوص او نزد خاص و عام زبانزد بود .در دوران دبیرستان فعالیت مخفی علیه رژیم شاه را آغاز کرد . بعد از اخذ دیپلم برای خدمت سربازی وارد ارتش شد . در این دوران نیز به فعالیت اسلامی و انقلابی و آگاه‌سازی سربازان پرداخت . به‌هنگام صدور فرمان امام ( ره ) مبنی‌بر ترک پادگان‌ها از آنجا فرار کرد . علی‌محمد در تکثیر و توزیع نوار و اعلامیه‌های امام نقش اساسی ایفا نمود . بعد از پیروزی انقلاب با روحیه‌ای خاص ، صمیمی و دلسوزی که داشت به تعلیم و تربیت شغل معلمی روی آورد .

برای خدمت به روستاها رفت و علاوه‌بر تدریس ،کمک مادی و معنوی نیز به شاگردان می‌کرد . با انتقال به شهر رزن بر فعالیت‌های خویش افزود، سخنرانی در مراسم‌های مختلف ، ساختن مسجد ، برگزاری نمازجمعه، گسترش کتابخانه و.... وی حتی از حقوق خود خوراک و پوشاک دانش‌آموزان نیازمند را تامین می‌کرد . علی برای بیت‌المال اهمیت بسیار زیادی قایل بود و این شاه بیت خاطرات اوست . او این‌گونه به حلال و حرام دقت داشت و هرگز از بیت‌المال استفاده ی شخصی نکرد که نمونه‌های زیادی از این‌دست وجود دارد . وی در سال ۱۳۵۸در مدرسه راهنمایی روستای جامیشلو که اینک به نام وی ، شهید صباغ‌زاده نام‌گذاری شده ، مدتی به فعالیت پرداخت . فعالیت‌های انقلابی و محبوبیت ایشان بین مردم باعث شد مورد غضب منافقین قرار بگیرد و چند بار از سوی آنان تهدید شود . ولی با وجود این بر فعالیت‌های خویش افزود .

در آزادسازی شهر پاوه از چنگ ضدانقلاب به آن منطقه عزیمت نمود . پس‌از آن به دلیل نیاز مبرم به وجود ایشان ، به همدان آمد و سپاه و آموزش‌وپرورش و پایگاه بسیج به فعالیت شبانه‌روزی پرداخت .

مسئولان تا دو سال اجازه‌ی حضور مجدد در جبهه را به او ندادند . اما او که جانش در جبهه‌ها بود ، اجازه خواست تا فقط ۱۵ روز به جبهه برود ! ششم بهمن ۱۳۶۱روز خداحافظی او بود ، او به قول خود عمل کرد و پانزده روز بعد به همدان برگشت تا روی دست مردم تا ملکوت خدا رهسپار شود ! و از خدا خواسته بود که مانند سالار شهیدان بدون سر به ملاقات خدا برود و یک ترکش بزرگ ، در عملیات والفجر مقدماتی ، آرزوی او را برآورده کرد .دوستانش وقتی پیکر او را پیدا کردند ،متوجه بوی عطر عجیبی می‌شوند که همه ی بدن او را معطر کرده . این بوی عطر همه را مست کرده بود ، هر کس به سمت او می‌رفت از بوی عطر عجیب این شهید می‌گفت .

 

