امام خامنه ای: زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست

* بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ *

فیس بوک توییتر پینترست لینکدین تلگرام
امام خامنه ای: شهادت مرگ تاجرانه است
فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا
ورود / عضویت

ورودایجاد یک حساب کاربری

رمز عبور خود را فراموش کرده اید؟
لیست علاقه مندی ها
0 آیتم / ۰ تومان
منو
فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا
0 آیتم / ۰ تومان
دسته بندی محصولات
  • کتب شهدا دفاع مقدس

    همه کتب شهدا ....

    کتب شهدا گمنام

    ابراهیم هادی 1

    ابراهیم هادی 2

    شاهرخ

    خدای خوب ابراهیم

    مهمان خدا

    راز کانال کمیل

    کتب شهدا ترور

    او یک ملت بود

    تا کوچه های آسمان

    آقا مجتبی

    از برف تا برف

    سردار دلها

    در کمین گلسرخ

    حاج قاسم 1

    مرد

    متولد ماه مارس 

    کتب شهدا  مدافع حرم

    ملاقات در ملکوت

    حجت خدا

    قصه دلبری

    یادت باشد

    پسرک فلافل فروش

    در مکتب مصطفی

    فاطمیون

    برای زِین أب

    مجید بربری

    کتب شهدا انقلاب

    طیب

    سفیر بیداری

    حبیب خدا

    کتب شهدا دفاع مقدس

    بر فراز آسمان

    عارفانه

    بیا مشهد

    نخل سوخته

    علی بی خیال

    مسافر کربلا

  • کتب تقریظ شده توسط مقام معظم رهبری
  • کتب سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
  • کتاب شهدا مخصوص کودکان و نوجوانان
  • کتب خاطرات رزمندگان اسلام
  • یادگاری از شهدا
  • خانه
  • فروشگاه
    • فروشگاه
    • سبد خرید
    • تسویه حساب
    • حساب کاربری
  • درباره ما
  • تماس با ما
خانهشهدا مدافع حرمسوریه یادت باشد
محصول قبلی
غریب قریب
غریب قریب ۱۲,۰۰۰ تومان ۹,۶۰۰ تومان
بازگشت به محصولات
محصول بعدی
نای سوخته
نای سوخته ۱۳,۰۰۰ تومان ۱۰,۴۰۰ تومان
-20%تمام شد
یادت باشد
یادت باشه
یادت باشه
یادت باشه
برای بزرگنمایی کلیک کنید

یادت باشد

۷۵,۰۰۰ تومان ۶۰,۰۰۰ تومان

یادت باشد؛ خاطرات همسر شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به زبانی ساده و صمیمی

فرمانده دسته مخابرات

مشخصات شهید حمید سیاهکالی مرادی

*نام و نام خانوادگی: حمید سیاهکالی مرادی

*نام پدر : حشمت الله

*محل تولد : قزوین

*تاریخ ولادت: ۱۳6۸/۰۲/۰۴

*تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۰۹/۰۵

*محل شهادت: حلب سوریه

*نحوه شهادت: تروریست های تکفیری

*مدت عمر: ۲6 سـال

*محل مزار : گلزار شهدای امام زاده اسماعیل (ع) قزوین

*کتاب مربوط به این شهید: یادت باشد

 

یادت باشد؛ خاطرات همسر شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به زبانی ساده و صمیمی

چهارم اردیبهشت ۱۳6۸، در آبگیلک قزوین چشم به جهان گشود. پدرش حشمت الله و مادرش،امینه نام داشت. تا پایان کارشناسی در رشته حسابداری مالی درس خواند. روز ۱۰ آبان ۱۳۹۱ ازدواج کرد و ۱۸ اردیبشهت ۱۳۹۱ در دوره پزشک یاری مشهد مقدس شرکت کرد. در نهایت پنجم آبان ماه ۱۳۹4 در حلب سوریه و در درگیری با گروهک تروریستی تکفیری داعش بر اثراصابت پرتابه های جنگی به بدن و جراحات وارده شهید شد. مزار این شهید بزرگوار در گلزار شهدای قزوین واقع است.

یادت-باشد

تصویر دست نوشته شهید حمید سیاهکالی مرادی

دست-نوشته شهید حمید سیاهکالی

متن وصیت نامه شهید حمید سیاهکالی مرادی

با سلام و صلوات بر حضرت محمد (ص) و خاندان مطهر ایشان (ع) که شرف کون و مکان هستند و ما متنعم از این می ناب لایزال که موجب رشته ی وصل ما به این حبل متین و تکامل ما توسط این حصن حصین و ممزوج از ولایتشان در وجود ما عجین و خدا روشکر، بر این نعمت الهی که ما را فراگرفته و غرق در آن شده ایم ان شالله.

اینجانب حمید سیاهکالی مرای فرزند حشمت الله لازم دیدم تا چند جمله ای را من باب درد دل در چند سطر مکتوب نمایم. ابتدا لازم است تا بگویم که نوشتن این وصیت نامه از مقدمات خیر حاصل گردیده و آن شرف ناموس خدا، اسوه ی صبر و تقوا، زینت عرض و سما، عقیله ی عقلا، حضرت زینب(س) است.

زیرا دفاع از حرمین و مظلومیت مسلمانان را بر خود واجب می دانم و سعادت خود را خط مشی این خانواده (ع)می دانم و از خداوند می خواهم تا مرا در این راه ثابت قدم بگرداند ان شالله.

آنچه این حقیر تا کنون در زندگی خویش فهمیده ام کج فهمی ها و درشت فهمی ها و بی بصیرتی انسانهایی است که یا این خانواده را درک نکره اند و در هیچ برهه ای در کنارشان قرار نگرفته اند و یا ظاهرا در کنارشان بوده اند. ولی در صحنه های حساس میدان را خالی کرده اند و یا مانعی بودند در این مسیر، آنان که ماندند از دین داری به دین یاری رسیده بودند و فهم درک کرده بودند که این مسیر تنها راه رسیدن به خداست و عامل انحراف بشریت دورماندن و کور ماندن از راه نور هدایت است. وای از روزی که آنان که ولایت دارند قدر آن را ندانسته و بی راهه بروند زیرا تا مادامی که پشتیبان ولایت باشیم و رهرو این مسیر همیشه سرافرازیم و نوک پیکان ارتش و سپاه حضرت ولی عصر (عج) ان شالله…

زیرا نقطه قوت ما ولایت است و نقطه ضعف ما نیز بی توجهی به این امر، زیرا ما آنچنان که لازم است باید به حدود و ثغور آن توجه کرده و خود را ذوب در این امر بدانیم. اما می نویسم تا هر آنکس که می خواند یا می شنود بداند؛ شرمنده ام از این که یک جان بیشتر ندارم تا در راه حضرت ولی عصر(عج) و نایب بر حقش حضرت امام خامنه ای (مدظله العالی) فدا کنم و با یقین به این امر که خونم موجب سعادتم می شود و تعالی روح و شرابی است طهور که به قول حضرت علی اکبر(ع) شیرین تر از عسل، می روم تا با تاسی از مولایم حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) با خدایم عشق بازی کنم تا عمق در خدا شوم. اما یک نکته و آن این است اگر در حال خاضر در جبهه سخت، تعدادی از برادران در حال جهادند، دلخوش هستند که جبهه فرهنگی که عقبه هستند، عقبه ای که تداوم جبهه سخت را شامل می شوند و عامل اصلی جهادگران جبهه سخت می باشند توسط تمامی جوانان رعایت می شود و امید است که خواهران در این زمینه با حفظ حجابشان پیشگام این جبهه باشند. ان شالله….

اما به نظر این حقیر هیچ چیز بالاتر از حسن کلام و حسن رفتار نیست؛ در عموم جامعه و مخصوصا در بین نظامیان و بالاخص در میان پاسداران حریم ولایت؛ اما در جمله آخر می نویسم آنچه در این دنیا از مادیات دارم من باب گذران زندگی در اذن همسرم باشد ان شالله و در آخر هر کس که این متن را می خواند و یا می شنود ان شالله که این حقیر سراپا تقصیر را حلال نماید.