نامه‌ها و نوشته‌هایی از شهید علی محمد صباغ زاده

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

ولا تحسین الذین قتلو فی‌سبیل‌الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون ! پروردگارا مرا جزو کسانی قرار نده که برای غیر تو (ریا و نفع شخصی طلبی) کشته شدند . سلام به رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام‌خمینی دامت‌برکاته و سلام به شهدای به‌خون‌خفته ی کربلاهای ایران و درود به مردم قهرمان و شهیدپرور ایران اسلامی . این بنده حقیر خدا با دل پر از عشق الله آگاهانه راه شهادت را انتخاب کردم و از خدای پاک لایزال خواهانم که گناهان زیادم را ببخشد و در روز قیامت در پیشگاه خودش مرا رو سفید کند . اما چند جمله‌ای با شما عزیزانم دارم . پدر و مادر خوبم ،اگر خدای‌ناکرده شما را ناراحت کردم ، مرا ببخشید ؛ زیرا نمی‌خواهم با رضایتی شما از دنیا بروم ولی شما خواهران مهربانم به شما وصیتی می کنم و آن این است که تقوی راحتما حتما رعایت کنید و حجابتان را حفظ کنید تا پیش فاطمه زهرا ( س) روسفید شوید . ولی تو همسر عزیزم امیدوارم که تقوا و نظم را در کارهایت پیشه سازی و بچه‌مان ، سمیه ، را ان‌شاءالله زینب‌وار بار بیاوری تا برای اسلام و سمیه باشد . اما شما دوستان فداکارم که برای من همیشه برادر بوده‌اید . از شما می‌خواهم که همیشه با هم خوب باشید و از غیبت و تهمت دوری کنید و تاآنجاکه می‌توانید به خاطر و رضایت خدا کار مردم را انجام دهید بدون منت و همیشه با یاد خدا باشید . زیرا به یاد خدا بودن حد و مرزی ندارد .دیگر بیشتر از این مزاحم اوقات شریفتان نمی شوم . والسلام علی من تبع الهدی .

بنده خدا علی‌محمد صباغ‌زاده ۱۳۶۱/۱۱/۸

افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%تمام شد
غریب قریب
بستن

غریب قریب

۱۲,۰۰۰ تومان ۹,۶۰۰ تومان

غریب قریب --- زندگی نامه و خاطرات شهید رجب غلامی

مشخصات شهید رجب غلامی

*نام و نام خانوادگی: رجب غلامی

*نام پدر : غلام

*محل تولد : شهر لار،کابل افغانستان

*تاریخ ولادت: ۱۳۴۳

*تاریخ شهادت : 1364/12/06

*محل شهادت: سلیمانیه

*نحوه شهادت: خوابیدن روی سیم خاردار ها و سپس اصابت تیر به چشم چپ

*مدت عمر:  21 سـال

*محل مزار : گلزار شهدای یونسی بجستان (خراسان جنوبی)

*کتاب مربوط به این شهید: غریب قریب

شهید-رجب-غلامی

غریب قریب: زندگی نامه سردار شهید رجب غلامی

شهید رجبعلی غلامی افغانی فرزند غلام  در شهر لار کابل افغانستان در سال ۴۳ در خانواده ای مستضعف  اما متدین و با معرفت  پا به عرصه‌ی وجود نهاد. رجبعلی  دوران کودکی از مادر یتیم و همراه خواهران و برادرانش با پدرش زندگی می‌کرد . وی در زمان بمباران  افغانستان توسط شوروی سابق از خانواده اش جدا  و برای فرار از خدمت به حکومت کمونیستی در سن ۱۲ -۱۱ سالگی به ایران  مهاجرت  کردو در شهر بجستان (خراسان جنوبی)سکنی گزید . او برای تأمین مخارج خود باسواد اندک در مرغداری آقای فلاحتی  و مدتی در کوره آجر پزی مشغول به کار شد . رجبعلی فردی درستکار ، امین ، بردبار و آرام بود . و به نماز و روزه اش بسیار اهمیت می‌داد و در ایام محرم در عزاداری اباعبدالله الحسین (ع) شرکت می‌کرد . با اینکه یک افغانی بود، اما دفاع از اسلام و کشور ایران را وظیفه خود و آن را همچون کشورخودش دوست می‌داشت. بارها گفته بود: تا کنون رهبری همچون رهبر ایران ندیده ام .مدتی در پایگاه شهید بهشتی چمران و پایگاه های دیگر فعالیت خویش را آغاز نمود .با شروع جنگ راهی جبهه و به مدت ۲ سال در کردستان در تیپ ویژه ی شهدا به عنوان تخریب چی فعالیت می‌کرد .  و سرانجام در منطقه عملیاتی قادر در تاریخ ۶/۱۲/۶۴ شربت شهادت نوشید و روح پاک شهید در تیرماه سال ۸۴ در گلزار شهدای یونسی  به خاک سپرده شد .  

وصیت نامه سردار شهید رجب غلامی

رجب قبل از آخرین اعزام ، از برادر باغبان خواست تا وصیت او را بنویسد و در پیش خود نگهدارد . رجب می گفت و آقای باغبان اینگونه نوشت :

«من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضى نحبه و منهم من ينظر واما بدالله تبديلا»

از مومنین بزرگانی هستند که به عهد و پیمانی که با خدا بسته اند کاملاً وفادارند ، پس برخی بر آن عهد ایستادگی کردند تا برای خدا شهید ، شدند . ( قرآن کریم )

سپاس و ستایش ، حیّ سبحان را که بر بندگان خود منت نهاد و صراط مستقیم الهی را برایش رهنمون شد . السلام علیک یا اباعبدالله الا ، السلام علیک یا ثارالله ، سلام بر تو ای امام که چگونه زیستن و چگونه مردن را به ما آموختی و سلام بر شهیدان عزیز که حرکت خود درس آزادگی را به ما آموختند . اينجانب رجب غلامی افغانی بر حسب وظیفه شرعی که بر گردن خود احساس می کنم و عشق سوزانی که در اثر ارادت به امام حسین تمام جودم را می سوزاند ، اینک به یاری خدا و همت شما ملت شهید پرور جنان ، لباس رزم به تن می کنم .

و بر آنم که تا نابودی کامل استکبار از پای ننشینم جرأت و جسارت سخن گفتن در برابر شما سروران عزیز را ندارم ، ولی به عنوان برادری کو چک لازم می دانم تا نکاتی را متذکر شوم سزاوار نیست که پس از گذشت چهار سال از جنگی که به جمهوری اسلامی تحمیل کرده اند همچنان بی تفاوت بمانیم . در خانه ماندن را به جهاد ترجیح دهیم و اگر به این روال حرکت کنیم ، نعوذ بالله که سخت در خسرانیم پدران و مادران عزیزی که در تشییع جناره ام شرکت کرده اید ، برایم افسوس نخورید ، بلکه به جای این افسوس خوردن ، خواسته فرزندانتان را جواب مثبت دهید و آن ها را روانه جبهه کنید که امروز خط سرخ حسینی ، خون می طلبد . اگر جسدم به دست دوستان افتاد در کنار دیگر برادران و دوستان شهیدم در بجستان به خاک بسپارید . برادران عزیز ، همانطور که می دانید من غریبم و پدر و مادر ندارم ، همچنین برادر و خواهری از شما عزیزان تقاضا دارم گاهگاهی که بر سر قبرم حاضر شوید فاتحه ای بخوانید و اگر ممکن بود یک شب جمعه دعای کمیل را بر سر مزارم برگزار کنید . انشاء الله ضمنا مو تورم را بفروشید و پولش را به جبهه واریز کنید ، در پایان از کلیه برادران و خواهران بجستان امید عفو و بخشش دارم اگر خطایی از من مشاهده کرده اند خواهشاً ببخشید . از برادران عزیزم احمد باغبان و علی پور اسماعیل می خواهم که به جای برادر ، جنازه ام را به خاک بسپارند.

والسلام عليكم

العبد الحقير غلامی

مزار سردار شهید رجب غلامی

مزار-مطهر-شهید-رجب-غلامی

مراسم تشییع پیکر مطهر سردار شهید رجب غلامی

  تشییع-پیکر-مطهر-شهید-رجب-غلامی
افزودن به علاقه مندی
اطلاعات بیشتر
-31%داغ
علی بی خیال 
بستن

علی بی خیال

۱۵,۰۰۰ تومان ۱۰,۴۰۰ تومان

علی بی‌خیال --- زندگینامه و خاطرات شهید علی حیدری

مشخصات شهید علی حیدری

*نام و نام خانوادگی: علی حیدری

*نام پدر : محمود

*محل تولد : مریوان

*تاریخ ولادت: ۱۳۴۴/۰۱/۰۱

*تاریخ شهادت : ۱۳۶۳/۱۲/۲۲ 

*محل شهادت: عملیات بدر، شرق دجله، جزایر مجنون

*نحوه شهادت: بمباران شیمیایی ارتش بعث عراق

*مدت عمر:  ۱۹ سال

*محل مزار : گلزار شهدای بهشت زهرا تهران

*قطعه و ردیف و شماره :  قطعه ۲۷ - ردیـف ۱۳۶ - شـماره۱۰

*کتاب مربوط به این شهید:  علی بی خیال

 