همیشه یادتان را من به هنگام نظر بازی

زر رخسار علی(ع) جویم و این است اوج طنازی

همیشه با لبت آرام میخندم و با چشمان تو مستم

قسم خوردم به جان تو که پای رهبرم هستم

همیشه خار بودم من به چشم دشمن ناپاک

خدا رو شکر در راهت به خون افتادم بر خاک و کفی بالعلم ناصرا

حمید سیاهکالی مرادی

1394/08/19

مزار شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی در گلزار شهدای قزوین

مزار شهید حمید سیاهکالی

مزار-شهید-حمید-سیاهکالی

صحبت رهبری در خصوص نذر شهید سرافراز حمید سیاهکالی مرادی و همسرش

 

صحبت رهبری در خصوص نذر شهید حمید سیاهکالی مرادی و همسرش:”

«دختر و پسر جوان(زن و شوهر)، برای اینکه جشن عروسی شون دَرِش گناه انجام نگیره نذر می کنند سه روز روزه بگیرن. به نظر من اینو باید ثبت کرد در تاریخ که یه دختر وپسر جوانی برای اینکه در جشن عروسی شون ناخواسته خلاف شرعی یا گناهی انجام نگیره به خدای متعال متوسل می شن و سه روز روزه می گیرن.»

 

سردار سلیمانی با خانواده شهید سرافراز حمید سیاهکالی مرادی

سردار-سلیمانی-و-خانواده-شهید-حمید-سیاهکالی

در انبار موجود نمی باشد

افزودن به علاقه مندی ها loading
اضافه شد! مشاهده لیست علاقه مندی ها
محصول از قبل به علاقه مندی ها اضافه شده! مشاهده لیست علاقه مندی ها
افزودن به علاقه مندی
شناسه محصول: a10021 دسته: سوریه, شهدا مدافع حرم برچسب: به زبانی ساده و صمیمی, حمید سیاهکالی مرادی, خاطرات همسر شهید, خاطرات همسر شهید به زبانی ساده و صمیمی, سوریه, شهید, شهید حمید سیاهکالی مرادی, شهید مدافع حرم, شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی, شهید مدافع حمید سیاهکالی مرادی, یادت باشد, یادت باشه
  • توضیحات
  • توضیحات تکمیلی
  • نظرات (0)
  • ارسال و حمل و نقل
توضیحات

“یادت باشد” — شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر

کتاب “یادت باشد” ؛ خاطرات همسر شهید به زبانی ساده و صمیمی

در بخشی از کتاب می خوانیم:

پیام داد: «صبح آلبالوییت بخیر!» حدس زدم.که از سنبل آباد کنار درخت های آلبالو و گیلاسشان پیام می دهد. از قزوین تا سنبل آباد هفتاد کیلومتر راه بود؛.روستایی در منطقه الموت قزوین،.بسیار سرسبز، کنار کوه های بلند که اکثر اوقات. بلندی کوه ها داخل مه گم می شد. خانه پدری حمید داخل این روستا کنار یک رودخانه با صفاست.

تماس که گرفتم، متوجه شدم حدسم درست بوده است. بعد از احوالپرسی گفت:«ببین فرمانده، این درخت بزرگ آلبالویی که کنارش وایستادم مال شماست. کسی حق نداره به این درخت نزدیک بشه».

 

یادت-باشد

من را به القاب مختلف صدا می زد. من پیش دیگران حمید صداش می کردم،.ولی وقتی خودمان بودیم می گفتم حمیدم!

دوست داشتم به خودش بقبولانم که دیگر فقط برای خودش نیست؛.برای من هم هست!سر شوخی رو باز کردم.و گفتم:«پسر سنبل آبادی، از کی تا حالا.من شدم فرمانده؟» خندید وگفت:.«تو خیلی وقته فرمانده ای، خبر نداری»

اولین تماسمان پنجاه و هفت دقیقه طول کشید!.پشت گوشی شنیدم که برادرش اذیتش می کرد.و به شوخی گفت:«حمید! تو دیگه خیلی زن ذلیلی!.آبرو برای ما نذاشتی!»

حمید احترام بزرگ تر بودن برادرش را داشت. چیزی به حسن آقا نگفت، ولی به من گفت:«من زن ذلیل نیستم ، من زن شهیدم! من ذلت زده نیستم!»

مرامش یک چیزی مثل همان دیالوگ فیلم.«فرشته ها با هم می آیند» بود: «مرد باید نوکر زن و بچه اش باشه»

از سنبل آباد که برگشت، کلی گردو و فندق آورد. یک پارچه وسط آشپزخانه انداخته بودیم و مشغول شکستن گردو ها بودیم که به حمید گفتم: «عزیزم! اگه یه چیزی بگم ناراحت نمیشی؟»

گفت: «نه بابا! راحت باش» گفتم: «میشه ایندفعه که رفتی سلمونی، ریشاتو اون مدلی کوتاه کنی که من میگم؟ دوست دارم مدل محاسن و موهاتو عوض کنی»

کتاب “یادت باشد” شهید مدافع.حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر

گفت :«چه مدلی دوست داری بزنم؟ ماشین اصلاح رو بیار خودت بزن، هر مدلی که می پسندی» گفتم:«حمید، دست بردار! حالا من یه حرفی زدم، خودم بلد نیستم که. خراب میشه موهات» گفت:«خودم یادت میدم چطور با ماشین کار کنی.

تهش این میشه که موهام خراب بشه میرم از ته میزنم!» گفتم:«آخه من تا حالا این کار رو نکردم حمید» جواب داد:«اشکال نداره، یاد می گیری! ظاهر و تیپ همسر باید به سلیقه همسر باشه!»

آن قدر اصرار کرد که دست به کار شدم. خودش یادم داد که چطور با ماشین کار کنم. محاسن و موهایش را مرتب کردم. از حق نگذریم چیز بدی هم نشده بود؛ تقریبا همان طوری شده بود که دوست داشتم. از آن به بعد خودم کف اتاق زیرانداز و نایلون می انداختم و به همان سلیقه ای که دوست داشتم موهایش را مرتب می کردم.

تقریبا هر روز همدیگر را می دیدیم. خیلی به هم وابسته شده بودیم. یا حمید به خانه ما می آمد یا من به خانه عمه می رفتم یا با هم می رفتیم بیرون. آن رو ز هم طبق معمول نزدیک غروب از خانه بیرون زدیم. یادت باشد

پاتوق اصلی ما «بقعه چهار انبیاء» بود؛ مقبره چهار پیامبر و یک امامزاده که مرکز شهر قزوین دفن شده اند. آن قدر رفته بودیم که کفشدار آنجا ما را می شناخت. کفش هایمان را یکجا می گذاشت…

کتاب “یادت باشد” شهید مدافع.حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر

سریع گفت: «نترس خانوم، چیزیم نشده» تا با چشم های خودم ندیده بودم، باورم نمی شد. گفتم:«پس چرا با این وضع اومدی؟ دلم هزار راه رفت» گفت:«با موتور داشتم از محل کار برمی گشتم که یه سرباز جلوی پای ما از پشت نیسان افتاد پایین. زخمش سطحی بود، ولی بنده خدا خیلی ترسیده بود. بغلش کردم، آوردمش یه گوشه. کنارش موندم و بهش روحیه دادم تا آمبولانس برسه»کتاب “یادت باشد”

نفس راحتی کشیدم و گفتم:«خدا رو شکر که طوری نشده. اون سرباز چی شد؟ طفلک الان پدر و مادرش نگران میشن» حمید گفت:«شکر خدا به خیر گذشت. بردنش درمانگاه که اگه نیاز شد بفرستن از دست و پاهاش عکس بگیرن»

گفتم:«ولی اولش بدجور ترسیدم. فکر کردم خدای نکرده خودت با موتور زمین خوردی. ناهار آماده است من باید برم به کلاس برسم» گفت:«صبر کن لباسمو عوض کنم برسونمت خانوم» گفتم:«آخه تو که ناهار نخوردی حمید» گفت: «برگشتم می خورم چون باید بعدش برم باشگاه»

زود آماده شد و راه افتادیم. سر خیابان که رسیدیم، با دست یک مغازه پنچری را نشانم داد و گفت:«عزیزم! به این مغازه پونصد تومن برای تنظیم باد لاستیک موتور بدهکاریم. دیروز که اومدم اینجا پول خرد نداشتم حساب کنم. الان هم که بسته است.کتاب “یادت باشد”

حتما یادت باشه سری بعد که رد شدیم، پولش رو بدیم» گفتم:«چشم، می نویسم توی برگه، می ذارم کنار اون چندتایی که خودت نوشتی که همه رو با هم بدیم»کتاب “یادت باشد”.

همیشه روی بدهی های خردی که به کاسب ها داشت حساس بود. روزهایی که من نبودم بدهی هایش را روی برگه های کوچک می نوشت و کنار مانیتور می چسباند که اگر عمرش به دنیا نبود، من با خبر باشم و بدهی های جزئی را پرداخت کنم…

شهید مدافع.حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر

تقریبا بیشتر خوراک حمید در ماه رمضان هندوانه بود. نصف یک هندوانه را موقع افطار می خورد،.نصف دیگرش را موقع سحر. برای همین خیلی هندوانه می خرید. روز دوازدهم ماه رمضان بود. در خانه را برایش باز کردم و به استقبالش رفتم دو تا هندوانه زیر بغلش بود.

سلام داد و از کنارم رد شد. رفت آشپزخانه. خواستم در را ببندم که گفت:«صبر کن هنوز مونده!»کتاب “یادت باشد” 

دوباره رفت بیرون باز با دو تا هندوانه دیگر آمد. هاج و واج مانده بودم که چه خبر است. چند باری این کار تکرار شد. نه یکی، نه دو تا، بیشتر از ده تا هندوانه خریده بود. با تعجب گفتم:.«حمید! این همه هندوانه می خوایم چکار؟.رفتی سر جالیز هر چی تونستی بار زدی؟»

خندید و گفت:.«هندوانه که خراب نمیشه. میریزیم کف آشپزخونه. یکی، یکی می ذاریم توی یخچال. هر وقت خنک شد می خوریم»

آشپزخانه ما کوچک بود. پخت و پز که می کردم. محیط آشپزخانه سریع گرم می شد. چند روزی از خرید هندوانه ها گذاشته بود که دیدم بوی عجیبی از این هندوانه می آید. اول فکر کردم چون تعدادشان زیاد است این طوری بویشان داخل خانه می پیچد.

بعد از چند روز متوجه شدم.که هندوانه ها از زیر کپک زده اند و خراب شده اند.

تا چند ماه بوی هندوانه می آمد، حالم بد می شد و دلم پیچ می خورد. حمید هم رعایت می کرد و با همه علاقه ای که داشت تا مدت ها سمت هندوانه نرفت!.

یادت باشد

“یادت باشد” ؛ خاطرات همسر شهید به زبانی ساده و صمیمی

پدرم وقتی در کودکی هایم زندگی شهدا را تعریف می کرد، سوار پرنده خیال می شدم.و دلم با صدای حاج منصور ارضی که مرثیه دوکوهه را می خواند.به چذابه و دو کوهه و اروند سفر می کرد. بارها و بارها بزرگ مردانی را در ذهنم مجسم می کردم و بی صدا و آرام بزرگ می شدم.

به آنکه بدانم به قلبم و به جانم چه اکسیری از زندگی تزریق می شود. از دیدن اشک های پدرم در هنگام دیدن عکس.رفقای شهیدش دلم شروع به لرزیدن می کرد. در خلوت، زمانی که پدرم در ماموریت های مختلف بود،.تسکین روح آشوب من در فراق او فقط خواندن بود و بس!

خواندن کتاب هایی از جنس شهدا و اشک هایی که بی اختیار گونه هایم را خیس می کرد.

یاد گرفته بودم که زندگی یعنی ایثار، یعنی جهاد، یعنی ماموریت.و یعنی مادرم که همیشه چشم به راه پدرم بود!.مادر ، یکه هم مرد بود و هم زن.تا جای خالی بابا را در مواقع ماموریت حس نکنیم.

الحق و الانصاف آدم های اطراف من همه به این شکل بودند. نگاهشان که می کردم بوی خدا می دادند. عطر باران، بوی خاک و و عطر تند باروت با لباس های سبز پاسداری که من را به عرش می رساند. عکس های آلبوممان پر بود از عکس های شهدا با چهره های خیره کننده شان.

از زندگی پر هیجانمان آموخته بودم که آرامش را سرمشق هر روزه خود کنم. با خواندن کتاب و کاشتن گل ها بزرگ می شدم و با آنها خودم را آرام می کردم. آموختم که زندگی فقط و فقط به سبک شهدا زیباست. زیبایی زندگی آنها را دوست داشتم و تنها رضایت خدا برایم معیار بود. یادت باشد

شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت همسر

با حمید که ازدواج کردم، او را انسانی عجیب یافتم. هر نگاه و هر نفسش و هر سخنش درسی بود برای من که به مثل شاگردی در محضرش بودم و هر لحظه از استادم جیزی می آموختم. نگاهش به دنیا و آدم ها با تمام افرادی که که با آنها دم خور بودم فرق داشت؛ متعالی بود.

نمی دانم چطور توصیف کنم حال انسانی را که هم بازی کودکی، همسر، هم سفر و استادش را از دست می دهد. کودکی ام با تمام زیبایی ها و تلخی هایش با او به ابدیت رفت. زندگی مشترک بی حضور مادی او پایان یافت و من با کوله باری از خاطرات بر دوش در طی طریق این مسیرم.

بیست و چهار سال سن دارم،

اما نمی دانم شاید در اصل بیست و چهار سال را از دست داده ام. اینکه درست زندگی کرده و در مسیر بمانم اراده می خواهد،.اما معتقدم سه سالی که با همسرم گذراندم.جزء بهترین لحظات عمرم بوده است.

اکنون که نمی دانم قتلگاهش کجاست.و فقط نامی از تمام آن گودال می دانم.که آن هم سوریه و حلب است و سنگی سرد که او را آنجا احساس نمی کنم،.روزها را بی او سپری می کنم به امید اذانی دیگر.و بله ای که به او خواهم داد.و به او خواهم پیوست؛.با قلبی که هر روز پاره پاره می شود.و با کمری خمیده که کوله باری از زندگی را تنها بر دوش می کشم.

یادت باشه

درود می فرستم به تمام نیک مردانی.که به خاطر شرف ناموس خدا، عقیله عقلا، حضرت زینب (س) فدا شدند.و بصیر بودند تا نصیرمان گشتند. در رابطه با نوشتن خاطرات این کتاب دلهره عجیبی داشتم. بیشتر نمی خواستم جزئیات زندگی را مو به مو مرور کنم. شاید یک نوع دفاع بدنم در مقابل اتفاق سنگینی بود.که رخ داده بود، اما به یاد قولی که به همسرم در رابطه با نوشتن خاطرات داده بودم.می افتادم و در نهایت تصمیمم را گرفتم. یادت باشد

وقتی در رابطه با نگارش کتاب با من صحبت شد،.با توکل به خدا قبول کردم. درست است.که قلم و زبان نمی تواند زیبایی زندگی شهدا و سیره آنها را به خوبی نشان دهد،.ولی الحق و الانصاف یادت باشد

این کتاب صمیمی، زیبا و ساده نوشته شده است؛ درست مثل حمید و من.

همینش را بیشتر از هر چیزی دوست دارم.

گاهی ساده بودن قشنگ است!