علی بی خیال --- زندگینامه و خاطرات شهید علی حیدری

علی حیدری فروردین سال ۱۳۴۴ در شهر مریوان و در یک خانواده معتقد به فرهنگ اسلام به دنیا آمد. پدرش اهل همدان بود که بعد از ازدواج با مادر سنندجی اش در کردستان به استخدام ارتش در آمد تا بازنشسته شد. بعد از بازنشستگی به تهران مهاجرت کرد. علی دوران نوجوانی خود را با بچه های مسجد و کارهای فرهنگی و تشکیل کانون فرهنگی و کتابخانه مساجد منطقه خرانه تهران گذراند؛ اما اوج اعتلای روحی ایشان در دوره شش ماهه ای اتفاق افتاد که با آیت الله حق شناس آشنا شد و آن عارف بزرگوار، مسیر سیر و سلوک را با برنامه سلوکی برایش فراهم کرد.

شهید-حیدری

اولین بار علی در اواخر سال ۱۳۶۱ به منطقه سقز اعزام شد. در سال ۶۲ به عنوان خطاط و طراح چهره شهدا به جنوب اعزام شد. در اواخر سال ۶۳ جمعی تبلیغات لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) شد و ماه پایانی حیاتش را در گردان تخریب لشکر ۲۷ در پادگان دوکوهه مشغول آموزش و فعالیت شد.

علی حیدری به همراه گروه هفده نفره از رزمندگان تخریب، بر اثر بمباران شیمیایی در عملیات بدر؛ هم چنان که مژده اش را از امام رضا (ع) دریافت کرده بود، روز بیست و دوم اسفند ماه ۱۳۶۳ در سن نوزده سالگی به شهادت رسید و در گلزار شهدای بهشت زهرا تهران آرام گرفت.

وصیت نامه شهید علی حیدری

«بسم رب شهدا و صدیقین»

«بنده حقیر وصیتنامه‌ای به آن صورت که بخواهم اموالم را تصفیه کنم ندارم زیرا از این مال دنیا هر چه داشته‌ام یا در راه خدا بخشیده‌ام یا به خاطر خدانگه‌داشته‌ام که دیگران استفاده کنند ولی خواستم چند کلمه‌ای با عالم مادی سخن  بگویم. ای دنیا بدان که انتهای راه‌هایت جهنم و مسیر راه‌هایت پر از درندگان وحشی است که به تدریج روح انسان را می‌خورند تا بالاخره انسان را تبدیل به از حیوان پست‌تر می‌کنند. فقط کاروان عشق است که رو به سوی جانان می‌رود و خدا را شکر می‌کنم که بالاخره نام من را در دفتر عاشقان حسین (ع) نوشته‌اند.

برادران مسجد چیزهایی راکه می‌نویسم عمل کنید. دعاها را زیاد بخوانید و هر چه باشکوه‌تر برگزار شود. در نماز جماعت حتماً شرکت کنید.

برای مقابله با شیطان دوشنبه و پنجشنبه روزه بگیرید.

نماز شب را حتما بخوانید

و یک مربی برای خود جهت مسیر الی‌الله انتخاب کنید و بدانکه به شرطی قبول می‌شوی که به چیزهایی که می‌شنوی عمل کنی.

آنقدر حرف بزنید که می‌توانید عمل کنید

و بار دیگر برادران عزیزم یک وصیتنامه به شما دارم و آن اینکه زود و خیلی زود کوله‌بار عشق را ببندید زیرا بنده می‌ترسم شماها جا بمانید. بدانیدکه شیطان همه جا حتی در خون انسان هست از خدا بترسید. به خانواده‌ام توصیه کنید هر وقت برای من خواستند گریه کنند به یاد قاسم امام حسین (ع) گریه کنند و هر وقت به یاد غریبی‌ام افتادند، یاد حسین بیفتند.

دوست دارم مانند رفقای شهیدم جنازه‌ام را حسین کفن و در بیابان‌های کربلا به خاک بسپارند.

پدر و مادر و اهالی خانواده عزیزم برای گناهان من دعا کنید چون من همه عمرم را در گناه به سر بردم به جز آن مدتی که خود را به دست خدا سپرده بودم.