توضیحات تکمیلی
وزن0.310 kg
نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “یادت باشد” لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

ارسال و حمل و نقل

محصولات مشابه

-20%تمام شد
فاطمیون
بستن

فاطمیون

۱۸,۰۰۰ تومان ۱۴,۴۰۰ تومان

فاطمیون --- چهل حکایت و خاطرات شنیدنی از چهل شهید لشگر فاطمیون

این اوراق تقدیم می شود به پیشگاه

دختر نبوت، همسر ولایت و مادر امامت،

و در یک کلام مقتدای فاطمیون حضرت زهرا (س)

مادر جان، نام ما را نیز در زمره فاطمیون ثبت فرما.

«صبح شد و بانگ الرحیل برخاست و قافله عشق عازم سفر تاریخ شد.خدایا چگونه ممکن است که تو این باب رحمت خاص را تنها بر آن گشوده باشی که در شب هشتم ذی الحجه سال شصتم هجری مخاطب امام بوده اند، و دیگران را از این دعوت محروم خواسته باشی!؟ آنان را می گویم که عرصه حیاتشان، عصری دیگر از تاریخ کره ارض است.

هیهات ما ذلک الظن بک، ما را از فضل تو گمان دیگری است.

پس چه جای تردید؟ راهی که آن قافله عشق پای در آن نهاد، راه تاریخ است وآن بانگ الرحیل است هر صبح در همه جا بر می خیزد. و اگر نه، این راحلان قافله عشق، بعد از هزار و سیصد و چند سال به کدام دعوت است که لبیک گفته اند؟

عقل می گوید بمان و عشق می گوید برو؛ و این هر دو، عقل و عشق را، خداوند آفریده است تا وجود انسان در حیرت میان عقل و عشق معنا شود.

اگر چه عقل نیز اگر پیوند خویش را با چشمه خورشید نبُرد، عشق را در راهی که می رود، تصدیق خواهد کرد؛آنجا دیگر میان عقل و عشق فاصله ای نیست.»

آری سید شهیدان اهل قلم شهید سید مرتضی آوینی در روایت ماندگار «فتح خون» عبارات زیبایی دارد که مخاطب امروزی او رزمندگان «مدافع حرم» هستند.

مدافع حرم شهید سید رضا حسینی

از رزمندگان افغانستانی مدافع حرم و عضو لشکر فاطمیون

مشخصات شهید سید رضا حسینی

*نام و نام خانوادگی: سید رضا حسینی

*تاریخ شهادت: ۱۳۹۳/۰۷/۰۶

*محل شهادت: سوریه

*نحوه شهادت: در نبرد با «مزدوران صعودی و صهیونیستی»

*مدت عمر: ۱۸ سـال

*کتاب مربوط به این شهید: فاطمیون

متن دست نوشته شهید سید رضا حسینی

این شهید والا مقام بر پیراهن خودش دست نوشته ی جالبی درج کرده بود:

در سینه شراره های غم میریزیم خون، پای ورودی حرم میریزیم

گر پا بگذارید به صحن زینب (س) والله زمانه را به هم میریزیم

ما جلوه ای از یک غضب عباسیم بر حرمت ناموس خدا حساسیم

لبیک یا زینب (س)

افزودن به علاقه مندی
اطلاعات بیشتر
-20%
شهید محمد حسین محمد خانی
بستن

عمار حلب

۶۰,۰۰۰ تومان ۴۸,۰۰۰ تومان

عمار حلب  --   شهید مدافع حرم محمد حسین محمد خانی

فرمانده تیپ سیدالشهدا علیه السلام

مشخصات شهید محمد حسین محمد خانی

*نام و نام خانوادگی: محمد حسین محمد خانی

*نام پدر : مصطفی

*محل تولد : تهران

*تاریخ ولادت: ۱۳۶۴/۴/۹

*تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۸/۱۶

*محل شهادت: سوریه - حلب

*نحوه شهادت: تروریست های تکفیری

*مدت عمر: ۳۰سال

*محل مزار : گلزار شهدای بهشت زهرا تهران

*قطعه و ردیف و شماره : ۱۷-۸۷-۵۳

*کتاب مربوط به این شهید: عمار حلب - قصه دلبری - حاج عمار

 

عمار حلب  --   شهید مدافع حرم محمد حسین محمد خانی

شهید محمد حسین محمدخانی نهم تیر ماه سال ۱۳۶۴ در تهران به دنیا آمد. پدرش مصطفی نام داشت. در رشته عمران در دانشگاه آزاد یزد و بعد از آن کارشناسی ارشد در رشته مدیریت فرهنگی مرکز تهران پذیرفته شد. پس از ورود به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی،ازدواج کرد و حاصلش یک فرزند پسر بود. سرانجام صبح شانزدهم آبان ماه، پس از اقامه نماز جماعت سه نفره او و دو تن از همرزمانش در سرمای شدید "ریف" د رحلب سوریه مورد آماج گلوله ها قرار می گیرند. ترکشی به پشت سرش اصابت نموده و به شهادت می رسد.

پیکر پاک این شهید والا مقام روز هفدهم آبان ماه در محله پدری (مهرآباد تهران) و روز هجدهم آبان ماه در محل زندگی خودش (شهرک شهید محلاتی) زیر بارش شدید باران و در جوار پنج شهید گمنام شهرک تشییع شد. شهید محمدحسین محمدخانی یا حاج عمار حلب در قطعه ۵۳ بهشت زهرای تهران و در کنار عموی شهیدش آرام گرفت.

متن وصیت نامه شهید مدافع حرم محمد حسین محمد خانی

سلام بر شما ائمه معصومین که بندگان خاص خدایید و از هر چه که داشتید در راه خداوند و معبود و معشوق خویش گذشتید. سلام بر شما که متقیان راه ﷲ هستید. بارالها! از این که به بنده حقیرت توفیق دادی که در راهت گام بر دارد، تو را سپاس می‌گویم؛ و از این که توفیقم دادی که در جبهه در کنار خالصان و مخلصان راهت قدم بر دارم، تو را شکر و سپاس می‌گویم. در این راه، دیدار خودت را هم نصیبم گردان!

مزار شهید مدافع حرم محمد حسین محمد خانی

مزار شهید محمد حسین محمدخانی

تصویر شهید محمد حسین محمدخانی در کنار شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی

  شهید-محمد-خانی-با-سردار
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%تمام شد
ابو وصال
بستن

ابو وصال

۷,۹۹۶ تومان ۶,۴۰۰ تومان
ابو وصال --- کتاب طلبه دانشجو ، شهید مدافح حرم محمدرضا دهقان امیری
افزودن به علاقه مندی
اطلاعات بیشتر
-20%تمام شد
شهید مدافع حرم محمد آژند
بستن

مسافر غربت

۵,۵۰۰ تومان ۴,۴۰۰ تومان

مسافر غربت --- شهید مدافع حرم محمد آژند

فرمانده گردان فاتحین

مشخصات شهید محمد آژند

*نام و نام خانوادگی: محمد آژند

*نام پدر : حسین

*محل تولد : تهران

*تاریخ ولادت: ۱۳۵۹/۰۳/۲۷

*تاریخ شهادت : 1394/۰۵/13

*محل شهادت: خانطومان سوریه 

*نحوه شهادت: تروریست های تکفیری

*مدت عمر: ۳۵ سـال

*محل مزار : گلزار شهدای کهنز

*کتاب مربوط به این شهید:  مسافر غربت

 

مسافر غربت --- شهید مدافع حرم محمد آژند

شهید محمد آژند بیست و هفتم تیر 1359 در تهران چشم به جهان گشود. پدرش حسین نام داشت. تحصیلات خود را تا مقطع کارشناسی در رشته مدیریت ادامه داد. بیست و هشتم تیر1381 ازدواج کرد و دو فرزند به نام های محمدمهدی و محمدطاها به یادگار مانده است.

شهید محمد آژند در بیست و یکم دی ماه سال 1394 و در منطقه خانطومان از توابع حلب به شهادت رسیدند. پیکرش پنج ماه مفقود بود و پس از دسترسی به پیکر مطهر از طریق آزمایش DNA شناسایی شدند و در تاریخ ۹۵/۳/۳۱ پس از تشییع باشکوهی که به لطف مردم با تقوا و ولایتمدار شهریار برگزار شد، در گلزار شهدای بهشت رضوان شهریار در جوار رفقای شهیدش، شهید مصطفی صدر زاده و شهید سجاد عفتی تا روز ظهور مولایش حضرت صاحب الزمان (عج) در دل خاک به امانت سپرده شد.

وصیت نامه شهید مدافع حرم محمد آژند

بسم الله الرحمن الرحیم

بسم رب الشهدا و الصدیقین

ما که مستحق عنایت و کرم توئیم

آماده برای دفاع از حرم توئیم

یا زینب (س) یا زینب (س)

سلام رفقا و دوستای عزیزم ، چند نکته ای برایتان به یادگار می نویسم :

اول اینکه : حلالم کنید تا اینکه اگر آبرویی در خانه ی اهل بیت علیهم السلام داشتم بتوانم دست در دست شما به تعالی انسانی برسم.

2- مدافع حرم اهل بیت علیهم السلام و حریم ولایت فقیه امام خامنه ای (مد ظله) باشید و هرگز از این راه خارج نشوید که سعادت دنیا و آخرت شما در این راه است.

3- هیئت هفته ای یکبار فراموش نشود.

4- نماز اول وقت هرگز فراموش نشود.

5- احترام ویژه به پدر و مادر فراموش نشود.

6- نگذارید که نامحرمان و بی مروت ها به ناموس مردم و انقلاب و اسلام پشت کنند و توهین کنند.

7- بزرگتر و پیر طریقت برای خودتان انتخاب کنید تا به سر منزل مقصود برسید (مثل : حاج آقا بهرامی)

8- از علما و روحانیت جدا نشوید که انقلاب مدیون آنهاست.

9- بی ادبی هنر نیست، پس از آن دوری کنید؛ تا می توانید با ادب و خوشرو و پر حوصله باشید.

10- در هر زمینه ای توانایی بالایی دارید دست دیگر دوستانتان را بگیرید.

11 غیبت و دروغ را ترک کنید که تمام مشکلات جوان ها از این دو موضوع سر منشأ می گیرند.

12- پرخاش و عصبانیت را از خود دور کنید.

13- هیچگاه به دنبال ریاست و مسئولیت نباشید؛ همیشه خادم و خدمتگزار مردم و رفقا باشید اما بدون مسئولیت و یا قبول ریاست.

14- گوش به حرف بزرگترها کنید تا به سر منزل مقصود برسید.

15- به خانواده شهدا حتماً سر بزنید که برکت زندگی مان هستند.

16- تا می توانید از شبکه های مجازی، اینترنت، ماهواره دوری کنید که شما را از خدا و راه راست دور می کند و به تباهی می کشاند.

بچه ها حلالم کنید. از اینکه زحمتم به گردن شما عزیزان مانده مرا ببخشید.

اگر لایق بودم سلام همه ی شما را به حضرت زهرا (س) و بی بی جان حضرت زینب (س) و ارباب بی کفن حضرت اباعبدالله الحسین (ع) می رسانم.

وعده ی همه ی ما کنار حوض کوثر،

التماس دعا،

دعاگویتان هستم.

برادر کوچک خود را ببخشید.

محمد آژند

مزار شهید مدافع حرم محمد آژند

مزار-شهید-آژند

شهید مدافع حرم محمد آژند در جوار دوستانش آرمید

مزار-شهید-آژند-در-جوار-دوستان  
افزودن به علاقه مندی
اطلاعات بیشتر
-20%
خداحافظ سالار
بستن

خداحافظ سالار

۴۵,۰۰۰ تومان ۳۶,۰۰۰ تومان

خداحافظ سالار --- خاطرات پروانه چراغ نوروزی همسر سرلشگر پاسدار شهید حسین همدانی

نابغه جنگ های نامنظم، جانشین فرمانده کل سپاه در قرارگاه امام حسین(ع)

مشخصات شهید حسین همدانی

*نام و نام خانوادگی: حسین همدانی

*نام پدر : علی آقا

*محل تولد : آبادان

*تاریخ ولادت: ۱۳۲۹/۰۹/۲۹

*تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۰۷/۱۶

*محل شهادت: سوریه - در مسیر حلب

*نحوه شهادت: تروریست های تکفیری

*مدت عمر: ۶۱ سـال

*محل مزار : گلزار شهدای همدان

*کتاب مربوط به این شهید: خداحافظ سالار- پیغام ماهی ها - ساعت 16 به وقت حلب - ابو وهب

خداحافظ سالار---   شهید مدافع حرم حسین همدانی

شهید حسین همدانی متولد بیست و نهم آذر ماه سال ۱۳۲۹ در آبادان است. از خانواده مذهبی بودند. پدرش علی آقا نام داشت. کارمند شرکت ملی نفت بود که به دلیل بیماری وقتی حسین سه ساله بود دار فانی را وداع گفت و مادر به همراه چهار فرزند به زادگاه خود در همدان بازگشت. این شهید گرانقدر با آغاز دوران دفاع مقدس، لحظه‌ای درنگ نکرد و راه کردستان را در پیش گرفت و از آنجا که پیش از جنگ نیز به کمک مردم محروم کردستان شتافته و با دیگر دوستان و همرزمان در آنجا گروهک‌های ضدانقلاب را می‌شناخت، دیری نپایید که به صف دشمن‌ستیزان پیوست و در این ایام مسئولیت‌های زیادی از جمله فرمانده لشکر ۳۲ انصارالحسین استان همدان، فرمانده لشکر ۱۶ قدس استان گیلان، فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص) تهران و معاونت عملیات قرارگاه قدس را برعهده داشت. این شهید گرانقدر مفتخر به دریافت دو نشان فتح از دستان مقام معظم رهبری و فرمانده کل قواست که به خاطر هدایت و فرماندهی موفق لشکرهای تحت امر در دوران دفاع مقدس بوده است. سرانجام پس از مجاهدت های فراوان عصر پنجشنبه در مسیر حلب سوریه، و به دست تروریست های تکفیری داعشی به درجه رفیع شهادت نائل شد.

شهید-همدانی

متن وصیت نامه شهید مدافع حرم حسین همدانی

سپاس خدای را که نعمت‌ها فراوان بر ما ارزانی داشت و فراوان شکر که در عصر خمینی (ره) حیاتمان قرار داد، همه پدران و مادران ما در آرزوی این دوران بودند و ندیدند اما ما دیدیم.

دوران احیای اسلام عزیز و عزتمندی ملت‌های مسلمان، مقاومت مجاهدان سپاه اسلام، عصر تحول و شکوه و عظمت در جهان اسلام، عصر بیداری ملت‌ها، عصر زوال طاغوت‌ها، عصر فروپاشی قدرت‌های استکباری و عصر برگشتن به خویشتن.

خدا را هزاران شکر به خاطر نعمت‌هایش، نعمت زندگی در هشت سال دفاع مقدس، زندگی با مجاهدینی که محبوب خدا بودند و میهمان خدا شده‌اند.

زندگی در کنار ملتی که خوش درخشیدند و در مقابل همه توطئه‌ها و فشارهای سنگین دشمنان تسلیم نشدند و مدل شدند، نمونه شدند در بین ملت‌ها که سرآمد همه آنها پدران، مادران، همسران و فرزندان شهیدان گرانقدر ما هستند.

چه افتخاری بالاتر از آنکه آزادگان ما و جانبازان ما و خانواده مقاومشان صبر را شرمنده کردند و ۱۰ سال در اردوگاه‌های حزب بعث صفحه زرین بر تاریخ این ملت نگاشتند. جانبازان ما با تحمل دردهای فراوان حجت را بر ما تمام کردند که باید مقاومت را ادامه داد.

خدای بزرگ را شکر به خاطر نعمت‌ برخورداری از ولایت، ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع).