شما نیز خود را به دست خدا بسپارید زیرا او ست پرورش‌ دهنده ما «و ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ابی» ای خدا بنده تو آمد، مرا در آغوش خود گیر که همانا تویی اول و آخر ما.

خدا تو میدانی که من به خاطر بهشت نیامده‌ام. بهشت تو مال آنهایی که خدا را به خاطر عبادت و از ترس جهنم گناه نمی‌کنند.

الله من، ‌و ای معشوق من، بنده تو دیگر در عشق تو سخت، آنقدر در وصالت سوختم تا منیت و شیطان را به وسیله آتش عشق ذوب نمودم آنگاه رو به سوی جانان کردم،خدایا مرا دیگر زندگی شیطان بس است، من تو را می‌خواهم، چه کنم من به آن زنده‌ام که روزی پیش تو می‌آیم و اگر اینطور نبود خیلی پیش از اینها مرده بودم.

الله من گناهانم را به وسیله حسینت پاک کردم و از دریای پرتلاطم مادیات به وسیله کشتی حسینت گذشتم.

الله من، دوستت دارم چه کنم؟ الله دیگر اگر مرا به جهنم بری آتش احساس کوچکی می‌کند در برابر آتش‌ سوزش و عطش و تب هجران درون من. آری هر کس خود را به چیزی دلخوش کرده است. بنده عامی هم خود را به خدا دل خوش کرده‌ام" 

.من خیلی کمتر عطر خریده‌ام زیرا هر وقت بوی عطر می‌خواستم ازته دل می‌گفتم حسین جان، آن وقت فضا پرعطر می‌شد. 

.... مواظب خود باشید. مواظب شیطان باشید که شیطان خیلی باهوش‌تر از این حرف‌هاست. مطالعه کنید کتاب‌های شهید دستغیب را. به عموم ... توصیه می‌کنم.

و هیچ‌گاه راضی نخواهم بود کسی بدون تفکر در راهم برایم گریه کند. هرگاه خواستید برایم گریه کنید برای چیزی که من برایش همیشه گریان بودم، گریه کنید.

وقتی به یادم افتادید یک حمد و سه سوره توحید برای شهدا با یک صلوات ختم کنید.

همیشه با وضو باشید،

قرآن بخوانید.

حجاب‌ها را از قلب خود بردارید تا با عالم غیب ارتباط داشته باشید و اسرار غیبی را بدانید و ببینید.

نگاه‌های خود را کنترل کنید تا بتوانید حسین و ائمه و شهدا را ببینید و زیارت کنید.

بینی خود را از بوهای حرام نگه دارید تا بوی حسین (ع) و عشق را بشنوید.

و با زبان خود غیبت نکنید و تهمت نزنید تا بتوانید با مولایتان صحبت کنید.

و در آخر «امام را دعا کنید»

وعده ما کربلا

۱۳۶۲/۱۱/۲۰

ساعت ۲ نصف شب

مزار شهید علی حیدری

  مزار-شهید-حیدری

دفتر ثبت رفتارهای روزانه شهید علی حیدری با نام " طریق پرواز"

دست-نوشته-شهید-علی-حیدری

نصایح، از نوار و نامه‌های شهید علی حیدری

اینجانب علی حیدری مستقر در پادگان دوکوهه ،جمعی لشکر حضرت رسول ( ص ) و تیپ ذوالفقار واحد آر، پی‌ ،جی ،هفت هستم . من کوچکتر از آنم که بتوانم پیامی برای امت حزب‌الله برسانم ، ولی مجبورم امر فرماندهی را اطاعت کرده و چند کلامی عاجزانه در مقابل این ملت شریف و این‌همه رزمندگانی که با ایثار خون خود درخت اسلام را آبیاری کرده‌اند بیان کنم .

الحق که یکسری مسائل هست که انسان نمی‌تواند برای هر کسی مطرح کند ، ولی این یک ذره از آن را برای برادر ایوبی گفته‌ام و باز یک ذره از آن یک ذره را در این نوار می‌گویم : چیزی که در این جبهه‌ها مشاهده کردم این بود که وقتی رزمندگان را مشاهده می‌کنم و با آن‌ها روبرو می‌شوم از فاصله‌ی چندمتری ، یا در یک محوطه خاص ، بوی عطر دل‌انگیزی که عطر مخصوصی است تراوش می‌شود که همان بوی ایثار ، رزمندگی و بوی حسین ( ع ) است. آری بوی حسین ( ع ) .