مگر می‌توان از نعمت بزرگی که خدای مهربان به ما داده برآییم. نعمت ولایت فقیه، امام بزرگوارمان، آن پیر جمارانی؛ نعمت جانشین خلف آن، علی زمانمان که ادامه‌دهنده همان راه و کاروان انقلاب را چه مدبرانه و زیبا از همه گردنه‌ها و کمین‎ ها عبور می‎ دهد اما نه، باید بیش از این شاکر باشیم نه زبانی، بلکه عملی مثل شهیدانمان لبیک بگوییم.

بنده حقیر، حسین همدانی، شاگرد تنبل دفاع مقدس اعتراف می‎ کنم که وظایف خودم را به خوبی انجام ندادم و بعضی موقع‎ ها این نفس سرکش سراغ من می‎ آمد و مرا گول می‎زد، وسوسه می‎ شدم، نق می‎ زدم، در درونم اعتراض ایجاد می‌شد اما خدا مرا کمک می‌کرد، متوجه می‌شدم، پشیمان می‌شدم، توبه می‌کردم و از خدا طلب عفو و بخشش می‌کردم و مرا می‌پذیرفت و این اواخر هم خیلی دلم هوای رفتن کرده بود.

خدا کند که در موقع جان دادن راضی باشد خدای مهربان و خودم به رحمت او امیدوار هستم نه به عملکرد خودم.

از همه دوستان و آشنایان حلالیت می‎طلبم، از امام و مولایم حضرت آیت‌الله ‎العظمی سیدعلی خامنه‌ای (مدظله‌العالی) که نتوانستم سرباز خوبی باشم عذرخواهی و کوتاهی مرا ان‌شاالله به لطف و بزرگواری خودشان ببخشند.

از خانواده شهیدان، جانبازان و آزادگان همیشه شرمنده بودم که نمی‌توانستم خدمتگزار خوبی باشم؛ مرا حلال کنند.

تشکر دارم از همسر عزیزم که همسنگر و همراه خوبی بودند، خداوند ان‌شاالله این عمل شما را ذخیره آخرت قرار دهد و اما سفارش می‌کنم مثل گذشته بدهکار به انقلاب و نظام باشی نه طلبکار. قانع باش در مقابل کمبودها یا کم‎ مهری‌ها صبر داشته باش و مراقب باش فضاسازان تو را ناسپاس نکنند، عشق به ولایت فقیه و اطاعت کامل از ایشان سعادتمندی دنیا و آخرت را دارد.

فرزندانم را سفارش می‌کنم و تأکید بر حفظ ارزش‌های اسلام عزیز و نظام مقدس جمهوری اسلامی که با حفظ ارزش‌هایش می‌توانند تأثیرگذار و مدل و الگو باشند، حجاب برتر بر شما واجب است رضایت پدر پیر شما با حفظ ارزش‌هاست. سعادتمندی و عاقبت به خیری شما را از خدای مهربان خواستارم.

برای خواهرانم و برادرم و فرزندان عزیزشان آرزوی سعادتمندی دارم، بسیار دوستان خوبی داشتم که یکایک آنها و زندگی با آنها همیشه در ذهن و خاطراتم ماندگار است و به این دوستی مفتخر هستم.

از همه آشنایان و دوستان می‌خواهم در صورت امکان یک روز برایم نماز و روزه به جای آورند؛ اگر ان‌شاالله در آن عالم دیگر باز هم در کنار شما عزیزان باشم، جبران کنم!

هیچگونه بدهی ندارم و به کسی هم بدهکار نیستم، اما اگر کسی طلبکار بود بدهی را بدهید شاید یادم رفته باشد، به امید رحمت خدایم، خداحافظی با شما و طلب مغفرت بنده گنهکار  حسین همدانی.

۲۸ شهریور ماه ۱۳۹۴

 

دست نوشته وصیت نامه شهید مدافع حرم حسین همدانی

دست-نوشته-شهید-همدانی

مزار شهید مدافع حرم حسین همدانی

مزار-شهید-همدانی2 مزار-شهید-همدانی1

متن روی مزار شهید مدافع حرم حسین همدانی

مجاهد فی سبیل الله

مدافع حریم آل الله

جرعه نوش کوثر عاشورا

قافله سالار کاروان شهدا

علمدار خستگی ناپذیر جبهه ها

حبیب سپاه فرمانده دلها

سالک طریق گمنامی

سردار سرلشگر پاسدار

شهید حاج حسین همدانی

(ابو وهب)

شهید مدافع حرم حسین همدانی در کنار رهبری و سردار دلها حاج قاسم سلیمانی

سردار شهید همدانی در کنار رهبری
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%تمام شد
بابا آسمانی
بستن

بابای آسمانی

۴,۵۰۰ تومان ۳,۶۰۰ تومان

بابای آسمانی --- شهید مدافع حرم علی امرایی

مشخصات شهید علی امرایی

*نام و نام خانوادگی: علی امرایی

*نام پدر : علیرضا

*محل تولد : تهران

*تاریخ ولادت: ۱۳۶۴/۶/۳۰

*تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۴/۱

*محل شهادت: درعا- سوریه

*نحوه شهادت: توسط تروریست های تکفیری

*مدت عمر: ۳۰ سـال

*محل مزار : گلزار شهدای بهشت زهرا(س)

*قطعه و ردیف و شماره :  ۲۶ - ۷۹ - ۱۷

*کتاب مربوط به این شهید: بابای آسمانی

بابای آسمانی --- شهید مدافع حرم علی امرایی

 
افزودن به علاقه مندی
اطلاعات بیشتر
-20%
فانوس حرم
بستن

فانوس حرم

۹,۵۰۰ تومان ۷,۶۰۰ تومان

فانوس حرم --- بر اساس زندگی نامه شهید مدافع حرم محسن فانوسی

تخریب چی

مشخصات شهید محسن فانوسی

*نام و نام خانوادگی: محسن فانوسی

*محل تولد : همدان

*تاریخ ولادت: ۱۳۵۹/۶/۱

*تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۸/۹

*محل شهادت: سوریه، حلب

*نحوه شهادت: اصابت گلوله قناسه تک تیرانداز، در حین خنثی سازی تله انفجاری

*مدت عمر:  ۳۵سـال

*محل مزار : گلزار شهدای کوی دره مرادبیگ همدان

*کتاب مربوط به این شهید:  فانوس حرم

فانوس حرم --- بر اساس زندگی نامه شهید مدافع حرم محسن فانوسی

شهید-فانوسی

محسن فانوسی در اولین روز از شهریور ماه ۱۳۵۹ و در همدان متولد شد. او از ابتدای بلوغ با شهدا انس گرفته بود و در واقع طلب شهادت از خداوند جزء آرزوهای او بود. در سال ۷۹ در گردان ۴۳ رزمی مهندسی امام علی(ع) سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استخدام و در گردان تخریب مشغول به کار شد.

 در سال 1381 ازدواج کرد و ثمره آن دو فرزند به نام های محمد مهدی و فاطمه زهرا است. نزدیک به ۱۳ سال در جهت پاکسازی میدان مین در مناطق مرزی کشور از جمله شمال غرب، جنوب و شلمچه و بسیاری از مناطق دیگر خدمت نمود و در سال ۹۲ به‌عنوان پاسدار نمونه انتخاب شد. خصوصیت بارز شهید برگرفته از حدیثی از حضرت زهرا(س) است که فرمودند «اگر می‌خواهید اصلح مصلحت‌ها شامل حالتان بشود کارتان را با اخلاص انجام دهید» و لذا یکی از ویژگی‌های شهید اخلاص بالای او بود و تواضع و فروتنی او که زبانزد خاص و عام بود، همچنین احترام به والدین، تقید به نماز اول وقت و تعادل در دین از دیگر خصوصیات شهید بود.

سرانجام روز نهم آبان ۱۳۹۴ وقتی مشغول به پاکسازی منطقه بود، تیری توسط یک تک تیرانداز به پیشانی او شلیک شده و به شهادت می‌رسد. مزار این شهید والا مقام در گلزار شهدای کوی دره مرادبیگ همدان واقع است.

 

مزار شهید محسن فانوسی

مزار-مطهر-شهید-فانوسی

مراسم تشییع پیکر مطهر شهید محسن فانوسی

تشییع-پیکر-شهید-فانوسی

دلنوشته همسر شهید محسن فانوسی

نمی دانم لایق بودم که چشم در چشمانم وصیت کردی و برای آخرین بار فرزندانت را به من سپردی وگفتی فاطمه را با حجاب زینب گونه ومحمد را با غیرت علی وارانه بزرگ کنم نمی دانم حکمت این کار را در چه میدیدی که این بار هم جدا از دوستانت باید مزاری در قطعه ای از دیارت در دره مرابیک برایت فراهم می کردیم آری تومیدانستی در بین مردمی بزرگ شده بودی که در چند سال دفاع از ناموس وشرافت و اسلام ناب محمدی  73شهید تقدیم این انقلاب کرده اند مردمی ولایت مدار  و عاشق شهادت،  دوستانت وقتی خبر شهادتت را شنیدن همه اشک فراق در چشمانشان حلقه بست چرا که تو با لبخندت دل هر انسان آزاده ای را سوزاندی وگفتی من ثابت کردم  اِنّی سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ 👈تو  اجر اشک هایت را گرفتی و توحیدی شدی وبرای این کار حتی از عزیز ترین هایت فاطمه زهرا ومحمد مهدی گذشتی نه به این خاطر که تو وابسته نبودی ، نه  تو عاشق عزیزانت بودی و عاشق برای معشوقش به هر آب آتشی میزند که او در راحتی و آرامش باشد ولحظه ای ترس نداشته باشد پس تو رفتی اما افتخاری بر پیشانی عزیزانت شدی که فردای قیامت همه با عزت در پیشگاه حق تعالی سربلند کنیم وبگوییم هر کدام از ما تکلیفی به دوش داشتیم ،لحظه ای که یزیدیان زمان در پی تکرار عاشورا  و جسارتی دگر به خیمه بی بی زینب بودند  ما با تمام توان و هستی مان  ایستادیم وگوش به فرمان حسین زمانمان و نائب بر حق ولیعصر(عج)  سید علی گوش به فرمان شدیم و اجازه تکرار عاشورا راندادیم.                                                                                                               قلم به دست گرفتم که تا سحر مانده...  من و نگاه تو وذوق های درمانده... صدای خنده ی تو توی قاب عکست هست.... جلوی قاب شما چشم های تر مانده...

 
افزودن به علاقه مندی
افزودن به سبد خرید
-20%تمام شد
شهید  مصطفی صدرزاده
بستن

قرار بی قرار

۵۰,۰۰۰ تومان ۴۰,۰۰۰ تومان

قرار بی قرار ----  شهید مدافع حرم  مصطفی صدرزاده

فرمانده 

مشخصات شهید مصطفی صدرزاده

*نام و نام خانوادگی: مصطفی صدرزاده

*نام پدر : محمد

*محل تولد : خوزستان

*تاریخ ولادت: ۱۳۶۵/۰۶/۱۹

*تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۰۸/۰۱

*محل شهادت: سوریه - حلب

*نحوه شهادت: تروریست های تکفیری

*مدت عمر: ۲۹ سال

*محل مزار : گلزار شهدای بهشت رضوان شهریار

*کتاب مربوط به این شهید: قرار بی قرار - سید ابراهیم - اسم تو مصطفاست - در مکتب مصطفی

 

قرار بی قرار  --   شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده

شهید مصطفی صدرزاده متولد ۱۹ شهریور ۱۳۶۵ در شهرستان شوشتر استان خوزستان در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد. پدرش محمد صدرزاده، پاسدار و جانباز جنگ تحمیلی و مادرش از خاندان جلیله سادات هستند. ایشان دوران نوجوانی خود را با شرکت در مساجد و هیئت‌های مذهبی، انجام کارهای فرهنگی و عضویت در بسیج و یادگیری فنون نظامی سپری کردند. در دوران جوانی درحوزه علمیه به فراگیری علوم دینی پرداخت، سپس در دانشگاه دانشجوی رشته ادیان و عرفان شدند، هم‌زمان مشغول جذب نوجوانان و جوانان مناطق اطراف شهریار و برپایی کلاس‌ها و اردوهای فرهنگی و نظامی و جلسات سخنرانی و... برای آنان بودند. در سال ۸۶ ازدواج نمود و ماحصل آن دختری به نام فاطمه و پسری به نام محمدعلی است. شهید مصطفی صدر زاده در سال ۹۲ برای دفاع از دین و حرم بی‌بی زینب (س) با نام جهادی سید ابراهیم، داوطلبانه به سوریه عزیمت و به علت رشادت در جنگ با دشمنان دین، فرماندهی گردان عمار و جانشین تیپ فاطمیون شد، سرانجام پس از چندین بار زخمی شدن در درگیری با داعش، ظهر روز تاسوعا مقارن با ۱ آبان ۹۴ در عملیات محرم در حومه حلب سوریه به آرزوی خود، یعنی شهادت در راه خدا رسید و به دیدار معبود شتافت و در گلزار شهدای بهشت رضوان شهریار آرام گرفت.

 

متن وصیت نامه شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده

بسم رب الشهدای و الصدیقین خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست‌. سپاس خدایی را که بر سر ما منت نهاد و از میان این همه مخلوق ما را انسان خلق کرد. شکر خدایی را که از میان این‌همه انسان ما را خاکی مقدس به نام ایران قرار داد. و شکر خدایی را که به بنده پدر و مادر و همسر صالح عطا کرد. و شکر بی‌پایان خدایی را که محبت شهدا و امام شهدا را در دلم انداخت و به بنده توفیق داد تا در بسیج خادم باشم. خدایا از تو ممنونم بی‌اندازه که در دل ما محبت سید علی‌خامنه‌ای را انداختی تا بیاموزد درس ایستادگی را درس اینکه یزید‌های دوران را بشناسیم و جلوی آن‌ها سر خم نکنیم. از تمام دوستان و آشنایان در ابتدای وصیت‌نامه خویش تقاضا دارم به فرامین مقام معظم رهبری گوش‌ دهند تا گمراه نشوند؛ زیرا ایشان بهترین دوست‌شناس و دشمن‌شناس است. از پدر و خانواده عزیزم تقاضا دارم برای بنده بی‌تابی و ناراحتی بیش‌ از حد نکنند و اشک‌ها و گریه‌های خود را نثار اباعبدالله و فرزندان آن بزرگوار کنند. پدر و مادر و همسرم و دخترم از شما تقاضا می‌کنم بنده‌رو ببخشید و از خدا بخواهید بنده رو ببخشد چقدر در حق پدر و مادر کوتاهی کردم چقدر شما را به دردسر انداختم فقط خدا شاهد تلاش شما بود که در زمان جنگ باید سختی و مشقت از من نگه‌داری کردید و بعد از جنگ هم برای درس‌خواندن من چقدر سختی کشیدید. فقط خدا می‌داند که چقدر نگران کرده‌ام اذیت کرده‌ام و شما تحمل کردید زیرا تلاش‌ می‌کردید تا فرزندتان عاقبت‌به‌خیر شود از شما ممنونم که همیشه انتخاب را به عهده خودم گذاشتید. حتی وقتی در نوجوانی می‌خواستم به نجف برای تحصیل بروم مخالفت نکرده و از اینکه همیشه به نظر من احترام گذاشتید ممنونم حالا هم از شما خواهش می‌کنم یکبار دیگر و برای آخرین بار به نظرم احترام بگذارید و از هیچ‌کس و از هیچ نهادی دلخور نباشید مبارزه با دشمنان خود آرزوی بنده بود و فقط خدا می‌داند برای این آرزو چقدر ضجه زدم و التماس کردم ممکن است بعضی‌ها به شما طعنه بزنند اما اهمیت ندهید بنده به راهی که رفتم یقین داشتم. از همسر عزیزم می‌خواهم که بنده را ببخشد زیرا که همسر خوبی برای او نبودم. به همسر عزیزم می‌گویم می‌دانم که بعد از بنده دخترم یتیم می‌شود و شما اذیت می‌شوید اما یادت باشد که رسول خدا فرموده: هرکس که یتیم شود خدا سرپرست اوست ایمان داشته باش که خدا همیشه با توست. آرزو دارم که دخترم فاطمه،‌فاطمی تربیت شود یعنی مدافع سرسخت ولایت، از دوستان،‌ آشنایان و فامیل و هرکس که حقی گردن ما دارد تقاضا می‌کنم بنده حقیر با ببخشد زیرا می‌دانم که اخلاق و رفتار من آنقدر خوب نبود که توفیق شهادت داشته باشم و این شما حتی که نصیب ما شد لطف و کرم و هدیه خدا بوده و مردم عزیز ایران یادمان باشد که به خاطر وجب به وجب این سرزمین و دین اسلام چقدر خون دادیم چقدر بچه‌های ما یتیم شدند،‌ زن‌ها بیوه، مادرها مجنون، پدرها گریان فقط و فقط برای خدا بود. در این ماه مبارک رمضان دل ما شکست،‌ دل امام زمان بیشتر و بیشتر که در مملکت شهدا حرمت ماه خدا توسط بعضی‌ها نگه‌داشته نشد و برادران و خواهران من ماهواره و فرهنگ کثیف غرب مقصدی به جز آتش دوزخ ندارد. از ما گفتن ما که رفتیم...