ما انقلابمان حسینی بود ، رهبرمان هم حسینی بود ، امتمان هم حسینی است .

هر کس جان‌نثار حسین ( ع ) بود و راه حسین ( ع ) را ادامه داد رستگار شد .

و هر کس که راه حسین ( ع ) را ادامه نداد و این کارها را به مسخره گرفت ،خود را به مسخره گرفته‌است .

آری هر کس با او ادامه داد در بهشت همدیگر را خواهیم داشت.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
بهترین قیمت

بهترین قیمت

بالاترین کیفیت

بالاترین کیفیت

پرداخت امن

پرداخت امن

پشتیبانی سریع

پشتیبانی سریع

تحویل اکسپرس

تحویل اکسپرس

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید:

فیس بوک توییتر اینستاگرام یوتیوب پینترست

همراه با ما

اتاق خبر سایت ما

فروش در سایت ما

فرصت‌های شغلی

تماس با سایت ما

درباره سایت ما

خدمات مشتریان

پاسخ به پرسش‌های متداول

رویه‌های بازگرداندن کالا

شرایط استفاده

حریم خصوصی

گزارش باگ

راهنمای خرید از سایت ما

نحوه ثبت سفارش

رویه ارسال سفارش

شیوه‌های پرداخت

هفت روز هفته ، ۲۴ ساعت شبانه‌روز پاسخگو هستیم    شماره تماس :  09354642245       آدرس ایمیل :   info@shohadabook.ir

بسم رب الشهداء و الصديقين

و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل االله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون

فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا بحمدلله و ان شاءالله در راه پاسداری خون شهیدان از اولین آن حضرت هابیل علیه السلام ، خون پاک ارباب بی کفنمان حسین بن علی علیه السلام و تک تک انسان های پاکی که در راه امام زمانشان حضرت مهدی عجل لله تعالی فرجه الشریف  علیه اسلام به شهادت رسیدند ایجاد گردید. فروشگاه اینترنتی  کتاب شهدا با تقسیم بندی عناوین کتاب شهدا ، از قبیل شهدا تاریخ ، شهدا انقلاب ، شهدا دفاع مقدس ، شهدا مدافع حرم ، شهدا گمنام ، شهدا ترور ، شهدا ماموریت ، شهدا زن ، شهدا آزاده ، شهدا جانباز ، شهدا امربه معروف تشکیل شده است که عاشقان کتب شهدا می توانند کتاب مورد نظر را از فروشگاه انتخاب ، مختصری از خاطرات ، عکسها ، فیلم و ... کتاب شهید مورد نظر مشاهده درصورت علاقه مندی درخواست خرید را انجام و بعد از پرداخت وجه به شکل اینترنتی و ثبت آدرس دقیق پستی ، کتاب را تحویل بگیرند. لازم بذکر است بعلت گستردگی کتب شهدا و حساسیت در ثبت خاطرات شهدا در اوایل کار از کتب کمتری بهره می بریم که ان شاءالله به دعای مادر شهدا ، زهرای بتول سلام الله علیها بر توانمان اضافه و کتب بیشتری را بارگزاری خواهیم نمود . لذا ثبت انتقادات و پیشنهادات در بهتر شدن  فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا راه گشاه خواهد بود .  التماس دعا

استفاده از مطالب فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا چون برای زنده نگه داشتن فرهنگ ایثار و شهادت می باشد ، کاملا" آزاد بوده و از نظر شرعی مشکلی ندارد . التماس دعا

فروشگاه
علاقه مندی
0 آیتم سبد خرید
حساب کاربری
خانه
  • منو
  • دسته بندی ها
  • کتب شهدا دفاع مقدس
  • کتب تقریظ شده توسط مقام معظم رهبری
  • کتب سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
  • کتاب شهدا مخصوص کودکان و نوجوانان
  • کتب خاطرات رزمندگان اسلام
  • یادگاری از شهدا
  • خانه
  • فروشگاه
    • فروشگاه
    • سبد خرید
    • تسویه حساب
    • حساب کاربری
  • درباره ما
  • تماس با ما

سبد خرید

بستن
بازگشت به بالا