آن‌کس که تو را شناخت جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی دیوانه تو هر دو جهان را چه کند

بی‌بی زینب (س) آن زمانی که شما در شام‌ غریب بودید گذشت دیگر به احدی اجازه نمی‌دهیم به شما و به سلاله حسین (ع) بی‌احترامی کند. دیگر دوران مظلومیت شیعه تمام شده. بی‌بی‌جان انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم بی‌بی عزیزم مرا قاسم خطاب کن مرا قاسم خطاب کن روی خون ناقابل من هم حساب کن.

و من‌الله توفیق مصطفی صدر زاده ۴ مرداد۱۳۹۲

بسم الرب الشهدا و الصدیقین درود خدا بر محمد و خاندان پاکش دوستان با معرفت، همرزمای بسیجیم! می‌دونم وقتی این نامه رو براتون می‌خونن از بنده دلخور می‌شید و به بنده تک‌خور و یا ... می‌گید چون می دونم شماها همتون عاشق جنگ با دشمنان خدا هستید، می دونم عاشق شهادتید... داداشای عزیزم ببخشید که فرمانده خوبی براتون نبودم اونجوری که لیاقت داشتید نوکری نکردم... به شما قول میدم اگر دستم به دامان حسین بن علی (علیه‌السلام) برسد نام شما را پیش او ببرم... چند نکته را به حسب وظیفه به شما سفارش می کنم: ۱- وقتی کار فرهنگی را شروع می‌کنید با اولین چیزی که باید بجنگیم خودمان هستیم. اولین مشکل، مشکل تنبلی و سهل‌انگاری است. ۲- وقتی که کارتان می‌گیرد و دورتان شلوغ می‌شود تازه اول مبارزه است زیرا شیطان به سراغتان می‌آید اگر فکر کرده اید که شیطان می‌گذارد شما به راحتی برای حزب الله نیرو جذب کنید، هرگز... 3-تا جای که می‌توانید از تفرقه فرار کنید. عامل تفرقه غیبت و خبرچینی است. ۳- اگر می‌خواهید کارتان برکت پیدا کند به خانواده شهدا سر بزنید، زندگی نامه شهدا را بخوانید سعی کنید در روحیه خود شهادت طلبی را پرورش دهید ... ۴- سخنان مقام معظم رهبری را حتما گوش کنید، قلب شما را بیدار می‌کند و راه درست را نشانتان می دهد. ۵- دعای ندبه و هیئت چهارشنبه را محکم بچسبید. ۶- خودسازی دغدغه اصلی شما باشد.

سید ابراهیم صدر زاده

متن روی مزار شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده

آن‌کس که تو را شناخت جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی دیوانه تو هر دو جهان را چه کند

مزار شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده

مزار-شهید-مصطفی-صدرزاده

شهیدمصطفی صدرزاده در کنار شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی

شهید صدرزاده
افزودن به علاقه مندی
اطلاعات بیشتر
بهترین قیمت

بهترین قیمت

بالاترین کیفیت

بالاترین کیفیت

پرداخت امن

پرداخت امن

پشتیبانی سریع

پشتیبانی سریع

تحویل اکسپرس

تحویل اکسپرس

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید:

فیس بوک توییتر اینستاگرام یوتیوب پینترست

همراه با ما

اتاق خبر سایت ما

فروش در سایت ما

فرصت‌های شغلی

تماس با سایت ما

درباره سایت ما

خدمات مشتریان

پاسخ به پرسش‌های متداول

رویه‌های بازگرداندن کالا

شرایط استفاده

حریم خصوصی

گزارش باگ

راهنمای خرید از سایت ما

نحوه ثبت سفارش

رویه ارسال سفارش

شیوه‌های پرداخت

هفت روز هفته ، ۲۴ ساعت شبانه‌روز پاسخگو هستیم    شماره تماس :  09354642245       آدرس ایمیل :   info@shohadabook.ir

بسم رب الشهداء و الصديقين

و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل االله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون

فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا بحمدلله و ان شاءالله در راه پاسداری خون شهیدان از اولین آن حضرت هابیل علیه السلام ، خون پاک ارباب بی کفنمان حسین بن علی علیه السلام و تک تک انسان های پاکی که در راه امام زمانشان حضرت مهدی عجل لله تعالی فرجه الشریف  علیه اسلام به شهادت رسیدند ایجاد گردید. فروشگاه اینترنتی  کتاب شهدا با تقسیم بندی عناوین کتاب شهدا ، از قبیل شهدا تاریخ ، شهدا انقلاب ، شهدا دفاع مقدس ، شهدا مدافع حرم ، شهدا گمنام ، شهدا ترور ، شهدا ماموریت ، شهدا زن ، شهدا آزاده ، شهدا جانباز ، شهدا امربه معروف تشکیل شده است که عاشقان کتب شهدا می توانند کتاب مورد نظر را از فروشگاه انتخاب ، مختصری از خاطرات ، عکسها ، فیلم و ... کتاب شهید مورد نظر مشاهده درصورت علاقه مندی درخواست خرید را انجام و بعد از پرداخت وجه به شکل اینترنتی و ثبت آدرس دقیق پستی ، کتاب را تحویل بگیرند. لازم بذکر است بعلت گستردگی کتب شهدا و حساسیت در ثبت خاطرات شهدا در اوایل کار از کتب کمتری بهره می بریم که ان شاءالله به دعای مادر شهدا ، زهرای بتول سلام الله علیها بر توانمان اضافه و کتب بیشتری را بارگزاری خواهیم نمود . لذا ثبت انتقادات و پیشنهادات در بهتر شدن  فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا راه گشاه خواهد بود .  التماس دعا

استفاده از مطالب فروشگاه اینترنتی کتاب شهدا چون برای زنده نگه داشتن فرهنگ ایثار و شهادت می باشد ، کاملا" آزاد بوده و از نظر شرعی مشکلی ندارد . التماس دعا

فروشگاه
علاقه مندی
0 آیتم سبد خرید
حساب کاربری
خانه
  • منو
  • دسته بندی ها
  • کتب شهدا دفاع مقدس
  • کتب تقریظ شده توسط مقام معظم رهبری
  • کتب سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
  • کتاب شهدا مخصوص کودکان و نوجوانان
  • کتب خاطرات رزمندگان اسلام
  • یادگاری از شهدا
  • خانه
  • فروشگاه
    • فروشگاه
    • سبد خرید
    • تسویه حساب
    • حساب کاربری
  • درباره ما
  • تماس با ما

سبد خرید

بستن
بازگشت به بالا